چرا نباید از شکست تیمهای ورزشی ایران ناراحت باشیم؟!
سقوط در جدول شادی
تیم ملی کشتی ایران در مسابقات قهرمانی جهان در بلگراد دور از انتظار ظاهر میشود و در ورزشی که به فرهنگ ایرانیان گره خورده شکست میخورد. تیم فوتبال امید ایران در مسابقات انتخابی المپیک برای اولین بار در همان دور نخست از گردونه مسابقات کنار میرود و بدتر از آن در مسابقات آسیایی برای اولین بار در تاریخ فوتبال ایران در برابر هنگ کنگ میبازد تا راهی تهران شود و البته تیم ملی والیبال ایران که در چند سال گذشته از جمله رشتههای امیدآفرین بوده و به نوعی دل ورزشدوستان را شاد کرده با شکست در برابر تیم معمولی اوکراین با شکستی سنگین امید راه یافتن به المپیک را از دست میدهد.
ورزش گره خورده به شادمانی جمعی
این توالی شکستها مربوط به یک ماه گذشته است و اگر بازه زمانی رصدمان را گستردهتر کنیم به فهرست بلندبالاتری از شکست تیمهای ملی میرسیم. همه این اتفاقات باعث ناخشنودی جامعه از این روند شده است آن هم با آگاهی از این نکته که بدانیم ورزشهای ملی و آوردگاههای جهانی جایی برای نشان دادن اقتدار ماست و به نوعی با شادمانی اجتماعی گره خورده است. هنوز هم که هنوز است وقتی میخواهیم از یک تجربه شادمانی جمعی حرف بزنیم به شادمانی مردم ایران پس از صعود تیم ملی فوتبال در آذر 76 اشاره میکنیم.
پیروزی؛ «اتفاقی» است!
در این میان با این روال عجیب بسیاری از شهروندان و کارشناسان ورزشی از وضعیت تیمها و نوع مقابلهشان با حریفان گلایه میکنند. اما چرا نباید از این شکستها ناراحت بود؟ زمانی میتوان غصهدار این روال تلخ شکستها باشیم که پیش از ورود به این مسابقات تدارک و برنامهریزی درستی داشته باشیم، نگاهی به وضعیت کنونی کاروان ورزشی ایران در بازیهای آسیایی و البته نوع آمادهسازی تیم ملی امید با سرمربیگری جنجالی رضا عنایتی و البته اعمال نظر امیرقلعهنوعی متوجه میشویم هر نتیجهای جز شکست یک «اتفاق عجیب» محسوب میشد. یا وقتی سریال مدام شکستهای تیم ملی والیبال آن هم با اشتباهات فاحش مربیگری اتفاق میافتد اما تغییری در کادر فنی ایجاد نمیشود تنها اتفاق عجیب آن است که این تیم در مسابقات بعدی موفق شود که خب آن چه طبیعی است اینکه نباید موفق باشد. درست مثل حالا!
سقوط در جدول شادی
برگردیم به نکته مهمی که پس پشت این شکستها به چشم میخورد. اینکه در حال حاضر و با وجود اتفاقات شهریور سال 1401 و البته نابسامانیهای موجود در وضعیت اقتصادی تامل در شاخص شادمانی در جامعه اهمیتی صدچندان یافته است. شیب بروز اختلالهای روانی افزایش یافته و به نوعی جامعه ایرانی به انزوایی خودخواسته پناه برده است. پیروزی تیمهای ورزشی در مسابقات جهانی از جمله معدود سوپاپهای موجود برای تخلیه این فشار است که حالا خودش آواری شده است بر دیگر مشکلات. اگرچه میتوانیم به آمارهای جهانی چندان دل نبندیم اما همان دادههای نیمبند موسسات جهانی نشان میدهد بین ۱۰ کشور برتر از نظر شادی، به جز نیوزیلند، ۹ کشور دیگر در اروپا واقع شدهاند که فنلاند در صدر لیست قرار دارد و ایران با عدد شاخص 4.67 در ردیف ۱۱۸ این رتبهبندی قرار دارد که نسبت به کشورهای منطقه به جز افغانستان، از پایینترین رتبه برخوردار است.
چرا جامعه شاد نیست؟
پاسخ ابتدایی به این پرسش برای اغلب ما این است که وضعیت اقتصادی مقصر ناشادمانی ماست! اما جامعهشناسان باوری دیگری دارند. یکی از آنها اماناله قراییمقدم است که میگوید «اگر بخواهیم ملاک اقتصادی و معیشتی را در نظر بگیریم، مردم هند با توجه به اینکه با فقر و تنگدستی دستوپنجه نرم میکنند، اما اصولاً مردم شادی هستند، زیرا آنها آیینها و جشنهای مذهبی و سنتی بسیار زیادی دارند که به نوعی شادی در بطن جامعه هندیها وجود دارد.» به باور او «شادی و نشاط باید از درون جامعه و خانواده به وجود آید، اما متاسفانه در کشورمان با توجه به مشکلات اجتماعی بسیار زیادی که وجود دارد، تعاملات اجتماعی به پایینترین سطح خود رسیده و افراد حتی با اعضای درجه یک خانواده خود نیز هیچگونه معاشرتی ندارند، خودمحوری و منفعتطلبی حرف اول و آخر را در جامعه امروز ایران میزند و شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که در چنین شرایطی با جامعه شادی روبرو باشید.»