هستههای عادیسازی، شیوه جدید اعمال نفوذ سلطهطلبان
شیوههای مثل فراماسونری هر چند در قدیم کارآمد بودند ولی به هر حال قابل توجیه و دفاع نبودند به همین خاطر هم عموماً مخفی بودند. اما امروز شاهد روند و رویکرد عادی سازی هستیم.
کد خبر :
124638
13 آبان در جمهوری اسلامی به روز مبارزه با استکبار و استعمار شهره شده است. در سال 1358 و چند ماه بعد از پیروی انقلاب اسلامی جوانان و دانشجویان پیرو خط امام در اعتراض به ادامه سیاستهای خصمانه آمریکا عله ملت ایران سفارت این کشور در تهران که بعد مشخص شد مرکز توطئهای جدید علیه انقلاب بوده است، را تسخیر کردند.
به گزارش سرویس سیاسی «فردا» امام خمینی (ره) هر چند از ابتدا در جریان این تصمیم انقلابی نبودند ولی بعد از شنیدن خبر از این اقدام حمایت کرده و آن را انقلاب دوم نامیدند. حال با گذشت نزدیک به 30 سال از آن واقعه و
افشای شیوه های جاسوسی و اعمال نفوذ و دخالت آمریکا در کشور ما و توطئه علیه ملت، این سوال مطرح است که آیا دشمنیها و زیاده خواهیهای آمریکا و کشورهای سلطهطلب پایان یافته یا آنها از طریق شیوههای جدید اهداف سلطه طلبانه خود را برای اعمال نفوذ در کشورها دنبال میکنند. آنچه در ادامه میآید گفتاری از عباس سلیمینمین روزنامه نگار، پزوهشگر مسایل تاریخی و فعال سیاسی و فرهنگی درباره شیوههای جدید سلطهطلبان برای نفوذ در کشورها که در گفتگو با خبرنگار سیاسی «فردا» بیان شده است؛ به طور قطع همزمان با رشد آگاهی ملتها، شیوههای کشورهای سلطهگر هم تغییر
میکند. بهترین شاخص در این زمینه گذر از استعمار کهنه به استعمار نو است. در استعمار کهنه استعمار گران از طریق اشغال نظامی و حضور مستقیم در خاک کشورها منافع استعماری خود را دنبا میکردند ولی وقتی ملتها قیام کردند و این شیوه را تحمل نکردند، زمینه شکلگیری استعمار نو بوجود آمد. در شکل نو استعمار نیاز به حضور مستقیم و اشغال خاک نبود. استعمارگران از طریق عوامل بومی به سیاستهای خود میرسیدند. در این شیوه سلطه طلبان عناصر دیکتاتوری را در درون کشورها کشف میکنند و به کار میگمارند. این عنصر بیگانه هم چون به حسب ظاهر بومی است و متعلق به ملت، آگاه شدن مردم از
برنامه استعمارگران زمان میبرد. با این حال این شیوه استعمار نو هم امروزه دستخوش تغیر اساسی شده است. چرا که ملتها به میزانی از رشد و آگاهی رسیدهاند که در راستای مطالبه حقوق اساسی خود حکومتهای استبدادی و دست نشانده را بر نمیتابند. به همین دلیلی عربستان سعودی و خیلی از کشورهای دیگر مورد حمایت آمریکا دچار بحران و مشکل شده و مورد قبول ملتهای خود نیستند. حرکت دانشجویان و جوانان ایران در 13 آبان سال 58 میتواند مصداق خوبی در این باره باشد. وقتی جوانان در اعتراض به برنامهریزیهای آمریکا جهت انجام کودتا، مرکز تحرکات را تسخیر کردند، توانستند متدها و
شیوههای آمریکا در اعمال قدرت و نفوذ در کشورها را استخراج کنند و در اختیار افکار عمومی و رسانهها بگذارند.
بعد از این اقدام آمریکاییها دچار بحران شدند چون مجبور بودند شیوههای خود را تغییر دهند و بدین ترتیب مکانیزم اعمال نفوذ از طریق سفارتخانهها هم علنی و بالاجبار تغییر یافت. وقتی عملکرد قدرتهای سلطهطلب برای اعمال نفوذ در کشورها را در شرایط فعلی بخواهیم ارزیابی کنیم، میبینیم که مطمئناً مکانیزمهای گذشته نیست. چون آنها منسوخ شدهاند. تا جایی که ما اطلاع داریم در سالهای اخیر این کشورهای سلطهطلب تلاش میکنند در نقاط مختلف جهان، «هستههای عادی سازی شده» بوجود بیاورند. شیوههای مثل فراماسونری هر چند در قدیم کارآمد بودند ولی به هر حال قابل توجیه
و دفاع نبودند به همین خاطر هم عموماً مخفی بودند. اما امروز شاهد روند و رویکرد عادی سازی هستیم. یعنی یک موسساتی در کشورهای غربی شکل میگیرد که در ظاهر کارهای عادی در حوزههای هنری، علمی، پژوهشی، سیاسی و رسانهای میکنند. این مراکز بعداً با کشورهای مقصد و مورد نظر ارتباط برقرار میکنند. این مراکز به طرق گوناگون میتوانند از جریانهایی در کشورهای هدف حمایت کنند البته در قالب همان فعالیتهای عادی هنری، علمی و... و جریانی را بزرگ و مطرح کنند و یا جریانهایی را نیز منکوب نمایند. یعنی از این طریق و حمایت و برجسته سازی از گروهها و جریانهای خاصی در معادلات آن
کشور اعمال نفوذ و قدرت میکنند. مثلا شخصیت سازی میکنند چهرههایی را برجسته مینمایند و به آنها یا موسساتی با عنوان همان فعالیتهای عادی سازی شده، کمک میکنند، جایزههای مختلف فرهنگی، سیاسی، حقوق بشری و نوبل و .. میدهند و از این طریق اهداف خود را دنبال میکنند.
این شیوهها در چند سال اخیر تجربه شده است. البته این به آن معنی نیست که همه جایزهها و حمایتها در این مسیر است ولی به هر حال این شیوه میتواند دست جریانهایی که قصد نفوذ و دخالت در کشورها را دارند، باز بگذارد. در این میان بحث آموزش و دورههای مختلف آموزشی قابل تامل است. هر چند شاید این مدل در قدیم هم بوده (اواخر دوره قاجار) اما امروزه مدرنتر شده است. ما برای اینکه بتوانیم مصالح ملی خود را به خوبی دنبال کنیم باید یکسری کارها را به صورت جدی در دستور کار قرار داده و به جد پیگیر باشیم. متاسفانه امروز ترسیم مسائلی که باید در چارچوب مصالح ملی صورت گیرد، به
خوبی بیان نشده است. ما دررسانهها و بخصوص مطبوعات به خوبی کار نکردهایم که مصالح ملی چه چیزهایی را ایجاب میکند و چه چیزهایی را مجاز نمیداند. به نظر میرسد یک ولنگاری جدی در این زمینه وجود دارد که هزینههای زیادی را تحمیل میکند. مثلا هزینههای زیادی را متقبل میشویم و روزنامه منتشر میکنیم اما مدیر روزنامه به کشورهای خارجی دعوت میشود و مورد پذیرایی قرار میگیرد! البته نه اینکه آشکارا به آنها پول میدهند و حمایت مادی میکنند ولی به هر حال نفس این قبیل ارتباطات و حمایتهای معنوی از شخصی که جایگاه مهمی در عرصه اطلاع رسانی و رسانهای دارد، درست
نیست. این مسائل در خود کشورهای غربی رعایت میشود و در صورت وقوع با واکنش مواجه میشود. مثلا در آلمان وقتی یک وزیری از مدیر رسانهای در یک هتل دعوت کرد، بعدا با واکنش انتقادی زیادی مواجه شد.
ما الان چنین مکانیسمی نداریم که اگر فلان وزیر، مسئول یا مدیر به جایی دعوت شد، رعایت این قبیل مسائل را بکند. من تعبیر ولنگاری را به کار میبرم. هیچ کس نبایید خارج از آنچه در قانون تعیین شده هدیهای به کسی بدهد یا هدیهای خارج از قانون دریافت کند. در خاطرات سفیر آمریکا هست که زمانی از طرف تولیت آستان امام رضا (ع) هدیهای گران قیمت به او داده میشود او بلافاصله به پیوست نامهای آن را تحویل وزارت خارجه آمریکا میدهد. چنین مکانیزمی در جامعه ما تعریف نشده است. ما در ارتباط با استکبار ستیزی باید از شعارهای کلی پائینتر بیائیم و جزئیات را برای جامعه روشن کنیم.
باید مثلاً مشخص کنیم فلان موسسه یا NGO که در فلان حوزه مشغول فعالیت ظاهری است چه اهداف پشت پردهای را دنبال میکند.