«فردا» گزارش میدهد؛
شکاف حداکثری بین رادیکالها و میانهروها / اصلاحات دچار انشعاب میشود؟
میانهروها به سختی در مقابل تندروها ایستادهاند زیرا میدانند اگر اصلاحطلبان در این انتخابات شرکت نکنند عملا راه خود را از نظام جدا کردهاند.
گروه سیاست سایت فردا: چندی قبل غلامحسین کرباسچی، دبیرکل سابق حزب کارگزاران سازندگی در گفتوگویی انتقادات جالب توجهی به اصلاحطلبان تحریمطلب و حتی جبهه وارد کرد و گفت: «من در برخی جلسات از دوستان اصلاحطلب سوالی را پرسیدم؛ ما اگر انتخابات را هم کنار بگذاریم چه باید بکنیم؟ یا باید از کار سیاست کنارهگیری کنیم یا باید به یک شیوهای حرف خودمان را بزنیم».
او ادامه داده بود: «اگر بخواهیم متوسل به تظاهرات و خیابان شویم که این کار سیاسی نمیشود. حالا یک وقت تظاهرات موردی پیش میآید، اتفاقی میافتد و مردم به هیجان میافتند که بحث آن جدا است ولی یک جریان سیاسی که نمیتواند بگوید که من میخواهم همه کار سیاسی خود را با تظاهرات و در خیابان انجام دهم... در واقع تمام همت جمهوری اسلامی و حتی از قبل آن از زمان مشروطه تا حالا این بوده است که ما کاری کنیم که در کشور انتخابات باشد و برگزار شود... راه اصلاح اگر انتخابات نیست پس چیست؟ اینکه بگوییم این دوره در انتخابات شرکت نمیکنید پس بعدها انتخابات ریاست جمهوری را چه کار میکنید این یک پارادوکس است دیگر!».
کرباسچی در بخش دیگری از گفتوگویش مستقیما جبهه اصلاحات را خطاب قرار داد و گفت: «اگر مفهوم تشکیل یک جبهه برای انتخابات است برای اینکه طبق قانون احزاب هم ما جبهههای سیاسی را در زمان انتخابات تشکیل میدهیم و گروههایی که میخواهند امر انتخابات را پیش ببرند با هم یک جبهه تشکیل میدهند تا با هم هماهنگ باشند. این گروه جبهه اصلاحات هم برای همین تشکیل شده است حالا میخواهد بگوید در انتخابات شرکت نمیکنیم و اصلاً این چگونه توجیه دارد؟»
سخنان کرباسچی را میشود در تضاد آشکار با اصلاحطلبان رادیکالی در نظر گرفت که در ماههای اخیر مدام بر تحریم انتخابات تأکید کردهاند به ویژه آنکه آنها نشان دادهاند میتوانند با تحت فشار قراردادن نیروهای میانهرو میتوانند دستِکم به صورت نسبی قدرت تعیینکنندگی داشته باشند. برای مثال آنها توانستند بهزاد نبوی را وادار به استعفا کنند و فردی تندرو به نام آذر منصوری را بر صندلی ریاست جبهه اصلاحات بنشانند. اتفاقا کرباسچی به همین موضوع هم اشاره میکند و میگوید درست نبود بهزاد نبوی با سابقه چنددهه کار سیاسی کنار گذاشته میشد و فقط برای آنکه شعار زن، زندگی، آزادی فردی رئیس جبهه اصلاحات شود که به تازگی نامش در عرصه سیاسی شنیده میشود. نکته مهم آن است که همین دست نیروها جبهه اصلاحات را در اختیار دارند و کرباسچی میگوید که اصلا فلسفه اصلی تشکیل جبهه اصلاحات برای انتخابات بوده و حالا چه معنایی دارد که این جبهه بگوید در انتخابات شرکت نمیکنیم.
به نوعی میشود گفت این شخصیت حقوقی جبهه اصلاحات به لحاظ ماهوی نیست که در برابر انتخابات قرار گرفته بلکه رادیکالها میخواهند در راستای اهداف خود این جبهه را خالی از محتوا کنند. آنها حتی توانستهاند خاتمی را هم دچار اشتباهات تحلیلی کنند؛ چنانکه مشاهده شد خاتمی در بیانیه آخرش مواضعی گرفت که نه اصولی بود، نه قانونی و نه منطقی. البته آنها بیش از این را میخواهند و شاید بدشان نیاید خاتمی حتی همین میزان که میگوید هنوز به نظام جمهوری اسلامی باور دارم را هم نگوید.
حالا میانهروهایی مانند کرباسچی، نبوی، عارف یا احزابی مانند کارگزاران، اعتماد ملی، مردمسالاری، ندای ایرانیان در مقابل تندروها به سختی ایستادهاند زیرا میدانند اگر اصلاحطلبان در این انتخابات به صورت حداکثری شرکت نکنند عملا راه خود را از نظام جدا کردهاند. طبیعی است اصلاحطلبان واقعی که قصد اصلاح امور را دارند، میدانند اصلاح با حرکت در مسیر قانونی و عرفی سیاسی محقق میشود وگرنه اصلاحطلبان کاملا نزدیک به اپوزیسیون میشوند که البته شاید رادیکالهای اصلاحات از تحقق این شرایط بدشان هم نیاید. به نظر میرسد این وضعیت متزلزل است زیرا شکاف میان دو طیف اصلاحطلب در بالاترین حالت خود قرار دارد؛ از این رو میشود انتظار یک انشعاب بزرگ در جبهه اصلاحات را داشت.