«فردا» گزارش میدهد:
طیفشناسی اصلاحطلبان خوشخیم/ دست بالا را در جبهه اصلاحات چه کسانی دارند؟
در حال حاضر جبهه اصلاحات شاهد یک دوقطبی تمامعیار است.
گروه سیاست سایت فردا: محمدرضا باهنر هفته پیش در گفتوگویی یک تقسیمبندی جالب از اصلاحطلبان ارائه داد. او ضمن اینکه گفت رقیب در چارچوب نظام تعریف میشود و فتنهگر، اغتشاشگر، هنجارشکن و برانداز را در بر نمیگیرد، گفت: «گاهی اوقات به شوخی از اصطلاح اصلاحطلبان خوشخیم استفاده میکنم؛ یعنی کسانی که دنبال تحریم و تخریب نیستند. در مجموع باید سعی کنیم تا مشارکت بالا برود؛ چرا که این موضوع هم برای نیروهای داخلی و هم معاندین خارجی پیام خاصی دارد».
اما اصلاحطلبان «خوشخیم» که باهنر از آنها یاد میکنند؛ چه گروهها یا کسانی هستند و چه تأثیری در انتخابات میتوانند داشته باشند؟
در حال حاضر جبهه اصلاحات شاهد یک دوقطبی تمامعیار است. در یک سو رادیکالهایی ایستادهاند که دیگر نه شبیه به اپوزیسیون که دقیقا عین اپوزیسیون سخن میگویند و عملا از اصول نظام هم عبور کردهاند و حتی بعضی از آنها از اصل انقلاب اسلامی ابراز پشیمانی میکنند یا مانند حزب مجمع ایثارگران اصل ولایت فقیه را نشانه میروند یا مانند سعید حجاریان اصل انتخابات در جمهوری اسلامی را انکار میکنند. در کمترین حالت همه رادیکالهای جبهه اصلاحات مردم را به سمت تحریم انتخابات سوق میدهند و گویا دیگر ابایی از گفتن واژه تحریم هم ندارند.
در آن سو اما اصلاحطلبان حضور دارند که همچنان تحقق اصلاحات را از مسیرهای قانونی و متعارف سیاسی جستوجو میکنند؛ کسانی که گرچه انتقادهایی به وضع موجود دارند و گاهی انتقادهای تندی هم دارند اما نه اصل نظام را زیر سوال میبرند و نه انتخابات را انکار میکنند. این طیف که باهنر از آن اصلاحطلبان خوشخیم یاد میکند، میخواهند با به دست گرفتن مناصب سیاسی اصلاحات دلخواه خود را محقق کنند. گروههایی مانند حزب کارگزاران سازندگی، به دبیرکلی سید حسین مرعشی، ندای ایرانیان، به دبیرکلی شهابالدین طباطبایی، مردمسالاری، به دبیرکلی مصطفی کواکبیان و اعتماد ملی، به دبیرکلی الیاس حضرتی و شخصیتهایی مانند محمدرضا عارف، بهزاد نبوی، محمدعلی وکیلی به عنوان افراد غیرحزبی در این دسته میگنجند. سید محمد خاتمی هم میان این دو گروه قرار میگیرد که گاهی به رادیکالهایی مانند حزب اتحاد ملت نزدیک میشد و گاهی هم با تأکید بر پذیرش اصل انتخابات به میانهروها گرایش مییابد که به نظر میرسد ماهیت خاتمی را باید در میانهرو تعریف کرد اما گویا او با حربهای تشکیلاتی نمیخواهد هیچ یک از این دو گروه را از دست بدهد.
به هر روی تفکیک خوشخیمها از بدخیمها کار سختی نیست و این تقسیمبندی به آشکارترین شکل ممکن در جبهه اصلاحات نمایان است. حالا پرسش آن است که میانهرو تا چه حد میتوانند جبهه اصلاحات را از دام مضمحلکننده رادیکالها نجاتدهند و جبهه اصلاحات را همچنان به عنوان جریانی درون نظام نگاه دارند و مانع از تحقق تمایل رادیکالها به اپوزیسیونشدن اصلاحات شوند؟
در حال حاضر اکثر اصلاحطلبان موافق مشی میانهرویاند زیرا میدانند نه مردم حوصله افراطگرایی را دارند و نه در صورت افراطی شدن جبهه اصلاحات زمینه ادامه فعالیت سیاسیِ قانونی مهیا خواهد بود. با این اوصاف تا اینجای کار هم نشان دادهاند میخواهند با تمام قوا در انتخابات حاضر شوند و اگر خاتمی هم پشت این گروه بایستد احتمالا بخش زیادی از سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان هم وارد انتخابات شوند.
البته رادیکالها میکوشند مانع تحقق این شرایط شوند و با القاء ناامیدی و سیاهنمایی و حتی اتهامپراکنی علیه شخصیتها و گروههای میانهروی اصلاحطلب مترصد عمومیکردن تحریم انتخاباتاند؛ البته که شکست میخورند زیرا فضای کنونی جامعه به سمت رغبت به چنین رویکردی نیست.
در نهایت میشود چنین نتیجه گرفت که میانهروها یا به تعبیر باهنر خوشخیمها در جبهه اصلاحات دست بالا را دارند و در نهایت تصمیمگیرنده آنها خواهند اما این موضوع را هم نمیشود انکار کرد که هیاهوی رسانههای بدخیمها زیاد است و میتوانند در بزنگاههایی با همین هیاهوها اکثریت اصلاحطلبان را در تصمیمگیری تحت فشار قرار دهند؛ مانند کنار رفتن بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات متعاقب فشارهای بیامان رادیکالها و به ریاست رسیدن آذر منصوری که سابقه تندرویاش بر هیچکس پوشیده نیست.