جمهوری اسلامی؛ بزرگتر و قویتر از دشمنانش
سرویسهای خارجی به دنبال براندازی سخت از طریق براندازی نرم (احساس فروپاشیدگی) از سویی با درگیرکردن طیفهای مختلف اجتماعی و از سوی دیگر مختلکردن کارکرد دستگاههای امنیتساز بودند.
سعید آجورلو مدیر مسئول روزنامه صبح نو در یادداشتی نوشت: در سالگرد اغتشاشهای سال ۱۴۰۱ قرار داریم. این اغتشاشها شاید پیچیدهترین و چندلایهترین حوادثی بود که پس از دهه ۶۰ در دوران جمهوری اسلامی پدید آمد. بستر پدیدآمدن این ناآرامیها نه مسالهای سیاسی مثل سال ۸۸ و نه موضوعی اقتصادی مانند سال ۹۸ که موضوعی اجتماعی و فرهنگی بود که موجب شد در ابتدا طیفهای مختلف جامعه با موضوع، احساس همدلی کنند. این همدلی حتی در سطوح بالای حاکمیت هم مشاهده شد؛ اما مجموعه حوادث پاییز و زمستان ۱۴۰۱ نشان داد که ماجرای گشت ارشاد چیزی بیشتر از یک بهانه نبود و اطراف موضوع در سطح دولتهای غربی و اپوزیسیون ایران، طرح و نقشه براندازی در سر داشتند و به همین واسطه نیروهای عملیاتی داخلی را برای چنین هدفی تجهیز کرده بودند. این هدف با دو روش موازی «تروریسم رسانهای» و «تروریسم خیابانی» دنبال شد تا از طرفی ذهن بخشی از جامعه ایران به تسخیر براندازان درآید و از سوی دیگر امنیت فیزیکی جامعه به چالش کشیده شود. درواقع هدف اصلی ضدانقلاب، تهدید امنیت روانی و امنیت واقعی جامعه بود. در چنین نقشهای، تروریسم رسانهای، بسترساز تروریسم خیابانی بود که بهصورت ویژه توسط اینترنشنال دنبال میشد. در چنین معرکهای هدف اصلی طراحان، ایجاد احساس براندازی در جامعه بود و در این مسیر اینبار بهجای چهرههای سیاسی، شبکه سلبریتیها به میدان آمد و این احساس را به جامعه القا کرد. چنان فضای رعبانگیزی میان سلبریتیها ایجاد شد که چهرههای تلویزیونی چون مهران مدیری و رامبد جوان مواضع تندی گرفتند و در روزهای ابتدایی، بر شعلههای آتش باد زدند. دقیقا در دورانی که هنرمندان و چهرههای سرشناس میتوانستند جامعه را آرام کنند، راه وارونه را انتخاب کردند و بخشی از روند ناآرامیها شدند. البته چنین اتفاق تلخی علاوه بر برنامهریزی طرف مقابل، حکایت از ضعف دستگاههای فرهنگی در ایجاد زیرساخت ارتباطی با سلبریتیها داشت بهنحویکه انگار این چهرهها کاملا الینه شده و ذهنشان بهصورت کامل در اختیار مخالفان کشور قرار گرفته است. این شکاف بزرگ ذهنی دقیقا همان فضایی بود که مورد طمع مخالفان کشور قرار گرفت.
اگر در فاز اول، هدف تسخیر ذهن و ادراک جامعه بود، هدف فاز دوم، تبدیلکردن اعتراض به خشونت با ادبیات دفاع مشروع بود بهنحویکه خشونت و رادیکالیسم از پشتوانه اجتماعی برخوردار شود. سرویسهای خارجی به دنبال براندازی سخت از طریق براندازی نرم (احساس فروپاشیدگی) از سویی با درگیرکردن طیفهای مختلف اجتماعی و از سوی دیگر مختلکردن کارکرد دستگاههای امنیتساز بودند. در این مسیر فروکشنکردن التهاب، ایجاد تقابل مردم با مردم، خشونت خیابانی، ایجاد نزاع قومی و مذهبی، فشار دولتهای غربی و اتحاد اپوزیسیون به تداوم فاز دوم کمک میکرد.
چنین برنامهریزی گسترده و چندلایهای که رهبر انقلاب از آن به مهندسی دشمنان تعبیر کردند؛ اما در محاسبات خود، تدابیر جمهوری اسلامی و واکنش جامعه را بهدرستی تحلیل نکرده بود. مواجهه حاکمیت با این حجم از طراحی خبیثانه مبتنی بر جداسازی اغتشاشگران و کارگران پروژه ناامنسازی از اکثریت جامعه بود؛ بهنحویکه ذهن جامعه فرصت و مجال برای فاصلهانداختن با تروریسم رسانهای دشمنان را بیابد. بهصورت مشخص در این راهبرد از دوقطبیسازی درون جامعه، گستردهشدن شکافها که بازی در زمین طرف مقابل بود، اهتراز شد. این راهبرد در طول یک دوره زمانی متوسط موجب شد که نیت ویرانیطلبان برای مردم واضح و عیان و عملا استراتژی «خشونت مشروع» ضدانقلاب به بنبست کشیده شود. سخن گفتن مداوم رهبر انقلاب با طیفهای مختلف جامعه، اعزام نمایندگان ایشان به سیستان و بلوچستان و تأکید بر اینکه شیوه مواجهه با بدحجابی سیاسی باید پیچیده باشد و درعینحال دیندار و مؤمن دانستن طیفهای مختلف جامعه حتی افرادی که به ظاهر ضعیفالحجاب هستند و عفو عمومی نقش بسیار زیادی در کمشدن از التهاب و پایدارشدن اوضاع داشت. به تعبیری شاید بتوان گفت که طراحان اغتشاش در نهایت از ذکاوت و درایت حضرت آیتالله خامنهای شکست خوردند.
واکنش جامعه به رادیکالیسم ضدانقلاب برخلاف تصور اپوزیسیون، به هیچوجه همراهانه نبود و طبقه متوسط شهری پس از مشاهده دوری از آشوب و اغتشاش، رویه محافظهکارانهای اتخاذ کرد. اکنون یک سال پس از این آشوب و اغتشاش تقریبا بیسابقه، حکومت و جامعه ایران نسبت به آنچه دشمنان میپنداشتند، شرایط متفاوتی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود؛
۱: آنچه سرویسهای غربی و اپوزیسیون درباره ادامه التهاب اجتماعی آرزو داشتند به وقوع نپیوست و ناآرامی خیابانی تداوم نیافت.
۲: برخلاف آنچه حامیان اغتشاش میپنداشتند، موضوع پوشش در بهار و تابستان ، چالش تازهای ایجاد نکرد و برخلاف آنچه گمان میکردند نه بیحجابی فراگیر شد نه در بهار و تابستان، این موضوع به شکاف جامعه - جامعه و دولت - جامعه انجامید. تبدیلشدن پوشش از موضوعی امنیتی و سیاسی به موضوعی اجتماعی و فرهنگی برخلاف خواسته طراحان اغتشاش بود.
3: روند سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سطح منطقه و بینالملل، نقطه مقابل آرزوهای اپوزیسیون بود. علاقه آمریکا به مذاکرات احیای برجام، توافق مبادله زندانیان، آزادشدن بخشی از پولهای بلوکهشده ایران، تفاهم با دولت سعودی، عضویت در شانگهای و بریکس، کابوس براندازانی است که گمان میکردند ایران تبدیل به کشوری منزوی در سطح جهان خواهد شد.
۴: گرچه کشور همچنان درگیر تورم بالای ۴۰ درصدی از سال ۹۸ تاکنون است؛ اما واقعیت این است که طراحان اغتشاش گمان میکردند اقتصاد ایران در پایان سال فرو خواهد ریخت ، دلار، رکورد عجیبوغریب خواهد زد و اساسا هیچ روندی در اقتصاد از بحران خارج نخواهد شد؛ اما در واقعیت وضعیت اقتصاد ایران متفاوت با چنین ارزیابیهایی است.
۵: برخلاف نمایش وحدت اپوزیسیون که بنا داشت تصویری از آلترناتیو حکومت بسازد، یک سال بعد، این ائتلاف ساختگی تبدیل به دشمنی طیفهای مختلف اپوزیسیون علیه یکدیگر شده؛ بهنحویکه سلطنتطلبان به اسماعیلیون بدوبیراه میگویند، فرقه رجوی به پهلوی ناسزا میگوید، بنیادی به خاموشی رفته، علینژاد از تغییر هویتش به خواسته دولت آمریکا سخن میگوید، مسعود بهنود لقب حیوان به پهلوی میدهد و مهتدی از اختلافها پرده برمیدارد و جملهای مهم میگوید؛ جمهوری اسلامی از مخالفانش عاقلتر است.
به این فهرست میتوان موارد دیگری را هم افزود؛ اما درعینحال ما با فهرستی از اقدامات مواجهیم که برای مقابله بلندمدت با طراحان ناامنی و استقرار زیرساخت پیشرفت و توسعه باید به آن ترتیب اثر داد که به برخی از آنها اشاره میکنیم؛
۱: بازنگری در نظام آموزشی و فرهنگی کشور برای تدوین یک زیرساخت جدید ارتباطی با نونهالان، نوجوانان و جوانان.
۲: اصلاح و بازسازی نظام رسانهای کشور بهنحویکه مرجعیت خبری رسانههای داخلی تثبیت گردد.
۳: استقرار نظام معیشتی جبرانی برای بهبود وضعیت اقتصادی طبقات پایین و متوسط.
۴: مراقبت از گفتار و کردار کارگزاران بهنحویکه امکان ساختن شکافهای اجتماعی تقلیل یابد.
۵: تدبیر ویژه و خاص برای جلوگیری از مهاجرت نخبگان با برقراری نظام تشویقی.
۶: تمرکز ویژه بر برنامه هفتم توسعه برای پاسخ به مشکلات تلنبار شده؛ مانند تورم، محیط زیست، کمبود آب و مسائلی ازایندست.
۷: گسترش دیپلماسی اقتصادی بهمنظور استفاده از فرصتهای نوپدید به واسطه ایجاد تحولات جهانی.
۸: یافتن راههای تازه برای خنثیسازی تحریمها و کمشدن وابستگی به فروش نفت که البته طی 10 سال گذشته کشور در آن توفیقاتی داشته است.
به این فهرست هم میتوان موارد دیگری را افزود که عناوین و موضوعات قابل گفتوگو هستند.
اکنون یک سال پس از ناآرامیها، واقعیت به ما میگوید که جمهوری اسلامی بزرگتر و قویتر از نقشههای دشمنانش است، نگاه سادهانگارانه غرب و آمریکا به ایران بیشتر از قبل جنبه واقعی گرفته است. اپوزیسیون ایران یک کشتی سوراخ و تکهپاره شده است و درعینحال جامعه منتظر تحولات اقتصادی و کارآمدی نهادهای مختلفی است که وظیفه ساماندهی به امور معیشتی و رفاهی مردم را دارند.
صبح نو