کیهان/ابهامات موضع غرب در آستانه مذاكرات ژنو 3
كاترين اشتون و ديگر مقام هاي غربي -البته بي نام و نشان- كه درباره محتواي مذاكرات آينده اظهارنظر كرده اند، اصرار دارند كه موضوع اصلي مذاكرات آتي مسئله هسته اي خواهد بود و موضوعات ديگر فقط «پس از آن» مي تواند مطرح شود.
بيش از چند هفته تا مذاكرات ژنو 3 باقي نمانده است. در دو دور قبلي اين مذاكرات ايران موفق شد يك ادبيات راهبردي براي تشريح موضع خود در مقابل گروه 1+5 ايجاد كند كه چارچوبي براي بحث درباره انبوهي از مسائل كليدي منطقه اي و فرامنطقه اي بوجود آورده است. اين ادبيات در نامه 15 تير (6 ژوئيه) دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران به كاترين اشتون رئيس گروه مذاكره كننده 6 كشور، به روشني و ايجاز تشريح شده و قلب آن هم بر اين گزاره استوار است كه اگر غرب به حقوق ايران احترام بگذارد و ظرفيت هاي آن را به رسميت بشناسد، از موهبت «گفت وگو براي همكاري» با ايران برخوردار خواهد شد. مذاكرات ژنو 1 در تير 1387 به اين دليل نافرجام ماند كه غربي ها نتوانستند از ميان دو گزينه طمع به نتيجه انتخابات ايران و تلاش براي رسيدن به يك راه حل با ايران، گزينه درست را انتخاب كنند.مذاكرات ژنو 2 در مهر88 هم تداوم نيافت به اين علت كه آمريكا درباره وضعيت داخلي ايران دچار يك اشتباه محاسباتي جدي بود و احساس مي كرد حيف است گزينه اي مانند تحريم را كه فكر مي كردند مي تواند فضاي داخلي ايران را كاملا به هم بريزد، از دست بدهد. در آن مقطع، در داخل ايران روشن بود كه آمريكايي ها به هيچ قيمتي از امتحان كردن گزينه تحريم صرف نظر نخواهند كرد، در نتيجه بيانيه تهران نه به عنوان راه چاره اي اضطراري براي گريز از تحريم، بلكه به عنوان ابتكاري براي نشان دادن دورنماي يك راه حل و آشكار كردن بي صداقتي و دروغ گويي غربي ها در مورد تامين سوخت راكتور تهران، مورد توافق قرار گرفت. اكنون گويي دوباره در خانه اول ايستاده ايم. درست مثل ژوئن 2008، آمريكايي ها همه برگ هاي خود را سوزانده اند و دوباره راهي پيش پاي خود نمي بينند الا اينكه كنار در خانه ايران بايستند و در بزنند، به اين اميد كه اين در بالاخره باز شود. اظهارات مقام ها و رسانه هاي غربي از روز جمعه به اين طرف كه اشتون پاسخ نامه خود را دريافت كرده، حاوي نكات مهمي است كه هم براي سر درآوردن از آنچه در فكر غربي ها مي گذرد و مايلند آن را به عنوان دستور كار مذاكرات آينده جا بيندازند و هم از باب آشكار شدن حجم انبوه بدفهمي هايي كه همچنان 1+5 نمي تواند خود را از شر آنها خلاص كند، ارزش بررسي دارد. در اينجا فقط به چند نكته مي پردازيم. 1- كاترين اشتون و ديگر مقام هاي غربي -البته بي نام و نشان- كه درباره محتواي مذاكرات آينده اظهارنظر كرده اند، اصرار دارند كه موضوع اصلي مذاكرات آتي مسئله هسته اي خواهد بود و موضوعات ديگر فقط «پس از آن» مي تواند مطرح شود. به اين نكته خواهيم پرداخت كه چرا مذاكرات آينده نمي تواند هسته اي باشد، اما عجالتا مسئله اين است كه غربي ها طوري حرف مي زنند كه گويي في المثل اين ايران است كه متقاضي مذاكرات منطقه اي با آمريكا در مورد افغانستان است! وقتي از مذاكرات راهبردي با 1+5 سخن گفته مي شود، يعني مجموعه اي از دستوركارها در ارتباط و پيوند با يكديگر، در مذاكرات مطرح خواهد شد. ايران دستور كارهاي مدنظر خود را در بسته ژوئن 2008 و نامه ژوئيه 2010 تشريح كرده است. از آن طرف، آمريكايي ها در ماه هاي اخير چندين مرتبه گفته اند كه مايلند باب مذاكراتي منطقه اي با ايران بويژه درباره افغانستان را باز كنند. به هيچ وجه معلوم نيست كه ايران كوچكترين علاقه اي به مذاكره درباره افغانستان با آمريكا داشته باشد (خصوصا كه استراتژي آمريكا در افغانستان اكنون تعامل با طالبان است) اما وقتي آمريكا خود متقاضي مذاكره منطقه اي است، ديگر بي معناست كه شرط بگذارد: اول موضوع هسته اي و بعد...! چرا كه اين، معنايي جز آن ندارد كه آمريكايي ها براي خودشان شرط گذاشته باشند! 2- مذاكره با 1+5 علي الاصول نمي تواند هسته اي باشد چرا كه اين گروه مرجعي صالح براي رسيدگي به اين مسئله نيست. ايران تا امروز بارها گفته به شرط اينكه غرب به تعهد خود طبق مداليته اوت 2007 مبني بر روتين كردن رسيدگي به پرونده در آژانس عمل كند، آماده خواهد بود به هر پرسشي كه از جانب آژانس مطرح شود در چارچوب تعهدات قانوني خود جواب بدهد.كشورهاي ديگر هم مي توانند همه ابهام ها و شبهات خود درباره برنامه هسته اي ايران را از كانال آژانس طرح كنند همچنان كه بر اساس برخي شنيده ها ايران بنا دارد به زودي برخي از پرسش هاي جدي در مورد نقض ان پي تي توسط آمريكا را از همان كانال مطرح نمايد. اصرار 1+5 براي ورود به مذاكره هسته اي با ايران، بيشتر به اين دليل است كه آنها مي خواهند هر طور شده ايران بپذيرد كه مرجع نهايي براي حل و فصل موضوع هسته اي اش، چارچوب سياسي گروه 1+5 است و اين البته اتفاقي است كه هرگز رخ نخواهد داد به اين دليل كه ايران در سال هاي گذشته به خوبي تجربه كرده در چارچوب گروه 1+5 مفاهيمي مانند منطق و راه حل بي معناست و فقط زبان زور است كه به رسميت شناخته مي شود. 3- يك نكته خوشمزه اين است كه غربي ها مدتي است نفس آغاز مذاكرات با ايران را به عنوان يك پيروزي براي خود تبليغ مي كنند و تاكيد غربي ها بر اينكه آغاز مذاكرات با ايران موفقيتي براي آنهاست، نشان مي دهد كه استراتژي مقاومت و ايستادگي ايران تا چه حد خطوط قرمز غرب و سقف خواسته هاي آن را تعديل كرده است. زماني بود كه غربي ها به كمتر از تعليق غني سازي و بعد از آن نابود شدن كل تاسيسات هسته اي ايران راضي نمي شدند، اما حالا با خوشحالي سر و صدا راه انداخته اند كه ايران پذيرفته با آنها حرف بزند و مي گويند كه اين يك دستاورد بزرگ براي آنهاست! از درخواست تعليق تا درخواست مذاكره، راهي طولاني است كه ايران غرب را وادار به پيمودن آن كرده و حالا روشن است كه اين طي طريق بي حاصل هم نبوده است. 4- موضوع بعدي اين است كه اظهارات مقام هاي غربي بوضوح نشان مي دهد قصد دارند دو مسير ژنو و وين را در مذاكرات آينده تركيب كنند و يكي (وين) را در چارچوب ديگري (ژنو) قرار بدهند. از نظر ايران اين دو مسير كاملا مجزاست.مذاكرات وين، مذاكراتي تجاري است كه در آن ايران قصد دارد با حضور و مشاركت آژانس بر اساس يك سند معتبر يعني بيانيه تهران، براي يك راكتور تحقيقاتي خود سوخت تهيه كند اما مذاكرات ژنو با 1+5 چارچوبي براي پرداختن به مسائل بسيار كلان منطقه اي و فرامنطقه اي است و اختصاصي به بحث هسته اي ندارد. اين چيزي نيست كه غربي ها ندانند اما سوال اين است كه با وجود علم به تفاوت هاي اين دو مسير، چرا دائما اصرار مي كنند كه مذاكرات مبادله بخشي از مذاكرات با 1+5 است؟ در اينجا چند نكته مهم هست. نخست- غرب درباره مقصودش از ارائه پيشنهاد مبادله به ايران شفاف و صريح نيست.آنچه ظاهرا مي گويد اين است كه مي خواهد بين ايران و سلاح هسته اي فاصله بيندازد اما وقتي بنا نيست كسي در ايران سلاح بسازد و كل فعاليت نطنز 24 ساعته زير نظر آژانس است، اين توجيه پيش پا افتاده نمي تواند بيان كننده حقيقت مسئله باشد.واقعا چه فرقي مي كند كه مواد هسته اي از ايران خارج شود يا اينكه در داخل ايران كاملا زير نظر آژانس باشد؟ آيا ضمانت هاي عدم اشاعه در هر دو حال يكسان نيست؟ حقيقتي كه غربي ها از گفتن آن ابا دارند اين است كه مي خواهند مبادله را به مكانيسم حفظ آبرو براي خود تبديل كنند بويژه در شرايطي كه مي دانند بايد ايران هسته اي را بپذيرند و درخواست هايي مانند تعليق يا عمل به قطعنامه ها هم تا ابد دست نيافتني است.غرب مي داند كه چاره اي جز پذيرش ايران هسته اي ندارد و صرفا در پي آن است كه بتواند ادعا كند در ازاي امتياز بزرگي كه داده چيزي هم از ايران گرفته است.تنها با نگاه از اين منظر به موضوع است كه مي توان فهميد 1+5 چرا اصرار به تركيب دو مسير وين و ژنو دارد.در واقع آمريكايي ها يقين كرده اند براي امكانپذير شدن توافق در ژنو، به مسير وين و مبادله نياز دارند تا آبروي خود را پاك نباخته باشند، حال چه اسم مبادله را face saving بگذارند و چه «اعتمادسازي»! دوم- پيشنهاد مبادله تا وقتي براي ايران جذابيت داشت كه خود قادر به توليد و تامين سوخت راكتور تهران نبود.ايران اما از فوريه گذشته غني سازي 20 درصد را آغاز و به اندازه كافي در آن مهارت پيدا كرده است و مطابق برنامه اعلام شده تا شهريور ماه آينده قادر به توليد اولين مجتمع هاي سوخت راكتور تهران خواهد بود.در اين صورت غربي ها بايد به اين سوال جواب بدهند كه وقتي ايران خود مي تواند نيازهايش را تامين كند، مبادله سوخت آن هم در شرايطي كه غرب برخلاف حرف هاي گذشته خود ميزان مواد درخواستي را هم افزايش داده، چه جذابيتي براي ايران مي تواند داشته باشد؟! سوم- و نكته آخر اين است كه تازه امروز است كه با دقيق شدن در اظهارنظرهاي غربي ها مي توان فهميد ايران چقدر هوشمند بود كه پيشنهاد وين را به آن شكلي كه در اكتبر 2009 ارائه شد نپذيرفت.اگر به سخنان و تحليل هاي مقام ها و منابع غربي مراجعه كنيد تنها چيزي كه صبح تا شام از آن حرف مي زنند «گرفتن مواد هسته اي از دست ايران» است و حتي يك بار از باب ظاهرسازي هم كه شده از تامين سوخت راكتور تهران يادي نمي كنند.از اين ادبيات تنها نتيجه اي كه مي توان گرفت اين است كه غرب سال گذشته هم هدفي جز سرقت مواد هسته اي ايران و بعد، گروگان گرفتن سوخت راكتور تهران نداشته است.اكنون و با آشكار شدن نيت حقيقي غرب، تضمين هاي عيني كه ايران براي ورود به مسير مبادله درخواست مي كند قاعدتا بايد بسيار محكم تر از گذشته باشد. مهدي محمدي