«فردا» گزارش میدهد:
تهدید به تحریم؛ سیاستی هزینهساز برای اصلاحطلبان
سیاست اصلاحطلبان مبنی بر تهدید به تحریم برای امتیازگیری نهتنها پاسخگو نیست بلکه آنها را به سمت اپوزیسیونشدن میکشاند.
گروه سیاست سایت فردا: محمد خاتمی در سخنان اخیر خود به شدت به حاکمیت حمله کرده است و البته به نوعی اصل انتخابات در جمهوری اسلامی را زیر سوال برده است اما همه هدف پشت پرده او چیست؟ چرا خاتمی ناگهان و آن هم در ماههای منتهی به انتخابات اینطور رادیکال شده است؟
برخی باور دارند که خاتمی در مقطع کنونی همان نقشی را ایفا میکند که تا پیش از این حزب اتحاد ملت بازی میکرد. آنها تصور میکنند با اتخاذ مواضع رادیکال میتوانند از نظام امتیاز انتخاباتی بگیرند تا بتوانند نامزدهایی را وارد انتخابات کنند که موارد منفی امنیتی دارند. خاتمی و رادیکالها معتقدند هرچه فضا رادیکالتر شود، حاکمیت عقب مینشیند و از ترس تحریم اصلاحطلبان به آنها امتیاز میدهد.
این موضوع را در سخنان اخیر محمدعلی رجایی میتوان یافت. او به تازگی گفته است: «البته آقای خاتمی با طرح سخنان تازهاش به نوعی خواسته است که برای حاکمیت شروطی بگذارید و امتیازاتی را برای اصلاحطلبان در انتخابات دریافت کند. او میخواهد قولهایی بگیرد تا فضای انتخابات باز شود اما خب تا اینجای کار نه تنها قولی داده نشده بلکه نشانههایی بر اینکه قولی داده خواهد شد هم نمیبینیم». جواد امام هم در روزهای اخیر سخنانی را مطرح کرد که تقریبا همین مضمون از آن استنباط میشود.
سیاست اصلاحطلبان مبنی بر تهدید به تحریم برای امتیازگیری نهتنها پاسخگو نیست بلکه آنها را به سمت اپوزیسیونشدن میکشاند؛ هدفی که شاید مطلوب برخی از چهرههای اصلی اصلاحات نباشد اما نتیجه این روند چه قهرا و چه با اختیار اصلاحطلبان را به همین نقطه میرساند زیرا تهدید به تحریم با استفاده از حمله به اصل انتخابات، حمله به مشروعیت نظام است که خاتمی خواسته یا خواسته مرتکب چنین امری شده است.
از سوی دیگر اصلاحطلبان در دوری باطل قرار گرفتهاند. آنها در چند دوره انتخابات است که حمله را مناسبترین راه خود برگزیدهاند؛ غافل از آنکه این روند کمکی به خودشان هم نکرده است. در هر دورهای که اصلاحطلبان سیاست تحریم را در پیش گرفتهاند یا سعی کردهاند چنین جلوه دهند که تحریم میکنیم ولو در نهایت در انتخابات شرکت کرده باشند، با موج منفی افکار عمومی مواجه شدهاند و نهتنها انتخابات را باختهاند بلکه بخشی از سرمایه اجتماعی خود را از دست دادهاند. دلیل روشنی هم دارد زیرا مردم ذاتا تمایل دارند در سرنوشت سیاسی کشورشان مؤثر باشند؛ این در حالی است که تنها نسخهای که از سوی اصلاحطلبان پیچیده میشود انفعال است.
خاتمی و طیفهای رادیکال اصلاحات وقتی میگویند شرایط برای حضور در انتخابات مهیا نیست - که البته در گفتن این موضوع صادق هم نیستند- مخاطبان خود را در میان آسمان و زمین رها میکنند. مردم هم به تدریج این سیاست را پس زدهاند و میبینیم که اکنون در قبال سخنان خاتمی هیچ واکنشی از سوی عموم مردم دیده نمیشود. در مقابل هر نیرویی که راه حلی ایجابی برای رفع مشکلات کشور ارائه میدهد با واکنشهای مثبت مردم مواجه میشود اما مردم به طور کلی خاتمی را نادیده میگیرند زیرا او هم مانند حجاریان، تاجزاده و اتحاد ملتیها پای در مسیر افراط گذاشته است؛ به این امید که بتواند امتیازی بگیرد؛ خیالی خام که البته محقق نمیشود.