«فردا» گزارش میدهد:
ائتلاف خاتمی، روحانی، لاریجانی؛ از ادعا تا واقعیت
روحانی بیش از لاریجانی و خاتمی به ائتلاف نیاز دارد زیرا او برخلاف آن دو به صفت فردی سرمایه اجتماعی خاصی ندارد و برای ادامه حیات سیاسی ناچار به ائتلاف است.
گروه سیاست سایت فردا: گفته میشود که ممکن است ائتلافی انتخاباتی میان خاتمی، روحانی و لاریجانی شکل بگیرد. این را روزنامه «کیهان» بیان کرده؛ البته از محتوای حرفهای اسماعیل گرامیمقدم. اما فارغ از تحقق این موضوع باید دید که این سه شخصیت به طور مستقل و نیز در ائتلاف با یکدیگر چه ظرفیتی را در انتخابات میتوانند ایجاد کنند؟ و اصلا اگر واقعبینانه به عرصه سیاست نگاه کنیم، ائتلاف چه قدر رنگ و بوی واقعیت با خود دارد؟
روحانی به نوعی لیدر جریان مستقل است و نیروهای حزب اعتدال و توسعه اصلیترین نیروهای سیاسی او محسوب میشوند؛ افرادی مانند محمود واعظی و محمدباقر نوبخت هم در رأی این حزب قرار دارند. روحانی میتواند مستقلها را همراه خود کند و اگر لیستی ارائه دهد احیانا چنین نیروهایی را مد نظر خواهد داشت.
لاریجانی همچنان در بخشهایی از جبهه اصولگرایی مورد توجه است؛ به ویژه از سوی جامعه روحانیت مبارز. لاریجانی را میتوان یک نیروی اصولگرا دانست که گرایشهایی به مستقلین هم دارد و شاید به سختی بتوان او را با اصلاحطلبان میانهرو هم پیوند داد اما او محافظهکارتر از این است که مانند روحانی همپیمانشدن با اصلاحطلبان را به راحتی بپذیرد. البته که اصلاحطلبان هم چندان میلی ندارند با لاریجانی اصولگرا در یک دسته بگنجند.
میرسیم به خاتمی که حتما مهمترین چهره اصلاحات است. او هنوز لیدر جریان اصلاحات است اما در عین حال نفوذ سابق را بر همه دستههای اصلاحطلبی ندارد. خاتمی سعی میکند مواضعی قدری معتدلتر از نیروهای افراطی اصلاحات داشته باشد و هنوز از اصل انتخابات عبور نکرده است.
هر کدام از این شخصیتها میتوانند ظرفیتهایی را وارد انتخابات کنند و البته هر کدام مخاطبان خاص خود را دارند که اگر بتوانند با یکدیگر ائتلاف کنند و لیستی واحد را منتشر کنند، میتوانند در انتخابات تأثیرگذار باشند.
ائتلاف آنها اما چه قدر واقعی به نظر میرسد؟ ائتلاف خاتمی، روحانی و لاریجانی شاید محال نباشد اما حتما سخت است؛ به چند دلیل: نخست آنکه اصلاحطلبان در نهایت تجربه خوبی از ائتلاف با روحانی ندارند و حتی میگویند از دستدادن بخش قابل ملاحظهای از سرمایه اجتماعی اصلاحات، نتیجه عملکرد بد روحانی در دولت بود. آنها نسبت به لاریجانی هم نگاه چندان مثبتی ندارند زیرا لاریجانی از روحانی اصولگراتر هم هست و اگر یک زمانی روحانی عضو جامعه روحانیت بود و امروز خیلی ادعای اصولگرایی ندارد اما لاریجانی هنوز خود را اصولگرایی معتدل میداند. اصلاحطلبان هم اعتماد کافی ندارند که اگر بر لاریجانی حساب باز کنند، طرفدارانشان چه واکنشی نشان میدهند. البته بر سر نزدیکی به لاریجانی میان نیروهای اصلاحطلب اختلاف نظر وجود دارد و همه اصلاحطلبان یکسره لاریجانی را پس نمیزنند. از آن سو خود لاریجانی هم تمایلی به نزدیکی به خاتمی و اصلاحطلبان ندارد زیرا میداند در این صورت پایگاه اصولگرایی خود را از دست میدهد. شاید در این بین روحانی تنها فردی است که هنوز دوست دارد ائتلاف کند زیرا او به صفت فردیاش سرمایه اجتماعی بسیار اندکی دارد و خودش میداند بسیاری مردم از عملکرد دولت او به شدت ناراضیاند؛ روحانی برای ادامه حیات سیاسیاش میخواهد با نزدیکی به این گروه و آن گروه همچنان خود را در صحنه نگاه دارد.
حالا به فرض آنکه ائلافی شکل بگیرد پر واضح است که عرصه بر بدنه اصلی اصولگرایی قدری سخت میشود زیرا همه سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان، مستقلین و اصولگرایان سنتی یک جا جمع میشود اما در آن صورت دیگر اصلاحطلبی به معنای رایج خودش معنای خاصی نمیدهد و به نوعی شاید شاهد یک گروه تازهای در عالم سیاست باشیم. البته باید صبر کرد و دید که همه این تحلیلها در بستر زمان چه قدر رنگ واقعیت به خود میگیرد.