«فردا» گزارش میدهد:
انزوای اصلاحطلبی رادیکال و تقویت عقلانیت انقلابی
سرمایه اجتماعی اصلاحات با پسزدن رادیکالیسم به سمت میانهروی اصولی حرکت خواهد کرد.
گروه سیاست سایت فردا: اصلاحطلبان رادیکال با محوریت حزب اتحاد ملت در جبهه اصلاحات دست بالا را دارند. از یک سو آذر منصوری دبیرکل این حزب، رئیس جبهه اصلاحات میشود و از سوی دیگر افرادی مانند سعید حجاریان سعی میکنند با زیرسؤالبردن اصل انتخابات در ایران، بار دیگر گفتمان تحریم انتخابات را جا بیندازند.
حالا پرسش آن است که در وضعیتی که رادیکالها بتوانند تصمیمساز جبهه اصلاحات باشند، وضعیت اصولگرایان چگونه میشود؟ باید پاسخ به این پرسش را فراتر از بررسی رادیکالیسم در اصلاحات داد؛ به این معنی که بررسی کرد که آیا در تمام ادوار افراطگرایی مورد پسند جامعه ایرانی بوده است یا خیر؟ مردم ایران نشان دادهاند که همواره عقلانیت را بر افراطگرایی ترجیح میدهند؛ چه این افراط در میان اصلاحطلبان باشد، چه در میان اصولگرایان.
در این شرایط وقتی اصلاحطلبان تنها گزینهای که پیش روی سرمایه اجتماعی خود قرار میدهند، تحریم انتخابات است، به نظر میرسد که مخاطبان آنها با چنین ایدهای موافقت نکنند زیرا رادیکالهای اصلاحطلب متعاقب مطرحکردن تحریم انتخابات هیچ گزینه دیگری برای بهبود اوضاع ارائه نمیدهند. آنها صرفا جامعه هدف خود را به انفعال سیاسی دعوت میکنند. نیروهای رادیکال مدتهاست که هیچ نظریه قابل توجهی ارائه نمیکنند و سخنان فردی مانند حجاریان به عنوان تئوریسین اصلاحات نیز صرفا کلیگوییهایی است با هدف سیاسی و نه نظری. در واقع نیروهای رادیکال اصلاحطلب از دو حیث خود را گرفتار بنبست کردهاند؛ نخست وجه گفتمانی که با تحریم و فرار از صحنه سیاسی راهحلی برای اصلاح همان مواردی که خودشان منتقدش هستند، ارائه نمیکنند و دوم در عرصه عملی خود را از کنشگر فعال سیاسی در بهترین حالت به تحلیلگر سیاسی و منتقد وضع موجود تبدیل میکنند.
در این بین مردم با یک دو راهی مواجه میشوند؛ انفعال یا حق تعیین سرنوشت. اصلاحطلبان رادیکال گزینه اول را پیشنهاد میدهند اما پر واضح است که در صورت انفعال مردم نمیتوانند مجلس، دولت یا هر نهاد انتخابی دیگر را برای خود بدانند؛ بنابراین از پیش معلوم است که گفتمان نظری و عملی رادیکالها نزد مردم با شکست مواجه میشود.
در این شرایط آن دسته از کنشگران سیاسی میتوانند اقبال عمومی را ازآن خود کنند که با عقلانیتِ مبتنی بر اصول حرکت میکنند. اگر عموم اصلاحطلبان بر طریق رادیکالها حرکت کنند، تکیلف اصلاحطلبان روشن است؛ به انزوارفتن به وسیله بیتوجهی مردم. حالا در این بین نه تمام اصولگرایان بلکه آن دسته از اصولگرایانی که در مسیر رادیکالیسم حرکت نمیکنند، مورد اقبال مردم قرار میگیرند؛ به بیان دیگر مسئله صرفا اصولگرایی یا اصلاحطلبی نیست؛ بلکه خواست مردم عقلانیت اصولی است که به نظر میرسد در این شرایط شانس میانهروهای جبهه اصولگرایی بالا خواهد رفت.