بررسی سرنوشت اصلاحطلبان در صورت تحریم انتخابات
در مسیر نهضت آزادی؟!
افراطگراییِ موجود در میان اصلاحطلبان ساختارشکن به نوعی جریان اصلاحات را به سمت همان مسیری میبرد که سالها پیش نهضت آزادی گرفتارش شد.
گروه سیاست سایت فردا: اصلاحطلبان در دو راهی رادیکالیسم یا مشارکت قانونی قرار گرفتهاند. طیفی از آنها سعی میکند که باز هم سیاست تحریم انتخابات را در دستور کار قرار دهند و طیف دیگر میکوشند با باز نگاهداشتن باب گفتوگو با حاکمیت، تلاش برای کسب قدرت سیاسی داشته باشند تا از این رهگذر قانونی بتوانند خواستههای خود را در قالب نمایندگی مجلس محقق کنند. حالا باید دید هر کدام از این دیدگاهها چه نتایج عملی در پی خواهد داشت؟
اصلاحطلبان رادیکال یا به تعبیری ساختارشکن، با طرح مشارکت مشروط و حالا شروط ششگانه اصلاحطلبی که همه ناشی از نظرات سعید حجاریان است، میکوشند دو هدف را دنبال کنند؛ نخست آنکه بار مسئولیت تحریم انتخابات از سوی خودشان را بر دوش حاکمیت بیندازند و بگویند که اگر از سیاست رسمی کناره گرفتیم به واسطه مسدودشدن مسیر سیاستورزی از سوی حاکمیت بوده است؛ حال آنکه خودشان نیز میدانند اصرار بر تأییدصلاحیت افرادی که محکومیت قضایی دارند و سابقه مشکلات امنیتی در سابقهشان دیده میشود، محال است اما آنها با علم به این موضوع باز هم اصرار بر تأییدصلاحیت آنها دارند تا در نهایت برای تحریم انتخابات توجیهی به زعم خود منطقی داشته باشند اما هدف آنها صرفا تحریم انتخابات نیست و این موضوع صرفا طریقت دارد به موضعی اصلیتر؛ که عبور آنها از نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی است. رادیکالها مشخصا بعد از انتخابات سال98 اصل انتخابات را نشانه رفتند و به یاد داریم که حجاریان و عبدی در سخنانی عجیب انتخابات در ایران را که روزگاری طیف خودشان از همین مسیر به قدرت سیاسی رسیده بودند، به سخره میگرفتند. حالا رادیکالها میخواهند انتخابات در ایران را بیمعنی نشان دهند و از هر موقعیتی برای تحقق این هدف بهره میبرند؛ نمونهاش انتخابات ترکیه بود که بعد از برگزارشدنش بدون هیچ منطقی با قیاسی مغالطهآمیز میگفتند انتخاباتی سالم در ترکیه باید الگوی انتخاباتی مسئولان در ایران باشد.
اما باز هم شاید بتوان گفت که هدف عبور از انتخابات، غایی نیست و پلهای است برای رسیدن به هدف نهایی آنان که عبور از جمهوری اسلامی باشد؛ مانند میرحسین موسوی که زودتر از بقیه رادیکالها سال گذشته و در جریان ناآرامیها در بیانیهای رسما طرح عبور از قانون اساسی و حاکمیت را مطرح کرد. شاید بتوان گفت این طیف، دنبالهروهای موسوی هستند. نتیجه چنین رویکردی اصلاحطلبان را در موضع انزوا قرار میدهد و نه فقط از سوی حاکمیت، بلکه از سوی مردم زیرا مردم خواهان مشارکت در سرنوشت خود هستند و اگر گروه یا طیفی این حق را از آنها سلب کند، طبیعی است مورد اقبال جامعه واقع نمیشود. افراطگراییِ موجود در میان اصلاحطلبان ساختارشکن به نوعی جریان اصلاحات را به سمت همان مسیری میبرد که سالها پیش نهضت آزادی گرفتارش شد.
میرسیم به اصلاحطلبان میانهرو؛ افرادی که هم به اصل انقلاب اسلامی باور دارند، هم به اصل قانونگرایی و هم به سیاستهای کلیِ ترسیمشده از سوی رهبری. آنها انتقادهایی ولو انتقادهایی تند به مسئولان کنونی دارند و مسیر تحقق اهداف خود را برای تغییر در سیاستهای جاری، انتخابات میدانند. افزون بر این باور دارند که کار سیاسی با حضور در قدرت سیاسی محقق میشود و کنارهگیری از سیاست عملا کار سیاسی را از ماهیت تهی میکند. آنها میدانند با معرفی نیروهای جوان و آزموده میتوانند هم تأییدصلاحیت نیروهایشان را بگیرند و هم تأثیر سیاسی خود را داشته باشند. این مسیر، به استمرار حضور اصلاحطلبان در عرصه سیاست رسمی منجر میشود؛ سیاستی که از انزوای اصلاحطلبان و حذف آنها از چرخه قدرت رسمی جلوگیری میکند.
حالا با این اوصاف باید دید که دست بالا در تصمیمگیریها را چه طیفی در جبهه اصلاحات خواهد داشت؟ رادیکالهایی که قصد حذف اصلاحات را دارند یا میانهروهایی که بنای ادامه حیات آن را دارند؟