بعد از ٢٣ ثانیه، پزشکان صحبت بیمـاران را قطـع میکننـد!
چندثانیه برای درمان
پیشتر «مطبهای شلوغ» یک نوع ترفند از سوی برخی پزشکان بود برای نشان دادن حاذق بودن آنها! به این معنا که اساسا یا نوبتدهی را در فاصله زمانی طولانیتری میدادند یا به عمد مطبها را شلوغ نگاه میداشتند تا شهرت بیشتری را کسب کنند اما حالا این رویه به شکلی واقعی بروز کرده است. مطبها در حالی شلوغتر از همیشه است که از سوی دیگر زمان ویزیت بیماران رو به کاهش میرود! انتظار بیشتر برای زمان ویزیت کمتر!
بهترین بیمار یا به عبارتی مشتری برای برخی پزشکان شخصی است که در کمترین زمان ممکن بیشترین مبلغ ممکن را برای دریافت کالا و خدمات مربوط به درمانش میپردازد. بر اساس یافتههای یک پژوهش، به طور متوسط بعد از ٢٣ ثانیه، پزشکان صحبت بیمـاران را قطـع میکننـد و تنها ٢٨ درصـد از بیماران به طور کامل نگرانیهای خود را بیان میدارند. یکی از دلایل کمحرفی پزشکان بارِ کاری بالای آنها است. بارِ کاری به نوعی به حفظ موضع قدرت نیز دامن میزند، چرا که به توجیهی عملیاتی و گریزناپذیر برای رفتار پزشک بدل میشود. ارتباط میان پزشک و بیمار مخدوش است. یعنی یا ارتباط کلامی و انتقال اطلاعات در حداقل خود قرار دارد و یا به شکلی غیرقابل فهم ارائه شده است. زبان از نظر بیمار رویداد درونی بیماری را (هرچند نه به قدر کفایت) غیرمستقیم بازنمایی میکند؛ زبان از نظر دکتر آن مرضی را غیرمستقیم بازنمایی میکند که پشت تجربه ذهنی بیمار کمین کرده است؛ یعنی ابژهای که فرض شده زبان برای آن مرجع بازنمایی غیرمستقیمی محسوب میشود، ابژهای مشترک نیست. بیمار علامت ارتباطی را در رابطه با تجربه خودش از بیماری و شرایط درمان در شرایط کلی زندگیاش تفسیر میکند و نه در آسیبشناسی بالینی و سایر حوزههای علم پزشکی. بیماران عموماً در پیدا کردنِ عامل بیتوجهیِ پزشک، به شلوغ بودن مطب در کنار عواملی همچون عادت کردن به وضعیت بیماران اشاره و پزشکان آن را مهمترین دلیل رفتار سرد خود عنوان میکنند. بارِ کاری پزشکان، البته ارتباط مشخصی با سیاستگذاریهای حوزه درمان دارد. غیر از سیاستهایِ تعیین تعداد دانشجویان و توزیع متناسب نیروی کار و طرحهای پزشکی در مناطق محروم که به طور مستقیم بر این مهم اثرگذارند، سایر طرحها نیز به نحوی به این بار کاری افزودهاند. از مهمترین پیامدهای منفی وضعیتِ کنونی رابطه پزشک و بیمار، از بین رفتن اعتبار و منزلت اجتماعی و حرفهای پزشکان است. بسیاری از بیماران معتقدند، که پزشکان بیشتر برای پول کار میکنند و زمان کمی برای درمان میگذارند و از موضع قدرت با بیمار برخورد میکنند. رابطه پزشک و بیمار از نزدیکترین و انسانیترین روابط مدرن است، اما به ضد خودش بدل شده است. عمده سیاستگذاریها در راستایِ پوشش درست و همگانیِ بیمار و کاهش آلام آنها از سویی و دانستن قدر نیروی درمان از سوی دیگر تهیه و تدوین میشوند، اما در مدت کوتاهی بعد از اجرا به آلام بیماران میافزایند و منجر به بیاعتباری پزشکان میشوند. بیماران، پزشکان و سیاستگذاران همه در این چرخه خودتخریبگر اسیر شدهاند. شکستخوردههای واقعی این سیستم هم بیمارانی میشوند که در موضع ضعف قرار داشته و به علت وضعیت موقت و رنج بیماری، ناچار به پذیرش شرایط موجود هستند و هم نسل بعدی پزشکان که زیر سلطه سرمایهداران پزشکی بوده و با تشکیل ارتش ذخیره کار درمان، به نیروی کار ارزان و مزدبگیرِ این نظام بدل خواهند شد.