فردا پیامدهای اجتماعی و رسانهای درگذشت کیومرث پوراحمد را بررسی میکند
روایتهای عجیب یک مرگ
«مرگ خودخواسته»، «وداع شیرین» یا «حق من بدن من»، اینها ترکیبات و تعابیری است که با گذشت چند روز از زمان درگذشت کیومرث پوراحمد در میان مویهها و یادداشتها و واکنشهای افراد نسبت به این اتفاق پرتکرار دیده میشود. رویهای که قصد دارد به نوعی با قهرمان جلوه دادن این اتفاق، تصمیم این کارگردان سرشناس را در انتخاب مرگش در این زمانه توجیه کند، اما آنچه در باور کارشناسان حوزه اجتماعی دیده شد، «مضموم» بودن این واکنش هاست، خیلی زود بیانیه کوتاهی از سوی انجمن روانپزشکان در انتقاد به این واکنشها منتشر شد و به پیوست آن هم آماری هولناک از سوی سازمان بهزیستی پیرامون تعداد افرادی که به واسطه خودکشی یا این سازمان تماس گرفته اند اعلام شد. حالا با فروکش کردن تب و تاب این اتفاق از حسن موسوی چلک رییس انجمن مددکاری ایران پرسیدهایم پیامدهای قهرمان جلوه دادن فردی که خودکشی کرده برای یک جامعه چیست؟ و البته درکنار آن پای حرف های بیژن مقدم کارشناس رسانه نشستیم تا از خلا پروتکلهای معمول در بازتاب رسانهای چنین اتفاقی بشنویم.
خودکشی نشانه شجاعت نیست
اطلاعیه موجز انجمن روانپزشکان ایران به نوعی شامل همه جزئیاتی است که میشد از آن انتظار داشت. بخشی از این بیانیه درست همان چیزی است که دیگر جامعهپژوهان هم به آن اشاره داشتند و البته ارجاعات بسیاری به آن داده میشود. در بخشی از این اطلاعیه آمده است «از قربانی خودکشی نباید قهرمان ساخت. خودکشی را نباید دراماتیزه کرد.» این درست همان چیزی است که حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری ایران در گفتگویش با فردا به آن اشاره دارد و البته معنای آن را بسط میدهد. او به فردا میگوید «اولین و مهمترین پیامد قهرمان جلوه دادن فردی که خودکشی کرده است معطوف به افرادی است که در جامعه به نوعی با یک نوع تردید در رابطه با این موضوع رو به رو بودهاند و وقتی میبینند چنین پاسداشت و تعریفی از این کنش او در رابطه مرگش صورت گرفته به نوعی این تردید را با تصمیم به این موضوع قطعی میکنند.» نکته مورد اشاره حسن موسوی چلک از جایی مهم است که بدانیم به پیوست این اتفاق خیلی زود آمار هولناک و عجیبی هم از سوی معاون سازمان بهزیستی اعلام شد. طی این آمار گفته شد «بهزیستی به 7 میلیون نفر برای پیشگیری از خودکشی مشاوره داده است.» هر چند همین دیروز ساطمان بهزیستی طی انتشار اطلاعیهای دادههای عنوان شده از سوی معاونت این سازمان را تکذیب کرد.
شهرتی که پیامد دارد
در تاریخ هنر ایران کم نبودهاند چهرههایی که با چنین روشی زندگیشان را پایان دادند، همین موضوع حساسیت این ماجرا را بیش از پیش مهم میکند. حسن موسوی چلک معتقد است مولفه شهرت در بازتاب این اتفاق در جامعه میتواند به نوعی تشویق افرادی باشد که دچار اختلالات روانی هستند. او میگوید«به لحاظ آسیبهای اجتماعی و البته اختلالات روانی در جامعه ایرانی نسبت به خودمان جایگاه مناسبی نداریم، وقتی فرد مشهوری در یک جامعه شهری تصمیم به چنین اتفاقی میگیرد نوع بازتاب آن میتواند به تشدید این اختلالات روانی بینجامد.» اما وضعیت جامعه ایران در برابر آمارهای جهانی کجاست؟ حسن موسوی چلک میگوید « متوسط خودکشی افراد در جهان به ویژه کشورهای غربی حدود 15 نفر در 100 هزار نفر است در حالی که این آمار در ایران کنونی به 7.2 نفر در هر 100 هزار نفر میرسد.» جالب اینکه در میانه تکذیبیه دیروز سازمان بهزیستی هم میتوان به دادههایی از سوی این سازمان دست یافت. در این تکذیبیه اشاره شده است آمار خودکشی در جهان در حالی 10 نفر در 100 هزار نفر است که این آمار در ایران «به مراتب پایینتر» است. اما مراد از «به مراتب پایینتر » چیست؟ حسین موسوی چلک به فردا میگوید « این آمار در ایران در حالی در حال حاضر به 7.2 نفر در هر 100 هزار نفر رسیده است که بدانیم 10 سال پیش این آمار 5 نفر در 100 هزار نفر بوده است!» به این معنا که هر چند ایران در فهرست این آمارها پایینتر از میانگین جهانی قرار دادر اما نکته هشدارآمیز این است که بدانیم در یک دهه گذشته این آمار شیب افزایشی معناداری داشته است.
ناآگاهی از رعایت پروتکلهای معمولی
واکنشهای افراد معمولی به ویژه در فضاهای نیمهرسمی همچون شبکههای اجتماعی یک سوی ماجراست اما بازتاب این اتفاق از سوی رسانههای رسمی و البته صاحبان و کارکنان رسانهها در شبکههای مجازی عجیبتر از همیشه بود. اتفاقی که بیژن مقدن کارشناس رسانه معتقد است اغراق نیست بگوییم از خود این اتفاق «شوکآورتر» بوده است. او به فردا میگوید « فارغ از خود درگذشت کیومرث پوراحمد که شوک برانگیز بود واکنشها به این اتفاق هم همراه با شوک بود. با وجود داشتن یک پیشینه نسبتا طولانی در حوزه رسانه هنوز در مواجهه با چنین اتفاقی از پیامدهای اجتماعی نشر اینگونه خبر ناآگاهیم.» اما در برابر این ناآگاهی که گاه حتی عامدانه به نظر میرسد باید چه کنیم؟ این که یک قرائت شخصی از یک موضوع عمومی میتواند امنیت روانی یک جامعه را به هم بریزد احتمالا باید پیامدهایی به دنبال داشته باشد. پیامدی که بیژن مقدم آن را «الزامات اخلاقی و الزامات قانونی » میخواند. او به فردا میگوید « باید در کنار الزامات اخلاقی که پیرامون چنین مواردی به چشم میخورد الزامات قانونی هم برای موظف کردن رسانهها در رعایت پروتکلهای معمول این اتفاقات تعریف کنیم. به یاد داریم که انتشار تصویر سر بریده زنی در جنوب ایران منجر به تعطیلی رسانه منتشر کننده این تصویر انجامید این همان الزامات قانونی در راستای رعایت پروتکلهای معمول رسانهای است. در مورد اخیر هم الزامات اخلاقی باعث شد حتی فرد منتشر کننده تصویر این اتفاق در فضای مجازی مجبور به حذف آن شود اما این کافی نیست و باید در کنار این موضوع از الزامات قانونی هم بهره بگیریم.»
روایتهای عجیب از یک مرگ
این کارشسنا رسانه هم ارجاع قابل توجهی به بیانیه انجمن روانپزشکان دارد البته که روایت او از این اتفاق هم شنیدنی است، بیژن مقدم به فردا میگوید « قهرمان جلوه دادن این حرکت به نوعی آن را تبدیل به یک الگوی رفتاری میکند. به ویژه آنکه فرد مورد نظر در این میانه از شهرت قابل توجهی هم برخوردار بوده است. ضمن اینکه تغییر نام برای این اتفاق به ترکیباتی همچون «مرگ خودخواسته» به نوعی موجه جلوه دادن این اقدام است، به این معنا که این تحریف نام چه بسا به تکرار بیشتر افراد از این اقدام بینجامد.» در این میان روایتهای مختلفی هم پیرامون این اتفاق شکل گرفت. روایتهایی که خیلی زود در عطش پیش آمده مخاطبان برای آگاهی بیشتر از چرایی آن توانست حتی به نوعی به روایت غالب تبدیل شود. بیژن مقدم در این باره به فردا میگوید « نکته دیگر در رابطه با شناسایی دلایل این اقدام است، آن هم در شرایطی که در همین فاصله کوتاه خوانشهای روایی متعددی از چرایی این اتفاق عنوان شده است، از منسوب کردن آن به دلایل سیاسی گرفته تا ناامیدی یا مشکلاتی که او با جریان ساخت فیلم در سینمای ایران داشته است! این در حالی است که از حرفهای نزدیکان و بازماندههای او میتوان متوجه شد که برای آینده نزدیک حتی برنامهریزیهایی صورت داده بوده است که همین نشان میدهد تصمیم به مرگ این فرد به نوعی ناگهانی بوده است.»