عبرت‌های تاريخ و سرنوشت دشمنان ما

کد خبر : 121139

جمهوری اسلامی: سي و يكم شهريور ماه هر سال در تاريخ معاصر كشور يادآور شكل گيري حماسه عظيمي است كه ايران عزيز و انقلاب اسلامي را از گزند دشمنان كينه توز محافظت كرد و نجات دادو سرچشمه عزت و سيادت پايان ناپذيري است كه ملت ايران را به اوج سربلندي تاريخي خود رساند. اكنون در سي امين سالگرد آغاز جنگ تحميلي 8 ساله در شهريور 1359، بهتر مي‌توان در اين زمينه به جمع بندي رسيد. قرار بود استكبار به اهدافي كه نتوانسته بود از طرق ديگر دست يابد، با توسل به جنگ نائل آيد و صدام و رژيم منحط بعث عراق مأمور فتح 3 روزه تهران شدند. البته اين آرزوي دشمنان انسانيت بود ولي اراده دلاورمردان و شيرزنان اين سرزمين به خلق حماسه‌اي جاودانه منجر شد و وعده‌هاي نصرت الهي براثر پايداري و استقامت مثال زدني اين ملت، يكي پس از ديگري محقق گرديد. چنين رويداد عظيم و تاريخي، پيامدها و درسهاي فراواني را با خود به همراه دارد. طبعاً در اين زمينه در طول دوران 30 ساله، تحليل‌هاي فراواني مطرح شده است ولي در اين مقوله هر آنچه مطرح شود، باز هم "نامكرر" است و نسل امروز و نسل‌هاي آينده بايد بتوانند از ميان همين تحليل‌ها و بازگوئي تاريخ معاصر،‌ به رمز و راز جبهه حق و ناكامي جبهه باطل پي ببرند. مهمترين فرازها در اين بخش از تاريخ كشور، به "سرنوشت انسانها در هر دو جبهه" باز مي‌گردد. امروزه نه امام و شهدا در ميان ما هستند و نه از صدام و مزدورانش در عراق اثري باقي مانده است. ولي دنياي معاصر از خميني عزيز و دلاوران روزهاي خون و آتش به بزرگي و عظمت ياد مي‌كند و حال آنكه از صدام و حزب بعث و مزدورانش جز ننگ و نكبت، چيزي باقي نمانده است. اين از عبرتهاي بزرگ تاريخ است كه صدام توسط قدرتهاي شيطاني مامور نابودي ايران و انقلاب اسلامي شد و سرانجام با شكست و رسوائي در انجام مأموريتش توسط همانها از صحنه روزگار حذف گرديد و بوش كوچك رئيس‌جمهور وقت آمريكا رسماً اعلام داشت ملت عراق شايسته حكومتي بجز بعث عراق و صدام است. هر چند پرونده دو جنگ بعدي در عراق و منطقه نيازمند بازنگري و كنكاش جداگانه‌اي است ولي بدون ترديد، ريشه‌هاي دو جنگ بعدي را در همان جنگ 8 ساله بايد جستجو كرد. در واقع قدرتهاي شيطاني عظيم‌ترين زرادخانه‌هاي منطقه را در اختيار صدام گذاشتند تا بلكه بتواند "ريشه ملت ايران" را بسوزاند و به حيات پرخير و بركت انقلاب اسلامي خاتمه دهد. صدام در شرارت عليه ايران سنگ تمام گذاشت ولي در جنگ بعدي براي "تخليه بار نظامي اضافي عراق" و از بين بردن همان جنگ افزارهائي تدارك شد كه براي مقابله با ايران در اختيار صدام قرار گرفته بود. از ميان بردن اسناد و مدارك جنگ 8 ساله، تخريب زيرساخت‌هاي عراق، عقيم ساختن عراق براي جلوگيري از پيروزي گروههاي اسلامي و تسلط بر منابع نفت اين كشور از مهمترين اهداف و برنامه‌هاي اشغالگران عراق بود. اين هم از عبرت‌هاي بزرگ تاريخ معاصر است كه استكبار نه تنها در جنگ 8 ساله كه حتي در دو جنگ بعدي هم نتوانست به اهداف خود مطابق طرحهاي اوليه دست يابد و هنوز هم با تلخكامي احساس مي‌كند براي تدارك زمينه‌هاي تحقق اهداف و برنامه‌هايش ناچار است بدنامي‌ها را به جان بخرد ولي به اشغالگري در عراق ادامه دهد. تصادفي نيست كه جنگ سالاران آمريكا از حضور نظامي تا ده سال ديگر در عراق سخن مي‌گويند و عليرغم نمايش‌هاي ظاهري در مورد خروج از عراق همچنان اين كشور را به پايگاه اصلي اشغالگران در منطقه تبديل كرده‌اند. از اين تاريخ 30 ساله درسهاي ديگري هم مي‌توان آموخت. قرار بود عراق در ايران نقش آفريني كند ولي امروزه دنياي معاصر اعتراف مي‌كند و دشمنان اسلام باخشم و كينه از اين واقعيت بزرگ ياد مي‌كنند كه نقش و نفوذ ايران در عراق، انكارناپذير است. البته آنها مايلند همبستگي ملتهاي مسلمان را تخطئه كنند و به زير سئوال ببرند ولي دنيا به چشم خود ديد كه در اوج بحران عراق و در روزهاي رنج و سختي ملت عراق، اين ايران بود كه دستهاي پرتوان خود را براي كمك رساني و كاستن از رنج و محروميت آنها دراز كرد و به ياري آنها شتافت. اين رفتار كريمانه و اين ديدگاه سخاوتمندانه براي دوست و دشمن حيرت انگيز است و حال آنكه طبيعت يك جنگ 8 ساله ميان دو كشور، اقتضائات ديگري داشت و روند ديگري را ايجاب مي‌كرد. به راستي آيا عجيب نيست كه حاميان ديروز صدام، امروزه براي كشتار و جنايت و ويراني در عراق، از هيچ كوششي فروگذار نمي‌كنند؟ ارتجاع عرب از هر فرصتي براي شكل دادن به فجايع تروريستي و صدور بحران به عراق، بهره برده‌اند تا بلكه به درگيري‌هاي قومي - نژادي و مذهبي دامن بزنند و عراق را ويران‌تر از ديروز، در كام حوادث روزمره گرفتار سازند. گروههاي تروريستي تكفيري با همدستي بعثي‌هاي شرور مطابق طرح اشغالگران و با هزينه قارون‌هاي فاسد نفتي منطقه به فاجعه آفريني در عراق سرگرمند و اين پديده يكبار ديگر ثابت كرده است كه حتي حمايت آنها از صدام نيز با اهداف ناپاك و دشمن پسندي صورت گرفته است. امروزه از بلوك شرق كمونيستي، اتحاد شوروي، پيمان ورشو، يوگسلاوي و طيف وسيعي از حاميان شرور صدام در جنگ تحميلي هم اثري جز در موزه‌هاي تاريخي باقي نمانده است. اين پديده نشان داد كه هيچكس از سرمايه گذاري عليه انقلاب اسلامي سودي نبرد و پاداش آنهمه تلاش براي تيز كردن شمشير طغيان صدام عليه ايران غير از بدنامي و انزواي سياسي و درماندگي چيزي نبود. تاريخ گذشته و سرنوشت گذشتگان، آموزگار خوبي براي انسان است ولي افسوس كه برخي انسانها نمي‌توانند يا نمي‌خواهند از سرنوشت ديگران درسهاي لازم را بياموزند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: