روايتي از زندگي و سياستورزي آيتالله حائري شيرازي
ديگر غروب شده بود كه راي گيري پايان يافت و آيت الله جنتي پيشنهاد كردند كه براي گفتن تسليت به حاج احمد آقا به جماران برويم، شب بود كه به آنجا رسيديم و موضوع انتخاب را كه گفتيم، خدا بيامرزد حاج احمدآقا را كه گفتند دل امام را با اين انتخاب خود شاد كرديد...
تهران امروز: «توجه به منشور كوروش و مواردی از این قبیل به خاطر این است كه میخواهند ملیگراها به سمت دشمنان نروند.» اين جمله، تازهترين بخش از مجموعه دفاعيههاي آيتالله حائري شيرازي از سياستهاي فرهنگي احمدينژاد و مشايي است. دفاعيههايي كه اين روزها بيش از هر زمان ديگر، شيخ 74 ساله را در كانون توجه قرار داده است و سبب شده كه او پس از سالها سياستورزي «محلي» و در «حاشيه» بودن، به يك سياستورز «ملي» برجسته تبديل شود و در «متن» منازعات سياسي ايران قرار گيرد. وجوه چندگانه يك شخصيت ديماه 1360، اندك زماني پس از ترور آيتالله دستغيب، شيخ محيالدين (محمدصادق) حائريشيرازي به عنوان نماينده ولي فقيه و امام جماعت شيراز انتخاب شد و حضورش در اين منصب 27 سال طول كشيد. پس از اين حضور طولاني، آيتالله به خواست خود ولي از سر نارضايتي و در اعتراض به رفتار يك نهاد نظارتي، كنارهگيري كرد، اين كنارهگيري ابتدا پذيرفته نشد ولي پس از چهار بار تكرار، سرانجام مقبول افتاد، شيخ از شيراز رفت و رحل اقامت در قم افكند. گوشهنشيني شيخ اما چندان به طول نينجاميد و نام او به عنوان يكي از اساتيد اخلاق دولت احمدينژاد، شنيده شد كه بايد چهارشنبه هر هفته با اعضاي كابينه، سلوك اخلاقيبودن بياموزد - اين عنوان براي مدتي به سبب آنچه آيتالله عذر شخصي ناميد، سلب شد ولي پس از مدتي، دوباره او به كابينه بازگشت-. اما اين عنوان تازه براي شيخ، چندان عجيب نبود، آيتالله سالهاست كه دلبسته اخلاق و عرفان است و بسياري به ياد دارند دهه پنجاه كه آيتالله در قلب محله كليميان شيراز زندگي ميكرد، كلاس اخلاقش پابرجا بود و شاگرداني چون عبدالله شهبازي و محمدجواد مظفر، درس از استاد ميآموختند. اخلاقيات اما تنها دلبستگي غيرحوزوي شيخ نبود، او اهل ورزش هم هست و به همين سبب عضو هيات رئيسه فدراسيون تيراندازي ميشود، به اقتصاد هم گوشه چشمي دارد و از همين منظر در شيراز، باني طرح «فراحت در فلاغت» ميشود و دغدغه اولش، آبادكردن باغهاي زيتون ميگردد. و البته همين تلاشها، حاشيههايي را براي شيخ رقم زد و او را سخت ناخشنود ساخت، چهرههايي چون نماينده شيراز در مجلس(قادري) عليه طرحهاي آيتالله سخن گفتند ولي شيخ راضي بود و بارها، از ايدههايش دفاع كرد و از موفقيتهايش گفت:« الان چند سال است كه توليد نهال زيتون فلاحت از نظركميت و كيفيت در كشور اول است و دو سال قبل هم وزير كشاورزي وقت جايزه توليد بهترين روغن زيتون كشور را به فلاحت داد.» دغدغههاي شيخ در حوزه اقتصاد، محدود به عمل نبود و او در عرصه نظر هم ساليان سال است كه عليه نظام فعلي بانكداري و بهرههاي بانكي سخن ميگويد، و حتي عقيده دارد كه اگر اين عقده سرطاني(نظام بانكي و تعاونيهاي اعتباري) برچيده شود، «مشكل حجاب هم حل ميشود.» و در مهاجرتش به قم هم گفته شد كه مهمترين دغدغه آيتالله در اين شهر حوزوي، رسيدگي به امور فقهي و علمي در بخش اقتصاد اسلامي است. مهاجرت شيخ به ديار حوزويان در حالي صورت گرفت كه برخي منتقدان وي در شيراز، سخت گلايهمند بودند كه او در دوران 27 ساله حضورش در شيراز، توجهي بهرونق دوباره و احياي اعتبار و عظمت حوزههاي علميه شيراز و همچنين تربيت شاگرداني در اين راستا نداشته است. به عقيده منتقدان، اين غفلت در حالي صورت گرفت كه در اين دوران، برخي رقباي سياسي و مذهبي وي به شدت به تشكيل شبكههاي مذهبي و تربيت شاگرد مشغول بودند. درسهاي سحري آيتالله علاوه بر اين، حائريشيرازي در فضاي شعر هم سير ميكند و بدين اعتبار، باب حافظ خواني ميگشايد و در « درس سحر»، تفال ميزند و بر ابيات خواجه شيراز، شرح مينويسد، چه كه پس از خواندن 1500 خطبه، شيخ وقت وداعش از مردم شيراز (ديماه 87)، خطبه آخر را با شعر پايان برد: « يوسف گمگشته باز آيد به كنعان، غم مخور». و همين ابيات نيز پاياني بود بر نامه مشهورش به مقام معظم رهبري، پس از حوادث انتخابات، همچنانكه در دوران زعامتش در شيراز، هنگام سفر مقام معظم رهبري به شيراز، با شعر ديگري از حافظ به استقبال ايشان رفته بود:« هزار جهد بكردم كه یار من باشی/ مرادبخش دل بیقرار من باشی.» آيتالله در وجهي ديگر، در عرصه علوم انساني و مبارزه با انديشههاي غربي فعال است. به گفته او، كرسي علوم انساني در دانشگاهها همچون «تنگه احد» هستند - شيخ از جواني شيفته دانشگاه بود و حتي روزگاري براي شركت در كنكور و يا استخدام در ژاندارمري به تهران آمد كه بخت با او يار نشد- علوم غربي عين «نجاست» هستند و نتيجهاش، «روابطي است كه اكنون بين دختر و پسرها حاكم است.» بدين دغدغهها و علائق، اگر تسلط آيتالله بر زبان انگليسي و آشنايي عميقش با زبان عربي و بالاخص عبري و متون يهود - به گفته حجتالاسلام حسينيالهاشمي، برادر همسر حائري شيرازي، علماي علم يهود هر وقت گير ميكردند در تورات و ترجمه تورات و لغات عبري به ايشان مراجعه ميكردند- را بيفزايم، كتابهايش در باب تربيت كودك، آيين همسرداري و «ازدواج موقت» - كه به گفته آيتالله، انتخاب شريك زندگي و ازدواج دائم مانند خانه ساختن است و چادر زدن در بين سفر، مانند «ازدواج موقت» است و در اين شرايط، ازدواج موقت از«موقتا ازدواج» بهتر است- را ورق بزنيم، به روشني هويداست كه شيخ شيرازي با آن لهجه شيرينش، گفتنيهاي بسيار براي مخاطبان خويش دارد. خانواده آيتالله خانواده آيتالله اگرچه در شيراز، از حيث تاريخي چندان قديمي نيستند - پسوند «حائري»، از آنجا آمده است كه نام ديگر كربلا، «حائر» است و كساني چون پدر آيتالله كه زماني در كربلا زيستهاند، بدين صفت مشهور شدهاند همچون آيتالله عبدالكريم حائري يزدي، مادر حائري از طايفه نمازيهاي شيراز است كه از جمله خيرين بس مشهور اين ديار هستند- ولي در ساليان حضور آيتالله توانستند نامي و اعتباري براي خويش داشته باشند، چه كه در دولت نهم، رضازاده، استاندار فارس از اقوام شيخ بود، عروسش، همه كاره مسائل زنان بود. دو پسر آيتالله يعني محمد مهدي و محمدحسن نيز دستي بر آتش فقه و انديشه دارند. محمد مهدي كه ساكن اتريش است از حيث نظر به پدر نزديكتر و در سالي كه گذشت، مقالات متعددي در رسانهها از او منتشر شد ولي محمدحسن كه از شاگردان آيتالله شبيري زنجاني محسوب ميشود، انديشههايش نسبتي با پدر ندارد. پيوند خانوادگي آيتالله با خانواده نجابتها در شيراز - كه يكيشان دو دوره نماينده مردم شيراز بود و ديگري اكنون نماينده مردم تهران است- از حيث ضمانت و قدرت تاثيرگذاري سياسي شيخ را در دوران حضورش در شيراز دوچندان ساخت. روزگاري سياستورزي شيخ روزگار سياستورزي شيخ را به سه دوره ميتوان تقسيم كرد. دوره نخست از سالهاي پيش از انقلاب شروع ميشود و تا قبل از انتصاب او به عنوان امام جمعه شيراز ادامه دارد. در اين دوره، شيخ جوان با شخصيتهايي چون مصباحيزدي و جنتي آشنايي داشت و به سبب همين آشنايي، پايش به مدرسه حقاني باز شد، در مدرسه شمشيرگرهاي شيراز به تدريس دروس حوزوي ميپرداخت و چهارشنبه شبها، محفلي سياسي بهپا ميساخت، يك بار توسط ساواك، احضار و بازداشت شد و پس از انقلاب، معلم اخلاق و انديشه دانشجويان پيرو خط امام و اعضاي دفتر تحكيم وحدت در محل سفارت آمريكا بود و سرانجام در دوره اول مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده مردم شيراز راهي مجلس شد و رياست كميسيون اصل 90 را بر عهده گرفت. حادثههاي دوره دوم دوره دوم فعاليتهاي شيخ اما با حضورش در شيراز رقم خورد كه سياستورزي محلي و كثرت دغدغههاي او سبب شد كه نشاني ويژه از او در عرصه سياست ملي به چشم نخورد، بجز حضورش در دوره اول و دوم مجلس خبرگان رهبري. در دوره سوم، او وضع مناسبي نداشت و حتي از سوي جامعه مدرسين به او پيشنهاد شد كه از تهران كانديدا شود، شايد راي بياورد ولي اين پيشنهاد با مخالفت جامعه روحانيت مبارز مواجه شد و در نهايت شيخ در شيراز كانديدا شد و راي نياورد. او در دوره چهارم موفق شد بار ديگر بر كرسي نمايندگي مردم شيراز در اين مجلس تكيه زند. از مهمترين حادثههاي اين دوران اما در سطح محلي، به خرداد 64 باز ميگردد، سيد احمد پيشوا، شيخ كازرونيتبار سخناني گفت كه به آشوب در شهر انجاميد. حائري شيرازي، از پيشوا حمايت كرد و بيت آيتالله دستغيب عليه او بود - و البته اختلافات اين دو بيت به اين سوژه محدود نبود و ريشههاي عميق و حوزهاي وسيع دارد- امام (ره) براي آرامكردن آشوب پيام فرستاد و آيتالله احمد جنتي را به شيراز اعزام كرد. هاشمي رفسنجاني در يادداشتهاي يكشنبه 16 تير 1364 در اينباره نوشته است: «نمايندگان شيراز آمدند و گزارشي از حوادث اخير شيراز را دادند كه حزبالله عليه آقاي حائريشيرازي، امام جمعه اقداماتي كردهاند به خاطر حمايت او از پيشوا كه عليه انقلاب مطالبي گفته و منجر به دخالت امام و اعزام آقاي جنتي به شيراز و دادن پيام به علما و مردم شده است.» در سطح ملي اما آنچنانكه در خاطرات مكرر بيانشده شيخ به چشم ميخورد، حضورش در مجلس دوم به هنگام انتخاب رهبر معظم انقلاب بوده است: «به دليل اينكه نوبت نطق پيش از دستور به من نرسيد بنا به اعلام نايب رئيس مجلس خبرگان هاشمي رفسنجاني، به عنوان اولين مخالف شوراييشدن رهبري سخنراني كردم. گفتم به مجردي كه بحث شورا مطرح شود در ذهن مردم ارسال مسلم شكل خواهد گرفت و اين يعني بيكفايت شدن شورا. مخالف دوم آيتالله جنتي بود. زماني كه نايب رئيس جلسه اعلام كرد كه موافقان با رهبري ايشان (مقام معظم رهبري) قيام كنند، چهار پنجم نفرات قيام كردند. ديگر غروب شده بود كه راي گيري پايان يافت و آيت الله جنتي پيشنهاد كردند كه براي گفتن تسليت به حاج احمد آقا به جماران برويم، شب بود كه به آنجا رسيديم و موضوع انتخاب را كه گفتيم، خدا بيامرزد حاج احمدآقا را كه گفتند دل امام را با اين انتخاب خود شاد كرديد.» تغيير مسير سياستورزي دوران سوم سياستورزي آيتالله اما به سالهاي پاياني حضورش در شيراز و انتخابات رياستجمهوري دوره نهم باز ميگردد. شيخ كه از حاميان هاشمي بود، از جمله حاميان سرسخت احمدينژاد شد. او البته در دوران اصلاحات، بهويژه در هنگام انتخابات، مخالفتهاي جدي با اصلاحطلبان داشت و گفتههايش در مخالفت با خاتمي و يارانش، جنجالها برانگيخت. در دولت اول احمدينژاد، اگرچه به نظر ميرسيد براي حائريشيرازي، روزگار بيدغدغه و حاشيهاي باشد ولي بادهاي مخالف از سوي نهادهاي ديگر وزيدن گرفت و در نهايت به استعفاي حائريشيرازي منجر شد. اين استعفا و كنارهجويي از سياست كه او راهي قم و سپس تهران كرد، در سال 88 توام شد با حوادث تلخ پس از انتخابات و آيتالله بار ديگر به ميدان بازگشت، نامه نوشت، نصيحت كرد، كارت زرد داد، موعظه نمود و گاه تهديد. مذاكره با سران فتنه را چون مذاكره درباره جزاير خليج فارس، بيمعنا خواند، درباره سازش سياسي گفت كه «اگر مذاكره بر سر حاكمیت صفین باشد، حلقههای زنجیروار داستان تا خوردن خیزران به دهان حسین بن علی(ع) جلو خواهد رفت»، از لاريجاني و هاشميرفسنجاني انتقاد كرد، تضعيف دولت را تضعيف رهبري خواند، از كارنامه دولت در زمينه تعامل با روحانيت به شدت دفاع كرد و منتقدان احمدينژاد را به دفعات نواخت. او همچنين به دفعات از اينكه برخي احمدينژاد را «دستآموز مشايي» ميدانند و ميخواهند « او را در كپسول مشايي بپيچند و...» و ميگويند كه «مملكت را مشايي اداره ميكند»، انتقاد كرده است. دفاعيههاي چالشبرانگيز دفاعيههاي سياسي حائريشيرازي از احمدينژاد اما چندان چالشبرانگيز نبود، دفاعيات او زماني چالش و واكنشهاي بسيار برانگيخت كه در جريان جنجالهاي اجراي طرح حجاب و عفاف، شيخ يكتنه و تمام قد به دفاع از دولت برخاست. اين دفاع از آنرو عجيب مينمود كه روزگاري خود شيخ روايت كرده بود كه تنها راه مبارزه با بدحجابي، اقامه حدود است و «اگر يك نفر حد بخورد، همه موها ميروند زير چادر»، اينك سخت بر اين باور بود كه «منظور رئيسجمهور اين است كه به زور نيروي نظامي و انتظامي، امور شرعي را اجرا نكنيم». به عقيده شيخ، زماني كه «ما(نيروي انتظامي) ميآييم با يك زن بدحجاب برخورد بد ميكنيم و با حالت رقتباري با او رفتار ميكنيم تا مردم كه شاهد ماجرا هستند متاثر شده و اينگونه برخورد را هو كنند» بايد شيوههاي ديگري را برگزيد. همچنين به باور او تا حجاب معروف نشود، نميتوان سخن از پذيرفتهشدن آن به ميان آورد، همانند كمربند ايمني. اين استدلالها اما با انتقاد بسيار روبهرو شد و چهرههايي چون مرتضي نبوي با نوشتن يادداشتي انتقادآميز، گلايه كردند كه چرا آيتالله بر اين عقيده است كه با وجود گذشته 31 سال از پيروزي انقلاب، هنوز مقوله حجاب در كشور به عنوان يك «معروف» شناخته نميشود. انتقادها اگرچه اندكي اثر گذاشت و آيتالله در دفاع از دولت اندكي كوتاه آمد ولي در روزهاي اخير، دفاع ضمنياش از طرح مكتب ايراني و اين استدلال كه مشايي و يارانش با اين ايده كه مليگراها را جذب كنند، چنين ايدههايي را مطرح ميكنند و كوروش، ورد زبانشان شده است، نشان داد كه شيخ همچنان در دفاعش از احمدينژاد و سياستهاي فرهنگياش مصمم است. اگرچه به عقيده شيخ در وضعيت كنوني، «ما بین دو خط گرفتاریم و مقداری راه باریك است. ممكن است این ماشین به ماشین بغل بمالد. وقتی شما بین دو ماشین گیر كردید و می خواهید به یك طرف برخورد نكنید باید متوجه باشید كه به طرف دیگر نیز نزنی» ولي قوت و پيگيري او در دفاع از سياستهاي فرهنگي احمدينژاد نشان ميدهد كه شيخ حداقل در اين يك مورد، قائل به اين نيست كه به ماشينهاي بغلي نمالد و عليرغم هم انتقادها و اعتراضها، راه خود ميرود. آينده شيخ اما آيا با تشديد اعتراضها شيخ در راه خويش استوار خواهد ماند؟ روزگاري در خطبههاي نماز، حائري شيرازي از صبوري خويش گفته بود: «من در دوران جوانی و نوجوانی بسیار كم حوصله و ناصبور بودم، اما پس از دریافت حكم امامت جمعه، خداوند صبر بسیاری به من عطا كرد.» عرصه كنوني اما بسي پرحاشيهتر و پرماجراتر از روزگار امامت جماعت حائريشيرازي است و چه بسا كه روزگاري شيخ، پشيمان شودكه حوزه فقه، تحقيق، شعر، عرفان و اخلاق را رها ساخته و خويش را به وادي سياست گرفتار ساخته است. هر چه بود، حائريشيرازي روزگاري با مهاجرت از شيراز و موعظههاي درون خانوادگي و يا سكوت، خود را از اين چالشها وارهانيد، در برابر حاشيههاي تازه، اما تدبير شيخ چه خواهد بود؟