ظهور و افول گفتمانهاي سياسي در ايران
دکتر رسول بابائي
ابتکار: گفتمان چپ سنتي با نفوذ گستردهاي که در عرصههاي اجرايي، قضايي و قانونگذاري داشت،اين امکان را يافت که از سرمايه کلامي خود به نحو احسن استفاده کند و آن را در بازار زباني عرضه کند. از اين رو در اين شرايط با استفاده از سرمايههاي فرهنگي عينيت يافتهاي مانند مجلات، کتب و نشريه و به ترويج اصول گفتماني خود ميپرداخت. سرمايه اقتصادي: گفتمان چپ سنتي به دليل حمايت از نوعي اقتصاد دولتي و رواج نوعي فرهنگ مصرفي تودهاي و ارتباط نه چندان دوستانه با بازار از سرمايه اقتصادي بسيار پاييني برخوردار بود و هم چنانکه خواهيم ديد، ضعف در اين نوع سرمايه عملا منجر به ضعف سرمايه کلامي در شرايط عادي، بعد از پايان جنگ در سال 1367 شد. از اين رو به نظر ميرسد که بعد از شرايط جنگي، عناصر و سرمايه کلامي اين جريان امکان تداوم دروني نيافت و درشرايط انسداد گفتماني قرار گرفت. بازسازي چپ سنتي نيز در عمل چنان اصول و ستونهاي اين گفتمان را دگرگون کرد که آن را به گفتمان ديگر استحاله کرد. گفتماني که چپ مدرن نام گرفت ولي هرچند چپ بود ولي تفاوتهاي گفتماني زيادي با سلف خود داشت. به اين معنا هم چنانکه خواهيم گفت، چپ سنتي قرابت بيشتري با راست سنتي داشت تا با چپ مدرن. بي ربط نيست که چپهاي مدرن، با طعنه و کنايه ميرحسين موسوي را ژنرال چهار ستاره لقب دادند.منظور آنها از اعطاي چنين لقبي در واقع اين بود که مهندس و گفتمان طرفدار وي پير و ناتوان شده اند و در وضعيت بازنشستگي قرار گرفته اند. گفتمان راست سنتي گفتمان راست سنتي از حيث سرمايه کلامي مبنايي در تقابل با گفتمان چپ سنتي قرار ميگيرد و در واقع آن را بايد غير گفتماني اش ناميد. اين گفتمان مبتني بر سرمايههاي خاصي است که قابل تمايز با ساير گفتمانهاست. در اينجا آيت الله مهدوي کني را به عنوان چهره شاخص اين گفتمان در نظر گرفته ايم و بر سرمايه سياسي تشکيلاتي جامعه روحانيت مبارز به عنوان کانون سياسي اين گفتمان تاکيد کرده ايم. اين گفتمان عمدتا بعد از رحلت امام خميني در سال 1368 قدرت فزايندهاي در ميدان سياسي يافت و با در اختيار گرفتن قوه مقننه( به رياست حجت الاسلام ناطق نوري)، قوه مجريه ( به رياست حجت الاسلام اکبر هاشمي رفسنجاني که در اين زمان هنوز وابسته به اين گفتمان بود) و قوه قضاييه( به رياست آيت الله محمد يزدي) بر رقيب خود يعني گفتمان چپ سنتي تفوق يافت. اگرچه سعيد برزين در کتاب جناح بندي سياسي در ايران اشاره ميکند که ريشههاي اين گفتمان را بايد در تاريخ انديشه سياسي رد يابي کرد،ولي گفتمان راست سنتي با تحولي که امام خميني(ره) در فقه سياسي به وجود آورد در عمل با تشکيل حکومتي مواجه شد که خود را اسلامي ميناميد و روحانيون بر مناصب سياسي تکيه زده بودند. از اين رو استدلال ما در اينجا اين است که گفتمان سياسي شيعه در دوره اوليه انقلاب دچار نوعي شوک زدگي شده بود و بسياري از علما ميان فقه سنتي و فقه سياسي حکومتي دچار تعارض شده بودند. از اين رو، در چنين شرايطي گفتماني شکل گرفت که از يک سو بر تداوم فقه سنتي تاکيد ميکرد ( برخلاف گفتمان چپ سنتي که تکليف خود را با مفاهيمي مانند فقه معطوف به مصلحت سياسي و مقتضيات زمان حل کرده بود)، و از سوي ديگر وارد قلمرو سياسي شده بود. در چنين شرايطي به نظر ما گفتماني شکل گرفت که تلاش ميکرد تا با وفاداري بيشتر به فقه سنتي، سياست ورزي را هم پيشه کند. اين گفتمان همچنانکه خواهيم ديد بعد از دو دهه صورت کاملتري والبته استحاله يافته تري يافت که ما از آن به عنوان راست راديکال نام ميبريم. در اينجا به همان روال قبل به بررسي سرمايههاي گوناگون اين گفتمان در شرايط واقعي ميپردازيم. سرمايه کلامي: گفتمان راست سنتي با تکيه بر سنت وارد بازار سياسي زباني دوران بعد از انقلاب شد. در چنين شرايطي تلاش کرد تا در رويارويي با گفتمانهاي رقيب گفتارهاي خاصي را توليد نمايد که هم توان مقابله با کالاي زباني رقيب را داشته باشد و هم در جامعه مصرفي به بهاي مناسبي خريداري شود. از اين رو نياز به انباشت سرمايهاي داشت که بتواند هر دو هدف را فراهم کند. با بررسي ديدگاهها و انديشههاي کساني که خود را حاملان اين گفتمان ميدانستند ميتوان سرمايه کلامي آنها را در چند بسته خلاصه کرد. در اينجا براي ارائه بحث موجز با تاکيد بر انديشههاي آيت الله مهدوي کني عناصر اين گفتمان را معرفي ميکنيم. سرمايه کلامي مبنايي: سرمايه کلامي مبنايي اين گفتمان ريشه در جريان فقه سنتي دارد؛ بر طبق اين گفتمان، فقه شيعي بقدر کافي توش و توان دارد تا به رتق و فتق امور بپردازد و نيازي به دگرگوني و تحول در اصول و فروع دين نيست. از اين رو، به شدت با جرياني که به پروتستانيسم اسلامي و شريعتي گرايي معروف شده بود به مخالفت برخاست. در عين حال اين گفتمان روحانيت را مظهر تمام قد دين تلقي ميکرد و در حوزه ديني و سياسي از عقل خاصه حمايت ميکرد. چنانکه خواهيم ديد، همين نگاه مبنايي باعث شد تا با مفاهيم مدرني مانند دموکراسي و تحزب به ستيز برخيزد. بنابراين در منازعه ميان سنت و مدرنيته، به پشتيباني از سنت برخاست و مظاهر مدرنيته را نميپسنديد. سرمايه کلامي سياسي: گفتمان راست سنتي بر نظريه ولايت مطلقه فقيه تاکيد ميکند و بر اين اصل تاکيد ميکند که مشروعيت حکومت از آن خداست و نقش مردم به مقبوليت محدود ميشود. از اين رو با پديدههايي مانند دموکراسي و تحزب به شکل مدرن آن مخالف است. سرمايه کلامي فرهنگي: گفتمان راست سنتي از حيث فرهنگي بر آموزههاي فرهنگ ديني سنتي تاکيد ميکند و همانند چپ سنتي بر مقوله تهاجم فرهنگي تاکيد ويژهاي دارد. در اين گفتمان بر اين نکته تاکيد ميشود که جريان فرهنگي کشور ناسالم است و آفت خطرناک افراط گريبانگير فرهنگ و مسائل فرهنگي شده است و اگر جلوي اين حرکت گرفته نشود، شبيخون فرهنگي صدمات فراواني به کشور خواهد زد. سرمايه کلامي اقتصادي: گفتمان راست سنتي بر خلاف چپ سنتي که از اقتصاد دولتي طرفداري ميکرد، حامي بخش خصوصي و کمترين دخالت دولت در اقتصاد بود. بخش عظيمي از منازعات سياسي ميان دو گفتمان چپ سنتي و راست سنتي بر سر واگذاري زمين واصلاحات ارضي ريشه در نگرش متفاوت اين دو به مالکيت خصوصي بود. گفتمان راست سنتي با تاکيد بر احترام به مالکيت خصوصي از عدم دخالت دولت حمايت ميکرد. آيت الله مهدوي کني در خاطرات خود، به خوبي ردپاي اين اختلافات نگرشي را نشان ميدهد. اين اختلاف حتي ميان حاميان فقه سنتي و امام خميني هم بروز کرد. سعيد برزين اين گرايش گفتمان راست سنتي به عدم دخالت در حوزه اقتصادي خصوصي را به رابطه تاريخي ميان بازار و روحانيت نسبت ميدهند. از اين روست که گفته ميشود راست سنتي در واقع از اقتصاد سنتي و نيز سرمايه داري تجاري حمايت ميکند و بعدها بخشي از کارگزاران اين گفتمان با تغيير جهت به سوي سرمايه داري صنعتي و سرمايه داري بزرگ از اين گفتمان خارج و گفتمان جديدتري با عنوان راست مدرن در ميدان سياسي جمهوري اسلامي ايران شکل ميگيرد.