آشفتگی اصلاحطلبان در فهم میدان سیاست
بعد از بیانیه میرحسین و عبور او از اصلاحات و جمهوری اسلامی، انتظار میرفت اصلاحطلبان ضمن اعلام برائت، از شأن سیاسی خود دفاع کنند، اما مواضع متناقض آنها خبر از آشفتگی در این جریان میدهد.
به گزارش مهر، بعد از آنکه میرحسین موسوی شنبه ۱۵بهمن ماه در بیانیهای با پیشنهاد «تدوین پیشنویس قانون اساسی جدید»، «تشکیل مجلس مؤسسان» و همچنین «همهپرسی»، علناً خواستار عبور از نظام سیاسی مستقر بر ایران شد، انتظار میرفت چهرهها و فعالان جبهه اصلاحات به این اظهارات تند واکنش نشان دهند.
فارغ از آنکه شمار زیادی از اصلاحطلبان در این باره ساکت ماندند، تعدادی از آنها موضعگیری کردند و جهتگیریهای مختلفی نسبت به بیانیه میرحسین موسوی صورت گرفت، اما در میان آنها بیانیه «محمد خاتمی» رئیس جبهه اصلاحات از اولین و مهمترین مواضع بود.
بیانیهای با چاشنی تهدید
خاتمی در بیانیهای به اظهارات میرحسین واکنش نشان داد و در پاسخ به ادعای او برای برگزاری «همهپرسی»، کنایهآمیز نوشت: «میتوان سیاهه بلندی از پیشنهادهای اصلاحی را ارائه داد و با توجه به شرایط و مقتضیات، آنها را اولویتبندی و زمانبندی کرد؛ اصلاحاتی که منوط به تغییر و اصلاح قانون اساسی نیست بلکه با بازگشت به همین قانون اساسی این همه اصلاحات میسر است.» با توجه به آنچه خاتمی نوشت، میتوان گفت او بعد از سالها راه خود را از موسوی جدا کرد و همین موضوع باعث شد تعدادی از فعالان اصلاحطلب به موضعگیری خاتمی خرده بگیرند و بیانیه او را عبور از میرحسین قلمداد کنند.
حال با این بیانیهها اصلاحطلبان این روزها به دو دسته کلی تقسیم شدهاند و شکاف در قرائت آنها، مشهود است؛ یک گروه آنهایی که پشت موسوی درآمدند و ایده «تغییر قانون اساسی» او را بازتاب مثبت دادند و گروهی دیگر که خاتمی را بر موسوی ترجیح دادند و سعی کردند با همه یأسآفرینیها، به امید بازگشت به قدرت، خطوط قرمز کلان را محفوظ نگه بدارند. جبهه اصلاحات ایران به عنوان نهاد اصلی تصمیمگیر اصلاحطلبی در بیانیهای حمایت تام و تمام خود از خاتمی را اعلام کرد و از موسوی برائت جست. در میان اعلام مواضع متعدد، مختلف و پراکنده، اما بیانیه اخیر «حزب اتحاد ملت» که دوم اسفند ماه منتشر شد، چهره دیگری از این حزب و جریان متبوع آن را آشکار کرده است؛ چهرهای که نظام سیاسی کشور خود را نوعاً تهدید میکند. تهدیدی با این مفهوم که اگر به خطوط قرمزی که «خاتمی» اعلام کرده عمل نکنید، به آنچه «موسوی» گفته است عمل میکنیم! تهدیدی به آن معنا که اگر به بیانیه رئیس جبهه اصلاحات جامه عمل پوشانده نشود، به بیانیه عامل اتفاقات سیاسی۸۸ جامه عمل پوشانده میشود و با تغییر قانون اساسی و برگزاری همهپرسی، عبور از جمهوری اسلامی رقم خواهد خورد!
حزب اتحاد ملت در شرایطی این بیانیه را صادر کرده است که به رغم همه اتفاقات ماههای اخیر و ناآرامیهای سیاسی و با وجود همه مشکلات اقتصادی و التهابات بازار، در آستانه سال نو فضای کشور تا حدی از تشنج فاصله گرفته و کمی رنگ و بوی آرامش به خود دیده است.
امنیت ملی و غرور سیاسی، کشک!
«رضا تقیپور» نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به بیانیه حزب اتحاد ملت میگوید: «در حالی که همه ایرانیان ملتزم به رعایت منافع ملی و قانون اساسی هستند، اینگونه اقدامات که با نوعی ناشیگری سیاسی یا با اهداف و اغراض نادرست شکل میگیرد، در پی آن است که اصل نظام را تضعیف کند.»
او تأکید میکند: «متأسفانه بعضی جریانات با اعلام برخی بیانیههای سخیف که نسبتی با فعالیتهای سیاسی حرفهای ندارد، یک بار دیگر نشان دادند، به شعارهای خودشان از جمله حفظ منافع ملی، پایبند نیستند.» فارغ از اینها «اتحاد ملت» در حالی با تعریف و تمجید از میرحسین در بیانیه خود از او به عنوان «پیشگام انقلاب، چهره دلسوز، مخلص و صادق انقلاب با پشتوانه کمنظیر در خدمت شرافتمندانه، سالم و کارآمد» یاد میکند که موسوی در بیانیه اخیرش تا ناسزاگویی به اصلاحات و اصلاحطلبان فاصلهای نداشت.
موسوی در این بیانیه، جریان سیاسی متبوعش را زیر پا میگذارد و میگوید: «جامعه ایران از اصلاح در چارچوب ساختار موجود مأیوس شده است و اجرای بدون تنزل قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان شعاری که اصلاحطلبان در ۱۳سال گذشته آن را سرمیدادند، دیگر کارساز نیست!»
همچنین برخی فعالان سیاسی معتقدند حمایت بیپرده از میرحسین موسوی از سوی این حزب، به ویژه پس از راهپیمایی شکوهمند ۲۲بهمن، حاکی از بیتوجهی به نشانههای ارزشمند این حضور پرشور و غنیمت آرامش نسبی اخیر است. «محمدحسن قدیریابیانه» فعال سیاسی اصولگرا در این باره میگوید: «حزب اتحاد ملت مانند دشمنان بیگانه ایران، از قبیل امریکا، انگلیس و اسرائیل نمیخواهد پیام راهپیمایی عظیم مردم ایران را درک کند.»
عبور اصلاحطلبان از نظام به تأسی از میرحسین
پیش از بیانیه حزب اتحاد ملت، تعداد دیگری از اصلاحطلبان از موسوی حمایت کرده و پایبندی جریان متبوع خود به نظام جمهوری اسلامی را زیر سؤال برده بودند. «ابوالفضل قدیانی» فعال سیاسی اصلاحطلب از سایر همجریانیهای خود خواسته بود به موسوی «تأسی کرده و عبور خود را از نظام جمهوری اسلامی اعلام کنند!»
قدیانی در یادداشتی که در این باره نوشته، بر ادعای میرحسین صحه میگذارد و اینگونه به اصلاحات پشت پا میزند: «اکثریت قاطع آنان (اصلاحطلبان) به درستی به این نتیجه رسیدهاند که این نظام غیرقابل اصلاح است.» همچنین چهارشنبه سوم اسفند ماه مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در بیانیهای ضمن تعریف و تمجید از جریان «زن، زندگی، آزادی» در حالی در قامت حمایت از «خاتمی» و «موسوی» برآمده که این دو نفر در مواضع اخیرشان به وضوح راه خود را از یکدیگر جدا کردهاند. در بیانیه نمایندگان اصلاحطلب ادوار مجلس آمده است: «بیانیههای آقایان تاجزاده و موسوی و خاتمی در کنار بیان برخی خواستهها و نشان دادن راهکارها، تأیید جنبش درونزای ایرانی است.»
جریانی که هم خدا میخواهد، هم خرما!
در وهله اول، حمایت توأمان از موسوی و خاتمی توسط اصلاحطلبان در این بیانیه، نه تنها نشانه همبستگی این جریان نیست، بلکه حاکی از نوعی ازهمگسیختگی سیاسی و گفتمانی است. واضح است که آنها باید بپذیرند با توجه به آنچه میرحسین اعلام کرده و پاسخی که خاتمی به او داده است، ناچارند میان دو راهی «موسوی- عبور از جمهوری اسلامی» و «خاتمی- پایبندی به نظام و اصلاحطلبی» یکی را انتخاب کنند.
به نظر میرسد حکایت این روزهای آنها حکایت همان ضربالمثل است که میگوید: «فلانی هم خدا را میخواهد، هم خرما را». همچنین با توجه به آنچه در ماههای اخیر گذشته، حمایت از «زن، زندگی، آزادی» و ادعای رسمیت در نظام سیاسی جمهوری اسلامی حکم آب و روغن را دارد و با یکدیگر جمع نمیشود. نکته جالب دیگر درباره این بیانیه آن است که در پایان پیشنهاد میکند: «حاکمیت دست به بزرگترین و شجاعانهترین اقدام یعنی همهپرسی درباره قانون اساسی زده و خود پیشگام تغییرات بنیادین و ساختاری شود.» این در حالی است که خاتمی در بیانیه خود به وضوح مخالفتش را با تغییر قانون اساسی و عبور از نظام جمهوری اسلامی اعلام کرد.
خاتمی اگر چه در بخشی از این بیانیه محافظهکارانه ظاهر شد و در بازی با کلمات مسیر اصلاحات را با عبارت «برخورد به صخره ستبر بنبست» مسدود ارزیابی کرد، اما در نهایت «براندازی» را مردود دانست و گفت: «به لحاظ توازن قوا و امکانات و توانی که حکومت دارد، براندازی مکانیکی آن ممکن نیست.»
بنابراین سؤال مهم آن است که «مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی» چگونه از خاتمی حمایت میکند، در حالی که درباره موضوع برگزاری همهپرسی با او مخالف است؟ چگونه از میرحسین حمایت میکند در حالی که میرحسین با اصلاحات مخالف است؟ و چگونه از هر دوی اینها به صورت توأمان حمایت میکند، در حالی که این دو نفر با توجه به مواضع اخیرشان با یکدیگر مخالف هستند؟
پایبندی به پایان نرسیده است...
البته غیر از خاتمی، واکنشهای دیگری نیز صورت گرفت که اظهارات میرحسین را به رسمیت نشناخت. پس از یک سکوت سنگین و نسبتاً طولانی مدت مقابل ساختارشکنی موسوی، «جبهه اصلاحات ایران» اصلیترین تشکل اصلاحطلبان اعلام کرد میان این دو بیانیه، از آنچه رئیس جبهه اصلاحات یعنی «محمد خاتمی» گفته و نوشته است، حمایت میکند. جبهه اصلاحات ایران اعلام کرد: «واهمه و پرهیز از هرجومرج و خشونت بیپایان و در نتیجه تباه شدن آینده ایران و فرزندان آن، این تکلیف را به ما میدهد که در تلاشی که این بیانیه برای گشودن راه برونرفت از این وضعیت صورت میدهد، با خاتمی همراه باشیم.»
همچنین «مصطفی هاشمیطبا» فعال سیاسی اصلاحطلب در واکنش به این بیانیه ضمن مخالفت با میرحسین موسوی گفت: «صددرصد معتقدم اگر همین قانون اساسی را به صورت کامل اجرا کنیم و به آن معتقد باشیم، بسیاری از مشکلات کشور حل میشود.»
در این میان عدهای قابل توجه از جریان اصلاحطلبان نیز بنا بر روال مطلوب خود در این مدت سکوت اختیار کردهاند؛ روالی که بر اساس آن، چهرههای این جبهه آنجا که شایسته سکوت است، موضعگیری میکنند و برعکس، هنگامی که موضعگیری یک ضرورت است، اظهار نظر میکنند. این افراد بعد از بیانیه میرحسین بار دیگر روزه سکوت خود را تمدید و بار دیگر از زیر بار هر هزینه و مسئولیتی شانه خالی کردهاند. با همه اینها عدمیکپارچگی، تناقضات گسترده و یک بام و دو هوای گروهها و چهرههای شناختهشده اصلاحطلب درباره «با نظام بودن» یا «بر نظام بودن»، بار دیگر علامتهای سؤال و علامتهای تعجب بسیاری در ذهن جامعه سیاسی ایجاد کرده است. بیانیههای متعدد و ناهماهنگ این جریان را باید معجونی از بنبست ذهنی و نگاه یأسآمیز و در عین حال باندی و محفلی به امر اصلاحطلبی دانست که حالا فتنه موسوی دامان این جریان را نیز گرفته است.
منبع: روزنامه جوان