ديپلماسي از نوع بيش فعالي!
حسام الدين برومند
کیهان: كودكي را تصور كنيد كه بسيار پرتحرك و پرجنب وجوش است؛ به گونه اي كه فعاليت زياد جسمي او ديگر اعضاي خانواده را آزرده خاطر نموده و در خيلي از موارد آن فعاليت ها و جنب وجوش ها و شيطنت ها دردسرهاي عجيب و غريبي را به همراه داشته است. علاقه به بازي هاي خطرناك- مثلا بازي با كبريت يا دست زدن به اجاق گاز- از جمله گرايش هاي غيرطبيعي كودك مورد اشاره است. معمولا والدين اين كودك و امثال آن در چنين حالتي بچه خود را براي اطرافيان و اقوام، باهوش و بازيگوش توصيف مي كنند تا قدري خرابكاري ها و بعضا اعمال غيرقابل توجيه كودك خود را بپوشانند آنهم كودكي كه نوعي اضطرار و ناگزيري براي خرابكاري دارد. اما آنچه جاي تامل دارد و آن نكته اي است كه روان شناسان و كارشناسان علوم تربيتي نسبت به آن هشدار مي دهند اختلالي به نام «بيش فعالي» است يعني گاهي اوقات تحركات، جنب وجوش ها و شيطنت ها نه تنها به معناي باهوشي و بازيگوشي نيست بلكه به علت اختلالي مي باشد كه گريبانگير آن كودك شده است. به عبارت ساده «بيش فعالي» اختلالي رفتاري است كه در آن كودك هرچند پرتحرك و پرفعاليت است اما با نقص توجه و عدم تمركز روبروست. كارشناسان علوم تربيتي معتقدند مرز تشخيص كودكاني كه از مرضي به نام «بيش فعالي» برخوردارند با كودكان باهوش و بازيگوش در اين دقت نهفته است كه در بچه هاي سالم و باهوش فعاليت و تحرك زياد باعث كاهش بازده كودك در اموري چون تحصيل و روابط اجتماعي نمي شود. خلاصه مطلب اين كه مرز تشخيص ميان اين دو دسته از كودكان ناظر به عملكردهاست نه ميزان انرژي و فعاليت آنها. غرض از آنچه در بالا بدان اشاره شد وضعيت و موقعيتي است كه اكنون جبهه نظام استكبار در عرصه سياست دچار اختلالي به نام بيش فعالي شده و با آن دست و پنجه نرم مي كند. اين نكته اي درخور تامل است كه رهبر بصير انقلاب در ديدار اخير نمايندگان مجلس خبرگان با ايشان- پنج شنبه 25/6/89- مطرح نموده و با تاكيد بر استحكام و قدرت روزافزون جبهه اسلامي و در سوي مقابل استيصال و دستپاچگي بيش از پيش جبهه نظام استكباري بيان مي دارند: «امروز بارزترين نكته در رفتار جبهه نظام استكبار وجود بيماري به نام «بيش فعالي است» كه آثار آن تحرك و فعاليت بسيار اما بدون تمركز و هدف است.» در همين زمينه ذكر نكاتي قابل اعتناست: 1- شرايط كنوني دنيا و شواهد و قرائني كه در عرصه سياست بين الملل به وضوح قابل رويت است حكايت از نابساماني و بهم ريختگي جبهه نظام استكباري به سركردگي آمريكا دارد. آخرين نمونه، اقدام جنون آميز هتك حرمت به ساحت قدسي قرآن مجيد در آمريكا است. اقدامي كه با خيزش و خروش جهان اسلام مواجه شد و هرچند قلب 5/1 ميليارد مسلمان را جريحه دار ساخت اما بر ضعف و استيصال و زبوني ايالات متحده دلالت داشت. ناگفته پيداست كه هتك حرمت قرآن كريم آنهم در سالگرد حادثه مرموز 11 سپتامبر سناريوي از پيش تعيين شده افراطيون آمريكايي و لابي صهيونيستي بود كه مي پنداشت با اين حركت وقيحانه قداست باورهاي اسلامي- كه مهمترين مانع و سد بر راه افزون طلبي ها و چپاولگري هاي آمريكاييان و مستكبران است- را شكسته و موج اسلام خواهي را به چالش مي كشاند. اما اين هدف واهي و شوم نه تنها محقق نگشت بلكه موجي از نفرت جهاني براي ايالات متحده به ارمغان گذاشت تا جايي كه بسياري از شخصيت هاي غربي و آمريكايي تاكيد مي كنند كه واشنگتن در ارزيابي و برآورد اين اقدام خود به منظور اهداف خاص، اشتباهي بزرگ را مرتكب شده كه تبعات آن غيرقابل پيش بيني است. پرسش اصلي كه ذهن بسياري از تحليلگران و استراتژيست ها را مشغول ساخته آن است كه آمريكايي ها با چه هدفي و به چه منظور تصميم گرفتند كه در سالگرد 11 سپتامبر و در صورتي كه دولت اوباما طي 20 ماه گذشته مدام بر اين مسئله تاكيد دارد كه با «اسلام و مسلمانان سر جنگ ندارد»! سناريو هتك حرمت به قرآن را كليد بزنند؟ آيا اين اقدام جنون آميز در راستاي آنچه كه به اصطلاح «ديپلماسي هوشمند» نام نهاده اند قابل توجيه است؟! جالب آن كه چندي است آمريكايي ها بر مقوله «ديپلماسي عمومي»- تاثيرگذاري بر افكار عمومي دنيا از طريق ابزارهاي غيررسمي- تمركز كرده اند تا به قول موسسه آمريكايي بروكينگز با اين روش اعتماد از دست رفته نسبت به واشنگتن آن هم در مقياس جهاني به نوعي بازسازي و احياء شود. اما علي رغم تمامي تلاش ها و تقلاها و تحرك هاي كاخ سفيد، هتك حرمت لابي آمريكايي- صهيونيستي به قرآن مجيد موجب شده تا ثمره ديپلماسي عمومي آمريكا نه تنها به بار ننشيند بلكه نفرت صدها ميليون مسلمان و حتي غيرمسلمانان از اديان مختلف وضعيتي را براي دولت اوباما رقم بزند كه حداقل مي توان از آن با توصيف نشستن روي اره ياد كرد! بي آن كه راه پس و پيشي وجود داشته باشد! بلا و مصيبتي كه دقيقاً بر سر رژيم صهيونيستي پس از حمله به كاروان آزادي آمده است. البته در پرانتز اين نكته را بايد افزود كه بسياري از كارشناسان و ناظران سياسي معتقدند اقدام قرآن سوزي در چند شهر آمريكا كه امروز گلوي ديپلماسي اين كشور را به شدت فشار مي دهد دست پخت صهيونيست ها بوده است تا از فشار سهمگين افكارعمومي دنيا نجات يابند چرا كه بعد از جنايت ددمنشانه صهيونيست ها در حمله به كاروان آزادي در آبهاي بين المللي، موج اعتراضات و خيزش و خروش ملت هاي آزاده دنيا، اين رژيم را در سخت ترين شرايط تاريخي خود قرار داده است. بنابراين اكنون بحران استراتژيك و مشترك آمريكايي ها و صهيونيست ها چيزي جز بحران مشروعيت در صحنه بين المللي نيست. 2- از تناقض هاي ديگري كه آمريكا در عرصه بين المللي با آن روبروست مسئله پاكستان است. دو ماه پيش در جريان سفر هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا- كه همچون كودكان بيش فعال ناآرام و پرجنب وجوش است- به پاكستان، واشنگتن با يك مانور رسانه اي اعلام كرد كه 500 ميليون دلار كمك مالي به اسلام آباد كرده است و اين تنها بخشي از بسته 5/7 ميليارد دلاري است كه كنگره آمريكا سال گذشته براي كمك به پاكستان تصويب كرده است. اما با رخداد حادثه غم انگيز سيل ويرانگر در پاكستان و آواره شدن بيش از 20 ميليون انسان در اين كشور آمريكايي ها نه تنها ديگر از كمك مالي حرفي به ميان نمي آورند و علي رغم تمام ادعاهاي حقوق بشري اقدامي نكرده اند بلكه در دو هفته گذشته حملات هوايي هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكا به پاكستان تداوم يافته و در اين ميان دهها نفر از انسان هاي بي گناه نيز كشته شده اند. بي شك در قاموس سياست آمريكايي ها اين جنايت ها و آدم كشي ها آنهم به بهانه مبارزه با تروريسم و القاعده در راستاي ديپلماسي هوشمند معنا و مانور داده مي شود. 3- امروز مرض «بيش فعالي» جبهه نظام استكباري به سركردگي آمريكا علي رغم حجم انبوهي از تلاش ها و ترفندها براي حذف و يا دست كم خارج كردن جبهه اسلامي و بلوك مقاومت اسلامي از صحنه تصميم گيري در عرصه بين الملل، بيش از هر كجا در منطقه خاورميانه به چشم مي خورد. افغانستان به باتلاقي براي آمريكايي ها تبديل شده است كه اكنون پس از 9 سال لشكركشي به اينكه كشور دستاوردي براي واشنگتن به همراه نداشته است. در صحنه عراق نيز به اعتراف مقامات و رسانه هاي آمريكايي آن كه پيروز ميدان بوده جمهوري اسلامي ايران است چرا كه امروز بيشترين تاثيرگذاري را بر اين كشور دارد. آمريكايي ها در كارزار رويارويي با ايران اسلامي نيز علي رغم اعمال تحريم هاي يكجانبه آنهم پس از تحريم هاي شوراي امنيت طرفي نبسته اند تا جايي كه در كوران اين تحريم ها ايران بر افزايش مبادلات تجاري و اقتصادي خود افزوده است. از يكسو چين و روسيه مشتاقانه با ايران در حوزه هاي مختلف اقتصادي همكاري مشترك دارند طوري كه هفته گذشته صداي «وال استريت ژورنال» درآمد و تاكيد كرد كه چين و روسيه خلأ تحريم هاي يكجانبه بر ضد ايران را پر كرده اند و اين باعث شده تا شكافي عميق در ميان كشورهاي اروپايي بوجود بيايد چرا كه آنها مشاهده مي كنند در شرايطي كه در بحران مالي و اقتصادي افسارگسيخته اي قرار دارند بازار مصرف ايران را نيز از دست داده اند و بلافاصله چين و روسيه از اين فرصت استفاده مي كنند. همچنين در ادامه ناكارآمدي تحريم هاي آمريكا و همپيمانانش بايد به تركيه نيز اشاره كرد كه همين دو روز پيش «رجب طيب اردوغان» در ديدار با معاون اول رئيس جمهور كشورمان بي پرده و با صراحت از سه برابر شدن افزايش روابط اقتصادي و تجاري تركيه با ايران درآينده خبر داد. البته اينها تنها نمونه اي از بسيارهاست و مشتي از خروارها. 4-آمريكايي ها در راستاي همان تحركات و تقلاهاي بي نتيجه كه بيشتر از سر دستپاچگي و استيصال است ميانجيگري مذاكرات سازش ميان صهيونيست ها و تشكيلات خودگردان را كليد زده اند. هر چند دو دور اين مذاكرات- در واشنگتن و شرم الشيخ- نشان داد كه از همان ابتدا مذاكرات شكست خورده و بي نتيجه خواهد بود اما اين دخالت آمريكايي ها كه تنها هدف شان وجه المصالحه قرار دادن حقوق حقه ملت فلسطيني است ناشي از همان بيش فعالي در عرصه سياست است چرا كه بر شرايط و واقعيات موجود تمركزي ندارند. 5- همه تحركات و تلاش هاي آمريكا براي بهبود وجهه مورد خدشه اش در افكارعمومي دنيا و از سويي تمام ترفندها و دسيسه ها بر ضد جبهه اسلامي و بخصوص انقلاب اسلامي به منظور جلوگيري از نهضت بيداري اسلامي در حالي است كه؛ اولا؛ آمريكايي ها و نظام استكباري دنيا در پياده كردن اهداف زياده خواهانه و چپاولگرانه خود ناكام مانده و قدرت سياسي، اقتصادي و نظامي آنها نسبت به سال هاي نه چندان دور در سراشيبي افول و ضعف قرار گرفته است. ثانياً؛ جبهه نظام اسلامي قدرتمندتر از گذشته به مسير خود ادامه مي دهد و شرايط امروز در فلسطين، لبنان، سوريه و تركيه كاملاً متفاوت نسبت به قبل است. همين چند روز پيش بود كه مردم تركيه در يك همه پرسي به تغيير قانون اساسي خود به نفع اسلام گرايان راي دادند و «نه» بزرگ خود را به رخ لائيك ها كشيدند. شرايط و اقتدار روزافزون ايران اسلامي نيز در صحنه منطقه اي و بين المللي به گونه اي است كه بي نياز از هرگونه توضيح و توصيف است. الهام پذيري كشورهاي منطقه از مقاومت ايران اسلامي كابوسي تمام نشدني را براي مستكبران و افزون طلبان به تصوير كشانده است. روزنامه صهيونيستي يديعوت آحارنوت هفته پيش پس از اعلام همه پرسي در تركيه با حالتي عجز آلود و در گزارشي كه التهاب و نگراني از آن مي باريد نوشت: «تركيه در حال تبديل شدن به ايراني ديگر است». يادآوري اين نكته خالي از لطف نيست كه امروز آمريكا در بحران مالي ويران كننده اي به سر مي برد و با مشكلاتي دست و پنجه نرم مي كند كه قادر به حل آنها نيست حتي بحران زيست محيطي خليج مكزيك امروز براي اين كشور يك معضل و مشكل چالش زا شده است بطوري كه ماهها پس از نشت نفت در اين خليج كارشناسان آمريكايي معتقدند مقادير زيادي نفت خام در عمق خليج مكزيك وجود دارد و در واقع هزينه ميلياردها دلار براي مهار نفت تنها در سطح خليج مكزيك بوده و نسبت به عمق آن توجهي نشده است. جالب است كه «چارلز هايكينسون» استاد دانشگاه جورجيا سه روز پيش افشا كرد كه 70 تا 79 درصد از نفت نشت شده در خليج مكزيك هنوز در آبهاي اين خليج وجود دارد. با توجه به مطالب پيش گفته سوال اين است كه اين همه هياهو و سرو صداي آمريكايي ها در صحنه بين الملل و دخالت در امور مختلف بخاطر چيست؟ اين سوال را هم بايد اضافه كرد كه نتيجه اقدامات آمريكايي ها چه بوده است؟ پاسخ سوال اول با توضيحاتي كه در اين نوشته آمد سخت نيست، آمريكايي ها چاره را در آن ديده اند كه شكست ديپلماسي خود را با مانور رسانه اي بپوشانند ولاغير؛ چرا كه خود آمريكايي ها -همانطور كه اخيراً هنري كيسينجر استراتژيست برجسته آمريكايي اعتراف كرد- مي دانند ديپلماسي آمريكا در برابر ايران- پرچمدار جبهه اسلامي- شكست خورده است. اما پاسخ سوال بعدي به محور اصلي اين نوشته برمي گردد و بايد گفت، بيش فعالي ديپلماسي آمريكايي ها كار دست آنها داده است و در حالي كه گمان مي كنند باهوش هستند و از ديپلماسي هوشمند بهره مي گيرند خروجي اقدامات آنها بر جنون روزافزون اين ديپلماسي تاكيد دارد و اقدام اخير آنها در هتك حرمت نسبت به ساحت مقدس قرآن علامت و مشخصه باليني رفتار آمريكايي ها و جبهه نظام استكباري است.