دفع الوقت در "شرم الشيخ"
جمهوری اسلامی: كشتار وحشيانهاي كه ارتش رژيم صهيونيستي در "بيت حانون" به راه انداخته، نشانههاي بيپروائي اين رژيم اشغالگر در پرتو عقبنشينيهاي طيف "محمود عباس" است كه دشمن را براي گستاخي بيشتر به منظور كسب امتيازات افزونتر وسوسه كرده است. اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه دقيقاً در آستانه شروع دور دوم مذاكرات با صهيونيستها در "شرم الشيخ" صورت گرفته و اشتهاي سيريناپذير اسرائيل براي كسب امتياز را به نمايش ميگذارد. جنبش حماس نيز با صدور بيانيهاي ضمن محكومساختن ذلتپذيري تشكيلات خودگردان هشدار داده است كه حضور در شرمالشيخ نشانه اهانت به خون شهدا، ناديدهگرفتن حقوق ملت فلسطين و تسليم در برابر باجخواهي دشمن است. براي آنكه ديدگاه بهتري در اين مورد داشته باشيم لازم است بدون هيچگونه پيشداوري به ارزيابي شرايط گذشته و حال بپردازيم. بررسي اجمالي مذاكرات سازش ميان تشكيلات خودگردان و رژيم صهيونيستي به خوبي نشان ميدهد كه آنهمه عقبنشينيهاي طيف مذاكرهكننده از مواضع فلسطيني، فقط باعث گستاخي روزافزون صهيونيستها شده و تقريباً بدون استثنا هيچگونه دستاورد مثبتي براي طرف فلسطيني بهمراه نداشت. به راستي جمعبندي مذاكرات و تفاهمات مادريد، اسلو و آناپوليس چه دستاوردي براي فلسطينيها داشته و چه گرهي از كار آنها گشوده است؟ با وجود آنكه صهيونيستها در تمامي چانهزنيهاي سياسي - تبليغاتي خود مدعي بودهاند كه نبايد هيچگونه پيش شرطي براي شروع مذاكرات وجود داشته باشد، اما عمداً در آستانه شكلگيري هر دور از مذاكرات فيمابين، فهرستي از پيششرطهاي خود را به عنوان "بستر شكلگيري مذاكرات" مطرح كردهاند كه برخي از آنها را ميتوان به اين صورت مرور نمود: الف - به رسميت شناختن موجوديت رژيم صهيونيستي ب - به رسميت شناختن بيتالمقدس به عنوان مركز رژيم صهيونيستي و غيرقابل مذاكرهبودن آن ج - كنارگذاشتن اصل بازگشت 5/4 ميليون مهاجر فلسطيني به سرزمينهاي اشغالي د - كنارگذاشتن خطمشي مبارزه مسلحانه عليه رژيم اشغالگر صهيونيستي هـ - پذيرش اينكه دولت فلسطيني بايد حتماً فاقد ارتش و نيروهاي مسلح بويژه نيروي هوائي، دفاع ضدهوائي، و سلاحهاي سنگين ازجمله تانك و توپخانه باشد و نيروهاي پليس آن در حد دفاع شهري و آنهم زيرنظر رژيم صهيونيستي باشد. و - به رسميت شناختن و تأييد تمامي تفاهمات قبلي ازجمله توافقات محرمانهاي كه هيچگاه مفاد آن اعلام نشده و نميشود. ز - سلب حق هرگونه تجديدنظر در مفاد توافقات قبلي به اين شروط صهيونيستي كه در واقع پيششرط اصلي تمامي مذاكرات نيز هست ، بايد فهرست طولانيتري را افزود كه "حاكميت يكطرفه اشغالگران" باعث تحميل آنها برطرف فلسطيني شده و ميشود كه ميتوان آنرا اينگونه بيان كرد: الف - تبديل تشكيلات خودگردان به ابزار سركوب فعالان اسلامي ب - تبديل تشكيلات خودگردان به عوامل اطلاعاتي اشغالگران بمنظور لودادن نيروهاي مقاومت اسلامي و مشخصاً همدستي سرويسهاي اطلاعاتي طيف محمود عباس در تعقيب و قتل نيروهاي ضدصهيونيستي. ج - ارائه گزارش كامل و جامع از تحولات و اقدامات و حوادث درون سرزمينهاي اشغالي به اشغالگران كه در واقع طيف محمود عباس را به مجريان طرحهاي صهيونيستي تبديل نموده است. د - ادامه شهركسازيها و تصرف اراضي فلسطيني در بيتالمقدس و كرانه باختري شدت و دامنه عقبنشيني محمود عباس و دستيارانش به حدي رسيده كه حتي طرفهاي اروپائي را به واكنش و اعتراض واداشته و كار به جائي رسيد كه رژيم صهيونيستي طي روزهاي اخير از ورود نمايندگان وزيران امور خارجه اسپانيا، فرانسه، انگليس، آلمان و ايتاليا به فلسطين اشغالي را نداده و در واقع صهيونيستها اين كشورها را بخاطر اتخاذ سياستهاي مغاير منافع خودشان، تنبيه كردهاند. مقامات امنيتي تلآويو تصريح كردهاند تا اروپا سياستهاي خود را با سياستهاي تلآويو هماهنگ نسازد، نميتوان از آنها استقبال نمود. اين در حالي است كه اروپا عليه شهركسازيها و تصرف اراضي فلسطيني موضع گرفته است. موضوع مهمتر اينكه انتخابات آزاد گذشته به خوبي نشان داد گرايش نيرومند مردم فلسطين به سوي گروههاي مقاومت اسلامي ازجمله جنبش حماس و سازمان جهاد اسلامي است. در واقع مذاكرات شرمالشيخ در غياب نمايندگان واقعي ملت فلسطين صورت ميگيرد و اكنون سالها است كه ثابت شده محمود عباس و طيف خائن "فتح"، نمايندگان ملت فلسطين محسوب نميشوند. اما چرا رژيم كمپديويدي قاهره و جناح سازشكار عرب در اين زمينه اصرار دارند مذاكرات بيحاصل، همچنان ادامه يابد؟ پاسخ اين سئوال روشن است: آنها مايلند حاكميت غيرقانوني محمود عباس را تثبيت كنند و بر فقدان پايگاه مردمي وي سرپوش بگذارند. قاهره اصرار دارد زمينههاي عملي براي تحقق هرگونه تفاهم ميان جناحها و گروههاي فلسطيني را از ميان ببرد و آنرا عقيم بگذارد و به طور همزمان به تقويت موقعيت ناپايدار محمود عباس بپردازد تا از اين طريق، فرصتي براي تحقق طرحهاي مشترك آمريكا و رژيم صهيونيستي پديد آيد. با قطع نظر از اين مسائل، هدف مشترك آمريكا و رژيم صهيونيستي، موضع ديگري است كه مشخصاً در چارچوب "سياست دفعالوقت" قابل رديابي است. سران رژيم صهيونيستي از موقعيت بيثباتي در صحنه داخلي در پرتو شكست سنگين در دو جنگ عليه لبنان و غزه، رنج ميبرند و به همين خاطر نيازمند يك "فرصت سه ساله" براي بازسازي سياسي - نظامي در جبهه داخلي هستند. اصرار به مذاكره و البته بدون دستيابي به هيچ نتيجه مثبتي، از اهداف مقطعي اشغالگران در شرايط كنوني است و به همين دليل، هيچ يك از طرحهاي مذاكره، كمترين اميدي به توافق و تفاهم در مذاكرات شرمالشيخ ندارند.