شباهت اتفاقي فوتبال ايران با انگلستان و ايتاليا

فوتبال ايران در طي ساليان اخير و بعد از مربيگري علي دايي به فوتبال انگلستان و ايتاليا شباهت عجيبي پيدا كرده است.

کد خبر : 120460

تيم ملي فوتبال ايران به كشورهاي ايتاليا و انگلستان شباهت پيدا كرده است. به گزارش خبرنگار سرويس ورزشي «فردا» فوتبال ايران در طي ساليان اخير و بعد از مربيگري علي دايي به فوتبال انگلستان و ايتاليا شباهت عجيبي پيدا كرده است. بعد از حضور علي دايي در تيم ملي ايران و جوانگرايي هاي وي و البته به دليل برخي اختلافات نسل قديم فوتبال ايران از تيم ملي خداحافظي كردند كه البته برخي از اين افراد با حضور قطبي بار ديگر به تيم ملي بازگشتند. « تيم جوان شده، تيم جوان شده!»؛ گزارشگر شبكه مشهور راي اسپورت ايتاليا با هيجان زايدالوصفي مشغول تحليل ديدار دوستانه تيم‌ملي كشورش در برابر ساحل عاج است. از همين رو تهران امروز طي گزارشي آورده است ايتالياي درون زمين را تماشاگران زيادي نمي‌شناسند. اغلب جوانان 23،24 ساله و پرجنب‌ و جوش سريA وارد تركيب اصلي تيم شده‌اند و نفراتي كه در جام‌جهاني 2010 ارمغاني جز‌ سرافكندگي براي مردم ايتاليا به همراه نداشتند، ديگر حق پوشيدن پيراهن لاجوردي رنگ و با ارزش كشورشان ندارند. يك مربي با انرژي كه مورد اعتماد كامل مردم كشورش هست هم جانشين مارچلو ليپي باتجربه شده است. چزاره پراندلي 53 ساله در حال آزمون و خطاست. او در شرايط حساسي هدايت تيم‌ملي كشورش را به دست گرفته است. يعني درست در روزهايي كه اين تيم نياز به يك جوانگرايي اساسي و تغييرنسل درست و درمان در تركيبش دارد. سيريگوي 21 ساله، بوناچي 23 ساله، كيه‌ليني 25 ساله، ماركو موتاي 24 ساله، موليناروي 25 ساله، ده‌روسي 26 ساله، پالومبوي 30 ساله، كاسانوي 28 ساله، بالوتلي 19 ساله، سيمونه په‌په 27 ساله و آمائوري 30 ساله، 11 بازيكن اصلي پراندلي در برابر ساحل عاج بودند. 6 بازيكن از 11 بازيكن تركيب ابتدايي ايتاليايي‌ها را بازيكنان زير 25 سال تشكيل مي‌دادند. در ادامه بازي‌ تعويض‌هايي انجام شد كه ميانگين سني تيم‌ملي ايتاليا پايين‌تر هم آورد. در تيم فعلي ديگر خبري از كاناوارو، زامبروتا، كامورانزي و گتوسو نيست. از نسل گذشته تنها بوفون و پيرلويي مانده‌اند كه احتمالا در يورو 2012 براي آخرين بار با پيراهن تيم‌ملي كشورشان به ميدان خواهند رفت. پراندلي خوب مي‌داند كه براي چه به تيم‌ملي آمده و برهمين اساس مشغول پي‌ريزي يك تيم‌ملي جديد است. او براي اين‌كار علاوه بر كادرفني مجربي كه در كنار خود دارد، دو متفكر و پروفسور فوتبالي را هم بالاي سر تيم‌هاي پايه‌اش مي‌بيند. آريگو ساچي و ديميتريو آلبرتيني حدود دوماه قبل از سوي فدراسيون فوتبال ايتاليا مامور نظارت بر نحوه فعاليت تيم‌هاي ملي پايه اين كشور شدند. آن تيم‌ها هم درحال انجام بازي‌هاي دوستانه هستند و تحت نظارت دقيق و كامل چزاره پراندلي. بازيكناني مثل فدريكو ماچه‌دا، اوكاكا، مانون و اسكلوتو هرلحظه ممكن است به تيم‌ملي بزرگسالان دعوت شوند. « اگر در جنگ‌جهاني دوم هم به مانند بازي ديشب از كشور در برابر آلمان‌ها دفاع مي‌کرديم، امروز تمام‌مان در حال صحبت‌كردن به زبان آلماني بوديم.» چارلز ليتل جان، نويسنده بخش سياسي روزنامه ديلي‌ميل فرداي روز بازي انگلستان- آلمان در جام‌جهاني 2010 كه با شكست مفتضحانه 4-1 شاگردان فابيو كاپلو به پايان رسيد، اين جمله بلندبالا و تاريخي را به‌عنوان تيتر نخست روزنامه مشهور كشورش انتخاب كرد تا ثابت شود در انگلستان هم به مانند ايتاليا شرايط تيم‌ملي به حالت هشدار رسيده است. بحث‌ها در ابتدا پيرامون ابقا يا بركناري فابيو كاپلو از سمتش مطرح مي‌شد. حتي از نام‌هايي مثل آلن شيرر جوان هم به‌عنوان بخت اصلي جانشيني كاپلو نام برده شد اما اتحاديه فوتبال انگلستان به عنوان متولي اصلي فوتبال بريتانيا در جلسات چند نوبته و طولاني مدت خود به سرعت طراحي هدف كرد و بر اساس آن هدف، راي به ابقاي كاپلو در سمتش داد. آن هدف چه بود؟ «اعمال پروسه تغييرنسل در تركيب تيم‌ملي انگلستان». از فرداي آن روز مسير بحث‌ها تغيير كرد. رسانه‌ها مامور بررسي شرايط پيش رو و راهي كه كاپلو و تيمش براي رساندن يك انگلستان جوان به يورو 2012 در پيش خواهند داشت شدند و كارشناسان و مربيان انگليسي‌ هم در ميزگرد‌ها و بحث‌هاي فني خود از ايده‌آل‌ها و ابزاري كه براي دستيابي به اين هدف نياز بود مي‌گفتند:« به‌جز نزديک‌ترين هدف که قهرماني در يورو 2012 است، هدف اصلي و بعدي به چهار سال آينده و جام‌جهاني برزيل بازخواهد گشت. از امروز برنامه‌ريزي براي آن رقابت‌ها آغاز شده و كار بسيار دشواري در پيش داريم. چهار سال بعد تنها بازيکنان تيم فعلي كه هنوز به 30 سالگي نرسيده‌اند جو هارت، گلن جانسون، جيمز ميلنر، آرون لنون و وين روني هستند و به احتمال زياد بسياري از بازيکنان فعلي بازنشسته خواهند شد.حالا کاپلو بايد به فکر پيدا کردن بازيکنان جايگزين براي بازيکنان پا به سن گذاشته فعلي باشد.» اين گونه بود كه اين پروسه در تيم‌ملي انگلستان هم كليد خورد و پس از آن بازيكناني مثل جك ويلشر 18 ساله، آدام جانسون 23 ساله، جك رادول 19 ساله و كانور ويكهام 17 ساله وارد چرخه بازيكنان مدنظر كاپلو شدند. آنها در چهار سال پيش رو به آرامي خود را براي حضور در ليست 23 نفره تيم‌ملي انگلستان براي حضور در جام‌جهاني برزيل آماده خواهند كرد. شرايط امروز فوتبال ايران، شباهت عجيبي به انگلستان و ايتاليا دارد. شايد بتوان به بحران خوردن دو مولف فوتبال در جهان را يك فرصت ايده‌آل براي كشورهايي مثل ايران قلمداد كرد كه مسئولان فوتبال اين كشورها به اين وسيله بتوانند با الگوبرداري از عملكرد فدراسيون‌هاي اين كشورهاي پيشرفته، مسير خودشان را پيدا كنند. آنچه مي‌توان از اقدامات فدراسيون‌هاي فوتبال انگلستان و ايتاليا برداشت كرد و به ذهن سپرد، توجه بسيار دقيق به تيم‌هاي رده‌هاي پايه اين كشورهاست. اين تيم‌ها قبل از جام‌جهاني هم كار خودشان را مي‌كردند و تمرينات و بازي‌هايشان را براساس برنامه‌ريزي دقيقي كه همواره برايشان وجود داشته انجام مي‌دادند اما در شرايط بحراني فعلي تيم‌ملي بزرگسالان بيش از گذشته به آنها احساس نياز مي‌كند و به همين دليل حضور پروفسورهايي مثل آريگو ساچي بالاي سر كادرفني اين تيم‌ها مي‌تواند به روند توليدات محصول اين آكادمي‌ها سرعت و كيفيت بهتري ببخشد. اقدام دوم هم انتخاب مربي‌اي است كه توانايي اعمال پروسه تغييرنسل در تيم‌ملي اين كشورها را دارد. پراندلي و كاپلو دقيقا به خاطر توانايي ويژه در همين آيتم پراهميت «تيم‌سازي» در اين جايگاه قرار گرفته‌اند، چون آنها با مختصات فوتبال كشور تحت هدايت‌شان به خوبي آشنا هستند و مي‌دانند كه بايد براي حضور موفق در جام‌ ملت‌هاي اروپا و جام‌جهاني چهار سال آينده از چه مسيري عبور كنند. كاري كه لورن بلان هم به دلايلي ديگر در تيم‌ملي فرانسه انجام خواهد داد. در فوتبال ايران تغيير‌نسل، صرفا به تغيير مهره‌ها تعبير مي‌شود. اينكه حسن اشجاري برود و احسان حاج‌صفي به عنوان مدافع چپ به كار گرفته شود، به زعم سرمربي تيم‌ملي تغيير‌نسل است. اينكه سيدجلال حسيني و هادي عقيلي جانشين نصرتي و رضايي شوند هم همينطور؛ مهره‌ها تغيير مي‌كنند اما فرم فوتبال، همان چيزي است كه قبلا ديده شده و به بن‌بست رسيده است. در اين ميان تنها چيزي كه ساخته نمي‌شود، يك تيم جديد است. جلال چراغپور مدت‌هاست كه در انتقادات خود از افشين قطبي به تيم‌ساز نبودن او اشاره مي‌كند. او در اشاره‌اي كاملا درست اعلام مي‌كند كه فوتبال ايران در شرايط فعلي به يك مربي معمار نياز دارد. مربي معمار كيست؟ يكي مثل مارچلو بيلسا. يكي مثل ونگر، كاپلو، پكرمن و حتي ميلان ماچالا. فوتبال ايران قلبش مشكل دارد و اين مربيان جراح قلب هستند. ممكن است قطبي چشم پزشك خوبي باشد اما به درد بيماري كه سكته قلبي كرده و روي زمين افتاده نمي‌خورد. مسئولان فدراسيون فوتبال هيچ‌گاه اين موضوع را درك نكردند و حتي موقعي كه قصد دور زدن قطبي را هم داشتند، با مذاكره با امثال تريم و والتر نوولينو نشان دادند كه قدرت تشخيص بيماري فوتبال ايران را ندارند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: