روحانيت‌به‌مسجد‌بازگردد

پيشنهاد محمدعلي رامين براي ديپلماسي عمومي كارآمد

کد خبر : 120403

بهروز شجاعی: براي ديپلماسي عمومي تعاريف متعددي ارائه مي‌شود؛ از فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي «مك دونالد» تا سفر نمايندگان مجلس به كشورهاي مختلف و اظهارنظرهاي آنها طبق اين تعاريف شامل ديپلماسي عمومي مي‌شود. بيشتر كارشناسان نقش تشكل‌هاي غيردولتي، احزاب و رسانه‌ها را در پيشبرد اهداف ديپلماسي عمومي بسيار موثر مي‌دانند اما هنگامي كه به سراغ محمدعلي رامين به عنوان معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد رفتيم، او هرچند كه بر تاثيرگذاري تشكل‌هاي غيردولتي و احزاب در ديپلماسي عمومي صحه مي‌گذارد؛ اما معتقد است كه اين ابزارهاي ديپلماسي عمومي در كشورهاي غيرغربي بيشتر در جهت منافع كشورهاي غربي استفاده مي‌شوند. او در اين مصاحبه بيشتر به عنوان يك كارشناس و تحليلگر مسائل سياسي به اظهارنظر پرداخت تا معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد؛ هرچند كه به دفاع از آزادي مطبوعات در دولت‌هاي احمدي‌نژاد هم پرداخت. رامين پيشنهادي تازه براي پيشبرد اهداف ديپلماسي عمومي در جهان اسلام و البته جمهوري اسلامي ايران ارائه داد و آن تشكيل شبكه‌اي از مساجد در سراسر كشورهاي دنياست كه اين مساجد به نوعي جايگزين احزاب و تشكل‌هاي غيردولتي خواهند شد و خواهند توانست حتي در مقابل شوراي امنيت سازمان ملل يا به قول او سازمان دول هم عرض اندام كنند. آقاي دكتر! با توجه به تعاريف متعددي كه از دپيلماسي عمومي مطرح مي‌شود، از نظر شما ديپلماسي عمومي چيست و ابزار پيشبرد اهداف ديپلماسي عمومي كدام است؟ اگر ديپلماسي را همان سياست و سياست را همان تدبير امور بدانيم، در مجموعه يك جامعه، سياست عمومي يك خاستگاه و يك هدفگذاري دارد و در روابط بين دول و ملل هدفگذاري ديگري. در يك جامعه مشخص كه نظم فكري و ساختار اجتماعي واحدي دارند و بر اساس نياز عمومي به سيستمي سياسي متمسك و متوسل مي‌شوند؛ با فرض آنكه آن سيستم به عنوان خواسته ملي تعريف شود، آن حكومت يك‌سري وظايف، مسؤوليت‌ها و ماموريت‌ها دارد كه قطعا شامل همه امور خصوصي افراد و عمومي جامعه نمي‌شود؛ بلكه خود ساختار عمومي جامعه ابزار، نهادها، مجموعه‌ها و امكاناتي دارد كه بايد از طريق آن امكانات و ظرفيت‌ها، روابط اجتماعي را ساماندهي، تقويت و در جهت رشد و كمال هدايت كند. در عرصه فراملي و روابط بين‌الملل، امروزه در ساختار نظام بين‌الملل كه محصول جنگ دوم اروپاست، نظمي ايجاد شده كه اين نظم از نظر هر عقل سليم ناعادلانه، غيرانساني و ناپايدار است؛ اما در عين حال در درون اين نظم دو نوع رابطه به طور مشخص تعريف شده: يكي ديپلماسي رسمي كه سياست رسمي دولت‌هاست و ديگري سياست غيررسمي دولت‌ها كه از طرق مختلف روابط بينابيني، روابط متقابل را مديريت مي‌كنند مثلا در مجموعه شوراي امنيت سازمان ملل كه پنج قدرت داراي حق وتو و امتياز ويژه در ميان ديگر ملت‌ها و دولت‌ها هستند از مجموعه سازمان ملل كه شامل 192 كشور هستند، براي اهداف جمعي گروه پنج‌گانه خودشان بهره‌برداري مي‌كنند. سازمان ملل كه بايد نمايندگان ملت‌ها در آن باشند- چون عنوانش سازمان ملل است- صرفا نمايندگان دولت‌ها هستند كه عنوان حقيقي آن بايد «سازمان دول» باشد. ليكن براي اينكه همين دولت‌ها براي اهداف كلان آن قدرت‌هاي پنج‌گانه مسلط قابل كنترل باشد در كنار ساختار رسمي روابط بين دول، از ميان مجموعه‌هاي فعال اجتماعي به نام NGOها يا سازمان‌هاي مردم نهاد، يك نوع مديريت جانبي اجتماعي در راستاي مهار دولت‌ها را براي اغراض م جهاني خودشان ايجاد كرده‌اند. در حقيقت، گرچه عنوان مي‌كنند كه NGOها ياوران دولت‌ها در روابط بين‌المللي هستند؛ اما همين NGOها را در راستاي منافع كلان مديريت جهاني خودشان بعضا به تقابل با دولت‌هاي مستقل از جهان خواران وا مي‌دارند. در بررسي تشكل‌هاي غيردولتي مي‌بينيم كه اينها در كشورهاي غربي منافع ملي خود را دنبال مي‌كنند ولي در ديگر كشورها براي آنكه فرهنگ اصيل ملي آنها را مهار كنند و اراده ملي آنها را در راستاي منافع جهاني سلطه طلبان قرار دهند از همين NGOها براي اغراض خودشان استفاده مي‌كنند. اين NGOها را آموزش خاص مي‌دهند و روابط خاص را با آنها برقرار مي‌كنند و كنفرانس‌ها و نشست‌هاي محلي، بومي، ملي، منطقه‌اي و بين‌المللي برايشان برگزار مي‌كنند و از طريق اين ارتباطات بسياري از تمنيات و اغراض خود را پيش مي‌برند و از اين آنها به عنوان ابزاري براي مهار دولت‌هاي مستقل استفاده مي‌كنند. به طور كلي اگر بحث شما فراتر از مبحث NGOها باشد، مي‌توانيد به نكات ارزشمندي دست پيدا بكنيد: مثلا احزاب سياسي‌اي كه در قدرت نيستند؛ يعني احزابي كه اقليت هستند، همواره به عنوان ابزار ديپلماسي عمومي تلقي مي‌شوند، در عموم كشورهاي غربي همين احزاب اقليت، همواره در راستاي تقويت و گسترش منافع ملي خود در كنار دولت‌ها در روابط بين‌الملل نقش آفريني مي‌كنند. و با وجود رقابت با احزاب حاكم بر كشورهاي خود، ليكن با جديت تمام در راستاي گسترش منافع ملي با احزاب و دولت‌هاي مستقر كشورشان همكاري صميمانه‌اي دارند و باز در همين مورد اگر مقايسه‌اي بكنيد بين احزابي كه در غرب هستند با احزابي كه در كشورهاي غيرغربي و از جمله در كشورما، مي‌بينيد كه همانند آنچه در مورد NGOها صدق مي‌كند، احزاب سياسي هم در كشور ما كه يك پديده غربي تلقي مي‌شوند، عملكردشان غالبا مستقل از بيگانه نبوده و در راستاي خدمت‌رساني به جامعه خود و گسترش و تقويت منافع ملي و همكاري با حكومت‌هاي ملي و مستقل خود در برابر بيگانگان نيست، به جز موارد استثنايي‌اي كه از اين قاعده جدا هستند. اين سؤال را از شما به عنوان معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد مي‌پرسم. يكي از ابزار ديپلماسي عمومي رسانه‌ها هستند. بعضي اهالي رسانه و كارشناسان معتقدند كه در دولت آقاي احمدي‌نژاد فرصت چنداني براي استفاده از اين ابزار به دليل ديد نه چندان مثبت به رسانه‌هاي منتقد فراهم نشده است. شما اين ديدگاه را قبول داريد؟ براي پاسخگويي به اين سؤال ما بايد مقايسه‌اي داشته باشيم. شما اگر دولت‌هاي پيشين را از زماني كه فضاي باز سياسي بعد از پايان جنگ در كشور ما حاكم شد- يعني در دوران امامت امام خامنه‌اي در نظر بگيريد- مشاهده مي‌كنيد در دولت آقاي هاشمي رفسنجاني به ندرت حتي يك نشريه منتقد امكان بقا و دوام داشت و چند نشريه‌اي كه در زمان دولت آقاي هاشمي ايجاد شد (از جمله همشهري، ايران و نظاير اين نشريات) فقط مديحه سرا و مجيزه گوي شخص آقاي هاشمي رفسنجاني بودند و در دولت ايشان كه نخستين بار احزاب سياسي به صورت حزب دولتي بروز كردند و حزب كارگزاران با روزنامه‌هاي وابسته به دولت عملا جريان رسانه‌اي را از استقلال عمل ساقط كرد و هيچ نوع اطلاع رساني آزاد و مستقل و آزادي انديشه‌اي- نه در دانشگاه‌ها و نه در رسانه‌ها- مورد حمايت قرار نگرفت. آن‌گونه كه امام خامنه‌اي در سال 1375 فرمودند، خدا لعنت كند آن دست‌هايي را كه نگذاشتند دانشجويان و دانشگاهيان ما سياسي بشوند. در دولت‌هاي آقاي خاتمي شما باز هم مواجه هستيد با يك حزب سياسي دولتي به نام مشاركت و انبوهي از نشريات دولتي؛ يعني صدها نشريه در زمان آقاي خاتمي توانستند مجوز بگيرند و با امكانات دولتي منتشر بشوند؛ فقط براي آنكه در تاييد، تمجيد و حمايت از شخص آقاي خاتمي و عناصر پيرامون او فعاليت كنند. در همين دوران به ندرت يك نشريه مستقل و منتقد دولت مي‌توانست فعاليت كند. بنده خودم جزو معدود افرادي هستم كه مجوز نشريه‌اي به عنوان «امامت» را گرفتم ولي به دليل عدم حمايت‌هاي دولت وقت ناگزير شدم براي حفظ استقلال «ماهنامه امامت» از جريان وابسطه به دولت، آن را تعطيل كنم. پس از اين مقايسه مي‌رسيم به دولت‌هاي نهم و دهم كه امروز ارزيابي ما و شما در اين زمينه است. اولا در هيچ دولتي شما اين همه رسانه منتقد از دولت را نداشتيد. در حال حاضر مجموعه بزرگ نشريات همشهري گواهي است بر اين مدعا كه در هيچ‌كدام از دولت‌هاي پيشين شهرداري توان اين را نداشت كه انبوهي از نشريات را- اگر نگوييم عليه دولت- حداقل به عنوان يك منتقد سرسخت و انعطاف ناپذير در برابر سياست‌هاي دولت منتشر كند. ا ما رسانه‌هاي منتقد محدود به نشريات همشهري نمي‌شوند. امروز صدها نشريه كه وابسته به جناح‌هاي مخالف دولت هستند در تهران و سراسر كشور منتشر مي‌شوند و هيچ‌گونه منعي هم براي نقد و تجزيه و تحليل آزاد رسانه‌اي ندارند. در اين فضاي باز سياسي- رسانه‌اي گاهي بعضي‌ها آن‌چنان تندروي مي‌كند كه به جاي نقد دولت به تخريب، سياه‌نمايي و حتي فحاشي و اهانت صريح روي مي‌آورند. البته اين روند رفتار خوبي نيست و نوعي ديكتاتوري رسانه‌اي است كه عليه دولت آقاي احمدي‌نژاد شكل گرفته و مردم هم اين ديكتاتوري رسانه‌اي را نمي‌پذيرند كه افرادي صاحب رسانه با استفاده از امكانات همين حكومت به بهانه اينكه مي‌خواهند دولت را نقد كنند، همه تلاش‌هاي حكومت را كه امروز به دست نماينده ملت انجام مي‌گيرد، تخريب كنند. به نظر مي‌رسد اين شيوه روند سالم، سازنده و ماندگاري نيست و ما بايد منطقا براي ماندگاري رسانه‌هايمان به يك نوع اعتدال در شيوه‌ها و يك نوع دورانديشي در پيگيري مسائل رسانه‌اي بپردازيم تا مردم بتوانند رسانه‌هاي ما را به عنوان رسانه‌هاي خيرخواه، دورانديش، سازنده و قانونمند به رسميت بشناسند و در يك فرايند زماني در جايگاه جذب افكار عمومي به تغييرات فكري و ذهني كه مورد نظرشان هست، بپردازند. آقاي دكتر! به نظر شما دولت، تشكل‌هاي غيردولتي‌ و رسانه‌ها بايد چه استراتژي‌اي را در پيش بگيرند كه بتوان با استفاده از ابزارهاي ديپلماسي عمومي پيش‌زمينه مناسبي را براي ديپلماسي رسمي جمهوري اسلامي ايران فراهم كنند تا حرف ايران و اهداف نظام بازتاب و تاثيرگذاري بيشتري در سطح جهان داشته باشد؟ براي اينكه اين به بحث غناي بيشتري بدهيم مي‌خواهم از اين سؤال يك گام فراتر بروم. در تعريفي كه ابتدا براي ديپلماسي عمومي و سياست عمومي مطرح شد، عرض كردم كه بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي اجتماعي يك ضرورت است. در جامعه اسلامي ما ساختارها، نهادها و ظرفيت‌هايي هست كه در هيچ جاي جهان غرب وجود ندارد. اگر NGOها، احزاب و رسانه‌هايي اين چنيني فراورده‌هاي غرب هستند و همه اينها به نوعي از يك منبع مشترك در غرب به نوعي تغذيه شده و به نوعي الگو مي‌گيرند و لاجرم بسياري از تلاش‌ها و زحمات خيرخواهانه و انسان‌دوستانه اين مجموعه‌ها در كشور ما حتي اگر نخواهند از آبشخور غرب تغذيه بشوند، نتيجه زحمات آنها در سيستم ظالمانه‌اي كه از سوي غرب تعريف و تثبيت شده قرار مي‌گيرند. بهتر است ما به بازخواني شرايط بپردازيم و با يك بازنگري براساس شناخت عميق اجتماعي، ظرفيت‌هاي موجود را به رسميت بشناسيم و از آنها در راستاي اهداف ملي و فرهنگي خودمان استفاده كنيم. يكي از آن نهادها و سرمايه‌هاي اجتماعي‌اي كه در غرب شبيه آن وجود ندارد نهاد مسجد و استفاده مناسب از اهالي مسجد است. در دولت آقاي هاشمي رفسنجاني با تاسيس فرهنگسراها تلاش شد كه مراكزي جايگزين فعاليت مساجد بشوند كه لاجرم به خلوت و بي‌رونق شدن مساجد هم منجر شد، اما امروز ما اين فرصت را داريم كه در دولت اصولگراي دهم به بازخواني اين قضاها بپردازيم و به جاي اينكه روحانيت ما كه خاستگاه اصلي او مسجد است، برود درپشت در‌هاي بسته حزب، NGO و شبيه ساختارهاي غربي فعاليت كند، به مسجد برگردد و با بازسازي جايگاه خود و مسجد از ظرفيت عظيم اجتماعي بهره‌هاي درست براي مصالح عمومي و منافع اسلامي ببرد. فرض كنيد ما الان حدود 70هزار مسجد در كشور داريم كه غالب اين مساجد صرفا در حد نمازخانه يا براي برگزاري برخي مناسبت‌ها مورد استفاده قرار مي‌گيرند. اگر روحانيت ما مركز ثقل فعاليت‌هاي خود را مسجد قرار دهد و اين مركز را احيا كند از آنجايي كه ناب‌ترين و خالص‌ترين قشرهاي اجتماعي به مسجد رجوع مي‌كنند، مسجد محل رجوع قشرهاي نخبه و فرهيخته اجتماعي است؛ چه از ميان دانشگاهيان و چه از ميان اهل فرهنگ، اقتصاد، صنعت، بازار و از همه اقشار اجتماعي محل رجوع روزانه آنها مسجد است. اگر مسجد آن جايگاه اصلي خود را در جامعه اسلامي بازيايد و ما بتوانيم از اين ظرفيت‌هاي اجتماعي‌اي كه به مسجد رجوع مي‌كنند استفاده بهينه ببريم، قطعا خلئي را كه NGOها و احزاب مي‌خواستند پركنند و هرگز در جامعه اسلامي ما نتوانستند پايگاه اجتماعي پيدا كنند همين مسجد مي‌تواند به خوبي پر كند و نيازهاي اجتماعي را تامين كرده و منافع ملي را در سراسر جهان گسترش داده و تقويت كند. در اينجا اشاره‌ مي‌كنم همه اين قشرهاي فرهيخته وقتي به مسجد مراجعه مي‌كنند، چون وضعيت مسجد به گونه‌اي است كه امكان فعاليت‌هاي آنها وجود ندارد صرفا به برگزاري نماز جماعت و شنيدن يك سخنراني اكتفا مي‌كنند و از آنجا خارج مي‌شوند و تمام فعاليت‌هاي اجتماعي خود را در خارج از مسجد انجام مي‌دهند. حال اگر اين حضور قشرهاي فرهيخته در مساجد مورد عنايت و توجه امامان جماعت قرار گيرد و با تقويت هيات امناهاي مساجد كه از بهترين نيروهاي اجتماعي هستند اين جايگاه تقويت شود و امكان فعاليت‌ها گسترش پيدا كند، آنگاه شما مشاهده خواهيد كرد كه به جاي دو يا سه ساعت كه مساجد ما باز هستند در تمام 24 ساعت اين مراكز پويا و پر جنب و جوش مي‌توانند فعال باشند و تمام نيازهاي اجتماعي، اخلاقي، تربيتي، آموزشي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي در همين مراكز مورد بحث، گفت‌وگو و تبادل نظر و تصميم‌سازي قرار مي‌گيرند. در اين صورت است كه مي‌شود با يك طراحي ساده اما با پيگيري‌هاي جدي يك سيستم جهاني جديد را از طريق مساجد ساماندهي كرد. مثلا اگر از ميان 70هزار مسجد موجود شما هيات‌ها و كانون‌هاي فعال اجتماعي را ساماندهي كنيد و اين 70 هزار مسجد در ايران به 2ميليون و نيم مسجد ساير كشورهاي جهان متصل و مرتبط بشوند، يك سازمان جديد جهاني شكل مي‌گيرد. اين مراكز داراي يك نوع پيوند اعتقادي، فرهنگي و اجتماعي به‌طور طبيعي و تاريخي هستند كه اين به هم پيوستگي ناديده گرفته شده و همه اين مجموعه‌ها رها و گسسته از هم مشاهده مي‌شوند. اگر اين به هم پيوستگي احيا و تقويت شود، مي‌توان بيش از 2 ميليون و نيم كانون انساني، اجتماعي، علمي، سياسي و فرهنگي از درون اين مساجد ساماندهي كرد كه با هر تشكل و سازمان جهاني به خوبي رقابت مي‌كنند و به مثابه يك سيستم نوين جهاني مي‌توانند بر سرنوشت بشريت تاثير‌گذار بانشد. تمام NGOهاي موجود در جهان هم كه زير سلطه پنج قدرت مسلط تمام تلاش‌هايشان به هدر مي‌رود استقلال و آزادگي انسان را براي تحقق عدالت در گستره جهان تحقق مي‌بخشند. در اين صورت تمام NGOهايي كه امروز در جهان زير نظر سازمان ملل و تحت مديريت آن بايد تلاش‌هاي خود را ساماندهي كنند، تغيير مسير داده و با پيگيري رسالت جهانشمول انساني خود مقابل شوراي امنيت سازمان ملل كه همه فعاليت‌هاي آنها را زير نظر دارد خواهند ايستاد و آنگاه است كه مجموعه نهاد مسجد در سراسر جهان طرحي نو را به جهانيان ارائه كرده و در تعامل بين‌المللي، ايجاد تفاهم جهاني و اصلاح ساختارهاي عادلانه جهاني بالاترين نقش را مي‌تواند ايفا كند. يعني شما به نوعي به احيا و گسترش روندي كه با حضور مردم در مساجد حول محور امامان جماعت منجر به پيروزي انقلاب اسلامي ايران شد، معتقد هستيد؟ بله، اگر آن روندي كه باعث پيروزي انقلاب اسلامي در ايران شد، در اين نظام جمهوري اسلامي و جامعه ادامه پيدا كند و گسترش يابد، در ساير كشورها هم انقلاب اسلامي جهاني را ايجاد مي‌كند. به نظر شما كشورهاي اسلامي واقعا اين قدرت را از نظر سياسي، اقتصادي و اجتماعي دارند كه با تشكيل شورايي با نام فرضي «شوراي عالي مساجد كشورهاي اسلامي» بتوانند تحولي در عرصه ديپلماسي عمومي و در ادامه آن در عرصه ديپلماسي رسمي ايجاد كنند و بتوانند به عادلانه شدن روابط بين‌المللي كمك كنند؟ يكي از مشكلات ما اين است كه وقتي سخني تازه و طرحي نو مطرح مي‌شود بلافاصله به مشكلات و موانع آن توجه مي‌كنيم، در حالي كه با اين شيوه هرگز حركتي را نمي‌توانيم آغاز كنيم، بهتر است پس از شنيدن نام يك طرح نو به ظرفيت‌هايي كه اين طرح براي ما ايجاد مي‌كند بينديشيم، تا بتوانيم ظرفيت‌هاي جديد را ساماندهي كنيم و به ثمر برسانيم. قبل از اينكه به اين سؤال شما پاسخ دهم، مي‌خواهم به اين بحث بيشتر بپردازم؛ اگر مساجد در جايگاه اسلامي خود باشند- مثلا چيزي شبيه جامعه مدني پيامبر اعظم(ص)- در آن صورت دولتمردان بيشترين ارتباط را با مساجد خواهند داشت، بيشترين نشست‌هاي دولتمردان و كارگزاران حكومت در مساجد با مردم خواهد بود، دفاتر و ادارات دولتي تنها محل رجوع مردم به حكومتگران نخواهد بود بلكه مردم نزديك‌ترين فاصله‌اي كه بين خودشان و كارگزاران مي‌توانند پيدا كنند، حضور جمعي و مشترك آنها در مساجد، نمازهاي جماعت و نمازهاي جمعه خواهد بود. از طرف ديگر براي اينكه مسجد جايگاه واقعي خودش را پيدا كند بايد عزمي ملي ايجاد شود و علماي حوزه‌هاي علميه ما در مساجد حضور پيدا كنند و بايد اين بزرگان دين جايگاه و ‌شأن مسجد را احيا كنند؛ مثلا اگر هر مرجع تقليد تعدادي از مساجد كشور را مورد حمايت مالي خودش قرار دهد و با مديريت فكري نيازهاي فكري و معنوي اين مساجد را تامين كند، مساجد رونق مي‌گيرند. حضور علما، شخصيت‌هاي سياسي، مذهبي و علمي هم كه نخبگان جامعه تلقي مي‌شوند، مي‌تواند باعث رونق مسجد و مشاركت بيشتر مردم و قشرهاي فرهيخته در مساجد شود. وقتي اين جريان ايجاد شد، آنگاه راهكارهايي براي برطرف كردن موانع موجود بر سر چگونگي پيوند بين اهالي مساجد جهان پيدا خواهد شد؛ مثلا اكنون از ميان 57 كشور اسلامي تعدادي با شما هم‌جهت و همسو هستند، از اين كشورها مي‌توانيد شروع كنيد و در مساجدي كه اشتراكات عقيدتي، مذهبي و سياسي بيشتري دارند، اين پيوندها را برقرار و اين ارتباطات اجتماعي را ايجاد كنيد. از طريق اين مساجد علما، سياسيون و نخبگان علمي، دانشگاهي و صنعتگران آن كشورها مي‌توانند با هم ارتباط داشته باشند. اگر مسجد به عنوان پايگاه ارتباط اجتماعي در اين كشورها معرفي شود، الگويي براي ساير كشورها شده و آنگاه ساير كشورهاي جهان اسلام متوجه خواهند شد كه اين‌گونه ارتباطات نه تنها صدمه‌اي به آنها نمي‌زند بلكه منافع فراواني را براي آنها ايجاد مي‌كند كه آنها از آن منافع غافل بوده‌اند. در نتيجه اگر اين بسترهاي جديد ايجاد شوند، فرصت‌هاي جديدي براي همه ملت‌ها و دولت‌ها فراهم خواهد شد و قطعا در جهان اسلام با استقبال مواجه مي‌شود. از طرف ديگر، امروز در سراسر جهان مسجد وجود دارد و شما در دنيا كشوري را سراغ نداريد كه مسجد نداشته باشد، بنابراين اگر پيوند ميان مساجد به صورت يك طرح جهاني پيگيري و جمهوري اسلامي طلايه‌دار و پيش‌قراول اين حركت جهاني شود، پيوند ميان اهالي مساجد سراسر جهان را گستره فعاليت خود قرار مي‌دهد و حضور اهالي مساجد سراسر جهان در پيوندي نزديك با يكديگر تاثيرگذاري نقش اين افراد را در تعيين سرنوشت جهانيان ارتقا خواهد داد. اين چيزي كه بنده عرض كردم شبيه هيچ‌چيزي نيست، بايد تصويري نو براساس آموزه‌هاي ديني در ذهنتان ايجاد كنيد چون هر شبيه‌سازي ديگري ما را به اشتباه مي‌اندازد. اين بستري است كه ما به عنوان حكومت اسلامي و پرچمداران اسلامي در حاكميت بشري بايد پيگيري كنيم. رسانه‌هاي ما اگر در اين زمينه به يك مفاهمه برسند و همت اين را داشته باشند كه اين طرح نو را پيگيري كنند، مي‌توانيم كار بزرگي را در عرصه جهاني مديريت كنيم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: