کوچ اغتشاشگران از خیابان به مجازی / آینده شورشهای اخیر به کجا میرسد؟
پنج ماه از آغاز اغتشاشاتی که از هفته پایانی شهریورماه سال جاری به بهانه مرگ یک دختر جوان در مقر پلیس امنیت اجتماعی رخ داد، میگذرد.
طی دو ماه اخیر، عملاً تغییراتی در نحوه بروز و ظهور این جریان آشوب روی داده که در نتیجه میتوان گفت بخش خیابانی آن حذف شده و آنچه اکنون در جریان است، صرفاً در فضای مجازی اتفاق میافتد.
گرچه در آغاز کار نیز آنچه از اردوکشیها و آشوبهای خیابانی این جریان، در واقع امر اتفاق میافتاد، با آنچه در رسانههای برانداز نمود مییافت، بسیار متفاوت بود و بزرگنمایی از حضور خیابانی معترضان و آشوبگران شیوه اصلی کار این رسانهها در پوشش خبری گسترده وقایع پاییز امسال به شمار میرود.
آنچه اکنون به عنوان براندازی در جریان است و تغییراتی را که در روند آن شاهد بودیم، شاید بتوان اینگونه دستهبندی کرد:
۱- فروکش کردن تجمعات آشوب و کاهش شدید تعداد آشوبگران.
ناامیدی از نتیجه ندادن آشوب، پی بردن به فریبکاری لیدرهای برانداز، اجرای احکام مجازات برخی آشوبگران و اطمینان از جدی بودن نظام در حفظ امنیت جامعه و کنترل بیشتر خانوادهها بر فرزندان خود برای حفظ آنان میتواند برخی از دلایل این فروکش کردن باشد.
جریانی که به کمک لیدرهای مجازی خود میکوشید فروپاشی جمهوری اسلامی طی چند هفته را به مخاطب خود القا کند و حتی خواب تجزیه ایران را دیده بود و چند پاره شدن ایران را هم تئوریزه میکرد، ناگاه دید همه چیز به روال سابق خود برگشته و جامعه به امور عادی خود همچون برگزاری مراسم یلدا مشغول شده است.
طبیعی است مخاطب این جریان هم که واضح و علنی خود را در اقلیت میبیند، به زندگی عادی برگردد.
شعارنویسیها به شکلی محدود ادامه دارد، اما آن هم چندان گسترده نیست و کمرنگ و محدود در جریان است.
۲- تبدیل شدن اغتشاشات خشن به آشوبهای ذهنی و روانی جامعه.
این را که اغتشاشات از کف خیابان جمع شده و آنچه باقی مانده است در فضای مجازی بروز مییابد، نباید به معنای تمام شدن آن در اذهان عمومی قلمداد کرد. روزانه دروغهای متعدد توسط جریان برانداز تولید و از طریق رسانههای فارسیزبان غربی و نیز فضای مجازی بین مردم دستبهدست میشود. این دروغها امنیت ذهنی مردم را به هم میریزد. از سویی نمیتوان انتظار داشت همه مردم در سطحی از آگاهی باشند که بتوانند دروغها را تشخیص بدهند یا پاسخهای آنها را بیابند.
۳- تلاش برای تحصن و اعتصاب در بخشهای تولیدی و اقتصادی به ویژه، نفت، پتروشیمی و فولاد.
جریان برانداز با ناامیدی از آشوبهای خیابانی تلاش بیشتری را معطوف به شکلگیری اعتصاب و تحصن کارگران میکند، با این حال به دلایل مختلف نتوانسته است در این زمینه موفق باشد. اول آنکه این جریان اقلیت است و شدیداً از نداشتن پایگاه اجتماعی رنج میبرد، دوم اینکه همان اقلیت هم وقتی امید به پیروزی ندارند و میدانند اعتصاب و تحصنشان جز از دست دادن احتمالی شغلشان به جایی نخواهد رسید، قدم به میدان نمیگذارند.
۴- حاکمیت جو امنیتی از سوی براندازان و ارعاب با بهرهگیری از ترور، تخریب و تهدید.
وقتی کف خیابان از تودههای مردمی خالی است، طبعاً محافل تصمیمگیر برانداز تلاش میکنند به نحوی دیگر براندازی را پیش ببرند. در این میان استفاده از راههایی که انتقام از مردم هم به دلیل عدمهمراهیشان باشد، در اولویت قرار میگیرد!
۵- تداوم فشارهای تحریمی و تشدید آن به بهانههای حقوق بشری و ایجاد فضای سنگین بینالمللی.
لیدرهای فراری براندازان همچنان دید و بازدیدها و محافل سیاسی و لابیهای مذاکراتی خود را پیش میبرند و با دورهگری میان کشورهای مختلف و بلکه قارههای مختلف تلاش دارند جو سیاسی و امنیتی علیه ایران را تشدید کنند.
۶- تجدید قوا و ایجاد شبکهها و ظرفیتهای جدید توسط معاندان برای شروع مجدد اغتشاشات.
نگاهی به موارد فوق نشان میدهد گرچه معرکهگردانان و کارگردانان اغتشاشات در دستیابی به هدف شوم خود برای کشاندن کشور به جنگ داخلی با به راه انداختن اغتشاشات گسترده، فراگیر و مداوم ناکام ماندهاند، اما به استمراربخشی آن با پیوند بین هیجانات سیاسی و نارضایتیهای اقتصادی امید دارند و برای آن تلاش میکنند.
در این میان سیاستهای اقتصادی دولت، خصوصاً در وضعیتی که همه عملکرد دولت سیزدهم از سوی براندازان و اصلاحطلبان شدیداً تخریب میشود، میتواند به جداسازی هیجانات سیاسی ناشی از القای براندازان، از انتقادات معیشتی و اقتصادی کمک کند.
سناریوی گره زدن موضوعات فرهنگی و اجتماعی به نارضایتی اقتصادی، یحتمل در طرح اولیه آنها وجود داشته که مرگ مهسا امینی و شروع زودهنگام اغتشاشات آن را بـه هم زده است و آنان نتوانستند محوری اقتصادی برای شورش خود ایجاد کنند، گرچه شعارها و گفتههایی کمرنگ از این موضوع در جریان تجمعات خشونتبار پاییز امسال یا در صفحات مجازیشان دیده میشد. حالا آنها به دنبال برگشت به آن سناریوی از دست رفته، برای پیوند بین اغتشاش و ظرفیت اعتراض برآمدهاند که برخی تلاشها برای اختلال در اقتصاد و معیشت در این راستا به شمار میرود.
حالا میتوان از آینده آنچه به وقوع پیوست پیشبینیهایی داشت که براندازان چه خواهند کرد؟
۱- افول و پایان اغتشاشات و بازگشت نظام به ثبات و آرامش.
به نظر میرسد این نگاه خیلی خوشبینانه باشد. اغتشاش در کف خیابان تمام شده است، اما لیدرهای برانداز و دولتهای خارجی حامی آنان بیکار ننشستهاند و منتظر فرصت برای بروز هستند.
۲- تداوم اغتشاشات به صورت محدود و پراکنده که میتوان آن را یک پیشبینی محتمل دانست. طبعاً کشور توانایی مقابله با آن را خواهد داشت.
۳- تشدید اعتراضات و اغتشاشات و شروع موج جدید و پرشدت که بسیار بدبینانه به نظر میرسد و قرائن و شواهد سیاسی و اجتماعی آن را تأیید نمیکند.
۴- آمادگی دشمن و برنامهریزی دقیقتر برای رفع نواقص و آسیبهای اغتشاشات اخیر جهت طراحی شکل جدید و پیچیدهتر اغتشاشات در آینده.
مورد چهارم، گزینهای است که به نظر میرسد باید جدی گرفته شود. در شرایط عادی و هنگامی که جامعه در آرامش کامل است، دولتهای غربی و همپیمانان منطقهای آنها علیه ایران شدیداً فعال هستند و تلاش میکنند، چه از مسیر رسانهای، چه فرهنگی، چه سیاسی و امنیتی کارشکنیهای خود را علیه ایران پیش ببرند، حال که اندک امیدی هم برای پیادهنظام خود ایجاد کردهاند، طبعاً عقب نخواهند نشست، گرچه در ظاهر عقبنشینی کرده باشند.
زنده نگه داشتن مجازی ایده براندازی و ایجاد امیدواری نسبت به نتیجهبخشی اقدامات براندازانه کمترین کار آنها در این مسیر است.
لیدرهای سلبریتی گونه آنها فعال هستند و تلاش میکنند موجی که با مرگ مهسا امینی ایجاد کردهاند و با دروغسازیها و هزینهآفرینیهای بسیار پیش بردهاند، کامل نمیرد.
منبع: روزنامه جوان