در گفتوگوی «فردا» با مسعود مجرب بررسی شد؛
میان زلزله خوی و ترکیه ارتباطی هست؟
مسعود مجرب، زلزلهشناس، میگوید: میان زلزله خوی و ترکیه ارتباطی نیست زیرا ارتباطی تکنوتیکی میان دو گسل وجود ندارد.
زلزله شایعات
پای حرفهای مسعود مجرب درباره همه شایعات زلزله
زلزله مهیب ترکیه و سوریه در بامداد دیروز تا همین حالا هم باعث مرگ هزاران نفر در این منطقه شده است و آنطور که سازمان ملل اعلام کرده تنها در منطقه سوریه روی زندگی 4.5 میلیون سوری هم تاثیر گذاشته است، آمار کشتهها و مصدومان لحظه به لحظه در حال افزایش است و این در حالی است که دو روز ابتدایی این حادثه زمان طلایی برای زیرآوارماندگان است، به این معنا که با گذشت دو روز ابتدایی باید در انتظار تعداد بیشتری از تلفات این حادثه تلخ باشیم. اما در میانه هر رخدادی اینچنین موجی از شایعات درباره این حادثه طبیعی هم شکل میگیرد، به خصوص میان جامعه ایرانی که به نظر میرسد علاقه وافری به انتشار چنین شایعاتی درباره زلزله دارد. از دیروز توئیتی از زمینشناس هلندی دارد دست به دست میشود که در آن ادعای پیشبینی زلزله ترکیه را داشت، یا ارتباط زلزله ترکیه و و زمین لرزه هفته گذشته خوی یا حتی هشدار سونامی و آخرین شایعه هم پای ثابت همه شایعات است؛ اینکه زلزله بعدی در تهران است!
در رابطه با همه اینها پای حرفهای مسعود مجرب زلزلهشناس نشستیم تا درباره چند و چون این رخداد بپرسیم. از همه شایعاتی که اتفاقا این روزها حسابی طرفدار هم پیدا کرده است.
آیا زلزله خوی با زلزله ترکیه ارتباط دارد؟
به هیچ عنوان نمیتوان ارتباطی بین این دو یافت.
پس میتوانیم قائل به این گزاره باشیم که گسلها روی یکدیگر تاثیر نمیگذارند و باعث فعال شدن یکدیگر نمیشوند؟
خیر مگر اینکه گسلها با یکدیگر ارتباط تکنوتیکی داشته باشند، مثلا با یکدیگر گره گسلی داشته باشند. به عنوان مثال زلزله کنونی روی گسل شرق آناتولی است و چون این گسل با گسل شمال ترکیه که ظرفیت بالایی هم دارد در ارتباط است میتواند باعث تحریک آن گسل بشود.
گسلهای تهران هم با هم گره اینچنین دارند؟
ما در تهران ما نگران جنبایی گسل شمال تهران و گسل مشا در محله پردیس قرار گرفته هستیم. ولی اینکه بخواهیم زلزله خوی را مرتبط با زلزله ترکیه بدانیم ارزش علمی ندارد. این دو زلزله در دو رژیم تکنونیکی متفاوتی قرار گرفته است. در خود منطقه خوی در تاریخ زلزلههای بزرگی داشتهایم که باعث تخریب بسیار هم شده است. طلطله سلماس در سال 1930 چنان بوده که حدود سه تا 4 متر باعث جا به جایی زمین شده و بزرگای آن بالای 7 ریشتر بوده است. زلزله دیروز جنوب ترکیه هم سابقه تاریخی زلزله داشته اما این زلزله دیروز هم باعث جا به جایی 3 متری سطح زمین شده است.
اگر ارتباطی اینچنین وجود ندارد پس آمادهباش کشور یونان یا صدور پیام هشدار سونامی در ایتالیا چه معنایی دارد؟
سطح شیوهنامه مدیریت بحران در کشورهای مختلف متفاوت است. معنای این هشدارها لزوما به معنا وقوع رخدادی مشابه در این مناطق نیست. به لحاظ علمی هیچ ارتباطی بین این دو منطقه برای اتفاق مشابه در چنین فاصله زمانی وجود ندارد. ممکن است این کشورها به اندازه آن موجی که دریافت کردهاند این سطح از هشدار را بر اساس پروتکلهای معمول خود صادر کرده باشند.
توئیتی از یک زمینشناس هلندی دست به دست میشود که ادعا دارد از سه روز پیش این زلزله در این منطقه را پیشبینی کرده، یک بار برای همیشه بفرمایید آیا زلزله پیشبینی پذیر است؟
خیر. ما زون آناتولی را به عنوان یک زون پرپتانسیل برای زلزله بالای 7 ریشتر میشناسیم و این داده را در سال 2015 هم اعلام کردیم. اما هیچوقت نمیتوانیم برای وقوع زلزله در این زون بازه زمانی سه روزه معین کنیم. اینکه بگوییم یک منطقه به دلایل علمی مستعد زلزلههای مهیب است گزارهای مستند بر علم و دانش است اما پیشبینی سه روزه یک زلزله در یک منطقه عاری از هر گونه ارزش علمی است. یک نکته مهم وجود دارد و آن هم این است که همه این موارد دلیلی نیست بر اینکه زلزله پیشبینی پذیر نیست، دلیل آن این است که بدانیم اطلاعات ما برای پیشبینی زلزله کم است.
چقدر به دادهکاوی در زمینه توالی زلزلهها میتوانیم استناد کنیم؟ اینکه گفته شده بر اساس همین دادهکاویها هر 50 سال یک بار یک زلزله مهیب در تهران داشتهایم و حالا 200 سال است که نداریم چه نسبتی با آن دادهکاویها پیدا میکند؟
دادهها چون همواره یک الگو دارند بنابراین یک خروجی به شما میدهند. اما اگر این خروجی ارزشگذاری نشود خیلی به درد نمیخورد. کمبود داده را برای دادهکاوی باید با آزمایش جبران کنیم. برای زلزله این آزمایش برداشتهای لرزهای است. هر چقدر بیشتر یک زلزله را بشناسیم به سمت شناخت درست رفتار آن پیش رفتیم. به این معنا ه دادههای توالی زلزلهها یکسری اطلاعاتی به ما میدهد که این اطلاعات باید با دادههای فیوژن ترکیب کرد و میتوان به سمتی رفت که تصمیمات بهتری گرفت. نه به این معنا که به مردم بگوییم فلان منطقه پتانسیل بالایی برای زلزله دارد و آ«ها را بترسانیم بلکه نظام مدیریتی بر اساس آن تصمیمات درستی بگیرد.
این دادهها چه کارکردی در تصمیمات مدیریت بحران دارد؟
ببینید آنها بر اساس این اطلاعات باید حواسشان باشد که به عنوان مثال مدلها نشان میدهد شمال غربی کشو در زون پرپتانسیل خطر قرار گرفته است و آنها باید همواره آمادهباش باشند.
این آمادهباش که باید همیشه باشد!؟
نه صرفا اینکه همه به خط باشند، این آمادهباش میتواند در سیاستهای کلان هم اجرایی شود. همین حالا حرف از نهضت انبوهسازی مسکن وجود دارد. انتخاب محل برای ساخت و ساز به راحتی با ترکیب اطلاعات به دست میآید. اما من به جرات به شما میگویم بالای 70 درصد مسکن مهری که ساخته شده در جای درستی قرار ندارد. به این معننا که با وجود این همه هزینه و زحمت قرارگیری این خانهها به لحاظ رخدادهای اینچنین درست نیست.
این جای اشتباه به چه معنی است؟
یعنی شما مسکن مهر پردیس را میآیید بین دو گسلی میسازید که با وقوع یک زلزله بزرگ بیشترین خطر متوجه آن است. یا حتی برخی از این مسکن مهرها در زون فرونشست ساخته شده است. نمونه این مسکن مهرها که اتفاقا زلزله هم تجریه کرده مسکن مهر شهید شیرودی در زلزله سرپل ذهاب است. چون زمین رایگان بوده و ما این مسکنها را بردهایم روی نخالههای باقیمانده از جنگ ساختیم. دامنههای موج زلزله هر چقدر هم که باشد در خاک نرم تشدید میَشود و ما با علم به این موضوع مسکنها را در چنین خاکی ساختیم.
اینطور مطالعات عموما پیش از زلزه کاربرد دارد یا میتوان حتی بعد از زلزله هم به کار بست؟
متاسفانه روند سازمان مدیریت بحران و البته رفتار ما درباره زلزله که هیچ وقت هم تغییر نمیکند این است که چندان باوری به قدرت علم و دانش در این حوزه نداریم. ما بعد از رخداد همواره شاهد این رفتار بودیم که یک پولی را خرج کنیم و در رسانهها رو به مردم آمار بدهیم که اینقدر وام دادیم یا به زودی بازسازی میکنیم. هیچوقت به پیش از رخداد فکر نمیکنیم چون هزینهای برای مطالعات نمیپردازیم. مدیریت بحران فقط ارسال پتو و چادر نیست، هزینه کردن برای مطالعات اینچنین اصل مدیریت در یک بحران است. نکته اینجاست که در این میانه به عنوان مثال استاندار منطقه زلزله زده اعلام میکند از فردا بازسازی انجام میشود! اینکه بدون مطالعه همان جایی که خراب شده دوباره خانه ساخته شود یک شوخی تلخ بزرگ است.