انتقال آب خلیج فارس؛ مخرب یا تمدنساز؟
محمد درویش از پیامدهای انتقال آب خلیج فارس میگوید
باز هم خبر از انتقال آب به میان است، سیاستی مورد علاقه دولتمردان ایرانی، از دولت پیشین که مدام بحث انتقال آب خزر به سمنان را پیش میکشید و تا دولت فعلی که وعده داده آب خلیج فارس را به مرکز ایران میآورد، وزارت نیرو هم پشت این وعده را گرفته و از آن با نام یه تصمیم شیرین برای مردم مرکز ایران یاد کرده است. انتقال آب برای فعالان محیط زیست همچون یک دشنام است! چشمانداز هر حوزهای با آن میزان آبی که در اختیارش است، شکل گرفته است. وقتی یک مقدار آب را از آن حوزه میگیرید در واقع دارید به آن حوزه یک زخمی وارد میکنید که به حوزه دیگر کمک کنید. این موضوع اما دوباره با سفر سید ابراهیم رئیسی به یزد و تکرار این وعده دوباره به میان آمده است. برای چند و چون آن پای حرفهای محمد درویش فعال محیط زیست نشستهایم تا از او بپرسیم اساسا آیا انتقال آب تمدنساز است؟
چند روزی است دوباره موضوع اجرای طرحهای انتقال آب از خلیج فارس و دریای عمان به یزد، اصفهان، کرمان و خراسان خبرساز شده و رئیسجمهور در سفر اخیرش به یزد به عزم دولت برای اجرای چنین طرحهایی، تاکید کرده و استاندار یزد هم انتقال دویست میلیونمتر مکعب آب شیرینشده از خلیج فارس به یزد را طرحی تمدنساز توصیف کرده است. چقر این گزاره درست است؟
همانطور که بارها تاکید کردهام، ضررهای محیطزیستی طرحهای نمکزدایی و انتقال آب از دریای عمان به ایران مرکزی به مراتب کمتر از طرحهای انتقال بینحوضهای چون بهشتآباد، خرسان سه، بشار، بنبروجن، زاب یا همین طرح انتقال آب از سرشاخههای زایندهرود به یزد و نظایر آن است. همچنین اغلب سدسازیها یا اجرای طرحهای شیرینسازی و انتقال آب از خزر یا خلیجفارس هم بسیار پرخطرتر از گزینههای دیگر است.
به طور مشخص طرح کنونی چرا مخرب است؟
حتی طرح انتقال آب از دریای عمان هم در شرایط کنونی مملکت که عملاً بیش از سی میلیاردمتر مکعب سالانه آب خاکستری در بخشهای خانگی، تجاری، کشاورزی، صنعت و زباله تولید میشود، منطقی و خردمندانه نیست. چرا به جای اولویتدادن به بازچرخانی آب و تاسیس تصفیهخانه، مرمت لولهکشی شهری، تفکیک آب شرب از مصارف بهداشتی منازل و مدیریت مصرف در بخشهای کشاورزی و صنایع آببر، سراغ آسانترین و گرانترین کار ممکن رفتهایم؟
استاندار یزد ازین طرح با عنوان «تمدنساز» یاد کرده است. این عبارت چقدر در این طرح مصداق دارد؟
اگر قرار بود با طرحهای انتقال آب، تمدنسازی رخ دهد، الان وضعیت اصفهان، یزد و اردکان نباید چنین فاجعهبار میشد. اصفهان، یزد و اردکان هماکنون به دلیل انباشت صنایع آلاینده انرژیبر و پرمصرف، شرایطی را ایجاد کردهاند که شاخص آلودگی هوا تا شش برابر حد مجاز افزایش یافته و این مناطق را به آلودهترین سکونتگاههای جهان در برخی روزهای سال بدل میسازد. حالا فکر کنید اگر آب بیشتر هم به این مناطق برسانیم، چه فاجعهای را رقم خواهیم زد. اشتباه فاجعهباری که در تهران مرتکب شده و با اجرای طرحهای انتقال آب متعدد، پایتخت را به بدهکارترین شهر ایران از منظر ردپای بومشناختی بدل کردیم، نباید در دیگر مناطق تکرار کنیم.
با اهدای آب شیرینشده و گران به صنعت آببر پاداش ندهید، این آب فقط میتواند در مناطقی چون زابل و زاهدان که به شدت در تامین آب شرب مردمش در تنگنا قرار گرفته، توصیه شود تا حقابه هامون از هیرمند به جای انباشت در چاهنیمهها، صرف تابآوری دوباره هامون و مهار چشمههای تولید گرد و خاک و ارتقای توان زیستپذیری شرق کشور شود.
برخی معتقدند با توجه به سیاستهای مشابه کشورهای حاشیه خلیج فارس این نگاه سختگیرانه است. آنها میپرسند چرا نباید از منابع آب عظیم در جنوب کشور استفاده کرد؟
پاسخ ساده است؛ اول آنکه مجموع آب قابل استحصال سالانه همه آن کشورها به یکسوم ایران هم نمیرسد و دوم اینکه در کشوری مثل ما که عملاً پژوهش به دلیل فقدان بودجه در بسیاری از بخشها نیمهتعطیل شده و دولت نمیتواند آموزش ابتدایی و متوسطه را با کیفیتی مطلوب رایگان مدیریت کند، چرا باید بیش از سیصدهزار میلیارد تومان پول را در راه اجرای طرحهای انتقال آب به تاراج برده و از کیفیت محیطزیستی وطن هم بکاهیم؟