نحوه درست مواجهه با مرحوم هاشمی
هاشمی مانند دیگر سیاست مداران نقاط مثبت و قابل نقدی دارد که در مجال خود قابل بررسی است. نه تقدیس و نه نفی کامل راه مرور هاشمی نیست.
همزمان با سالگرد درگذشت مرحوم هاشمی، رسانههای همسو و اطرافیانش بیشتر از همیشه به بازخوانی مواضع و عملکرد وی میپردازند که معمولا نگاه کاملی نیست و با نواقص و حتی تحریفاتی همراه است.
روزنامه صبح نو در این ارتباط نوشته: در سالگرد مرحوم هاشمی رفسنجانی ، طبیعتا حواریون آن مرحوم با ذکر خاطرات و مرور منش و سلوک ایشان، یاد این فرد را گرامی می دارند. برخی مخالفان هم که نقدهایی به کنش های سیاسی وی یا منظومه فکری او دارند معمولا سکوت می کنند و از موضوع میگذرند.
در این روزها بد نیست که با آرزوی مغفرت برای این شخصیت سیاسی به صورت مختصر به برخی نکات از جمله برخی نقدها درباره سیاست ورزی ایشان اشاره تا ضمن حفظ احترام ایشان، تصویر دقیقی از این سیاست مدار به وجود آید.
1-هاشمی انقلابی: هاشمی از جمله شاگردان امام بود که با اعتقاد به گفتمان اسلام سیاسی با رژیم طاغوت مبارزه کرد، از آرمان های انقلاب و جهان اسلام چون فلسطین دفاع کرد و نقش مهمی در تثبیت انقلاب داشت.
2-هاشمی در دولت: مرحوم هاشمی در دوران ریاست جمهوری با گفتار توسعه خواهی در سازندگی و پیشرفت عمرانی و بخش زیرساختی توفیقات داشت ولی از جهت حمایت از سیاست های نئولیبرال اقتصادی به جای دنبال کردن سیاست های رفاهی و پارادایم شیفت از ادبیات انقلابی به گفتار نوسازی ذیل سیاست های تعدیل اقتصادی که موجب نارضایتی مستضعفین گردید حتما قابل بازخوانی و مرور انتقادی است.
3- هاشمی عمل گرا: هاشمی شاید از اصلی ترین مصادیق یک سیاست مدار عملگرا در ایران باشد که سنت قوام در متد و روش سیاسی نزد سیاست ورزی اش دیده می شد. از این نظر ابایی از حضور در انتخابات ها نداشت و با قدرت مستقیم می شد که حاصلش دو شکست در انتخابات ۷۸ مجلس و ریاست جمهوری ۸۴ بود. هاشمی نه توانست از پیشروی اصلاح طلبان رادیکال در ۷۸ جلوگیری کند و نه توانست مانع اصول گرایان جوان در سال ۸۴ شود. به همین واسطه او نتوانست در قامت بالانسر سیاسی در محلس و دولت حاضر شود. او در واقع تبدیل به وضع موجود اصلاح طلبان و اصول گرایان شد و نتوانست عمل گرایی را بر ایدئولوژی چپ و راست غلبه دهد. در این میان نامزدی او از دلایل برآمدن احمدی نژاد در سال ۸۴ بود.
4- هاشمی پسا ۸۴: هاشمی از سال ۸۴ به بعد رفته رفته از موضع بالانسر و حاکمیتی فاصله گرفت و تبدیل به نقطه اتکای اصلاح طلبان و راست میانه شد و در حالی که می توانست در فتنه ۸۸ نقش میانجی گر ایفا کند به سمت اصلاحات رفت که حتما قابل نقد است. او در نهایت در سال ۹۲ زمانی که تایید صلاحیت نشد، از روحانی حمایت کرد و هم اصلاح طلبان را ذیل گفتمان خود آورد و هم از اصول گرایان عبور کرد.
فراتر از رقابت های جناحی او اما در موقعیت متفاوتی نسبت به حاکمیت قرار گرفت و گفتمان متفاوتی را پیش گرفت. شاید بزرگ ترین نقد به ایشان در این دوران، فاصله گرفتن از گفتمان ولایت بود که خود در دورانی از معتقدان آن بود.
در این دوران ما با یک هاشمی متفاوت با هاشمی جوان و هاشمی رییسجمهور در موضوعات بین الملل، سیاست داخلی و اندیشه ای مواجه شدیم که با گفتمان رهبری فاصله و زاویه پیدا کرد که موجب فاصله گرفتن جریان انقلابی از ایشان شد. نگاه به ولایت یک نگاه اعتقادی و مبنایی است و هرگونه نگاه جناحی و صرفا سیاسی به آن موجب خسارت فراوان میشود.
هاشمی مانند دیگر سیاست مداران نقاط مثبت و قابل نقدی دارد که در مجال خود قابل بررسی است. نه تقدیس و نه نفی کامل راه مرور هاشمی نیست. باید تاریخ هاشمی را مرور کرد و درس های لازم از دستاوردها و اشتباهات او گرفت تا مسیر درست و بدون خطا در جریان انقلاب اسلامی متکی به این تجربه های متفاوت به دست آید.