سردار شهید؛ اسطوره همدلی

سینا کلهر به فردا می‌گوید چگونه سردار شهید توانست وفاق ملی ایجاد کند

حالا درست سه سال از آن پرواز بی‌بازگشت می‌گذرد، پروازی به مقصد بهشت. آنچه برای ایران اما از آن پرواز ماند مکتب و راهی بود که به نام سردار شهید قاسم سلیمانی پیوند خورده است. پیوندی که نقشه راه یک ایران شده است. از سردار شهید سلیمانی کم گفته نشده است، اما اغراق نیست بگوییم ناگفته‌های بسیاری از مکتب او هنوز به جا مانده است. وجوه شخصیتی بسیار او هنوز از چشم برخی دور مانده است، اینکه فارغ از توان و هوش بالای نظامی او که بر همه جهانیان آشکار بود او در ساحت یک اسطوره ملی چه برای این سرزمین به جا گذاشت؟ او چگونه بود که حتی فقدانش هم چتری شد با نام همدلی و وفاق، که ایرانیان فارغ از نگاه و آیین و فرهنگش زیر آن گرد هم آمدند؟ او چگونه بود که حتی در شرایط کنونی توانست سرمایه اجتماعی این سرزمین را افزایش دهد؟ فردا در گفتگویش با دکتر سینا کلهر جامعه‌شناس سعی کرده بخشی ـ هر چند کوتاه و کم ـ از این وجوه والای شخصیتی سردار شهید قاسم سلیمانی را واکاوی کند.

کد خبر : 1196045

چقدر شخصیت شهید سلیمانی در احیای مفهومی به نام وفاق ملی موثر بود؟

چیزی که در شهید سلیمانی بسیار برجسته بود و او را به نوعی منحصر به فرد هم کرده بود این بود که بین قول و فعل او یگانگی وجود داشت. میان چیزی که می‌گفت و کاری که انجام می‌داد یک همگرایی دیده می‌شود. این صداقت در گفتار و اینکه باید با همه گروه‌ها همراه باشید نکته‌ای بارز در شخصیت او بود. اینکه مردم ایران با همه تنوع‌های قومی که دارند مردم ایران هستند و یک جامعه با گرایش‌ها، دیدگاه‌ها و عقاید متفاوت است که شکل گرفته اما آن را یک کلیت یکپارچه در نظر می‌گرفتنند. بین چیزی که می‌گفتند ـ که خیلی‌های دیگر هم می‌گویند ـ با چیزی که عمل می‌کردند ـ چیزی که برخی عمل نمی‌کنند ـ یکدستی وجود داشت که نشان از صادق بودن شهید دارد. مردم این صداقت را می‌دیدند و دوست داشتند و باور هم می‌کردند.

همین باوری که در مردم وجود داشت هم نشان از یک رفتار دارد؟

ببینید کسی که به گفته‌هایش عمل می‌کند قطعا همراه با هزینه‌هایی برای اوست.  به عنوان مثال در حوزه سیاست کسی که به گفتارش عمل می‌کند هزینه‌تراشی‌هایی علیه او صورت می‌گیرد، گروه‌هایی اعتراض می‌کنند اما شهید سلیمانی چون در باورش صادق بود و البته اعتقاد راسخی به عملش داشت او را به نوعی متمایز می‌کرد و این رفتار در باور عموم مردم کاملا درک می‌شد.

اشاره‌ای به تنوع بالای قومیتی در ایران اشاره داشتید و اینکه نگاه شهید سلیمانی با وجود تفاوت‌نظرهای احتمالی در کلیتی یکپارچه به نام ایران جمع شده بود، این ویژگی چقدر می‌توانست در افزایش سرمایه اجتماعی کمک کننده باشد؟ آن هم در شرایط کنونی که شاید بسیار بیشتر از گذشته حس می‌شود.

همین رنگارنگی و گوناگونی فرهنگی یکی از ویژگی‌های منحصر این سرزمین است که خودش را در قالب یک ملت نشان می‌دهد. اقوام مختلف پیش از آنکه قصدی برای برجسته‌سازی تفاوت‌هایشان داشته باشند خودشان را به عنوان یک ایرانی تعریف می‌کنند و آن ویژگی قومیتی‌شان را در چارچوب همین کلیت لحاظ می‌کنند. وقتی می‌بینند یک شخصیت در تراز ملی و بین‌المللی در همه بزنگاه‌های کلیدی در عمل کنار این اقوام ایستاده و در رفتارش تمام این تفاوت‌ها را به رسمیت می‌شناسد طبیعتا احترام و علاقه آنها به این فرد افزایش پیدا می‌کند. و این دلبستگی چیزی به غیر از سرمایه اجتماعی نیست. سرمایه اجتماعی هم چیزی جز تعلق خاطر نیست. اینکه شما به چیزی درونی احترام بگذارید و علاقمند باشید. این می‌تواند نظام سیاسی باشد یا می‌تواند کلیتی به نام کشور باشد. وقتی مردم کشوری کلیت این سرزمین را به واسطه شخصی دوست دارند این به معنای بالا بودن سرمایه اجتماعی آن جامعه است. مولفه‌های دیگری هم این مفهوم دارد اما قلب مساله سرمایه اجتماعی این است که با وجود همه تنوع و گوناگونی‌ها این دوست داشتن و علاقمندی اتفاق می‌افتد و اتفاقا این نقطه کانونی مساله بوده است که شما این کثرت را لحاظ کنید.

این مساله در مورد شهید سلیمانی محدود به قومیت هم نیست. به نظر ایشان باور قلبی به تفاوت نظرهای سیاسی هم داشتند.

بله قطعا. این احترام در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی هم به چشم می‌آید. مصداقش در زمان تشییع پیکر ایشان می‌توانیم از بخش‌های مختلف جامعه را ببینیم. ایشان هم در زمان حیاتشان که محبوب بودند و هم در زمانی که به شهادت رسیدند شما دیدید که همه آمدند. و هم حالا در افرادی که بر سر مزار ایشان حاضر می‌شوند  می‌توانیم این تنوع دیدگاهی را هم به چشم ببینید. اینهاست که از این شهید الگو می‌سازد.  هم برای سیاستمداران ما یک الگوست و هم در حوزه عمومی برای افرادی که در کشوری به نام ایران زیست می‌کند.

اشاره‌ای داشتید به الگویی به نام شهید سلیمانی، چقدر توانسته‌ایم این اسطوره‌های ملی را با الگوسازی مطرح کنیم؟

ببینید چند بعدی بودن شهید سلیمانی را باید حفظ کرد. نباید در روایت‌هایی که از او داریم تنها همسو با روایت‌های گروه خودمان باشد. به این معنا که روایت‌های قوم و حزب خودما ن را غالب نکنیم تا یک تصویر تک‌بعدی از او ترسیم کرده باشیم. هر چند در دو سه سال اخیر تلاش شده چندوجهی بودن شخصیت ایشان و تعلقش به گروه‌های مختلف و به طور خلاصه فراجناحی بودن و فراخرده‌فرهنگی بودن او را  نشان بدهیم. ما در برخی از موارد خواسته یا ناخواسته دلمان خواسته یک خالص‌سازی‌هایی انجام بدهیم که گمان می‌کنیم از نگاه جریان سیاسی و فرهنگی خودمان تجلیل است اما نمی‌دانیم همان لحظه ممکن است با این کارمان آن فراگیری و جامع بودن شخصیت قهرمان مورد نظر خودمان را تقلیل بدهیم. اگر این را به رسمیت بشناسیم و اجازه بدهیم همانطور که شهید سلیمانی زیست کردند، بیان کردند و همانطور که در آخر هم جانشان را به خاطر این مردم فدا کردند همان در دید مردم قرار بگیرد.

 با این اوصاف چقدر نیازمند تبیین وجوه شخصیتی ایشان هستیم؟ این مولفه‌های مورد نظر شما که به باورتان نقطه کانونی شخصیتی ایشان هم است حداقل در رسانه‌های رسمی کمتر دیده شده است، چقدر نیاز به تبیین درست وجوه شخصیتی ایشان داریم؟

ببینید من به نظرم همچنان شهید سلیمانی مظلوم هستند. به این معنا که برخی از وجوه شخصیتی ایشان شناخته نشده است. به ویژه آنکه بیشتر ایشان را به عنوان یک شخصیت نظامی می‌شناسند و آن وجه نظامی‌گری ایشان همچنان غالب است. هر چند ناگفته نماند در اینکه  ایشان فرمانده درجه یک و بی‌نظیری بودند شکی نیست اما وقتی وصیت‌نامه ایشان  و فعالیت‌های او را می‌بینید به  این قلب رئوف و روح لطیف و انسانیت وارسته او پی می‌برید. وقتی حرف می‌زند هم وجه عرفانی و عاطفی دارد و هم کلام او کاربردی است. برجسته شدن این وجوه شخصیتی حتی می‌تواند در زندگی روزمره تک تک ما هم موثر باشد. این وجوه نباید تحت الشعاع کارآمدی بی‌نظیرش در حوزه نظامی گم شود. این وجوه نباید نادیده انگاشته شود تا انشاءا... شهید بزرگوار هم شفیع همه ما باشد.

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: