گفتوگوی «فردا» با فرامرز قراملکی درباره چرایی رفتار نامناسب مدیران
وقتی مردم مزاحم مدیران هستند!
فرامرز قراملکی استاد فلسفه اخلاق دانشگاه تهران باور دارد نوع مواجهه و پاسخگویی مسؤولان است که از آن تعبیر به بیاخلاقی میشود.
به گزارش سایت فردا، حضور مهدی تاج پس از گذشت حدود یک ماه از حذف تیم ملی ایران در رسانه ملی تصوری پیش آورد که بالاخره قرار است او به عنوان نفر اول مسئولیت این حذف در پیشگاه افکار عمومی پاسخگو باشد؛ اما این تصور خیلی زود رنگ باخت چرا که نه تنها او پاسخی به انتقاد از شرایط تیم ملی در جام جهانی نداد بلکه با رفتاری دور از ادب و برخورنده به مجری پرسشگر روی آنتن تلویزیون توهین کرد. اینکه مدتهاست جامعه ایرانی حسرت به دل مانده تا یک عذرخواهی خشک و خالی از مسئولان مقصر بشنود چیز تازهای نیست، اینکه نه تنها این عذرخواهیها صورت نمیگیرد بلکه به همان جامعه هم توهین میشود تازه نیست، در این رویه آنچه هولناک به نظر میرسد این است که به نظر میرسد در رفتار سازمانی نظام اداری ایران چیزی به نام اخلاق یک گمشده بزرگ است. آیا ساختار مدیریتی کشور بیمار است یا مدیران بیاخلاق شدهاند؟ استاد فرامرز قراملکی استاد فلسفه اخلاق دانشگاه تهران و صاحب کتاب اخلاق سازمانی در گفتگویش با فردا به این سوالات پاسخ داده است.
تعریض کلامی سخنگوی سازمان غذا و دارو و مسؤول روابط عمومی وقت وزارتخانه بهداشت و درمان در میانه فراگیری کرونا به منتقدان نظام واکسیناسیون عمومی یادمان است. آن رفتار عجیب بود؟ نوع نشستن عیسی کلانتری، رئیس وقت سازمان محیط زیست ایران در برابر خبرنگاران حادثه دیده و داغدار را باید یک اتفاق بدانیم؟ تسبیحگردانی و ذکرگویی غلامرضا شریعتی، استاندار پیشین خوزستان در برابر مردم سیلزده اهواز را پای بیاخلاقی او بنویسیم؟ «خودت بمالِ» وزیر پیشین بهداشت و درمان در برابر مردی که از گرانی هزینه فیزیوتراپی گله میکرد کجای این وضعیت قرار میگیرد؟ چند گام که عقبتر بگذارید دایره برخوردهای تحقیرآمیز، گستره بیشتری پیدا میکند و این فهرست، طولانیتر میشود. حرفهای مهدی تاج فقط مصداق آشکارتر آن رفتاری است که حالا به نظر میرسد در بدنه مدیریتی ایران رواج پیدا کردهاست، آفتی که هانا آرنت از آن با نام «چشم دیگری» یاد کردهاست، به این مفهوم که «آنها اصلا درکی از شرایط شهروندان ندارند که انتظار دلجویی از سویشان برود.»
از هتاکی تا فرافکنی
حرفزدن از لزوم اخلاق در جامعه بدیهیتر از آن است که بخواهد حتی عنوان شود، چراکه اساسا بیحرمتی و رفتار ارتباطی ناخشنودکننده، چه رفتار بین شخصی باشد چه با عموم جامعه، فینفسه غیراخلاقی است. احد فرامرز قراملکی، استاد فلسفه و کلام اسلامی معتقد است میتوان با پرسشی از خود معیار این بیاخلاقی را سنجید. او به فردا میگوید: «براساس قاعده طلایی اخلاق باید پرسید آیا من بر خودم میپسندم که چنین برخوردی با من صورت گیرد؟ پاسخ به این سوال ملاک بسیار سادهای در رابطه با جایگاه ما در برابر چنین مسائلی است.» به باور او برخوردهای تحقیرآمیز، غیرهمدلانه و روابط ناخشنودکننده فینفسه غیراخلاقی است. اما این تنها سوی بیاخلاقیها نیست، بسیاری از رفتارهای مسؤولان مثل واکنش مهدی تاج پشت هتاکیها پنهان نمیشود. به این مفهوم که نوع مواجهه و پاسخگویی مسؤولان است که از آن تعبیر به بیاخلاقی میشود. چیزی که قراملکی، استاد فلسفه اخلاق به آن «رفتارهای مسؤولیتگریزانه» میگوید. او به فردا میگوید «عرفی در جهان وجود دارد مبنیبر اینکه وقتی اتفاق ناگواری میافتد مدیر بالادست برای همدلی استعفا میدهد اما متاسفانه در ایران برخی از آقایان بهجای این کار فرافکنی میکنند. مصداق این گزاره را در حوادث جادهای و نوع پاسخگویی مسؤولان بیشتر میتوان به چشم دید.»
سرمایه اجتماعی در جیب تاج
همیشه در بزنگاههایی همچون انتخابات یا حتی موضوعاتی مانند فراگیری کرونا جایگاه ارزشمند سرمایه اجتماعی بیشتر به چشم میآید. اساسا وقتی موضوع مشارکت مردم از قاب تزئینی کلام مسؤولان بیرون میآید و به شکلی عینی مهم میشود آن زمان است که ما تازه به یاد اهمیت مسالهای بهنام سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی میافتیم اما وقتی این سرمایه با رفتارهای غیرمسؤولانه مدام در حال ریزش است تلاشی برای از بین رفتن آن نمیشود. بیشک این نوع رفتار تحقیرآمیز و مسؤولیتگریز پیامدهای ویرانگری در جامعه دارد که به گفته قراملکی «ازجمله این پیامدها از بین رفتن اعتماد عمومی و سادهسازی زشتی این رفتار در جامعه است.» او به فردا میگوید: «چون چنین رفتارهایی رسانهای میشود بنابراین افراد از آن میآموزند. این نوع آموزش را با نام آموزش غیررسمی هم میشناسند. رواج خشونت کلامی عملا جامعه را به سمت خشونت هدایت میکند و معیارهای اخلاقی فرومیپاشد. بدتر از این رفتار این است که کمتر شاهد بودیم مقامات بالادست این افراد و حتی رسانهها موضعگیری شایسته و صریحی در برابر اینگونه رفتارها و هتاکیها انجام دهند.»
اربابرجوع، «خوبه که میفهمی!»
پیامدهای چنین رفتارهایی روشن است؛ از ریزش سرمایه اجتماعی و کاهش اعتماد عمومی به حاکمیت گرفته تا رواج و عادیسازی خشونت کلامی میان شهروندان اما این پرسش مطرح است که پشت این رفتارهای غیرمسؤولانه و توهینآمیز چه میگذرد؟ چگونه است که از فردی تحصیلکرده و دارای تجربه مدیریتی با سوابق طولانی چنین رفتاری سر میزند؟ منشا رفتارهای غیراخلاقی در این افراد چیست؟ فرامرز قراملکی معتقد است پاسخ این سوالات را باید در «انگارههای ذهنی» این افراد جستوجو کرد. او به فردا میگوید: «مراد من از انگاره، باور نیست. چراکه باورها خود معلول انگارهها میشوند. مراد من از انگاره آن تصویر ذهنی است که این افراد از خودشان، مردم، مسؤولیتشان و سازمانشان دارند. وقتی فردی نگاهش به توده مردم مساوی است با نگاه به رعیت، باید انتظار داشت این تصویر با خود پیامدهای اینچنینی به همراه آورد.» به باور قراملکی به شکل جالب توجهی این افراد ممکن است جلوی دوربین و رسانهها خودشان را کنترل کنند اما این انگارهها سرانجام خودشان را نشان میدهد. به این مفهوم که در جایی به صورت ناخودآگاه رفتارشان همچون همان انگارهشان میشود. او به جامجم میگوید: «وقتی کسی نگاهش به ارباب رجوع همچون یک «مزاحم» است ، معلوم است این فرد با مزاحم چگونه رفتار میکند.»
وقتی گربه، شیر میشود
مدیریت عمودی به مفهوم این است که نگاه مدیران به شهروندان همواره از بالا به پایین است، این نوع مدیریت همان انگارههای منفی است؛ نوعی نگاه عاقل اندر سفیه که در ذهنمان کاشته شدهاست و با همین نگاه با دیگران برخورد میکنیم و در نتیجه به راحتی توهین و تحقیر میکنیم. اما این انگارهها از کجا آمدهاند؟ آیا نظام مدیریتی ایران به گونهای است که هر کسی وارد این چرخه شود ناگزیر با چنین رفتارهایی روبهرو میشود؟ فرامرز قراملکی معتقد است این انگارهها به صورت ناهوشیار در مدت طولانی و در استحالهای مدیریتی رخ میدهد. او میگوید: « وقتی کسی ۵۰سال مدیر میماند آنطور که انگار جوانی در این کشور وجود ندارد، آن زمان این مناصب به دنبال خود استحاله میآورد. به این مفهوم که فرد در آن منصب استحاله میشود، درست مثل اینکه گربهای در برابر آینه خودش را مانند شیر میبیند.» آنطور که این استاد اخلاق میگوید تمام قصور مربوط به این افراد نیست و ساختار مدیریتی ایران نیز دارای مشکل است. قراملکی عنوان میکند:« این افراد در نظامی اداری مدیریت میکنند که فاقد ارزیابی، حسابرسی و نقد مدیریتی است و بیشتر اطرافیان آنها چاپلوس و بله قربانگو هستند و معلوم است چنین فردی خودش بیگانه میشود. این فرد نه تنها در برابر وظیفهاش پاسخگو نیست بلکه حتی این رفتار در زبان بدن او هم تاثیر خواهدداشت».