همین حالا آماده جنگ ترکیبی بعدی شوید
چند ماه از آغاز اغتشاشات در کشور گذشته و این روزها شرایط شهرها خیلی آرامتر از روزهای ابتدایی این ناآرامیهاست. با وجود این، واقعیت این است که مردم ما در این مدت فشار روحی زیادی را تحمل کرده اند و شاید به این زودی نتوان آرام شدن خیابانها را به معنای آرامش روانهای پریشان شده در جریان اغتشاشات اخیر هم دانست.
چند ماه از آغاز اغتشاشات در کشور گذشته و این روزها شرایط شهرها خیلی آرامتر از روزهای ابتدایی این ناآرامیهاست. با وجود این، واقعیت این است که مردم ما در این مدت فشار روحی زیادی را تحمل کرده اند و شاید به این زودی نتوان آرام شدن خیابانها را به معنای آرامش روانهای پریشان شده در جریان اغتشاشات اخیر هم دانست. برخی از مردم مورد بمباران شدید رسانههای معاند و بیگانه قرار گرفتهاند و هنوز سؤالات بی پاسخ زیادی دارند و برخی دیگر نیز از بی احترامیها به نظام و ارزشهایی که برای آن بهترین فرزندان خود را دادهاند، متأثر هستند. ایجاد دو دستگی در بین جامعه شاید بدترین اختلافی است که ممکن است برای مردم یک کشور پیش آید و این وضعیت حتی اگر در مورد برخی از مردم نیز باشد باید به سرعت درباره آن چارهاندیشی کرد. برای بررسی وضعیت فعلی کشور و همچنین کارهایی که باید انجام شود، به سراغ یک جامعهشناس علوم سیاسی رفتهایم. در گفت وگوی «جوان» با محسن ردادی، استاد گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی این مسائل را مورد بررسی قرار دادهایم.
اغتشاشات را باید تمامشده بدانیم؟
باید عرض کنم تصور اینکه این اغتشاشات به نوعی پایانیافته شاید تصور اصلاً درستی نباشد و به نظرم خطای محاسباتی است اگر چنین تصوری داشته باشیم، چراکه اگر قبول کنیم این اغتشاش نتیجه دشمنی غرب و استکبار و یک برنامه از قبل طراحیشده بودهاست، آنها که دست از دشمنی خود برنمی دارند، قرار نیست آشتی کنند و دنبال فرصت بعدی میگردند تا دوباره این کارها را انجام دهند، بنابراین نباید تصور کرد اغتشاشات تمام شد و با آرامشدن فضا آنها نیز دست از دشمنی خود برداشتهاند.
هم منافقین حاضر هستند، هم دولتهای استکباری انگیزههای فراوانی دارند. البته متأسفانه زمینههایی در داخل وجود دارد که موجب میشود اغتشاش دوباره زبانه بکشد و به کشور آسیب بزند، بنابراین باید وضعیت الان را آتش بس و نه شرایط پایان یافتن اغتشاشات بدانیم.
اغتشاشات اخیر چه تأثیری بر جامعه داشت؟
اغتشاشات اخیر یک جنگ تمامعیار و البته بدون تانک، توپ و موشک بود، ولی جنگ بود؛ اتفاقی که افتاد از نظر شناختی، جامعه شناسی، سطح منازعات و درگیریها یک جنگ تمامعیار بود که البته در آن از ابزارهای نظامی متداول استفاده نشد و الا حتی به ترور نیز منتج میشد. اگر این نگاه را داشته باشیم که جنگ اتفاق افتاده است، بعد از هر جنگی یکسری از آسیبها باقی میماند و نیاز به یک دوره بازسازی و سازندگی است که باید از این نظر به آن نگاه شود؛ یعنی باید این نگاه را داشت که وقتی جنگی فعلاً فروکش کرده باید تجدید قوا و آسیبهای به وجود آمده را تا حد ممکن برطرف کنیم و آماده شویم برای اینکه بتوانیم دشمنیهای بعدی را به شکلی بهتر پاسخ دهیم و بهتر دفاع کنیم.
نکته بعدی که نیاز است مورد توجه قرار گیرد، این است که بالاخره هر جنگی یکسری آسیب دیده و قربانی دارد. در جنگهای فیزیکی قربانیها از نظر جسمی آسیب میبینند، مجروح داریم، شهید داریم. وقتی خانوادهای دچار ضایعهای شده و عضوی را از دست داده باید در جامعه همه جمع شوند تا به نوعی این آسیب وارد شده را ترمیم کنند.
در این جنگ شناختی هم ما عده زیادی اسیر و تلفات دادیم، ولی ظاهر آن معلوم نیست. یعنی ظاهر کسی که در خیابان در حال رفت وآمد است، فرد سالمی است، اما تحتتأثیر این جنگ کاملاً مسموم شده و کاملاً ذهن آن برآشفته و نیاز است فضایی فراهم شود این افراد آسیبدیدهای که در این جنگ شناختی درگیر بودند، تیمار شوند. چه به اصطلاح خودیها و چه آنهایی که در جنگ مورد هدف دشمن قرار گرفتند، از نظر ذهنی و شناختی آسیب دیدهاند و الان تصور آنها نسبت به قبل چیز دیگری است. به همین دلیل لازم است زمینهای ایجاد شود که این افراد به شکلی تیمار و درمان شوند.
ضایعه اول در جنگ شناختی اخیر این بود که دشمن تلاش کرد ذهنها را به شدت نسبت به مسئولان بی اعتماد کند و موجب شد ذهن بخشی از مردم که تحتتأثیر این بمبهای تبلیغاتی قرار گرفتند، نسبت به مسئولان، کشور، آینده و خیلی از موارد آسیبدیده و مسموم شود که این باید به نوعی برطرف شود.
برای برطرف کردن این مسمومیت از جامعه چه راهکاری وجود دارد؟
راه حل آن، این است که مسئولان اقدام اعتماد آفرین کنند و برای آن نیز راهکارهای بی شماری میتوان نام برد؛ ولی دو راهکار اصلی دارد که یکی از آنها گفتگو با مردم است، چه گفت و گوی مسئولان با مردم و چه گفت و گوی کسانی که الان بهیارهای جنگ شناختی هستند. طلبهها، بسیجی ها، دانشجویان حزب اللهی الان بهیارهای این جنگ هستند که باید با مردم صحبت کنند. البته کسی که مریض است ممکن است چهار تا بد و بیراه هم بگوید که باید به جان خرید. مسئولان باید اینها را به جان بخرند، فحشهایی که در دانشگاهها گفته میشود و مسئولان را خطاب قرار میدهد باید توسط آنها تحمل شود تا کم کم این بی اعتمادی تا حدی ترمیم شود؛ پس راهکار اول گفتگو با مردم است.
راهکار دوم مشارکت دادن مردم در امور است. مشارکت دادن مردم در امور به این معناست این مردمی که آسیب دیده هستند، برداشتی در مورد سختیهایی که وجود دارد و روندهای کشور ندارند، رسانههای بیگانه هم به نوعی فضا را مسموم کردهاند که مثلاً در بحث اقتصاد تصور میکنند پول زیادی وجود دارد، یکسری میبرند و میخورند و به مردم نمیدهند. ولی وقتی که مردم مشارکت کنند و به شکل شفاف اطلاعات در اختیار مردم قرار بگیرد، براساس اطلاعات و دادهها متوجه میشوند که واقعیت چگونه است.
مثلاً چند وقت دیگر لایحه بودجه تقدیم میشود. مردم باید ببینند وقتی این بودجه کل کشور است و سال دیگر میخواهیم به این بخش این مقدار بدهیم، اجازه دارند تا بگویند به کدام بخشها چه مقدار بدهیم. اگر مردم درگیر روند سیاستگذاری شوند و در روندهای تقسیم بودجه مشارکت کنند، آن گاه نگاه آنها نسبت به ساختارها کلاً اصلاح میشود و تصور آنها این نمیشود که نصف پول کشور میرود فلسطین و مثلاً نصف دیگرش را حوزه علمیه میبرد؛ بلکه متوجه میشوند که به چه ترتیبی بودجه تقسیم میشود؛ به همین دلیل مشارکت دادن مردم در تصمیمگیریها در این شرایط خیلی مهم است.
آیا مردم در شرایط فعلی در این فرآیندها مشارکت خواهند کرد؟
مردم خیلی اهل مشارکت هستند؛ با توجه به اینکه عموم مردم در اغتشاشات شرکت نکردند و در شرایطی که تحت شدیدترین جنگ تبلیغاتی قرار داشتند که میگفت بیایید علیه جمهوری اسلامی فعالیت کنید، در عین حال متوجه دشمنیها بودند و نیامدند و این مسئلهای است که دوست و دشمن میگویند؛ هم آن طرف گلایه دارند که چرا عموم مردم در براندازی و اغتشاش همراهی نکردند و هم این طرف رهبر انقلاب و رئیسجمهور تشکر کردن از اینکه مردم پای کار انقلاب ماندن، این نشاندهنده صلاحیت مردم برای مشارکت در امور مختلف است و حالا اگر میخواهیم اعتماد مردم را بازیابی کنیم با خدمت صرف این مسئله جبران نمیشود، مردم باید در روندها، سیاستگذاری ها، اجرا و نظارت دخالت داشته باشند تا متوجه اتفاقات شوند و اعتمادشان به سیستم جلب شود؛ مشارکت در حکومت احساس اثر برای مردم ایجاد کند.
یکی از راهکارهایی که میتواند کمک کند تا تبلیغات دشمن مؤثر نباشد و به نوعی درمان شود، این است که مسئولان تلاش کنند مردم به شکلی در امور مشارکت داشته باشند و احساس اثرگذاری کنند، این اثر بخشی خودش موجب میشود مردم نسبت به وضعیت کشور امیدوارتر شود.
در شرایطی که به قول شما دشمن دست از دشمنی برنخواهد داشت و ممکن است مرحله بعدی جنگ شروع شود، باید چه کاری برای آمادگی برای فضای دشمنی انجام دهیم؟
باید خود را برای مرحله بعدی جنگ آماده کنیم؛ با توجه به تجربهای که از مرحله اول جنگ به دست آوردیم برای مرحله بعدی متوجه شدیم که اگر جنگی قرار باشد برای ما پیشرو باشد، جنگ شناختی است. اگر جنگ سخت بود و شرایط مانند سوریه اتفاق میافتاد، میلیونها جوان آماده بودند برای اینکه وارد عمل شوند و با رشادت خود دشمن را سر جای خود بنشانند، ولی جنگ از جنس جنگ نرم است و آن جوانان رشید و با انگیزه با سلاح و فداکاری نمیتوانند پیروز شوند، بلکه نیازمند نوع دیگری از رزمنده داریم و آن رزمنده جهاد تبیین است که باید جنگ روایتها را بفهمد و بتواند با گفتگو و تبیین در این جنگ با مردم ارتباط برقرار کند.
یکی از ضعفهای ما که در این جنگ شناختی مشخص شد، این بود که قدرت ارتباط و اقناع با بسیاری از مردم را از دست داده ایم، از صداوسیما گرفته تا رسانهها و بچههای انقلابی؛ اکنون فرصت خوبی است که بازاندیشی کنیم و به قول حاج قاسم که میگفتند از دل تهدیدها بهترین فرصتها بیرون میآید، الان بهترین فرصت برای انقلاب اسلامی است. آنجایی که ما پیروز شدیم همان جایی بود که یک تهدید جدی برای ما پیش آمد، رفتیم و در دل آن یک فرصت ایجاد کردیم. الان هم بهترین فرصت برای انقلاب اسلامی است. این مقدار رهبر انقلاب به جهاد تبیین و روایت تأکید کردند و ما به نوعی کوتاهی کردیم، اما الان همه به این نتیجه رسیده ایم که در این حوزه ضعف داریم و فرمایش رهبری را باید خیلی پیش از این گوش میکردیم. در شرایط فعلی این اجماع در بین حزب اللهی ها، قشر مذهبی و انقلابی وجود دارد که کوتاهی کردیم و باید بیشتر اقدام کنیم.
اکنون فرصت خوبی است که باید دورههای تربیت رزمندگان جهاد تبیین برگزار کنیم، رسانههای ما نیز نباید مانند رسانههای شش ماه پیش باشند و باید این رسانهها با مهندسی معکوس تغییر پیدا کنند، باید ببینیم آنها چکار کردند که توانستند در ذهن مردم جا بگیرند، البته یکسری کارهای پلید و دروغین هم انجام دادند که در قابوس انقلاب اسلامی نیست و نباید به سمت آن رفت، ولی غیر از این از یکسری ترفند و شگردهای جدید رسانهای و حتی از یک مدل جدید رسانهها نیز استفاده کردند که حتی بی بی سی هم نتوانست خود را به آنها برساند و با این مدل توانستند به خوبی با مردم ارتباط برقرار کنند. همانگونه که ما پهپاد امریکایی را زمین مینشانیم و آن را مهندسی معکوس میکنیم، در اینجا نیز باید به همین طریق عمل کرد و دید در جنگ شناختی آنها چکار کردند که توانستند دل و هوش مردم را بربایند. یاد بگیریم خودمان را نسبت به آن مسئول بدانیم تا از شگردهای مشروعی که وجود دارد، استفاده و با مردم ارتباط بهتری برقرار کنیم.
یکی از جاهایی که خیلی تأثیرگذاری آن را دیدم، فضای مجازی و مخصوصاً شبکههای اجتماعی بود؛ اکنون باید چه نقشی در شبکههای مجازی داشته باشیم و چطور باید آن را مهندسی معکوس کرد.
ما پیش از این هم در شبکههای مجازی فعالیت میکردیم و قشر حزب اللهی فعال بودند و فعالیت میکردند، اما به صورت کارآمد و حضور فعال و مؤثری که ارتباط برقرار کند، وجود نداشت، در شبکههای مجازی حزباللهیها باید مبتنی بر آگاهی حضور پیدا کنند؛ مثلاً قبل از این، اگر یک انقلابی در فضای مجازی حضور پیدا میکرد، حداکثر کارش این بود که برود بد و بیراه به دشمنان انقلاب اسلامی بدهد یا با اشخاصی جدل کند، ولی کمتر منطقی و به شکل قانعکننده وارد گفتگو میشد، الان یکی از کارها این است که یاد بگیریم چگونه میتوانیم اقناعکننده با مردم صحبت کنیم و بعد اینکه همدلانه گفتگو داشته باشیم.
با مخاطب عصر جدید یکطرفه صحبت کردن و به خصوص با نسل جدید و جوانان دهه هشتادی که بیشترین آسیبها را در این اغتشاشات دیدند، کار را به جایی نمیرساند. شاید ما باید در این روشها تجدیدنظر کنیم، مثلاً چیزی که من سرکلاس خودم تجربه کرده ام، این است که اگر بگویید همه کارهای شاه بد بود و حرفهای کلیشهای بزنید، طرف مقابل متوجه نمیشود و گوشش بسته است، ولی وقتی که میگویید پهلوی مثل همه حکومتها یک نقاط قوتی داشت، یک نقاط منفی هم داشت، انگار اینگونه گوشها بیشتر آماده شنیدن است، ولی اینکه یکطرفه صحبت کنید و مخاطب را به رسمیت نشناسید و بگویید هر چیزی که من میگویم درست است، زبان مشترک را از دست میدهیم. باید این زبان را داشته باشیم تا بتوانیم با افراد گفتگو کنیم.
یک چیز دیگری که گفتگو را ایجاد میکند، گوش کردن است ما باید بپذیریم که رسانههای ما بیش از اینکه گوش باشند، زبان هستند و رسانههای بیگانه هم از این نقطه ضعف خیلی خوب استفاده کردند و حتی بخش عمدهای از حجم برنامههای خود را اختصاص دادهاند به اینکه سخن و خبر مخاطبشان چیست، شما بیایید صحبت کنید، حرف بزنید؛ مردمی که تریبونی این طرف پیدا نکردهاند، میروند آن طرف صحبت میکنند و خیلی مواقع این رسانه دروغهایی را قاطی حرفهای آنها اضافه میکنند تا حرفشان شنیدنیتر شود، ولی صداوسیما، رسانهها و مسئولان انقلابی ما همواره زبان بودهاند.
جهاد تبیین باید چگونه باشد؟
وقتی جهاد تبیین گفته شد تصورمان این بوده که یک گروهی نشستهاند تا من مثل استاد برای آنها صحبت کنم، من در روزنامه یا صداوسیما مطالب مفیدی را که به درد مردم بخورد، پخش کنم، حالا اینکه کسی این حرفها را مصرف کرده یا نه و حرف طرف مقابل چیست، اهمیت ندارد!
باید مقداری گوشمان را نسبت به صحبتهایی که انجام میشود، باز کنیم و اجازه دهیم طرف مقابل نیز حرف خودش را ولو اشتباه بزند ولی بگذاریم با این حرفها، فضای گفتگو باز شود. وقتی خودش را تخلیه کرد، آماده میشود برای اینکه صحبتهای مفید شما را بشنود.
در مقام تمثیل اگر کسی که معدهاش پر از آشغال است، دکتر برود اولین کاری که دکتر میکند شستوشوی معده است، وقتی محتوای معده خود را بالا آورد، آن زمان میتواند دارو را دریافت کند، تصور اشتباه رسانههای ما این بود ذهنی که پر از آشغال نفرت و کینه است، اگر همینطور روی آن عملیات روانی انجام دهیم و مطالب مفید بگوییم اثر میکند، در حالی که این آشغالها اصلاً اجازه نمیدهند که حرفها به مغز فرد برسد؛ باید اجازه داد این آشغالها تخلیه شود و نروند دادش را در شبکههای خارجی بزند، بلکه باید در رسانهها و روزنامههای داخلی اجازه داد این حرفها گفته شود، البته منظورم مردم است نه سلبریتیها و جناحهای سیاسی، چون آنها دنبال منافع خودشان هستند و حرفی میزنند که ماهی خودشان را بگیرند.
باید بگذاریم مردمی که ممکن است تحتتأثیر رسانههای بیگانه باشند، حرف خود را بزنند و گاهی اوقات هم به قول رهبر انقلاب حرف آنها حرف واقعی است و مشکلات خود را میگویند، مثلاً میگویند در روستای خودم آب ندارم یا مشکل مالی دارم، وقتی این حرفها زدهشد همدلی برقرار میشود و آماده است که حرف طرف مقابل را هم بشنوند، فقط گفتن کافی نیست، بلکه بعضی از مواقع باید گوش باشیم و به قول قرآن کریم پیامبر به جای اینکه زبان باشد، گوش بود، حرف آنها را میشنید و بعد حرف خودش به خوبی دریافت میشد.
پس راهکارها این است که در گفتگو با مردم، گوش باشیم و جهادگران تبیین را آموزش دهیم که بتوانند با افراد ارتباط برقرار کنند، خیلی ضروری است، خودمان را آماده سازیم و مصونسازی کنیم تا حتی در مخیله دشمن دیگر استفاده از جنگ شناختی راه نیابد.
فرمودید که اکثر مردم خودشان راه بلد هستند و فریب دشمن را نخوردهاند، ولی در شرایط جنگ شناختی توصیه شما برای مردم چیست؟
یکی از اتفاقات در این جنگ که مردم را واقعاً متأثر و زخمی ایجاد کرد و تلفات گرفت، اختلاف انداختن بین مردم بود، فرقی هم نمیکند از هر طرف که مردم در دلشان کینه و نفرت انباشته شود و نسبت به هموطن خود حس بغض و دشمنی داشته باشند به ضرر ایران و جمهوری اسلامی است.
اتفاقی که افتاد قطبیشدن شدید در میان بخشی از جامعه بود. از هم جدا شدند و گسستهای اجتماعی اتفاق افتاد؛ هر چند که تصور این بود که خیلی بیش از این، اتفاق میافتد و میخواستند آنقدر گسست ایجاد کنند که مردم به جان یکدیگر بیفتند ولی خب خداروشکر مردم به این شکل نشدند، ولی برنامهریزی این بود که مردم به جان هم بیفتند.
به هر حال اتفاقی که افتاده این است که مردم مثل قبل نسبت به هم مهربان و همدل نیستند و این سیاست زدگی موجبشده دچار یکسری تعصبهایی شوند و هر دو طرف نسبت به مخالفان خود خیلی بدبین باشند؛ در این شرایط شاید توصیهای که بشود کرد، این است که نسبت به هم مهربانتر باشند که به نفع ایران و انقلاب اسلامی است.
در خون و فرهنگ ایرانی کمک کردن به همدیگر وجود دارد، الان ۱۰ برابر باید خودمان را به رنج بیندازیم که به مخالفان و به هرکسی که فکر میکنیم، مخالف نظر ماست با مهربانی رفتار کنیم، باید سعه صدر و تحملمان را بالا ببریم و حرفهای دیگران را نیز بشنویم، چه اشکالی دارد، حرف همه را بشنویم و تصور نکنیم حق با ماست؛ اگر مردم به این نکاتی که هیچکدام جهتگیری و رنگ و بوی سیاسی هم ندارد، پایبند باشند، وضع برای گفت وگوی ملی خیلی فراهم میشود. باید بدانیم که این کشور با هر فکر و اندیشهای برای همه ماست و اگر نام این کشور آسیبی ببیند، همه ما متضرر میشویم و برای این باید همه یکدل باشیم و به خصوص در مورد افرادی که غیر همنظر با ما هستند، تعصب به خرج ندهیم، بلکه خیلی محترمانه گفتگو کنیم و این گفتگو خیلی از مشکلات را حل میکند.
منبع: روزنامه جوان