«فردا» تفاوتهای بنیادین گفتار حکمرانی نو با اصلاحات ساختاری اصلاحطلبان را بررسی میکند:
حمله سوپراصلاحطلبان به حکمرانی نو
اساس دیدگاه محمدباقر قالیباف، تغییر ساختارها و رویه ها در چارچوب نظام و قانون اساسی و ساختارهای سیاسی موجود است و قرار نیست حکمرانی نو، شیوه کسانی چون تاجزاده و اصلاحطلبان رادیکال را که در پی اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسیاند را دنبال کند.
گروه سیاست سایت فردا: طرح ایده حکمرانی نو موجب برآشفتگی اصلاحطلبان رادیکال شده چنانکه به همراه سوپرانقلابیها از هر بهانهای برای هجمه به این سخن استفاده میکنند. پیش از این برخی سوپرانقلابی ها این سخن را جدید و در واکنش به وقایع اخیر توصیف کردند در حالی که محمد سعید احدیان دستیار سیاسی رییس مجلس به سابقه طرح این موضوع در گفتار محمد باقر قالیباف در یک سال گذشته اشاره کرد. اینبار نیز کانال امتداد وابسته به اصلاحطلبان رادیکال مدعی شده که اگر همان مواضع محمدباقر قالیباف را افراد دیگری بیان کنند با انتقاد و تئوری توطئه روبرو میشوند.
نویسنده این کانال در ادامه به انتقاد مشرقنیوز از مصاحبه علی شکوریراد اشاره کرده که در آن تغییر مدنظر این فعال اصلاحطلب را به معنای «تغییر در اصل نظام» دانسته است. امتداد ادعا کرده که اظهارات شکوریراد دقیقا مشابه مواضع قالیباف بوده، پس چرا از سخنان قالیباف استقبال شده اما به شکوریراد انتقاد میشود؟
این در حالی است که اساس دیدگاه محمدباقر قالیباف، تغییر ساختارها و رویه ها در چارچوب نظام و قانون اساسی و ساختارهای سیاسی موجود است و قرار نیست حکمرانی نو، شیوه کسانی چون تاجزاده و اصلاحطلبان رادیکال را که در پی اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسیاند را دنبال کند.
آنچنان که در مواضع رئیس مجلس عیان است، وی به دنبال اصلاح رویههای اداره کشور است نه تغییر فلسفه سیاسی جمهموری اسلامی. قالیباف بر خلاف اصلاحطلبان پایبند به اصول و مبانی انقلاب اسلامی بوده و معتقد به ایجاد تغییر رویههای مدیریت کشور در چارچوب گفتمان امام و رهبری است.
اصلاحطلبان پیشتر هم نشان دادهاند که منظورشان از تغییر، خارج از مرزهای حاکمیت است همانطور که بارها تلاش برای مواجهه رادیکال با نظام را همچون ماجرای تحصن در مجلس ششم با ایده خروج از حاکمیت و برنتافتن نتیجه انتخابات سال 88 را در کارنامه دارند.
در میانه ایدههای شهرآشوبی اصلاحطلبان رادیکال اما نواصول گرایی به دنبال کارآمدسازی، مردمیسازی و نو کردن نهادهاست که این موضوع از پایه و اساس با نیت اصلاح طلبان رادیکال مغایرت دارد.
با این وصف رادیکالهای اصلاحطلب چگونه میپندارند که مواضع شان درباره تغییر با سخنان قالیباف از یک جنس است؟ آیا غیر از این است که سعی دارند همسو با سوپرانقلابیها به مثابه دو لبه یک قیچی به ایده ای چون حکمرانی نو هجوم برده و منافع مشترکشان را از این طریق تامین کنند؟ آیا غیر از این است که میدانند با فراگیری دیدگاه حکمرانی نو، متاع آن در بازار سیاست خریداری نخواهد داشت و بیم آنها دقیقا از همین ناحیه است؟