خندقی در میان است
سعید آجورلو در پاسخ توییت روز گذشته عبدالرضا داوری که خاتمی و قالیباف را در موضوع توسعه همراستا توصیف کرده بود نوشت که بین خاتمی و قالیباف خندقی در میان است. متن کامل این نوشته در پی می آید:
دوست گرامی جناب آقای عبدالرضا داوری در توییتی سخنرانی اخیر آقای قالیباف و بیانیه اخیر آقای خاتمی را یک متن با دو لهجه مشهدی و یزدی و به تعبیری همراستا و هم افق دانسته اند و از آن به پیوند توسعه گرایان تعبیر کرده اند. به چند دلیل بر این فرضیه نقد وارد است که به مهم ترین آنها اشاره می کنم.
۱/ جنس مواجهه آقای خاتمی با حوادث اخیر کشور با رویکرد آقای قالیباف تفاوت ماهیتی و بنیادین داشت. مجموعه کنش های خاتمی در ادامه اصلاح طلبی برآمده از دوم خرداد بود که بر مبنای توسعه سیاسی عملا در دو برهه ۷۸ و ۸۸ بدل به اپوزیسیون حکومت مستقر شد و به جای رقابت با جناح راست، حاکمیت را رقیب خود دید که خود حدیث مفصلی دارد. در حالی که آنچه در ادبیات قالیباف در طول حدود دو دهه سیاست ورزی دیده می شود گفتمان پیشرفت و کارآمدی است که در چارچوب جریان انقلابی بیان شده است. از قضا ، اصلاح طلبان در طول این سال ها بیشترین تخریب را علیه قالیباف انجام دادند که اوج آنها در فاصله سال های ۹۲ تا ۱۴۰۰ صورت گرفته و در این مسیر البته همواره در ائتلافی نانوشته با سوپرانقلابی ها قرار داشتند.
۲/ در ماجراهای اخیر مجموع مواضع آقای خاتمی در واکنش به اتهام انفعال جریان اصلاحات از جانب اپوزیسیون خارجی، بیان شد و حتی صراحت و شفافیت فردی مانند بهزاد نبوی را نداشت و مانند همیشه با لحن آرام رویکرد طیف رادیکال اتحاد ملت بود. این در حالی است که قالیباف از سویی بر پروژه ویران سازی ایران از جانب دشمنان تاکید کرد و از سوی دیگر سخن از تغییر رویه ها گفت و منصفانه به توازن میان امنیت و تغییر پرداخت. موضع قالیباف در این ماجراها صریح و روشن بود در حالی که سخن خاتمی همچنان حتی میان طبقه متوسط جدید به عنوان نیروهای اجتماعی اصلاحات مناقشه برانگیز است.
در نهایت باید گفت که راه توسعه خواهی قالیباف و خاتمی از یکدیگر جدا و میان تغییر خواهی برای کارآمدی در چارچوب نظام سیاسی با مشروطه خواهی اصلاحات، خندقی حفر شده است. این مساوی انگاری نه تنها واقعی نیست که گزاره ای است که در نهایت به سود رادیکال ها خواهد شد که البته دکتر داوری حتما چنین نیتی نداشتند و از سر خیرخواهی سخن گفتند.