تحلیل از چپ و راست؛

فرم اعتراض

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1179417

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

5 نعمت در اغتشاشات اخیر

محسن مهدیان در «همشهری» نوشت: «بلا برای مومن نعمت است؛ به شرط آنکه از ظاهر عبور کنیم و صحنه را حکیمانه ببینیم. روایت داریم از امام‌صادق علیه‌السلام که بلا برای مومن موجب بیداری و اصلاح است.

جمهوری اسلامی با همه نقاط قوت و ضعفش در حال حرکت است و این کلیدی‌ترین گزاره در تحلیل وضع موجود و نگاه امیدوارانه به آینده است.

از این منظر، مصایب و بلایا شتاب‌دهنده‌اند و اصلاح کننده. اغتشاشات اخیر نیز با همه هزینه‌های مادی و معنوی‌اش برای کشور پربرکت است. این فهرست نیز مقدمه است تا دیگران بر آن اضافه یا کم کنند.

یکم؛ سهم رسانه‌های جدید و نقش پلتفرم‌ها در ایجاد آشوب و بلوا برای بسیاری از خواص و خاصه مسئولان خوش‌خیال به چشم آمد. فراتر از نقش این رسانه‌ها در اغتشاش خیابانی، نقش آنها در آشوب ذهنی است که برای بسیاری جدی شده است. امروز خیلی‌ها با گوشت، پوست و استخوان لمس کردند که پلتفرم هم مفهوم قدرت را تغییر داده و هم قواعد حکمرانی را. سهم ساختاری پلتفرم‌ها را در تبدیل نقد‌ها به خشم‌ها و نفرت‌ها تا حدی ادراک کردند و متوجه شدند چه چیز را سال‌ها رها کرده و تدبیر نکردند.

دوم؛ ماهیت تقابل با حجاب برای بخش قابل‌اعتنایی از مردم عیان شد. چقدر باید وقت و هزینه می‌گذاشتیم تا نشان دهیم مسئله حجاب اجباری و گشت ارشاد و... بهانه است و این همه برای آدم‌کشی و آتش‌افروزی و به تعبیر خودشان اصل نظام است که نشانه است. روشن شد که باطن حجاب اختیاری، بی‌حجابی اجباری و حجاب از سرکشیدن است؛ برهنگی و اباحه‌گری است.

سوم؛ به چشم آمدن نسل نوجوان است. این حوادث نشان داد که دهه هشتادی‌ها مسائل‌شان کاملا جدید و متفاوت از نسل‌های گذشته است. مسائل و ادبیات نسل جدید فارغ از ارزش‌گذاری نیازمند فهم عالمانه، دقیق و دلسوزانه است؛ نیازمند گوش شنواست. همچنین نقش تربیت و تقویت کادر آموزش و معلمان و درصورت لزوم اصلاح باید مورد اعتنای جدی قرار گیرد.

چهارم؛ ایجاد عزم جزم برای باز کردن گره‌های چندساله است. برخی از مسائل کشور ما مثل پرونده‌های بازی هستند که هرازگاهی مشکلات جدی در ابعاد ملی فراهم می‌کنند و طی سال‌های گذشته عزم مؤثری برای حل‌وفصل آنها وجود نداشته است. ازجمله این موارد بحث حجاب و گشت ارشاد و مواردی از این دست است. حوادث اخیر باعث شد کم‌کاری‌ها، اهمال‌کاری‌ها، بی‌برنامگی‌ها و... تا حد بسیاری روشن و برای اصلاح آن تدبیر شود.

پنجم؛ تلاش بیشتر برای شنیدن اعتراضات است. اعتراض مردم نیازمند پاسخگویی مسئولان است. ماجرا زمانی اهمیت مضاعف پیدا می‌کند که متوجه باشیم آتش بی‌امان و ناجوانمردانه از سوی رسانه‌های اهریمن بر سر این مردم ریخته می‌شود و هر روز شبهه و ابهام و سؤال جدید است که نیازمند توضیح هوشمندانه و بهنگام مسئولان است. این مردم از لحظه اول اغتشاش، صف‌شان را جدا کردند و حالا انصاف نیست اعتراض‌شان نیز لابه‌لای سنگ‌پراکنی، آتش‌زنی و قمه‌کشی جریان برانداز شنیده نشود.

موارد دیگری نیز قابل فهرست است؛ ازجمله ارتقای تدبیر ناجا و غربال خواص و شناخت سرشبکه‌های جریان اوباش داخلی و... که بماند برای فرصت دیگر.»

 

«وحدت» پادزهر «تفرقه بینداز و حکومت کن»

حمیدرضا شاه‌نظری در سرمقاله «جوان» نوشت: «در جنگ جهانی اول حکومت عثمانی با سرزمینی بزرگ در خاورمیانه و جمعیتی زیاد و ارتشی بزرگ و امکانات مادی و منابع طبیعی فراوان یکی از مزاحمان بسط سلطه استعماری دولت انگلیس بود و در آن زمان انگلیسی‌ها در اروپا وضعیت مساعدی نداشتند و از طرفی توان جنگ با عثمانی‌ها را نیز نداشتند. اینجا بود که سیاست معروف «تفرقه بینداز و حکومت کن» انگلیسی‌ها به کمک‌شان آمد و توانستند با نفوذ دادن یکی از خبره‌ترین مأموران اطلاعاتی خود به نام «توماس ادوارد لورنس» نزد «شریف حسین» حاکم حجاز که بخش وسیعی از اراضی عربی امپراتوری عثمانی را تحت حاکمیت داشت فرستاده و زمینه ایجاد انشقاق و تفرقه را ایجاد کرده و در نهایت با تجزیه امپراتوری عثمانی توانستند یک دشمن بزرگ، قوی و مستقل را به چند دوست کوچک تحت سلطه تبدیل نمایند!

به جرئت می‌توان گفت کلیدی‌ترین راهبرد دولت‌های استعماری غرب برای استیلا بر ملت‌ها و از بین بردن حکومت‌های بزرگ مزاحم، راهبرد «ایجاد تفرقه برای تجزیه کشورها» بوده است که در عبارت «تفرقه بینداز و حکومت کن» مشهور شده و البته انگلیسی‌ها در انجام آن تجربه، مهارت و شهرت زیادی دارند. این استراتژی در طول تاریخ همواره مدنظر قدرت‌های استعمارگر، به خصوص استعمارگران حوزه انگلوساکسون که انگلیس و امریکا دو نمود بارز امروزی آن هستند و در دوره معاصر نیز با جدید‌ترین روش‌ها و خلاقانه‌ترین شیوه‌ها مورد استفاده جدی آنان بوده است. اساس این راهبرد قدیمی، ولی کارساز، بر این است که وقتی نمی‌توانی یک قدرت قوی و یک ملت بزرگ متمرکز را شکست دهی و تحت سلطه درآوری، آن را با ایجاد تفرقه و شکاف به ملت‌ها و کشور‌های کوچک تجزیه کن تا به راحتی تحت سلطه تو درآیند.

در این استراتژی برای رسیدن به هدف تعمیق اختلاف و شکاف برای رسیدن به هدف تجزیه از هر شیوه و ابزاری که کارساز است می‌توان استفاده کرد. از شیوه‌های قدیمی، چون برچسب‌زنی، شایعه‌سازی، نفرت‌افکنی تا ابزار‌های نوینی، چون شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های نوینی که با سلب قدرت تفکر از افراد، انگاره‌های مدنظر استعمارگران را در سطحی‌ترین لایه‌های شناخت بشری به عنوان حقیقت و واقعیت غالب می‌کنند. در این استراتژی لازم نیست که حتماً طرفین اختلاف از قدرت برابر برخوردار باشند. همین که بخشی ولو کوچک از یک جامعه خود را در مقابل بخش دیگر قرار دهد ابزار مناسبی برای ایجاد شکاف در آن جامعه ایجاد شده است.

بعد از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی، به‌رغم همه فشار‌ها از جنس جنگ و فتنه و تحریم در پناه وحدت و استقلال، ایران توانسته به پیشرفت‌‎های بزرگی نائل آمده و در عرصه‌های مختلف قدرت ملی به دستاورد‌های بزرگی برسد و در آستانه یک جهش بزرگ تاریخی قرار بگیرد. ایران امروز کشوری است که با اراده آهنین خود و با کمک به ملت‌های منطقه، توانسته توطئه ده‌ها کشور غربی و عربی برای تحت سلطه درآوردن سوریه را ناکام گذاشته و عراق را از چنگال جریان استعمارساخته تکفیری بیرون بکشد. ایران بعد از انقلاب اسلامی سیاستی کاملاً مستقل در پیش گرفته و کشوری که یک زمانی ژاندارم منافع امریکا در منطقه بود امروز به جایگاهی رسیده که علاوه بر به شکست کشاندن توطئه‌های غرب و امریکا در منطقه غرب آسیا به یکی از پیشران‌های تغییر نظم جهانی مبتنی بر نظم امریکایی تبدیل شده است. امریکا طی دو دهه گذشته تمام تلاش خود را کرده است تا با کمک متحدان و دست‌نشاندگان خود سیاست قدیمی پدران آنگلوساکسون خود مبتنی بر «تفرقه بینداز حکومت کن» را در منطقه غرب آسیا اجرا کرده و با تجزیه کشور‌های این منطقه بتواند این منطقه بسیار مهم و راهبردی را تحت سلطه کامل خود درآورد. پروژه‌هایی موسوم به «خاورمیانه بزرگ» یا «خاورمیانه جدید» که بخشی از برنامه‌ای بزرگ‌تر به نام «طرح یک قرن جدید امریکایی» در همین راستا طراحی و مورد اجرا قرار گرفتند که شکست مفتضحانه‌ای خوردند.

امروز نیز مؤثر‌ترین حربه دشمنان ملت‌های منطقه و انقلاب اسلامی ایجاد تفرقه و شکاف برای تضعیف ملت‌ها و تجزیه کشور‌های منطقه است. برای این منظور نیز تلاش می‌شود تا با شناسایی موارد تفاوت‌ها و اختلافات به عمیق‌تر نمودن آن پرداخته و یک تفاوت یا اختلاف عادی و طبیعی را به سطح تقابل، تضاد و دشمنی بکشانند یا به ایجاد تضاد‌هایی غیرواقعی بپردازند. این موارد می‌تواند شامل اختلافات دینی و مذهبی و تفاوت‌های قومی و فرهنگی بین اعضای یک ملت یا بین ملت‌های همسایه باشد. پادزهر ویروس «اختلاف» و «انشقاق» را باید «وحدت» دانست. «وحدت» رمز موفقیت هر جامعه‌ای برای عبور از مشکلات و غلبه بر حیله‌ها و توطئه‌های دشمنان است. به همین دلیل است که بنیانگذار انقلاب اسلامی هفته‌ای را به عنوان هفته وحدت نامگذاری کرده است. البته وجه تسمیه این نامگذاری به دلیل تأکید بر برادری بین مسلمانان و دوری از توطئه‌های دشمنان اسلام برای ایجاد اختلاف بین مذاهب اسلامی و بین شیعه و سنی بوده است، ولی کارکرد و ضرورت اصل «وحدت» برای ایران امروز صرف وحدت بین مسلمانان و بین مذاهب اسلامی نیست. امروز تیغ تفرقه و شکاف اجتماعی بین ملت ایران توسط دشمنان این آب و خاک صیقل داده و تیز شده است. این تفرقه با صحنه‌گردانی بازیگران مختلف و در موضوعات متنوع در جریان است. از تلاش‌ها برای ایجاد شکاف و انشقاق در موضوعات فرهنگی تا تلاش‌ها برای ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی. از تلاش برای ایجاد نفرت میان قومیت‌ها تا تلاش برای ایجاد نفرت بین اقشار مختلف جامعه. امروز جمهوری اسلامی ایران که ثمره مجاهدت‌های میلیون‌ها نفر از زنان و مردان این سرزمین است توانسته به نتایج درخشانی دست پیدا کند و روزگار غیبت ایران در معادلات منطقه‌ای و جهانی به پایان رسیده است و با قدرت‌آفرینی انجام شده توسط ملت ایران، به‌رغم همه مشکلات و مسائلی که با فشار دشمنان و برخی کم‌کاری‌ها وجود دارد، ایران اسلامی در آستانه یک جهش استراتژیک قرار دارد. شاید ما ایرانیان که در بطن این کشور قرار داریم و در بطن فشار‌هایی که هر روز تحمل می‌کنیم و در معرض بمباران پیام‌های سیاه و پمپاژ یأس و ناامیدی هستیم به خوبی نتوانیم این واقعیت را درک کنیم، ولی این حقیقت که ایران امروز در تراز یک قدرت بزرگ جهانی درآمده و شعاع اثرگذاری‌اش در معادلات جهانی از منطقه غرب آسیا فراتر رفته برای دشمنان و دوستان ایران کاملاً روشن و آشکار است و همین موضوع راز آخرین و قدرتمند‌ترین تلاش‌ها برای ایجاد تفرقه در صفوف مردم ایران است و همین حقیقت مبین این است که جمهوری اسلامی بدیل ندارد و بدیل آن، فروپاشی و تجزیه کشور ایران است. «وحدت و همدلی» تنها راه عزت یافتن کشور‌های منطقه و مسلمانان و ملت ایران است. «حجاب» یا هر بحث فرهنگی و اجتماعی، بحثی در درون خانواده بزرگ ایران است و هیچ ارتباطی به دولت‌های مستکبر سلطه‌گر و دشمن ملت ایران ندارد و البته آن‌ها هم برای رضای خدا میلیارد‌ها دلار هزینه نمی‌کنند تا مردم ایران را به سعادت برسانند بلکه روشن است که اهداف شوم خود را در تجزیه و فروپاشی و سلطه بر مردم ایران دارند. «وحدت» را پاس بداریم و از تفرقه و بازی در زمین دشمن دوری کنیم؛ برای آینده درخشان ایران و برای پاسداشت، حفظ و توسعه میراث پدران و مادران این سرزمین و برای آینده روشن فرزندان ایران.»

 

فرم‌های سخن‌گفتن نقد و اعتراض جامعه

حمزه نوذری ، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در سرمقاله «شرق» نوشت: «دردها، رنج‌ها و غصه‌هایی که در اعتراضات و ناآرامی‌های این روزها به وجود آمده، آن‌قدر تلخ است که سال‌ها فراموش نمی‌شود و شاید برای داغ‌دید‌گان و آسیب‌دید‌گان به درازای یک عمر باشد و زخم‌ها هرگز التیام نیابد. تصاویر آن‌قدر دردناک هستند که همه جامعه را متأثر کرده است. فارغ از همدردی با آسیب‌دید‌گان این سؤال مطرح می‌شود که جامعه با چه فرم و زبانی می‌تواند با دولت سخن بگوید. آیا این فرم‌ها را جامعه آزموده است؟ آیا مشکل این است که جامعه فرم‌ها را نمی‌شناسد یا دولت‌ها فرم‌ها را به رسمیت نشناخته‌اند و کانال‌های سخن‌گفتن، نقد و اعتراض به سیاست‌ها، قانون فعلی و سیاست‌گذاری‌ها را باریک و باریک‌تر کرده‌اند؟ از کجا می‌توان شروع کرد؟

فرم‌هایی که جامعه می‌تواند با دولت سخن بگوید و نقد و اعتراض کند عبارت‌اند از: انتخابات و صندوق رأی (نمایندگی)، سازمان‌‌ها، تشکل‌ها و انجمن‌های اجتماعی (جامعه مدنی)، احزاب، رسانه‌ها و درنهایت اعتراضات و راهپیمایی مسالمت‌آمیز و مدنی. مسئله این است که جامعه ایران در طول سال‌ها و دهه‌ها فرم‌ها را ایجاد کرده و براساس آنها پیش رفته است و در بسیاری از سال‌ها، راهپیمایی‌ها و اعتراضات مسالمت‌آمیز به سیاست‌های خارجی و یا در حمایت از دولت‌ها به خوبی پیش رفته اما درخصوص اعتراضات مسالمت‌آمیز منتقدان و معترضان به سیاست‌ها، قوانین و رویه‌ها پیشرفتی نداشته‌ایم و فرم‌های نقد و اعتراض به‌درستی اجرائی نشده و هر بار از طرف دولت‌ها صورت‌های نقد و اعتراض کنار گذاشته شده یا سعی شده است فرم دولت‌ساخته و محدود پیش‌روی جامعه گذاشته شود. دولت‌ها با ساز‌و‌کارهای مختلف سعی کرده‌اند تشکل‌های اجتماعی (جامعه مدنی) دولت‌ساخته و پیمانکار بوروکراسی دولت ایجاد کنند. دولت‌ها قدرت خود را در جامعه مدنی ضعیف جست‌وجو کرده‌اند که در این میان گروه‌های مختلف جامعه از سامان‌دهی خودشان در قالب تشکل‌ها و انجمن‌های مستقل بازمانده‌اند و دولت‌ها نیز نتوانسته‌اند اطلاعات و بازخورد لازم را درخصوص سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ها و قوانین از گروه‌های مختلف جامعه به دست بیاورند. با قوانین فعلی درخصوص تشکیل سازمان‌ها و انجمن‌های داوطلبانه، جامعه مدنی عملا تبدیل به پیچ و مهره‌های دولت شده است. اما جامعه مدنی با محدودیت‌های رسمی و قانونی در فضای شبکه‌ها و پیام‌رسان‌های اجتماعی مجازی رؤیت‌پذیر می‌شود و سیاست‌ها و قوانین را به چالش می‌کشد. همین مسئله درباره رسانه‌ها و مطبوعات نیز وجود دارد. بسیاری از رسانه‌ها دولت‌ساخته، دولت‌خواسته و وابسته به بوروکراسی دولت هستند و نتوانسته‌اند صدای گروه‌های مختلف اجتماعی باشند و برای سایر رسانه‌ها نیز محدودیت وجود دارد که در این حالت فضا برای رسانه‌های دروغین، معاند و نفرت‌پراکن فارسی‌زبان خارجی و همچنین رهبران کاذبی که در این رسانه‌ها از آنها سخن به میان می‌آید، باز می‌شود.

 احزاب، گروه‌ها، نمایندگان و بازیگران سیاسی نتوانسته‌اند مطالبات جدید گروهی از زنان به‌ویژه جوانان را نمایندگی کنند. از نظر برخی محققان، تظاهرات خیابانی و مطالبات جمعی در جوامعی که دولت‌ها در جهت تقویت جامعه مدنی گام برنمی‌دارند و قوانین محدودکننده‌ای دارند، مخل ثبات و نظم جامعه هستند در‌حالی‌که سامان‌دهی جامعه از طریق سازمان‌های بوروکراتیک نشانه جامعه سالم و باثبات است. بر اساس این طرز ‌تلقی، تضمینی نیست که مطالبات و اعتراض‌های جمعی و جنبش‌های اجتماعی منجر به سیاست‌های عمومی مثبتی شود و ویرانگر نباشد. اما در پاسخ باید گفت نوع تعامل و ارتباط دولت‌ها با مطالبات اعتراضی جامعه است که می‌تواند سویه منفی داشته باشد. اگر دولت‌ها اعتراضات خیابانی را به مثابه سخنانی که شنیده نشده و مطالباتی که جدی گرفته نشده است تلقی کنند، مسئله متفاوت می‌شود. اعتراض جمعی و انجمنی می‌تواند به‌عنوان یک رسانه و گفت‌‌وگو در زمانی‌ که سازمان‌ها ی جامعه بی‌اعتبار هستند یا به‌درستی کار نمی‌کنند، عمل کند. البته همه تشکل‌ها و انجمن‌ها در راستای همبستگی اجتماعی گام برنمی‌دارند. گاهی روابط انجمنی و جمعی برخلاف مساوات‌طلبی، آزادی و همبستگی اجتماعی فعالیت می‌کنند اینجا خطر قرمز جامعه مدنی است و این روابط انجمنی ویرانگر را نمی‌توان مشروع دانست. ویرانگری به خاطر گسترش تنفر در جامعه است. تضاد منافع و مطالبات بین انجمن‌ها و جنبش‌ها وجود دارد، اما هیچ انجمن و جنبشی نمی‌تواند با رواج نفرت‌پراکنی و زیر سؤال بردن آزادی و عدالت، مشروعیت داشته باشد. قوم‌مداری، خشونت‌طلبی در چارچوب جامعه مدنی قرار ندارد. اعتراض مسالمت‌آمیز که در قانون به رسمیت شناخته شده است، باید مشروع تلقی شود و سازو‌کارهای اجرائی آن تدوین شده و امنیت آن از طرف دولت برقرار شود. در این شرایط اعتراضات مسالمت‌آمیز می‌تواند معمول و حتی نهادینه شود. اعتراضات در گفت‌وگوی انتقادی با دولت قرار دارد؛ گاهی مطالبه‌خواهی در پیش می‌گیرد و گاهی دفاع از حقی را به عهده می‌گیرد.

لازم است همه فرم‌ها و صورت‌های سخن‌گفتن، نقد و اعتراض مورد بازبینی قرار گیرد و دولت‌ها نیز سعی کنند این اشکال ارتباط جامعه با دولت به‌ویژه برای منتقدان و معترضان به سیاست‌ها، قوانین و رویه‌ها را به رسمیت بشناسند و به شکل زیرکانه‌‌ای آنها را تغییر ندهند. با به رسمیت شناختن فرم‌های سخن، نقد و اعتراض جامعه با دولت می‌توان شاهد دولت قوی و هم‌زمان جامعه مدنی قوی بود. شاید بتوان با به رسمیت شناختن فرم‌های واقعی و نه دولت‌ خواسته و ساخته، نقد و اعتراض، اعتماد از‌دست‌رفته بخشی از جامعه به‌ویژه زنان و مردان جوان را بازیابی کرد. دانشگاه محیط مناسبی برای تمرین و به رسمیت‌ شناختن فرم‌های واقعی سخن‌گفتن، نقد و اعتراض به قوانین، سیاست‌ها و برنامه‌‌هاست.»

 

شورش برای متوقف‌کردن ایران 

سعدالله زارعی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: «روی کار آمدن «سیدابراهیم رئیسی» از این جهت که می‌تواند نقطه پایان گذاشتن بر یک تفکر بنیادی باشد، «بسیار مهم» تلقی گردید. کما اینکه در سال 1384 انتخابات ریاست‌جمهوری ایران به دلیل آنکه آدرس یک تحول اساسی می‌‌داد، «بسیار مهم» تلقی گردید با این تفاوت که در سال 1384 علی‌رغم آنکه در پیروزی قاطع شخص ابهامی وجود نداشت، در مورد شخصیت فرد ابهاماتی بود اما در سال 1400 این ابهام هم وجود نداشت ضمن آنکه در 1400، تجربه «ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد» فراروی دوطرف خط انقلاب و مقابل آن و واجد درس‌های متفاوتی برای دوطرف این خط بود. درس آن برای رئیس‌جمهور رئیسی و نیروهایی که به او رأی دادند، استوار ماندن در چارچوب اهداف انقلاب اسلامی و عدم میل به انحراف بود و درس آن برای مخالفان خارجی و داخلی انقلاب اسلامی این بود که موفقیت اقتصادی دولت ظرفیت‌های ملت ایران حول محور انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را به صحنه می‌آورد. به عبارت دیگر در سال 1400 جبهه انقلاب دریافت باید مراقب اعوجاج از مسیر باشد و جبهه مخالف انقلاب اسلامی به شدت نگران تکرار حماسه مردمی انتخابات 1388، در انتخابات 1404 شد.

روی کار آمدن یک نفر به‌عنوان رئیس‌جمهور به خودی خود لزوماً یک انتخاب و اتفاق راهبردی به حساب نمی‌آید کما اینکه در طول 44 سال گذشته در ایران 13 بار انتخابات ریاست‌جمهوری که هر کدام هم اهمیت خاص خود را داشت، برگزار شد ولی همه آنها راهبردی نبودند. در سال 1400 انتخاب سیدابراهیم رئیسی راهبردی بود چراکه خنثی‌‌سازی 8 سال تلاش مشترک غرب و یک طیف خاص در داخل ایران، برای حاکم‌‌سازی استانداردهای سیاسی - مدنی لیبرالیزم بود و از این رو رویدادی «بسیار مهم» ارزیابی شد. در واقع پیروزی آقای رئیسی به معنای آن بود که خط استیلای دوباره غرب بر ایران توسط مردم به شکست کشیده شد و ملتی در دوئلی 43 ساله بر غرب که حالا بر ابزارهای جدیدی هم مجهز بود، پیروز شد. همان‌گونه که این قلم قبلاً هم در این ستون نوشت؛ یکی از چهره‌های سیاسی در جلسه «شورای روابط خارجی آمریکا» خطاب به غربی‌ها گفته بود اگر ما شکست بخوریم، جمهوری اسلامی از بین نمی‌رود، دشمنان غرب در ایران به قدرت می‌رسند. بیان این حرف اگرچه از زبان یک مقام مسئول ایرانی درست نبود اما اصل مطلب واقعیت داشت.

وقتی آیت‌الله رئیسی به ریاست‌جمهوری رسید، در مطبوعات پرتیراژ آمریکا و اروپا صدها مقاله و گزارش به چاپ رسید که در همه آنها به موفقیت ایران در دوره وی در پیشبرد اقتصادی، اعتراف شده بود. البته این نکته را هم باید گفت که از سال 1397 به‌طور متوالی نشانه‌های شکست سیاست اعمال فشار حداکثری علیه ایران آشکار گردید و علی‌رغم به‌هم‌‌ریختگی دولت حسن روحانی و عدم تحرک شک‌برانگیز آن، پیش‌بینی‌های محافل مالی جهان از روند بهبود اقتصادی ایران حکایت می‌کرد. اما به‌طور خاص، پیروزی سیدابراهیم رئیسی این پیش‌بینی‌ها پررنگ‌تر و روند بهبود اقتصادی ایران را با سرعت بیشتر متجلی کرد، تا جایی که صندوق بین‌المللی پول که رشد اقتصادی سال 2021 ایران را نزدیک دو درصد پیش‌بینی کرده بود، در اردیبهشت 1401 رسماً اعلام نمود محاسبه آن اشتباه بوده و رشد اقتصادی ایران در این سال، 3/7 درصد بوده است. کما اینکه بانک جهانی در بررسی‌های چند ماه قبل خود رشد اقتصادی 2025 ایران را 7 درصد و بیشتر از متوسط رشد جهانی پیش‌بینی کرد که البته دولت رئیسی در برنامه پنج‌ساله هفتم، این رشد را 8 درصد برنامه‌ریزی کرده است.

تحرک اقتصادی ایران و برون‌رفت آن از تنگناهای ده سال اخیر برای غرب و به‌ویژه آمریکا به خودی خود بسیار وحشتناک است. چرا که اساس سیاست‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، شکست اقتصادی ایران بوده و سیاست حفظ ساختار تحریم‌های فراگیر علیه ایران بر این اساس طراحی و اجرا گردیده است. جدای از این موضوع، تحرک اقتصادی و موفقیت دولت ایران در این میدان قطعاً وضعیت جدیدی را در ایران پدید می‌آورد و برون‌رفت ایران از مشکلات اقتصادی، بر قدرت تهاجمی انقلاب اسلامی می‌‌افزاید. غرب این را یک‌بار تجربه کرده است. انتخابات 1388 و مشارکت 85 درصدی، صحنه خیزش انقلابی ایران بود و دو سو داشت؛ یک سوی آن اشتیاق 85 درصدی واجدان شرایط رأی

- و عمدتاً جوانان - برای نقش‌آفرینی سیاسی حول شعارهای اصلی انقلاب اسلامی - مثل عدالت و معنویت - بود و یک‌سوی آن خارج‌شدن عناصر فکری و اجرایی کارگزار غرب از صحنه بود. غربی‌ها یک‌بار تلاش کردند از انتخابات 79/29 درصدی 1376 و انتخابات سیدمحمد خاتمی، معنایی انحرافی به اذهان مردم جهان و ملت ایران متبادر نمایند که انتخابات 1388 این انگاره را باطل کرد. البته پیش از آن هم پیگیری سیاست‌های لیبرالی در دولت مرحوم حجت‌الاسلام ‌هاشمی رفسنجانی سبب کاهش شدید مشارکت مردم در انتخابات سال 1372 شده و در واقع بطلان سیاست‌های اقتصادی غرب در ایران ثابت گردیده بود. انتخابات 1388 در واقع هم خط غرب و هم جریان غرب را مغلوب کرد. در سال 88 همه تحلیلگران می‌دانستند که رقم‌خوردن مشارکت 85 درصدی مردم ایران در سی‌ویکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، محصول تلاش مجدانه و تکیه به توده‌ها و عناصر کارآمد انقلابی است. سطح گسترده خدمات دولت نهم در روستاها و شهرهای کوچک و اقدامات عدالت‌محورانه آن سبب جلب رضایت توده‌های مردم شده بود. متأسفانه، در آن زمان غرب و عوامل داخلی آن توانستند با شورش مرفهین، نتایج را تا حدی به محاق ببرند ولی مطمئناً دشمن خود می‌دانست که مشارکت 85 درصدی مردم در واقع پیروزی نگرش و سیاست انقلاب اسلامی است و نمی‌شود این را برای همیشه از چشم‌ها دور ساخت.

معنای انتخابات 1400 برای دوستان و دشمنان انقلاب اسلامی مشخص است. از منظر غرب، سیدابراهیم رئیسی یک عنصر «کنشگر»، «بابرنامه»، «خوش‌اقبال» و «ضدغربی» است. غرب می‌داند که موفقیت اقتصادی این دولت - که شاخص‌های غرب آن را قطعی تلقی می‌کند - ایران زخم‌خورده از توطئه‌های غرب و تحت فشار سیاست‌های نادرست دولت‌های قبل، انسجام خود را پیدا و حرکت طوفانی خود را دوباره آغاز می‌کند.

تغییر نگرش تمرکز به غرب، به تمرکز بر آسیا و دولت‌های همسایه، ظرفیت لازم را برای جلب همکاری‌های بین‌المللی و منطقه‌ای فراهم می‌کند. رسیدن ظرفیت صادراتی ایران به 200 میلیارد - و مبادلات اقتصادی 400 میلیارد - دلار طی پنج سال آینده که هدف‌گذاری دولت است، «جهش ویژه» به حساب می‌‌آید و نگرش به شرق - البته با اصلاح ساختارهای تجاری ایران - موفقیت این هدف‌گذاری را تضمین می‌کند. تبدیل وضعیت و حجم اقتصادی از 36 میلیارد دلار صادرات سال 1399 به 200 میلیارد دلار در سال 1406، در پنج سال آینده ایران را از رتبه 24 فعلی به رتبه 14 در تولید ناخالص داخلی می‌رساند. این یک تهدید فوق استراتژی برای غرب است چرا که می‌داند ایرانیان به‌طور ژنتیک، روحیه‌ای تمدن‌ساز داشته و برای کشور خود نقشی جهانی قائل هستند. این قلم قبلاً در این ستون نوشت که «مؤسسه آمریکایی پیو»، در نظرسنجی سال 2021 خود اعلام کرد 86 درصد ایرانیان علی‌رغم سختی معیشت، از نقش منطقه‌ای کشور خود و نمادهای آن - شهید سلیمانی - حمایت می‌کنند.

غرب نمی‌تواند در برابر جهش اقتصادی و سیاسی ایران سکوت کند و از این رو همزمان با اعتراف به افق‌های بلند اقتصادی جمهوری اسلامی، درصدد آشوبناک معرفی کردن ایران است تا از یک‌سو طرف‌های خارجی را از گرایش به ایران و پذیرش عضویت آن در نهادهای مالی مهمی مثل پیمان شانگهای و پیمان بریکس بازدارند و از طرف دیگر مردم ایران را نسبت به مطلوب بودن سیاست‌های پیش‌برنده دولت خود بدبین کنند. اما غرب مثل 44 سال گذشته، در این صحنه مشغول آزمون و خطاست و لذا به نتیجه‌بخش بودن آنچه علیه ملت ایران انجام می‌‌دهد اعتماد کافی ندارد. به‌عنوان مثال چهار روز پیش شبکه 12 تلویزیون رژیم صهیونیستی در پاسخ به این انتقاد که چرا برخلاف تلویزیون‌هایی مثل ایران اینترنشنال، از دامنه پوشش تظاهرات ضددولتی ایران کاسته است، گفت: «قرار نیست مثل تلویزیون‌های فیک اعتبارمان را یک‌سره هزینه کنیم. ما می‌دانیم که این جنبش شکست‌ خورده است».

 

دیکتاتوری در عصر شبکه‌های‌اجتماعی

مصطفی انتظاری‌هروی - عضو شورای سردبیری «جام جم» نوشت: «در عصر شبکه‌های اجتماعی و دیجیتالیزه شدن ارتباطات، آسیب‌هایی در مدیریت ذهن و روان مخاطبان به وجود می‌آید که کمتر ادراک می‌شود. هرچند این عصر در ظاهر، دوره‌ای از تکثر و تنوع در امر پیام‌رسانی است و در نگاه کلی، میلیون‌ها رسانه کوچک جایگزین رسانه‌های موسوم به جریان اصلی شده است اما در عمل، همین بسترهای نوین نه فقط کمکی به تکثرگرایی و رواداری بیشتر مخاطب نکرده، بلکه آنها را بیش از گذشته اسیر دگماتیسم فکری و توهمات نظری کرده است.

دلیل این امر، گزینشی بودن فرآیند دنبال کردن این رسانه‌هاست به این معنا که مخاطب، تنها پیج‌ها، کانال‌ها و اکانت‌هایی را دنبال می‌کند که مانند او فکر می‌کنند. بنابراین او، پیام رسانه‌های همسو با خود را لایک کرده و از پست‌های مشابهی که خودش منتشر می‌کند هم همان دوستان همسو در فضای مجازی استقبال می‌کنند. به این ترتیب، رفته‌رفته مخاطب احساس می‌کند مردم همان چند صد نفری هستند که او در فضای مجازی با آنها در ارتباط است و نمی‌اندیشد این مردمی که او با آنان مواجه است در واقع دوستان همفکر وی هستند، نه مشتی نمونه خروار که بتواند واقعیتی را بازنمایی کند.

در بین این دوستان دیجیتالی، ممکن است گاهی مخاطب با صداهای متفاوت هم روبه‌رو شود اما به رسم معمول که ذهن به دنبال تایید گزاره‌های نهادینه شده خود است، آن پیام‌ها به‌سان اقلیتی با بی‌توجهی روبه‌رو شده و عملا کنار گذاشته می‌شود.

ادامه این مسیر، نوعی دیکتاتوری ذهنی به بار می‌آورد که در آن ذهن مخاطب در حصار خودساخته بسته شده و کلیشه‌های فکری او جایگزین آزاداندیشی می‌شود. این روند البته در بسترهای گذشته ارتباطی نیز وجود داشت اما در عصر نوین با سادگی بیشتری صورت می‌پذیرد؛ ساده ساده، به‌راحتی فشردن یک کلیک. 

هرچند بسیار روشن است که واژه مردم مفهومی بسیار بسیط دارد اما ذهن کانالیره شده به سبب ویروس خودمردم‌پنداری، این واژه را در تجربه زیسته دیجیتالی خود معنا می‌کند و به این ترتیب گمان می‌برد هرآنچه چند صد رسانه کوچک همسو با او بیان می‌کنند، همان حرف مردم است و دیگرانی که شاید دیدگاهی متفاوت داشته باشند در سپهر اندیشگی او اصلا وجود ندارند. 

همین دیکتاتوری رسانه‌ای در شبکه‌های ماهواره‌ای، سایت‌های اینترنتی و... نیز نمود می‌یابد، آنجا که کاربر رسانه با شخصی‌سازی رسانه‌های مورد علاقه در حقیقت از فناوری ارتباطی می‌خواهد فقط آنها که حرف دلخواه او را می‌زنند، نگه دارد و سایر رسانه‌ها را به حاشیه براند. این آسیب آنگاه مخاطب را با بحران روبه‌رو می‌کند که میان جامعه خودساخته مجازی و واقعیت‌های بیرونی شکاف رخ می‌دهد و او نمی‌تواند میان تصویر ذهنی و مشاهدات میدانی خود ارتباط برقرار کند. این شکاف مقدمه آشفتگی‌های فکری و خشونت رفتاری است که معمولا به‌جای اصلاح فرآیندهای ذهنی به انتقا‌م‌گیری از جامعه منتهی شده و فرد به شهروندی ضداجتماعی بدل می‌شود که می‌خواهد فقط در محیط دیجیتالی ایزوله خود پناه بگیرد. این‌که بسیاری از افراد حاضر نیستند بیرون از گوشی تلفن همراه خود ارتباط بگیرند و زندگی اجتماعی را تجربه کنند، خود گواه بر مقاومت در برابر واقعیت است. 

این روزها که کشور درگیر ناآرامی است، خوب است به این سؤال پاسخ دهیم که دیکتاتور کیست و دیکتاتور چطور ساخته می‌شود؟ آیا ما حاضریم‌ نظام دیکتاتوری در ذهن خود را از بین ببریم یا همچنان در جدال میان واقعیت و مجاز، «دیگری» را دیکتاتور و «خود» را «مردم» تصور می‌کنیم؟»

 

جنگ بیهوده با خدا!

محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله «رسالت» نوشت: «خداوند رحمت کند آیت‌الله خوشوقت را یک وقتی موعظه می‌فرمود که؛ «آدم که عصبانی می‌شود نه خدا سرش می‌شود نه دین و نه عقل! غضب پرده ضخیمی مقابل عقل و دین و خداست، این پرده که آمد هر کاری که دلش خواست می‌کند بعد که عقلش سر جایش آمد پشیمان می شود.»

روزانه از طریق شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای و فضای مجازی، جوانان ایران زیر بمباران وحشتناک داده‌ها و اطلاعاتی هستند که یک خشم و کینه کور را در ذهن آنان پمپاژ می‌کند. این داده‌ها و اطلاعات حاوی دروغ، تهمت، افترا و تحلیل‌های نادرست می باشد که تشویش اذهان عمومی را تمهید می‌کند.

کارشناسان رسانه‌ و ارتباط ارتش جهنمی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی آنچنان ذهن‌ها را مدیریت می‌کنند که به مخاطبان خود اجازه نمی‌دهند به «گذشته» ، «حال» و «آینده» فکر کنند. بسیاری از جوانانی که در این چند روزه دستگیر شدند اظهار پشیمانی کردند و آزاد شدند. اما کسی که به قرآن سوزی و مسجدسوزی افتاده به دشمنی با که برخاسته است؟! کسی که با حکم قرآنی حجاب درافتاده با که دشمنی

 می کند؟! این فرمان جنگ بیهوده با خدا از کدام اتاق فکر درآمده است که از طریق BBC و سعودی اینترنشنال و رسانه‌های صهیونیستی میلیون ها بار در روز نشر و بازنشر می‌شود؟!

دشمن دست‌اندر کار ساخت انسان‌های مجازی است. دشمن نمی‌تواند با انسان‌های حقیقی با آموزه‌های الهی مقابله کند. رسانه‌های جهنمی دشمن اجازه نمی‌دهند جوان ایرانی دسترسی به حقیقت پیدا کند. ذهن و عقل او را اجاره می‌کنند. شماری از انسان‌های پاک و جوانان پاکباخته ما را به اجاره‌نشینی در این فضا برده‌اند و آنها را زیر بهمنی از دروغ، غضب، شهوت و کینه‌توزی‌ بی‌دلیل دفن کرده‌اند.

یک دفعه چشم باز می‌کنند می‌بینند در وسط معرکه نبرد بیهوده با خدا قرار دارند.

خدا رحمت کند امام خمینی (ره) را که در بخشی از نامه خود به گورباچف فرمود : «مشکل شما عدم اعتقاد به خداست همان مشکلی که غرب را به ابتذال و بن بست کشیده و خواهد کشید. 

مشکل شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی است»!

مبارزه بیهوده با خدا یک امپراطوری پرقدرت را در شرق به موزه تاریخ سپرد. قطعا امپراطوری غرب را هم بنا به پیش‌بینی  امام (ره) متلاشی خواهد کرد.

آنها که در فتنه اخیر، جنگ بیهوده با خدا را به بهانه حجاب آغاز کرده‌اند روسیاهان تاریخ معاصر هستند و به‌زودی به بدترین شکل ممکن خدا از آنها انتقام خواهد گرفت.

پرده دیگر فتنه اخیر «پرچم‌سوزی» و معارضه علنی با ایران مستقل و مقتدر بود.

ایران با تاریخ هفت هزار ساله خود چیزی نیست که با آتش زدن پرچم آن، رویای تجزیه آن برای دشمنان ملت تحقق پیدا کند. در طول تاریخ گذشته ایران و ایران معاصر میلیون‌ها جوان، خون خود را برای اعتلای ایران نثار کردند تا ایران بماند و ایرانی بتواند به تمدن و فرهنگ خود افتخار کند.

پمپاژ خشم و نفرت با کاتالیزور شهوت، برهنگی و بی‌حیایی عده‌ای فریب‌خورده، که پرده روی عقل و وجدان خود انداخته‌اند نمی‌تواند ویترین زیبای تمامیت جمهوری اسلامی را به هم بریزد.

غبار فتنه، کم‌کم فروکش می‌کند . ملت ما با آرامی از آن عبور می‌کند آنچه بر خاکستر فتنه نقش بسته این حقیقت است که؛ جنگ باخدا بیهوده است. به زودی خدا مکر آنها را در هم خواهد کوبید. زمستان در پیش است همه سیاست‌های گرم و تجاوزکارانه آنها علیه ملت بصیر ایران، به زودی یخ خواهد زد.»

 

 

 

 


 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: