در جستجوی فراغت از دست رفته
با در نظر گرفتن مولفههای بسیاری در شهرسازی استانداری شکل گرفته است مبنی بر اینکه حداقل 30 درصد از مساحت شهر و کاربریهای آن باید به فضاهای خدماتی و اوقات فراغت شهروندان اختصاص پیدا کند.
با در نظر گرفتن مولفههای بسیاری در شهرسازی استانداری شکل گرفته است مبنی بر اینکه حداقل 30 درصد از مساحت شهر و کاربریهای آن باید به فضاهای خدماتی و اوقات فراغت شهروندان اختصاص پیدا کند. با این کار به یک استاندارد نسبی از نظر رعایت حقوق شهروندان میرسیم. متاسفانه این عدد نه تنها در شهر تهران که در تمام شهرهای ایران دچار فقر است. از 24 ساعت زندگی روزمره شهروند 8 ساعت آن خواب و استراحت است، 8 ساعت دوم کار و اشتغال است و 8 ساعت سوم مربوط به فراغت آنهاست. عموما مدیریت شهری در شهرهای ایران برای 8 ساعت سوم که مربوط به فراغت شهروندان است برنامهای ندارند. همین است که استاندارد زندگی شهری ما در پایتخت ایران در یک درجه بسیار نازل و پایینی قرار دارد. به این مفهوم که در شاخص رفاه اجتماعی و آسایش روحی و روانی شهروندان هیچ فعالیتی صورت نگرفته است. سیاستها شهری در 4 دهه اخیر هم نشان میدهد ما کمتر به فکر ارتقاء این مولفه برای شهروندانمان بودیم و تقریبا تمام مدیران شهری و سمت و سوی سیاستهای شهری به سمت سکونت میل میکرده است. به این مفهوم که سیاستهایشان به سمت سرانههای سکونت میپرداخته است. از آپارتمانسازی و تراکم و مجتمعسازی بگیرید تا نهایتا پروژهای به نام مسکن مهر که همه شاهد آن بودند. همین بوده که کمتر مدیری در این سالها بوده است که به جای برنامه و طرح برای 8 ساعت سکونت به 8 ساعت فراغت روزانه شهروندان بپردازد. هر چند مدیریت فعلی شهر تهران به فراغت روزانه شهروندان پرداخته است. این را میشود از کاهش حجم تراکمها هم متوجه شد و در کنار آن پرداختن و توجه ویپه به فضاهای عمومی نشاندهنده چرخش محسوسی به سمت این فضاها در نگاه مدیران شهری دارد. با ادامه درست این سیاسات شاید ما تا 8 سال دیگر بتوانیم برسیم به همان مولفه ابتدایی یعنی اختصاص 30 درصد از مساحت شهر به فضاهای خدماتی.
نکته دیگر حذف انسان در سیاستهای شهری است. هر شهری که شبکه پیاده و حمل و نقل سبک آن بیشتر است آن شهر موفقتر است و سطح کیفی زندگی شهروندانش در مرتبه بالایی قرار دارد. بدون اغراق در کمتر جایی از تهران شما میتوانید با امنیت کامل در پیاده رو راه بروید. همینهاست که شهرهای ما را در قیاس با شهرهای دیگر جهان در مرتبه پایینی قرار میدهد. به دلیل اینکه خطوط شبکه پیاده در تهران وجود ندارد. تمام طرحهای تفصیلی مدیریت شهری بر اساس شبکه سواره طراحی میشود و این سیاستها همگی به جای انسانمحور بودن خودرو محور هستند. هنوز وزارت مسکن و شهرسازی در تهیه طرحهای بالادستی به شبکه پیاده نپرداخته است. در شهرهایی مثل دزفول یا یزد هم که این شبکه پیاده وجود دارد آنه در عرصههای تاریخیشان شکل گرفته است. چرا که این عرصهها از همان تاریخ تشکیلشان چنین شبکههایی را طراحی کردهاند. در حالی که در طراحی شهرهای امروزی در ایران کمتر فضایی برای این مولفهها میتوانید بیابید.