تحلیل از چپ و راست؛

فرصت‌ها و تهدیدها

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1177038

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

فتنه مُرجِفون

محمدجواد اخوان در سرمقاله «جوان» نوشت: «فتنه‌ها معمولاً در فضای غبارآلود و پرابهام شکل می‌گیرند و آنچه بر آتش فتنه می‌افزاید «شایعات و شبهات» است. در فتنه‌ای که این روز‌ها بخش‌هایی از جامعه ما را تحت تأثیر خود قرار داده نیز همین‌گونه است و این شایعات و شبهات است که در نبود اطلاع‌رسانی صحیح، عواطف و احساسات را برمی‌انگیزد و خشم و غضب را بر رفتار انسان‌ها حاکم می‌کند.

از همان ساعات اولیه نشر خبر به کما رفتن خانم امینی، بدون هیچ دلیل و مدرکی پلیس متهم به ضرب و شتم وی می‌شود و همین شایعه احساسات و هیجان عمومی را تحریک می‌کند. در ادامه با فوت وی، طیف وسیعی از اصلاح‌طلبان و ضدانقلاب خارج‌نشین گرفته تا سلبریتی‌ها و رسانه‌های بیگانه با به کار بردن کلمه «کشته شدن» نهاد انتظامی را متهم به قتل وی می‌کنند، بی‌آنکه سندی داشته باشند. گزارش‌های پزشکی هیچ‌گونه آثاری از ضرب و شتم را نشان نمی‌دهد، اما یک پزشک دست چندم در اینترنت بر اساس یک عکس مدعی خونریزی مغزی او می‌شود و بلافاصله این ادعای بی‌مبنا بر افکار عمومی چنبره می‌زند. در ادامه خانواده آن مرحومه مدعی سلامت و عدم سابقه بیماری وی می‌شوند، حال‌آنکه مدارک کاملاً مستند پزشکی وی نشان از سابقه بیماری و حتی جراحی وی دارد. در همه این ماجرا‌ها تنها و تنها خبر‌های بی‌اساس و شایعات بی‌مبنا است که افکار عمومی را جریحه‌دار و هیجانی کرده و نتیجه آن به خیابان آمدن افراد بی‌اطلاع است.

ماجرای شایعه‌سازی و شایعه‌پراکنی البته داستان تازه‌ای نیست و گاه حتی رسانه‌های معتبر نظام سلطه نیز در این بازی وارد می‌شوند. ادعای دروغ رویترز در مورد تلفات حوادث آبان ۱۳۹۸ و دروغ آشکار و حیرت‌آور نیویورک‌تایمز در مورد سلامتی رهبر معظم انقلاب اسلامی در هفته‌های اخیر به‌خوبی نشان می‌دهد تحریک افکار عمومی برای دشمن تا چه حد مهم است که حتی حاضر است از اعتبار رسانه‌های باسابقه و شناخته‌شده خود نیز هزینه کند.

در صدر اسلام نیز جریان باطل از همین روش استفاده کرده و اتفاقاً در قرآن کریم نیز بدان اشاره شده است. خداوند متعال در آیه ۶۰ سوره مبارکه احزاب از «مرجفون» در کنار منافقان و بیماردلان به‌عنوان دشمنان پیامبر نام می‌برد. «رَجَفَ» به معنای ایجاد تشویش، ترس و اضطراب در جامعه است و مرجفون کسانی هستند که شایعات تشویش‌آور و اضطراب‌آفرین را در جامعه نشر می‌دهند. مرجفون یا همان خبرسازان دروغین و شایعه‌پراکنان با ایجاد شایعات و خبر‌های دروغ و نادرست و بی‌اساس، امنیت روانی جامعه را به هم می‌ریزند و با جنگ روانی، آرامش جامعه و نظام اسلامی را تهدید می‌کنند.

فتنه اخیر را به‌واقع می‌توان فتنه ارجاف یا فتنه مرجفون دانست. از ابتدا با یک خبر دروغ آغاز شد. با بال‌وپر دادن به شایعات آن خبر دروغین تثبیت شد و بوقچی‌های دشمن، فرصت‌طلبان اصلاحات و سلبریتی‌های طمعکار به آتش‌بیاران معرکه تبدیل شدند. این‌ها که با یک شایعه مردم را مضطرب و پریشان کردند، هیچ دلیل و سند معتبری برای ادعای خود نداشتند و تنها طلبکارانه از نیروی انتظامی دلیل برای برائت مطالبه می‌کردند. حتی بعد از ارائه ادله متقن به تشکیک در آن ادله روی آورده و نشان دادند که اصلاً منتظر روشن شدن ماجرا نیستند. گویی مأموریتی مشترک همه این‌ها را به خط کرده و آن به هم ریختن جامعه بود. حتی هتاکی‌ها و گستاخی آشوبگران در اهانت به مقدسات و پرچم و تعرض به بانوان چادری و مأموران قانون نیز این‌ها را به خود نیاورد و با پررویی فوق‌العاده‌ای آن را به حامیان نظام نسبت دادند.

حال ماجرا بر عموم مردم روشن‌شده و به‌جز عده‌ای معدود آشوبگر که مسئله‌شان از اساس چیز دیگری بوده و «مهسا امینی» را تنها بهانه‌ای برای آشوب می‌دانستند، باقی مردم صف‌شان را از معترضان خیابانی جدا کرده‌اند. اما بانیان این فتنه چه؟ مرجفونی که این‌چنین جامعه را دچار تشویش کرده‌اند باید ر‌ها شوند تا آزادانه باز هم این‌چنین عواطف مردم را جریحه‌دار کنند؟ خداوند متعال نظر دیگری دارد و در همان آیه و آیه پس‌ازآن تکلیف آنان را مشخص کرده است. «لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَه لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لَا یجَاوِرُونَک فی‌ها إِلَّا قَلِیلًا (۶۰) مَلْعُونِینَ أَینَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا (۶۱)» ([ای پیامبر]اگر منافقان و بیماردلان و آن‌ها که اخبار دروغ و شایعات بی‌اساس در مدینه پخش می‌کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان می‌شورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمی‌توانند در کنار تو در این شهر بمانند! از رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد (سوره احزاب، آیات ۶۰ و ۶۱).

دو آیه فوق بر برخورد با مرجفون در صورت اصرارشان بر این کار صراحت دارد و این برخورد را متضمن دستگیری، تبعید و حتی اشد مجازات می‌داند. در سیره امیرالمؤمنین (ع) نیز منقول است که هنگامی‌که ایشان جهت جنگ صفین از کوفه خارج شده بودند، به ایشان خبر رسید که دو قبیله «غنی» و «باهله» علیه سپاه حضرت بدگویی کرده و برای پیروزی معاویه دست به دعا برداشته‌اند. حضرت دستور اخراج و تبعید اعضای آن دو قبیله را داد. چرا سلبریتی‌هایی که با نشر شایعات دروغ مردم را تحریک و اذهان را تشویش کردند، باید آزادانه بتوانند در کشور فعالیت کنند و حتی از بیت‌المال به‌صورت نجومی متنعم باشند؟ تا کی قرار است بودجه‌های میلیاردی ورزش و هنر در اختیار کسانی قرار گیرد که در زمانه حساس، کاری به‌جز آسیب زدن به امنیت و آرامش روانی جامعه ندارند. بخشی از اصلاح‌طلبان و امتداد خارج‌نشین آن که در فتنه ۸۸ نشان دادند در دروغ‌گویی و فتنه‌انگیزی بر اساس شایعات ید طولایی دارند و اقدام اخیرشان نیز تازگی نداشت، سلبریتی‌های فرصت‌طلب و طمعکار نیز هنگامی‌که به‌اندازه کافی از سفره بیت‌المال متنعم شدند، به آن لگد زدند، اما تکلیف هر دو را باید مدعی‌العموم مبتنی بر قانون مشخص نماید و روشن کند که خون‌هایی که به‌واسطه این دروغ‌ها و شایعه‌پراکنی‌ها بر زمین ریخته شد و خساراتی که به اموال عمومی و خصوصی وارد شد، چگونه استیفا خواهد شد.»

 

فرصت یا تهدید؟

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «پرسشی که باید روی میز هر حکومتی گذاشت، این است که آیا هیچ احتمالی می‌دهید که سیاست‌های جاری یا حداقل بخشی از آنها منجر به نتایج تعیین رسمی شده یا مورد ادعا نمی‌شود؟ به عبارت دیگر آیا می‌پذیرید که احتمال خطای اساسی و راهبردی در سیاست‌های جاری یا بخشی از آن وجود دارد یا خیر؟ اگر نه که دیگر بحثی نمی‌ماند.

هر چند در این صورت نیز می‌توان پرسش دیگری را پرسید. اینکه پس این همه ضعف‌ها و کاستی‌ها در کنار نقدها و اعتراضات مردم از چه روست؟ آیا همه آنها ناشی از توطئه بیگانگان است؟ حتی اگر چنین باشد، چرا بیگانگان می‌توانند تا این حد صاحب اثرگذاری در امور داخلی شوند؟ ولی اگر پاسخ مثبت است، در این صورت معیار مناسب و کارآمد برای شناخت یک سیاست غلط و سپس اصلاح آن چیست؟ هر سیاستی از دو جهت می‌تواند نقد شود؛ اول از حیث اهداف، دوم از حیث ابزار و شیوه‌های اجرایی. برای مثال سیاست خودکفایی در محصولات استراتژیک کشاورزی از نظر عده‌ای نادرست است و آن را غیرموثر و پرهزینه می‌دانند. این نقد به هدف است. همچنین ممکن است با یک هدف معین مخالفتی نباشد، ولی با شیوه اجرای آن مخالفت شود. نمونه آن بحث حجاب است که به احتمال زیاد بخش زیادی از جامعه با این هدف‌گذاری موافق هستند ولی سیاست کنونی در جرم‌انگاری موضوع حجاب و گشت ارشاد را درست نمی‌دانند و این سیاست را نه در جهت رسیدن به این هدف، بلکه در جهت معکوس آن ارزیابی می‌کنند. از این‌رو اتفاقاتی مثل آنچه در روزهای پس از فوت خانم مهسا امینی رخ داد، نقطه عطفی بود در زدن تلنگر به این ذهنیت نادرست و زیر سوال بردن این گزاره که گشت ارشاد مانع از بی‌حجابی شده و وجود آن به گسترش و پذیرش حجاب عمومی کمک می‌کند. اگر از این زاویه به مساله نگاه کنیم این اتفاقات فرصتی مهم برای ساختار سیاسی است تا با تغییر این سیاست، کارایی خود را بیشتر و امید مردم را افزایش دهند. در واقع این فرصتی است که نشان داده شود، حکومت متصلب و غیرمنعطف نیست و هر جا که دید ایراد و اشکالی وجود دارد اقدام به اصلاح آن می‌کند و این نقطه قوت آن است و اجازه نمی‌دهد که فرصت‌ها از دست بروند. این رویکرد نشان می‌دهد که در برابر نقد فروتن است. در نقطه مقابل تاکید بر اینکه مرغ یک پا دارد و سیاست ما نیز ثابت است، حتی اگر همه مردم یا اکثریت مخالف باشند، به معنای بی‌اعتباری مجموعه سیاست‌های رسمی نیز هست. متاسفانه برخوردی که تاکنون با این اعتراضات شده آن را تهدید تلقی کرده و با پرداختن به مسائل حاشیه‌ای که احتمالا ساخته برخی تندروهاست مثل آتش زدن پرچم که بر فرض هم یک نفر نادان چنین کرده چه ربطی به مردم معترض دارد؟ با این اتهامات خواسته‌اند این اعتراضات را به تهدید تبدیل کنند و این نافی درایت و هوشمندی سیاسی است. سیاست‌ورزی هوشمندانه می‌کوشد که مردم را همراه و هم‌رای خود کرده و اعتراض آنان را به ویژه اگر از جوانان باشند، محترم شمرده و با توصیف آن به عنوان فرصت از یک سو سیاست نادرست را اصلاح و از سوی دیگر متعرضین را جذب و ظرفیت اعتراضات را تخلیه کند. اعتراضات روزهای گذشته، به‌‌رغم آنکه تلفات تاثرآوری داشت و هر خونی که از هر طرف به زمین ریخته می‌شود، درخت کینه و نفرت را آبیاری می‌کند و میوه این درخت تلخ و مسموم‌کننده است ولی نسبت به رویدادهای ۹۶ و ۹۸ چندین گام به پیش بود و شایسته بود که در مواجهه با آن خویشتنداری پیشه شود و میان آنها با گذشته تفاوت قائل شود و از همه مهم‌تر اینکه باید به آنان که درخواست مجوز برای تجمع اعتراضی داشتند، اجازه داده می‌شد تا شاهد این وقایع نباشیم. وقایعی که ظاهرا سیاست‌ورزان تندرو و البته ساده‌لوح متوجه تبعات آن نیستند. فقط دو بازتاب اعتراضات اخیر را ذکر می‌کنیم تا درس عبرتی باشد بر اینکه فرصت‌ها را نباید به تهدید تبدیل کرد.

اول، بازتاب بسیار گسترده و همدلانه با این مساله در داخل و به ویژه در سطوح جهانی بود که عوارض سیاسی و اقتصادی فراوانی برای کشور دارد.

دوم، کیفیت حضور خیابانی برای محکوم کردن اعتراضات.  این دو مورد در نوع خود برای اولین بار بود که رخ می‌داد و باید عبرتی باشد که در رویکردشان به فرصت‌ها و تهدیدات تجدیدنظر کنند.»

 

فرصت‌ها و تهدیدهایی در دل یک بحران

مسعود پیرهادی در سرمقاله «رسالت» نوشت: «مواضع و عملکرد اطراف ماجرا کم‌کم صحنه را برای افراد حق‌طلب، روشن می‌کند. چیدن اظهارات خلاف واقع و تناقض‌ها کنار یکدیگر، تلخ و شیرین است؛ تلخ از آن‌جهت که برخی آن را باور داشتند و در بدو امر با آن همراه شدند و شیرین از آن‌رو که حق را می‌یابند و از باطل، رو برمی‌گردانند. اما دراین‌باره نکات و سؤالاتی قابل طرح است:

یک. مصادره مردم، صرفا به آنانکه با ما همراه و هم‌نظرند بی‌انصافی و ناشی از نگاه سطحی است. مردم، یعنی همه مردم؛ چه آنانکه در میدان انقلاب گردآمدند و با آشوبگری مخالفت کردند؛ چه آنانکه نه‌تنها اعتراض، بلکه در آشوب، حاضر بودند، و چه افرادی که در هیچ کدام حضور نداشتند، در زمره مردم به‌شمار می‌روند؛ حقوقی دارند و تکالیفی؛ ممکن است برخی از آنان خطا کرده باشند؛ مرتکب جرمی شده باشند و حتی مجازات در انتظارشان باشد، اما نمی‌توان بگوییم آنان از مردم نیستند. آحاد و اقشار مردم با همه اختلاف نظرها، عائله حکومتند و زمامداران باید بکوشند که با کمترین میزان ریزش، این قطار را به پیش ببرند.

دو. باید هدف از این اعتراضات که با اغتشاشات، منحرف و ذبح شد به‌درستی تبیین و اعلام شود. نباید گمان شود که آن صدا شنیده نشد تا به‌عنوان آتش زیر خاکستر، محملی برای ناآرامی‌های بعدی باشد. به‌علاوه باید تبیین گردد که قرار نیست هر صدایی در خیابان، منجر به تغییر و تسلیم نظام شود. گاهی تغییرات، مقدور و میسور است اما گاهی خواسته‌ها در تغییر اصول است و امکان عدول وجود ندارد. اگر مطالبه در نحوه برخورد گشت ارشاد است، قبل از بدحجابان، خود گشت ارشاد را لازم‌الارشاد خوانده بودیم؛ اما اگر لغو قانون حجاب باشد حتما نه در صلاحیت بنده و نه دیگران است. راجع به حکم خدا کوتاه آمدن، کوتاهی در بندگی است؛ مگر می‌شود از نظامی اسلامی بعد از چهل و چند سال برقراری یک حکم الهی، توقع لغو آن را داشت؟

سه. تا وقتی تسلیت، همدردی و مطالبه روشن شدن ابعاد فوت یک هم‌وطن مطرح بود، طبیعتا هر انسان دارای شرافتی همراهی می‌کرد؛ کمااینکه رؤسای قوا و مسئولان امر پیگیر ماجرا شدند و اتفاقا نکاتی روشن شد که قدری فضا را متفاوت از لحظه اول ساخت؛ اما اندکی بعد، صراحتا اعلام شد که درگذشت آن فرد، صرفا بهانه‌ و اسم رمزی برای امور دیگر بوده است. اما پیوستگی اتفاقات، انتشار مداوم اخبار راست و دروغ، تلبیس و کتمان حق، باعث شد بسیاری ملتفت این تفکیک نشوند و با همان دلسوزی، ناغافل همراه فاز جدید ماجرا شوند؛ وقتی این وضعیت پیش می‌آید، لشکری بی‌هزینه برای طراح اصلی و پرهزینه برای پیاده‌نظام‌ها مهیا می‌شود؛ طراحانی که حتی به خودشان زحمت حضور در میدان نمی‌دهند بلکه صرفا شیطان‌وار دعوت می‌کنند و فردا نیز زیر بار ملامت هم نمی‌روند و می‌گویند: «لوموا انفسکم»؛ خودتان را سرزنش کنید. بیشترین هزینه و کمترین عایدی برای حاضران در میدان و بیشترین عایدی و کمترین هزینه برای آمران و حامیان بیرون از گود نشسته، خواهد بود.

چهار. شأن رهبری و فرماندهی برای قیام لله که منصوص است و قابل تغییر و تأویل نیست؛ «من الفقهاء، صائنا لنفسه، حافظه لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه … کسی که دارای مقام فقاهت، خودنگهدار، نگهبان دین، مخالف با هوای نفس و فرمانبردار مولا و خداوند متعال است» اما شأن و جایگاه کسی که می‌خواهد رهبر و فرمانده قیامی ولو برای مادیات و امور دنیوی باشد هم مهم است؛ یعنی تناسبی بین فرمانده و فرمانبر، رهبر و رهرو و امام و مأموم باید برقرار باشد؛ درغیر این صورت، قیام قوام پیدا نمی‌کند. انصافا شأن مردم ایران ولو مخالفان حکومت، پیروی از چند بازی‌گر و بازی‌کن و امثالهم نیست. معترضان و مخالفان خوب نگاه کنند چه افرادی رهبران، آمران و حامیان این قضایا هستند. توهین‌کنندگان به معصومین و قرآن کریم؛ قاتلین ۱۷۰۰۰ نفر از مردم بی‌گناه کشور و افرادی که انسان شرم دارد شغل و سابقه آنان را ذکر کند، چرا باید این اجتماعات را راهبری و حمایت کنند؟

پنج. تفکیک حاضران در خیابان و برخورد متناسب با هر گروه بسیار ضروری است؛ اگر دقت لازم صورت نگیرد، با بی‌توجهی می‌توان کارخانه ضدانقلاب‌سازی راه انداخت و اگر تدبیر شود، حتی امکان دارد عمده این افراد که عنادی با دین و انقلاب ندارند را قانع و همراه کرد. درمورد افراد سازماندهی شده و معاندان، ماجرا فرق می‌کند و باید مجازاتی که هم بازدارنده است و هم باعث تشفی خاطر آسیب‌دیدگان می‌شود در دستور کار قرار گیرد تا از تکرار این اتفاقات جلوگیری شود. اما در همه موارد مذکور نیز باید به چند اصل مثل قانونی بودن جرم و مجازات و تناسب جرم و مجازات توجه ویژه شود. حقوق متهمان در کنار حقوق مجنی‌علیهم مراعات شود و حتی در مجازات عاملان، آمران و حامیان نیز پا را فراتر از شرع و قانون نگذاریم؛ این بزنگاه‌ها یکی از مهمترین مواقفی است که فرق جمهوری اسلامی با سایر حکومت‌ها مشخص شده و خواهد شد.»

 

چگونه حال یک ملت خوب می‌شود؟

محسن  هاشمی‌ رفسنجانی در سرمقاله «شرق» نوشت: «ضمن عرض تسلیت و همدردی با خانواده گرامی مهسا امینی، این روزها، این جمله را زیاد می‌شنویم که «حالمان خوب نیست»، از مردم عادی تا هنرمندان و چهره‌های مشهور تا مسئولان، حتی اگر به زبان هم نیاورند، حال خوشی ندارند و علت آن نیز غم جمعی است. دو هفته از واقعه گذشته است و غم او التیام نیافته و با غم‌های دیگری تازه شده است، شهرهایی درگیر ناآرامی است و تعداد‌ی از معترضان دستگیر شده‌اند، تعدادی مجروح و مصدوم شده‌اند و ده‌ها نفر کشته شده‌اند. شاید این پرسش برای همه ما مطرح باشد که چگونه «حال جمعی‌مان» خوب می‌شود؟ پرسش دشواری است و پاسخ آن به عملکرد همه وابسته است، در این فرصت تلاش می‌کنیم تا برخی راهکارها را بیابیم.‌ ابتدا از رئیس‌جمهور آغاز می‌کنیم: بالاترین مقام اجرائی کشور، جناب آقای رئیسی از چهارشنبه‌شب که این حادثه رخ داد تا جمعه عصر سکوت پیشه کرد و پیش از سفر به نیویورک در تماسی تلفنی با خانواده وی همدردی کرد و سپس عازم اجلاس سازمان ملل شد و در طول سفر نیز تقریبا سکوت خود را ادامه داد. اکنون که از سفر بازگشته‌، با جملاتی کلیشه‌ای از ورود جدی به این موضوع خودداری کرد. افکار عمومی از ایشان انتظار دارد که به‌عنوان رئیس نهاد دولت، رئیس شورای‌ عالی امنیت ملی و شورای عالی مجازی و شورای عالی انقلاب فرهنگی و...‌ پاسخ‌گو باشد و مسئولیت بپذیرد، به‌ویژه آنکه این حادثه در مجموعه نیروی انتظامی رخ داده که فرمانده کل قوا، اختیارات خود را به وزیر دولت تفویض کرده است و دولت اختیارات کافی برای رسیدگی و برخورد با تخلفات احتمالی را دارد. هم‌اکنون در اجتماعات اعتراضی برخی شعارها علیه نظام است، درحالی‌که اگر مسئولان، مسئولیت بپذیرند و پاسخ‌گو باشند، تراکم نارضایتی‌ها و شعارها به‌ سوی سطوح بالای نظام متمرکز نمی‌شود. امیدواریم جناب آقای رئیسی، به‌صورت مؤثر و نه تبلیغاتی به موضوع رسیدگی کنند، تا هم معترضان احساس نکنند که با وجود گذشت حادثه‌ای چنین متأثرکننده، که افکار عمومی داخل و حتی بین‌المللی را متأثر کرده است، نه مقام مشخصی عذرخواهی کرده، نه مقامی برکنار شده است، نه با متخلفان برخورد شده، نه فرایندی مورد تجدیدنظر قرار گرفته است.

نکته دوم، فقدان رأس و مدیریت مؤثر برای این اعتراضات است، گرچه برخی افراد می‌خواهند طی سناریوهایی این اعتراضات را به توطئه‌های پیچیده خارجی مرتبط کنند، اما هنوز دلیل و مستندی دراین‌باره ارائه نشده است، جنبش بی‌سر، اصطلاحی است که برای این نوع اعتراضات به‌کار می‌رود و باید بپذیریم که اگر از چهره‌های کاریزمای انقلاب و دلسوزان ایران، برای جنبش استفاده نشود، طبیعتا دیگرانی که دل در گرو این آب‌وخاک ندارند، از آن استفاده می‌کنند. یکی از رسالت‌هایی که از نخبگان سیاسی انتظار می‌رود، ایفای نقش نمایندگی مطالبات معترضان در چارچوب انقلاب است، به تعبیر مرحوم آیت‌الله حائری‌شیرازی: آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در اعتراضات سال 1388، چنین نقشی را ایفا کرد و کوشید با پیگیری مطالبات معترضان، بخش‌های بزرگی از جامعه را در چارچوب انقلاب نگه دارد، خطبه تاریخی 26 تیر 1388، نماد این تلاش بود و ایشان برای ایفای چنین نقشی هزینه سنگینی نیز پرداخت کرد و تخریب‌های فراوان را متحمل شد، اکنون نیز رسالت نخبگان و مقامات سیاسی داخلی این است که تلاش کنند مطالبات معترضان را در چارچوب انقلاب دنبال کنند و بهای این نمایندگی را نیز با تحمل تخریب‌ها و فشارهای احتمالی بپردازند.

نکته سوم، لزوم هوشیاری و هوشمندی معترضان است، اعتراضات اخیر با اعتراضات سال‌های 1378 و 1388 که ماهیتی سیاسی و دی‌ماه 1396 و آبان 1398 ماهیتی اقتصادی داشت، متفاوت است و ماهیت‌ اجتماعی و بروز نارضایتی‌های انباشته‌شده و مطالبات پاسخ‌داده‌نشده را دارد و ازاین‌رو معترضان احساس می‌کنند که سیستم کنونی فاقد توانایی پاسخ‌دادن به اعتراضاتشان است و از همه عبور کرده‌اند، درحالی‌که به تعبیر آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، قانون اساسی فعلی نیز ظرفیت‌های خوبی برای اصلاح و حل مشکلات دارد. اگر معترضان مسیر تغییر ساختار و عبور از نظام را ادامه دهند و خشونت نیز از هر دو سو ادامه پیدا کند، همه جامعه بازنده خواهد بود، درحالی‌که قانون اساسی سازوکارهایی نظیر اصل 27 مبتنی بر آزادی اجتماعات یا اصل 57 مبتنی بر رفراندوم و همه‌پرسی عمومی دارد که می‌توان در صورت بازکردن فضا مطالبات را در قالب این اصول و به‌صورت مسالمت‌آمیز پیگیری کرد. اگرچه شاید امروز بخشی از معترضان امید و اعتماد خود را به نیروهای سیاسی داخل نظام از دست داده باشند، اما اگر فرای فرصت‌طلبی، از جریانات سیاسی صداقت و وفاداری ببینند، امکان بازگشت بخش زیادی از معترضان به راهکارهای قانونی وجود دارد.

نکته چهارم، بخشی از مسئولان هنوز این اعتراضات را جدی نگرفته‌اند و تصور می‌کنند با قدری سختگیری و برخورد سخت اعتراضات جمع خواهد شد، اولا که معترضان به وضعیت موجود را نباید صرفا در اجتماعات خیابانی این روزها منحصر کرد، به‌دلیل خطر برخورد و بازداشت، بسیاری از مردم نارضایتی خود را با شیوه‌های دیگری مانند اعلام نظر در شبکه‌های اجتماعی بیان می‌کنند، اما اگر ظرف چند روز آینده این اعتراضات از عرصه خیابان جمع شود، آیا مسئله حل می‌شود؟ یا آنکه زخمی کهنه و مطالبه‌ای پاسخ‌داده‌نشده بر زخم‌های قبلی افزوده می‌شود و به بهانه‌ای دیگر سر باز می‌کند، پس اگر دل در گروی آینده ایران و انقلاب داریم، همه توان خود را بر حل مسئله در امروز متمرکز کنیم نه انتقال آن به فردا.»

 

از ادعا تا عمل مردم خوب می‌فهمند

 عباس شمسعلی در «کیهان» نوشت: «این روزها و پس از آنکه عده معدودی اغتشاشگر به پشتوانه رسانه‌های رسوای معاند وابسته به برخی کشورهای غربی و عربی با ادعا و بهانه‌های نچسبی همچون وطن‌دوستی و دفاع از مردم و زنان مشغول جنایت و قتل علیه فرزندان انقلابی این سرزمین و مزاحمت برای مردم از طریق وارد کردن خسارت به اموال عمومی و کشیدن چادر از سر زنان محجبه بودند، خالی از لطف نیست که یادآوری شود که چه کسانی در ادعای وطن‌دوستی و دفاع از مردم و زنان صادق بوده‌اند و چه کسانی این موضوعات را بازیچه اهداف شوم خود کرده‌اند.

1- پس از آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران که این روزها در سالگرد آن هستیم، خیل رزمندگان غیور از اقصی نقاط کشورمان روانه مناطق جنگی شدند تا علاوه‌بر دفاع از تمامیت ارضی کشورمان و جلوگیری از پیشروی سربازان دشمن، مدافع نوامیس و زنان و مردان کشورمان باشند.

دفاع از ناموس توسط رزمندگان دلاور را می‌توان یکی از مهم‌ترین جنبه‌های سلحشوری آنها دانست تا جایی که در بسیاری از وصایای شهدای دفاع مقدس این کلید‌واژه به صورت مکرر بیان شده است. به واقع رزمندگان بسیجی و دلاور‌مردان ارتشی و سپاهی جان دادند تا ناموس این سرزمین و یک وجب از خاک وطن به دست دشمن نیفتد و پرچم نظام جمهوری اسلامی در مقابله با دشمن حمایت شده از سوی ده‌ها کشور غربی و عربی سرافراز بماند.

ذکر این رشادت‌ها که خود الگو گرفته از ایثار و جانبازی سیدالشهدا(ع) و سرور آزادگان بود، سال‌های بعد از جنگ نیز الگو و چراغ راه جوانان انقلابی و بسیجیان این سرزمین بود.

شب نیمه شعبان سال 92 وقتی طلبه جوانی به نام «علی خلیلی» در یکی از خیابان‌های تهران شاهد مزاحمت عده‌ای اوباش برای یک دختر جوان بود، نتوانست بی‌تفاوت عبور کند و برای دفاع از وی وارد معرکه شد و پس از آنکه رگ گردن و گلوی این شیر مرد بسیجی هدف تیغ اوباش قرار گرفت چندین ماه درد شدید و عمل‌های سنگین جراحی را تحمل کرد و سرانجام در روزهای ابتدایی سال 93 به خیل شهدا پیوست. این شهید عزیز 15 روز قبل از شهادت در نامه‌ای به رهبر انقلاب نوشت: «آن شب اگر من جلو نمی‌رفتم، ناموس شیعه به تاراج می‌رفت». 

سال 99 «محمد محمدی» جوان حزب‌اللهی و بسیجی وقتی در خیابان شاهد توهین‌های عده‌ای بی‌غیرت به یک زن بی‌دفاع و فحاشی و درگیری آنها با این زن بر سر پارک خودرو بود دفاع از آن زن را وظیفه خود دانست و با مزاحمان وی درگیر شد. او نیز بر اثر اصابت تیغ تیز نامردی بر پیکرش در دفاع از ناموس مردم راهی بهشت شد تا فرزندانش برای دیدار دوباره پدر شهیدشان تا قیامت چشم انتظار بمانند.

در سال‌های اخیر نیز تعداد زیادی از بهترین جوانان این سرزمین که خوب می‌دانستند هدف نهایی تاسیس و تجهیز داعش در سوریه و عراق به دست کشورهای غربی، ورود به ایران و خدشه به امنیت مردم و هتک حرمت نوامیس این سرزمین به مانند آنچه با زنان سوری و عراقی کردند بود در آن روزهایی که برخی افراد نادان که امروز مدعی دفاع از زنان شده‌اند با اعزام رزمندگان مدافع حرم به سوریه و عراق مخالفت می‌کردند هزاران کیلومتر آن سوتر از مرزها با نثار خون خود و دادن سر، دشمن را زمینگیر کردند تا حیثیت زنان و دختران این سرزمین لگدمال هوس بازی‌های نیروهای داعشی نشود.

نیروهای پلیس این کشور نیز که این روزها مظلومانه مورد هجمه آشوبگران مجازی و کف میدان بودند فقط در سال جاری 40 شهید برای دفاع از امنیت این کشور و آسایش زنان و کودکان و مردم تقدیم کرده‌اند.

حال باید از مدعیان دروغین دفاع از زنان پرسید؛ رزمندگان و جوانان بسیجی و انقلابی همچون شهدای دفاع مقدس، شهیدان خلیلی و محمدی و شهدای مدافع حرم و پلیس در دفاع از امنیت و آسایش زنان و دختران این سرزمین صادق‌تر بوده‌اند یا آشوبگرانی که به روایت تصاویر و اعترافات موجود، در روزهای اخیر حتی زنان هم‌مسلک و همراه آنها نیز در تجمعات از تعرض و مزاحمت آنها در امان نبوده‌اند. آیا غیر از این است که این‌بار هم موضوع دفاع از زنان بهانه‌ای نخ‌نما برای پیشبرد اهداف شوم و اجرای نقشه‌های دیکته شده دشمنان ایران از سوی آنها بوده است؟

شهدایی که جان خود را برای حفظ نوامیس مردم با هر ظاهر و حجابی تقدیم کردند بیشتر مدافع حقوق زنان بودند یا نامردانی که در روزهای اخیر با شعار دروغین دفاع از حقوق زنان و آزادی پوشش، چادر از سر زنان محجبه کشیدند؟

در این میان رسانه‌های معاند و ضد انقلاب وابسته به غرب و عربستان سعودی نیز که این روزها به بهانه درگذشت تاسف برانگیز یک دختر جوان که علت فوت وی علی‌رغم اعلام اولیه پزشکی قانونی مبنی بر وارد نیامدن هیچ‌گونه ضربه به او در دست بررسی‌های تکمیلی و تخصصی است و دستور رسیدگی به این موضوع از سوی سران قوا صادر شده است، 24 ساعته مشغول دروغ‌پردازی و تحریف و تهیه گزارش‌های تخریبی علیه جمهوری اسلامی و القای باور نادرست تضییع حقوق زنان در ایران هستند هم بهتر است به جای این تلاش‌های بیهوده و تزریق هیجان کاذب برای تشدید اغتشاش، پاسخگوی عملکرد کشورها و دولت‌های حامی خود در موضوع حقوق بشر و به ویژه زنان باشند. کشتار 250 زن بی‌دفاع به ضرب گلوله پلیس آمریکا در فاصله سال‌های 2015 تا 2020 (گزارش واشنگتن پست) تنها یک نمونه از کارنامه کشورهای غربی در حوزه زنان است. 

«مروه شروینی» زن مسلمان و باردار مصری که تبعه آلمان بود سال 2009 پس از شکایت علیه مزاحمت‌های یک مرد آلمانی به خاطر محجبه بودن وی برای طرح شکایت همراه همسر و فرزند خردسالش در جلسه دادگاه حاضر شده بود. مدعیان حقوق زنان در غرب باید پاسخ دهند چگونه این زن مسلمان در جلسه دادگاه و در برابر قاضی و ماموران حاضر با وارد آمدن حدود 20 ضربه چاقو از سوی متهمی که باید پاسخگوی اقدامات خود علیه این زن می‌بود جان خود را از دست داد؟ آیا غیر از این است که برای یک زن مظلوم مسلمان که برای تظلم‌خواهی دست به دامن دستگاه قضایی یک کشور مدعی در اروپا شده بود نیز امنیت و اراده‌ای برای احقاق حق وجود ندارد؟

رسانه معلوم‌الحال وابسته به رژیم سعودی (که خبرنگار منتقد خود را اره می‌کند) نیز این روزها در دمیدن به آتش آشوب در ایران با بهانه خنده‌دار دفاع از زنان هرآنچه در توان داشته دریغ نکرده است. اما آیا این مثلا رسانه جرأت این را دارد که پاسخ دهد در کشور حامی‌اش با زنان و ابتدایی‌ترین حقوق آنها چه رفتاری می‌شود؟ آیا این رسانه دروغ‌پرداز خبر دارد که همین چند وقت اخیر یک زن جوان عربستانی به علت درج چند پیام توئیتری به 34 سال زندان محکوم شد؟!

2- ادعای دیگری که در روزهای گذشته آشوبگران آن را بهانه اغتشاش و آشوب خود کرده بودند، دفاع از وطن و مردم بود. اما آیا وارد آوردن خسارت به بیش از 70 آمبولانس و ده‌ها اتوبوس و خودروی آتش‌نشانی و تخریب بیش از 100 بانک و اموال متعدد عمومی خدمت به مردم است؟

خود مردم می‌دانند که جوانان جهادی و انقلابی که در ایام سخت کرونا داوطلبانه در آلوده‌ترین بخش‌های بیمارستانی مشغول خدمت و کمک به کادر درمان بودند یا مسئولیت تجهیز و تدفین فوتی‌های کرونایی را بر عهده گرفته بودند در ادعای خدمت به مردم صادق هستند یا کسانی که ده‌ها آمبولانس را تخریب کرده‌اند و راه بر تردد بیماران می‌بندند؟

آیا جوانان بسیجی جهادگر که در سخت‌ترین شرایط سیل و زلزله یا در قالب اردوهای جهادی بی‌هیچ چشمداشتی تا دور افتاده‌ترین شهرها و روستا‌ها می‌روند و از هر کمکی که بتوانند کوتاهی نمی‌کنند در موضوع کمک به مردم صادق هستند یا آشوبگران تخریب‌کننده اموال عمومی؟

3- در جریان اغتشاشات اخیر یکی از جریاناتی که نشان داد دشمن برای پیشبرد اهداف خود علیه انقلاب و کشور و مردم روی آنها حساب و شاید سرمایه‌گذاری ویژه‌ای کرده است، برخی چهره‌های مشهور و اصطلاحاً سلبریتی‌ها بودند. کسانی که ذره ذره دار و ندار و شهرت و جایگاه خود را مدیون همین انقلاب و نظام هستند و اگر بستر‌‌سازی جمهوری اسلامی و مراکزی همچون صدا و سیما نبود بسیاری از آنها اصلا شناخته نمی‌شدند.

این روزهای ملتهب می‌گذرد اما رسوایی برخی سلبرتی‌ها در همنوایی با دشمن و آشوبگران لکه ننگی بر پیشانی آنها خواهد بود تا مشخص شود چه کسانی سر بزنگاه‌ها و در یک اشتباه محاسباتی بچه‌گانه کشور و مردم خود را به دشمن می‌فروشند و با مواضع جاهلانه خود تیغ آشوبگران برای بریدن گلوی پلیس و جوانان بسیجی را تیز می‌کنند.

جالب آنکه عده‌ای از این سلبریتی‌ها در موضعی مبهم اعلام می‌کنند که در جریان این اتفاقات در کنار مردم هستند و البته مشخص نمی‌کنند منظورشان مردم خسارت‌دیده از این آشوب‌ها و مادران و همسران و فرزندان نیروهای جان‌باخته بسیجی و پلیس مدافع امنیت است یا منظورشان اغتشاشگران است؟

البته این ماجرا یک حسن داشت و افتادن پرده ریا و نفاق از چهره برخی از سلبریتی‌ها بود که تکلیف مردم و نظام را با خودشان روشن کردند. آن خانم بازیگری که به نفاق و ریاکاری خود اعتراف می‌کند و پس از آنکه سال‌ها در فیلم‌ها و سریال‌های تولید شده در این کشور و با پول جمهوری اسلامی به شهرت رسیده می‌گوید «از ابتدا نیز به حجاب اعتقادی نداشته است» را باید به اعتراض راست یا دروغ سال گذشته‌اش در مورد تعرض 20 سال قبل به وی در پشت پرده تولید فیلم‌ها و... ارجاع داد و گفت اگر از ابتدا به حجاب و حدود الهی در این خصوص اعتقادی نداشته‌ای پس هیچ‌کس غیر از خود را در ماجرای تعرض که ادعا کرده‌ای ملامت نکن چون این حدود الهی که معترض آن هستی برای همین وضع شده است تا امثال شما از تعرض مصون بمانند.

نکته پایانی آنکه مردم به خوبی سره را از ناسره و مدعی یا عامل خدمت و دفاع از خود و دفاع ازحقوق زنان را تشخیص می‌دهند و همین بی‌محلی آنها به اغتشاشگران و سلبریتی‌های عامل دست دشمن (و بازنده این قمار) خود گویای فهم بالای مردم است.»

 

از قانون اساسی کمک بگیریم

محمدهادی جعفرپور وکیل دادگستری در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «شالوده و بنیان نظام‌های سیاسی مدرن، قانون اساسی آن کشور است. بانیان و طراحان اصول قانون اساسی با پیش‌بینی نسبی شرایط آتی جامعه با نگاهی به توقعات ملت در طول حیات سیاسی نظامِ حاکم به انشای حقوق و تکالیف دولت و ملت اقدام می‌کنند. توجه به اصول قانون اساسی خاصه در مبحث حقوق ملت و تکلیف دولت نقشه‌ راه اداره‌ یک کشور است. کارکرد اصلی و البته قابل تامل قانون اساسی در برخی چالش‌ها و مشکلات حادث شده، خودنمایی بیشتری کرده، مسئولان مکلفند با توجه به این‌ اصول به خواست ملت توجه کنند، چراکه هیچ طریق و راه صوابی برای خروج از بحران‌ها جز توجه و اعمال اصول قانون اساسی که از آن به میثاق مدنی جامعه، پیمان ملت و دولت یاد می‌کنند نمی‌توان تصور کرد. با این وصف کافی است در بروز وظهور مسائلی مانند حوادث این روزها با تاسی از تجارب گذشته، منطبق بر اصول این میثاق مدنی و عنایت به حقوق سیاسی ملت به عوض تصمیات آنی وهیجانی شیوه‌ای عاقلانه‌تر و منطقی‌تری در نظر گرفت تا نه تنها این قسم چالش‌ها بلکه دلیل اعتراض ملت در هر شکل ونوع از این دست حوادث به غایت شنیده شده، ضمن تامین خواست ملت، از تکرار چنین وقایعی پیشگیری کرد. لذا کافی است پیش از صدور هر دستور یا اقدامی، اصول قانون اساسی مرور ‌شود. کافی است از دریچه‌ قانون و با نگاهی آمیخته با حقوق اساسی به این حوادث نگاه شود. کافی است یکبار برای همیشه در مواجهه با چنین موقعیت‌هایی مستند به اصل ۲۷قانون اساسی حضور در راهپیمایی را حق ملت دانسته بنا بر مُر قانون کنار مردم ایستاده، درد و داد ایشان استماع شود.  دولتمردان به اتفاقات و حوادث گذشته و تلاشی که برای وضع آیین‌نامه تجمعات داشتند نیم نگاهی کرده، دلیل وچرایی ملغی شدن این مصوبه در دیوان عدالت را واکاوی می‌کردند تا بنا به اصول مسلم حقوقی و شرعی به حرمت واهمیت حقوق امت بیش از آنچه که هست توجه شود.»

 

 

 

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: