«ایرانهراسی» برای نجات بایدن/ سوژههای جدید برای ادامه جنگ روانی
همزمان با به گروگان گرفته شدن نتیجه مذاکرات وین از سوی دولت امریکا به نفع وضعیت جناح حامی «جو بایدن» در انتخابات پیش روی کنگره و ریاست جمهوری آتی این کشور، دمیدن بر آتش پروژه جنگ روانی شان علیه ایران نیز اوج گرفته است. چه بازگشت به برجام به عنوان سیاستی که بایدن از ابتدا در جریان رقابت انتخاباتیاش با ترامپ مورد تأکید قرار داد حالا به پاشنه آشیل او تبدیل شده و دولت او سعی دارد با فضاسازی تبلیغی و انجام اقدامات ایذایی، بایدن را در مقابل جمهوری خواهان و بویژه جریان هوادار ترامپ از اتهام مماشات با ایران تبرئه کند.
بایدن هنگامی که ریاست جمهوری امریکا را برعهده گرفت با ایرانی مواجه بود که در پاسخ به خروج امریکا از برجام و تحریمهای آن و بدعهدی طرفهای اروپایی گام به گام به سمت توسعه بیشترفناوری هستهای حرکت میکرد.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم در ایران و تأکید آن بر سیاست خنثیسازی تحریمها و تقویت روابط آسیایی و همسایگی، دولت امریکا بازگشت به توافق 2015 را شاید بیش از هر زمان دیگری ضروری یافت. ضرورتی که در عین حال دستاویزی برای حملات جناح رقیب شد، تا آنجا که مایک پومپئو وزیر امور خارجه دولت ترامپ به عنوان یکی از لیدرهای اصلی این حملات بارها با تأکید بر ادعای جلوگیری از خطر دستیابی ایران به سلاح هستهای بایدن را در حال التماس برای بازگشت به برجام توصیف کرد.
از پاسخ به جمهوریخواهان تا رضایت لابی یهود
مسأله دیگری که از همین دست دولت امریکا با آن روبهرو بوده الزام به جلب رضایت رژیم اسرائیل و لابی قدرتمند صهیونیستی به عنوان پشتیبان انتخاباتی هر دو جریان عمده سیاسی امریکا است. رژیمی که در سالهای در جریان بودن مذاکرات هستهای از تمام ابزارهای خود برای جلوگیری از وقوع توافق و تزلزل در جبهه ضد ایرانی استفاده کرده و از سیاستمداران امریکایی در ازای حمایت لابی یهود اگر نه تبعیت که همراهی طلب کرده است.
راهکار سیاستمداران هدایتکننده دولت بایدن برای خنثی کردن تبلیغات منفی رقیب و نیز راضی نگاه داشتن اسرائیل در تمام این مدت انجام و واسپاری پروژههای تبلیغات سیاسی- رسانهای با محور ایرانهراسی و نیز ایجاد برخی رویاروییهای ایذایی امنیتـــــــی – نظامی با ایران بوده است تا با این نقش آفرینی مستقیم و غیرمستقیم در پروژههای ضد ایرانی ادعای جریان رقیب مبنی بر مماشات با ایران را نفی کنند و بر نوعی قدرتنمایی پوشالی علیه ایران مانور بدهند.
دست بستگی، مقابل تیم جدید مذاکرات ایران
تغییر شیوه مذاکره از سوی ایران به واسطه تغییر دولت، یکی از عواملی بود که در روند مدیریت این جنگ روانی از سوی دولت بایدن مؤثر بود. ادامه بازی مقصرنمایی و ایجاد همنوایی گستردهتر در اعمال تحریمهای یکجانبه در صورت تداوم انفعال سیاست خارجی ایران همچون دولت حسن روحانی، بازنگشتن امریکا به روند مذاکرات وین را تسهیل میکرد. با این حال ادامه روند مذاکرات آن هم در شرایطی که تیم جدید مذاکرات ایران ابتکار عمل را بخوبی به دست گرفته بود و بر تصورات ادعایی خط بطلان میکشید کار را برای امریکاییها سختتر کرد. این وضعیت بویژه در حالی بود که دولت جدید ایران نه تنها تعامل نسبتاً مساعدی با طرفهای اروپایی ایجاد کرد بلکه براساس راهبردهای بلندمدت دیپلماسی کشور در مسیر تقویت بیش از پیش رابطه با چین و روسیه به عنوان دو عضو اصلی حاضر در مذاکرات قرار گرفت. بنابراین این وضعیت تقویت پروپاگاندای رسانهای علیه ایران را برای امریکایی ها ضروریتر کرد.
جنگ روانی بر محور مقصرنمایی
تبلیغات رسانهای امریکاییها علیه ایران تاکنون در دو برهه زمانی اوج گرفته است. در مسیر مذاکرات و تقریباً از ابتدای آغاز مجدد مذاکرات وین یکی از محورهای اصلی این جنگ روانی نوعی «مقصرنمایی» از ایران بوده است. امریکاییها با طرح این ادعای دروغ که ایران بازگشت به توافق را منوط به خروج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست تحریمهای موسوم به FTO امریکا کرده است، همزمان دو هدف را پیگیری کردند: نخست؛ قرار دادن ایران در جایگاه مانع اصلی توافق و دیگر ایجاد دوگانه معیشت- سپاه به عنوان ابزار تقویت اختلافات میان جریانهای سیاسی در داخل ایران. این دروغپردازی امریکاییها البته بلافاصله از سوی مقامات دیپلماتیک و مذاکرهکنندگان ایرانی پاسخ داده شد. مقامات کشورمان با تأکید بر اینکه خروج سپاه از لیست تحریمها، پیش شرط ایران نبوده و نیست اعلام کردند که آنچه مانع از وقوع توافق است امتناع امریکا از ارائه تضمین قابل قبول برای پایبندی این کشور به تعهدات خود و رفع تحریمها است.
در این مرحله یکی دیگر از ابزارهای جنگ روانی امریکا تعیین «ضرب الاجلهای ساختگی» برای به نتیجه رسیدن مذاکرات بود تا با تحت تهدید نشان دادن روند مذاکرات به خیال خود طرف ایرانی را به عدول از شرایط خود برای توافق مجاب گرداند یا ایران را عامل اصلی شکست احتمالی مذاکرات معرفی کند.
حاشیه سازیهای ایرانهراسانه
در کنار آنچه مستقیماً با روند مذاکرات هستهای پیوند داشت طرف امریکایی به نحو غیرمستقیم نیز پروژه تبلیغاتی خود علیه ایران را پیگیری کرد. پروژه ایجاد ایران هراسی در منطقه که از سالها پیش آغاز شده بود در مرحلهای جدید با طرح ادعای تهدیدآمیز بودن توسعه فناوری موشکی ایران علی رغم آنکه بارها از سوی ایران بر رویکرد دفاعیاش تأکید شده بود با پیشنهاد ایجاد «ناتوی عربی» و «پدافند مشترک با کشورهای خلیج فارس» پیگیری شد. هرچند در مقابل توانمندی دیپلماسی دولت ایران برای تهدیدزدایی و در مقابل تقویت ارتباطات منطقهایاش از جمله تقویت مراودات با قطر و عمان و تداوم مذاکرات تهران- ریاض در بغداد، امریکا طرفی از آن پروژه
بر نبست.
با این حال امریکاییها تلاش خود را برای مداخله در روابط ایران با کشورهای دیگر به مداخلات منطقهای محدود نکردند. اعمال نفوذ برای دستور «توقیف نفتکش حامل نفت ایران» در سواحل یونان از جمله دیگر وجوه این فضاسازی تبلیغاتی بود که اگرچه با مقابله به مثل قانونی از سوی ایران و توقیف نفتکشهای یونانی ماجرا با جبران خطا از سوی آتن خاتمه یافت اما نمایانگر حد اعلای تقلای امریکاییها برای تنشآفرینی در روابط ایران و البته بیحاصلی آن بود.
سوژههای جدید برای ادامه جنگ روانی
با شکست اغلب پروژههای پیشین امریکا مرحله دوم این جنگ روانی همزمان با ارائه طرح پیشنهادی اتحادیه اروپا برای توافق و پاسخ مستدل و راهگشای ایران به آن آغاز شد. طرح ادعای فروش پهپاد از سوی ایران به روسیه با هدف تبدیل کردن ایران به یکی از طرفهای فعال در بحران اوکراین و ایجاد تنش میان ایران و طرفهای اروپایی یکی از همین داستان پردازیها بود که رسماً و مکرراً از سوی مقامات کشورمان با تأکید بر اینکه هرگونه همکاری نظامی - دفاعی تهران و مسکو مربوط به قبل از آغاز جنگ اوکراین بوده است، پاسخ داده شد. تحریم وزیر و وزارت اطلاعات ایران از سوی امریکا به طرفداری از ادعای آلبانی درباره حمله سایبری از سمت ایران علیه مراکزی در این کشور که به قطع رابطه دیپلماتیک از سوی دولت آلبانی منتهی شد، به جریان انداختن پرونده شکایت سه جاسوس امریکایی آن هم 11 سال پس از آزادی شان از سوی ایران برای دریافت غرامت با ادعای موهوم شکنجه شدن در زندان های ایران از جمله ادامه اقدامات امریکایی است که در ذیل پروژه تبلیغاتی دولت بایدن رقم خورده است.
چرا پروژه تبلیغاتی؟
اقداماتی که هدفی جز وقت کشی در مذاکرات و تلاش برای امتیازگیری برخلاف روندی که تا کنون طی شده و نیز سامان دادن به وضعیت نامطلوب کمپین انتخاباتی دموکراتها در مقابل حملات رقیب نداشته است و در این مسیر علاوه بر رژیم اسرائیل که ذاتاً «بحرانزا» است، کشورهای اروپایی نیز بویژه به دلیل مواجهه با بحرانهای متعدد ناشی از جنگ اوکراین ناچار به تشدید همکاری با امریکاییها شده و به عنوان مجریان سیاستهای امریکا با اقداماتی همچون صدور بیانیه و متهم کردن ایران به «استفاده نکردن از فرصت حساس دیپلماتیک» و امثال آن خود را در این پروژه های از پیش شکست خورده شریک کرده و چشم خود را بر تمام اقدامات تشنجزا و تنشآفرین امریکا که ذیل پروژه ایرانهراسی و با هدف نجات دموکراتها و جو بایدن از زیر بار حملات رقیب انجام شده، بستهاند.
منبع: روزنامه ایران