تحلیل از چپ و راست؛
از بومرنگ تحریم تا فردای توافق
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
چرا امریکا درباره توافق هستهای تعلل میکند؟
حمیدرضا شاهنظری در سرمقاله «جوان» نوشت: «مذاکرات برای احیای توافق هستهای با روی کار آمدن دولت جدید در ایران ادامه یافت و تلاشهای جدید و مضاعفی صورت گرفت تا اشکالات توافق پیشین تکرار نشده و توافق جدیدی انجام شود که به سرنوشت قبلی دچار نشود. با این حال بهرغم حسن نیت طرف ایرانی و انعطاف معقول و منطقی ایران، طرف امریکایی همچنان به دنبال اهداف زیادهخواهانه خود از این توافق است. در این باره برخی نکات قابل توجه است:
۱. جمهوری اسلامی ایران تاکنون برای رسیدن به توافق، حداکثر انعطاف را نشان داده و تمام مساعی خود را برای رسیدن به یک توافق معقول و منطقی که ضامن منافع ملی ایرانیان باشد، انجام داده است. امروز روزی است که طرف غربی، و به خصوص طرف امریکایی، میبایست ادعاهای خود را ثابت کند و اراده خود را برای احیای توافق نشان بدهد و از بهانهگیریهای بیهوده دست بردارد.
۲. آنچه از رویکرد طرف امریکایی روشن است تلاش برای تحمیل توافقی با ابهامات و منافذ زیاد است تا هرگاه که اراده کردند از این ابهامات و منافذ برای ناکارآمد کردن توافق در موضوع تحریمها و نیز دستاویز قرار دادن آن برای باز کردن موضوعات و مسائل جدید و منوط کردن رفع تحریمها به این مسائل جدید استفاده کنند. رویکردی که به روشنی نشاندهنده خوی فریبکار و مزور امریکاییهاست. تجربه قبلی برجام نشان میدهد که گنجاندن یک فعل یا حتی یک حرف اضافه مبهم در متن توافق نیز از حیله امریکاییها به دور نیست و بعداً میتواند دستاویز نقض جدی تعهدات طرف غربی باشد.
۳. امریکاییها علاوه بر تلاش زیاد برای تحمیل توافقی با ابهام در موضوعات مهمی، چون تحریمها و تضمینها، در تلاش هستند با باز گذاشتن پرونده موضوعات پادمانی بین ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، یک بهانه مهم و ظاهراً مشروع را برای زیر پا گذاشتن تعهدات خود و تحت فشار قرار دادن مجدد ایران در دست داشته باشند. جمهوری اسلامی ایران چگونه باید توافقی را بپذیرد که در آن پروندهای به نام سؤالات پادمانی آژانس که به روشنی با هدایت رژیم صهیونیستی طراحی و پیگیری میشود باز بوده و منشأ بسیاری از اقدامات بیاثرکننده برجام و متضرر کردن ملت ایران خواهد بود؟ و آیا اساساً رسیدن به توافقی با عدم بسته شدن پرونده مسائل پادمانی خواهد توانست تحریمها را لغو و منافع اقتصادی ملت ایران را تأمین کند؟ پرونده سؤالاتی که ایران بارها به آنها پاسخ داده و در واقع اتهامات مطرح شده توسط آژانسی است که هدایت آن کاملاً تحت مدیریت امریکا و رژیم صهیونیستی بوده و رئیس آن نیز طی مذاکرات چند ماه گذشته چندین بار به سرزمینهای اشغالی سفر و با مقامات رژیمی دیدار کرده که اساساً عضو NPT نبوده و دشمن مسلم ایرانیان است!
۴. مردم ایران باید توجه داشته باشند که تأمین منافع ملی ایرانیان و منفعت داشتن هر نوع توافقی و به عبارت روشنتر خوب یا بد بودن یک توافق به صورت فینفسه در خود یک توافق میتواند باشد یا نباشد و این مفاد حقوقی و نیز ترتیبات اجرایی و تضامین موجود در یک توافق است که به آن ماهیتی تضمینکننده منافع ملی یا ناقض منافع ملی را خواهد داد نه نامه فلان تعداد نماینده مجلس امریکا به رئیسجمهور این کشور علیه توافق هستهای یا نامه ۵ هزار مقام امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی به جو بایدن برای عدم انجام توافق! آیا برای دولت فریبکاری مثل امریکا و رژیم جنایتکاری مثل اسرائیل در راستای جنگ شناختی علیه افکار عمومی مردم ایران برای فشار به مذاکرهکنندگان و مسئولان ایرانی و نیز ایجاد خطای محاسباتی در ذهن مسئولان ایرانی برای ایجاد فضای هیجانی کاذب برای قبولاندن توافقی که تأمینکننده منافع ایران نبوده و اراده امریکا و رژیم صهیونیستی را تحمیل کند، کار سختی است که سفارش نامهها و بیانیههای کذا را بدهند؟! پس شرط عقل این است که تحت تأثیر فضای هیجانی القا شده قرار نگرفت، اسیر بازیهای عمدتاً رسانهای نشد و در آرامش و با کمال هوشیاری با طرف مقابل برخورد کرد و اجازه داد مذاکرهکنندگان بدون ذرهای فشار اجتماعی ناشی از عملیات ادراکی طرف مقابل، کار خود را انجام دهند.
۵. امروز در شرایطی هستیم که به دلیل وضعیت جدید جهانی، تحریمها دیگر مثل سابق اثرگذار نیست و ایران نیز توانسته تا حد زیادی خود را با وضعیت موجود وفق دهد. دولت جدید ایران نیز برخلاف دولت قبلی هیچ موضوعی را به سرنوشت مذاکرات گره نزده و با یک دیپلماسی فعال با همسایگان و قدرتهای غیرغربی توانسته در زمینههای بینالمللی و اقتصادی توفیقات خوبی به دست بیاورد. ایران نیز کشور ۲۰ و حتی ۱۰ سال پیش نیست و توانسته در حوزههای مختلف قدرت خود را توسعه بدهد و به یک قدرت مسلم منطقهای و حتی فرامنطقهای تبدیل شود، به گونهای که اروپاییها از ایران برای حل مسئله اوکراین درخواست میانجیگری کردهاند. با ادامه روند تحولات جهانی، نظم موجود جهانی نیز دستخوش تغییرات جدی شده و با استفاده بیش از حد و افراطی امریکا از ابزار تحریم در ارتباط با کشورهای مختلف، به نظر میرسد چاقوی تحریم روز به روز کندتر شده و خواهد شد. با این اوصاف شایسته نیست که به مذاکرات هستهای اهمیتی بیش از اندازه داد و برای رسیدن به هر نوع توافقی، بیدقتی و تعجیل شود یا توافقی ضعیف را که متضمن کامل منافع ملی و لغو تحریمها نباشد، پذیرفت.
۶. وندی شرمن، مذاکرهکننده ارشد امریکا در توافق قبلی برجام گفته بود فریب و نیرنگ در DNA ایرانیان است، ولی واقعیتهای تاریخی و موجود نشان میدهد که دقیقاً این سیاستمداران امریکاییها هستند که فریب و نیرنگ نه تنها در ذات آنها که جزئی از هویت تاریخی و سیاسی آنان است و لازم است همه این موضوع را مدنظر قرار دهند.
امریکاییها تمام تلاش خود را خواهند کرد تا توافقی نهایی شود که توانمندی هستهای موجود ایران را برچیدهسازی، معکوسسازی و فریزسازی نماید، بدون آنکه منفعت قابل توجهی به ایران برسد. موافقت یا مخالفت رژیم صهیونیستی و سایر ارکان غیر دولتی امریکا با برجام نیز در نتیجه نهایی آن که همان مهار ایران هستهای است، نهفته است و نه در این ژستهای مخالفت یا موافقت رسانهای و سیاسی! پس باید با چشمانی باز در برابر امریکا به عنوان سردمدار نظام سلطه ایستاد و از خوشبینی در برابر آن پرهیز کرد و اسیر عملیات رسانهای آن نشد و فراموش نکرد که این امریکا همان امریکایی است که ایرباس ایران را بر فراز خلیجفارس مورد حمله قرار داد، از صدام سالها علیه ما حمایت کرد و بعد از پذیرش برجام توسط ایران آن را آن گونه زیر پا گذاشت و سردار دلها را بزدلانه ترور کرد! در برابر امریکای فریبکار باید با هوشمندی برخورد و از غفلت پرهیز کرد.»
رنج برجام از فقدان اراده
جعفر گلابی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «یادش بخیر، وقتی برجام امضا و اجرا شد همه به جز اسراییل و افراطیون برنده شدند و وقتی ترامپ از برجام خارج شد امریکا فقط در زجر مردم ایران موفق شد والا در متوقف ساختن برنامه هستهای ایران کاملا باخت. حالا طرفین در حال آخرین چانهزنیها هستند تا امتیاز بیشتری کسب کنند، چانهزنیهایی که گاهی حواشی میدانی مثلا در آبهای خلیج فارس یا دریای سرخ و حتی اصطکاک نظامی در سوریه پیدا میکند و نشاندهنده حساسیت بسیار بالای مناقشه هستهای غرب با ایران است. برخلاف دوره پیشین مذاکرات در دولتهای روحانی و اوباما که دوطرف ارادهای قاطع و روشن برای رسیدن به نتیجه داشتند و از خود انعطاف نشان میدادند در دور جدید این اراده به چشم نمیخورد و گویا کوچکترین مسائل هم میتواند کل مذاکرات را متوقف یا ماهها به تعویق بیندازد. امریکا به اندازه اسراییل و خصوصا اروپا نگران پیشرفتهای هستهای ایران نیست و ایران هم به هر حال به نوعی با تحریمها کنار آمده است و روزگار میگذراند. ظاهرا دو طرف آمادگی ناگفتهای دارند که هفتهها و ماهها رایزنی کنند و حتی تلاشهای بیصبرانه اروپا را عقیم بگذارند. هرکدام انتظار دارند که مجموع حوادث مرتبط و غیر مرتبط اثر خود را بگذارد و جنگ دیپلماتیک را مغلوبه کند. زمستان سرد اروپا بدون گاز روسیه، ایران را امیدوار به امتیاز گرفتن بیشتر میکند و اوضاع وخیم اقتصادی ایران طمع امریکا را برمیانگیزاند که مردم به تنگ آیند و تحولی رخ دهد! این محاسبات درست باشند یا غلط تاکنون اثرساز بودهاند و چهبسا اگر حادثه بزرگی رخ ندهد زورآزمایی موجود همچنان ادامه پیدا کند و نتیجهای در برنداشته باشد یا به باخت کامل یکی از طرفین منجر شود. اگر مردم ما در مضیقه نبودند و اگر انواع حوادث طبیعی و غیرطبیعی نیاز به منابع مالی برای پیشگیری و مقابله نداشتند از نظر سیاسی بهترین گزینه در حداکثر چانهزنی و ستاندن بیشترین امتیازات ممکن بود ولی ما در حال حاضر به واسطه تحریمهای غیرانسانی امریکا روزانه دچار خسارتهای بزرگ مادی و معنوی میشویم که جلوگیری از آنها خود یک پیروزی است و در کشور روح جدیدی میدمد که در برابر امتیازات موردی بزرگ و مغتنم است.
صداوسیما هرچقدر تبلیغ کند که دستاوردهای دولت رو به فزونی و مشکلات مردم رو به کاهش است تحرک لازم و ضروری در اقتصاد کشور رخ نخواهد داد. دیگر عامیترین افراد هم نیاز به غور در ارقام و آمار اقتصادی ندارند، کافی است نرخ دلاروسکه را بدانند ومیزان تغییرات مثبت یا منفی، افزایش یا کاهش رفاه خودرابسنجند.
پیشرفتهای غیرقابل بازگشت هستهای ایران برگ برنده ایران درضمانت اجرایی لغو تحریمهاست.اگرتوافق صورت گیرد و باز هم دولت امریکا بخواهد از برجام خارج شود نتیجهاش ازهماکنون مشخص است و به نظر نمیرسد که حتی تندترین رجال جمهوریخواه امریکا هم با همه تبلیغاتی که میکنند به آن تن دردهند. درواقع با امضای برجام 6 قدرت جهانی بخواهند یا نخواهند پذیرفتهاند که برهم زدن آن ازسوی دولت بعدی امریکا یعنی اعطای مجوزغنیسازی صددرصدی به ایران است.
در چنین شرایطی به نتیجه رساندن برجام واقعا یک برد تمامیار و بدون ضرر برای ایران است. اقدام در برابر اقدام حتی لازم نیست در مفاد توافق ذکر شود، تهران میتواند پیش یا پس از امضای برجام طی یک بیانیه رسمی اعلام کند که اگر امریکا بار دیگر بر سر مسائل هستهای تحریمی متوجه ایران کند یا همه تحریمها را برگرداند معنایش مجازشدن جمهوری اسلامی برای برداشتن همه محدودیتهای اتمی است. چنین اقدامی حتی امکان اقناع افکار عمومی جهان را در بردارد که نباید از چنین فرصتی غفلت کرد، با این تفاوت که اینبار ضمانت اجرایی مهم و فیصله بخش را هم در بردارد. در مقابل اگرایران از خود انعطاف نشان ندهد این فرصت از دست میرود وتوپ درزمین تهران قرارخواهد گرفت و غولهای تبلیغاتی که اکثرا متعلق به امریکا هستند این توان را دارند که بنبست مذاکرات را به ایران نسبت دهند و نادیده گرفتن محدودیتهای هستهای را برای ملت ایران پرهزینه کنند. اتفاقا حتی در چارچوب دشمنی با امریکا خلع سلاح او برای ادامه فشارهای اقتصادی علیه مردم ایران همان مشت کوبندهای است که انقلابیون همواره مایلند آن را بر دهان کاخ سفید بکوبند. آیا سوپرانقلابیهای ضد امپریالیسم خوشتر دارند که امریکا بتواند دوباره اجماع جهانی ایجاد کندو شورای امنیت سازمان ملل را در مقابل ایران قرار دهد و همچنان اقتصاد و معیشت مردم را زیر منگنه نگاه دارد؟ اگر چنین است آن را صریحا به مردم بگویند تا افکارعمومی قضاوت خود را بکند. مسلما روسیه و چین درنهایت مایل به تجهیز ایران به سلاح هستهای نیستند و اگر اوضاع رو به تندی رود نهایتا سکوت خواهند کرد.دراین صورت حتی دور زدن و خنثیسازی تحریمها مشکلتر خواهد شد و باز هم فشار آن متوجه مردم خواهد بود. همان مردمی که در مناقشه کنونی مهمتر از همهچیز هستند و منافع آنها در مذاکرات مشخص میشود. پیروزی در مذاکرات به اراده جدی نیاز دارد که اگر حاصل نشود شرایط دلخواه هیچگاه به دست نمیآید. توافق خوب درلغوهرچه زودترتحریمهاست واتفاق بد ادامه فشاربه مردم ایران و تعلیق اموراقتصادی و توقف صدها طرح و پروژه ضروری کشور است. مسوولان در محاسبات خود باید همهچیز ازجمله تغییرات خطرناک اقلیم را بگنجانند و از سیل هولناکی که در پاکستان رخ داد و بیش از 1000 کشته برجا گذاشت و بالاتر از 10 میلیارد دلارخسارت به بارآورد عبرت بگیرند که وقت تنگ است.»
چند معیار مهم در ارزیابی دولت روحانی و رئیسی
محمد ایمانی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: «1-یک معیار مهم در ارزیابی مدیران، میزان رضایت و امیدی است که در میان ملت یا دشمنان برمیانگیزند. مدیران به همان میزان که در خدمت به مردم موفق باشند، موجب کینه دشمن خواهند شد. در این صورت، طبیعی است زبان دشمنانی که روی نقاط ضعف و گرفتاری مانور میدادند، کُند شود و به ناچار، خبرهای خوب را سانسور کنند. این واقعیتی است که پس از راهاندازی طرح ملی غدیر و تامین آب ۴.۷ میلیون نفر در 26 شهر و 1608 روستای خوزستان به چشم آمد. رسانههای بیگانه و دنبالههای آنها ترجیح دادند حاصل همت و تلاش چندهزار مهندس و کارگر ایرانی را سانسور کنند. آنها در حالی ناراحتی خود را از شادمانی مردم بروز دادند که ظرف چند سال گذشته، با بهانه کردن مشکل آب، به التهاب و ناامنی در خوزستان دامن زده بودند.
2- پروژه آبرسانی غدیر، متاسفانه ۱۲ سال به طول انجامیده بود. بهانه، فقدان منابع مالی بود. پروژه تا سال گذشته، فقط ۴۵درصد پیشرفت داشت و قرار بود سه سال دیگر هم طول بکشد! اما با همت دولت و قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا(ص)، ظرف ده ماه به سرانجام رسید تا مردم شریف خوزستان، بیش از این در رنج نباشند. این، یکی از دهها مصداق احیای اعتماد و امید و نشاط در میان مردم است. دولت، درست در زمانی که به مهار قتلعام روزانه 709 نفر در اثر کرونا همت میگماشت، در زمینه گسترش دیپلماسی و افزایش درآمدهای نفتی و غیرنفتی جدیت به خرج داد و ضمنا، ظرفیتهای ملی را تدریجا به میدان آورد. اینگونه بود که دهان رسانههای آمریکایی و انگلیسی و صهیونیستی چه در موضوع کرونا و چه معضل آب خوزستان دوخته شد.
3- اکنون دیگر خبری از یاوهگویی نتانیاهو نیست. او 20 خرداد 1397 گفته بود «مردم ایران قربانی یک رژیم استبدادی بیرحم هستند که حتی آب مورد نیاز را هم از آنها دریغ میکند. عیسی کلانتری وزیر پیشین کشاورزی [رئیس وقت سازمان محیطزیست] اشاره کرد که بهدلیل آسیبهای محیطزیستی، ۵۰ میلیون نفر از جمعیت ایران ناچار به ترک خانه خود خواهند بود.» نتانیاهو در ادامه میگوید: «اسرائیل از مردم ایران حمایت میکند و میخواهد به نجات تعداد بیشماری از آنها کمک کند. ما از فناوری خوبی برخورداریم و میتوانیم حدود 90 درصد از آب فاضلاب خود را بازیافت کنیم. اسرائیل توانایی لازم برای جلوگیری از این فاجعه زیستمحیطی را دارد. اسرائیل وبسایتی به فارسی برای آموزش مقابله با بحران آب راهاندازی کرده. ما به کشاورزان ایرانی نشان میدهیم چگونه خانواده خود را سیر کنند. مردم ایران نباید به تنهایی در برابر چنین رژیم بیرحمی بایستند»!
4- این لاف گزاف، در حالی بود که رژیم صهیونیستی در کنار مدیترانه، با بحران آب و خشکسالی دست به گریبان بود. روزنامه هاآرتص همان زمان هشدار داده بود «حتی اگر امسال پربارش باشد، اسرائیل همچنان در وضعیت بحران آب باقی خواهد ماند. مقامات ذیربط میگویند، دریاچه طبریه بهعنوان بزرگترین منبع آب، تا چند سال دیگر بهطور کامل از بین میرود و به مرداب تبدیل میشود». روزنامه تایمز اسرائیل هم به نقل از سازمان آب رژیم صهیونیستی هشدار داده بود در صورت تداوم وضعیت بحرانی، ممکن است در برخی مناطق، هیچ آبی در لولهها وجود نداشته باشد. رژیم صهیونیستی از بزرگترین واردکنندگان آب در منطقه بوده است.
5- سخنان فریبکارانه نتانیاهو، دقیقا همان زمانی بود که صهیونیستها از آمریکا میخواستند برای به زانو درآوردن ملت ایران، فشار تحریمها را «حداکثری» کنند. در عین حال، گروهکهای تروریستی مزدور سیا و موساد و MI6، سرگرم تحریک به اغتشاش و اقدامات خرابکارانه در مناطقی مثل خوزستان بودند. نخستوزیر مستاصل اسرائیل در ویدئوی مذکور، روی سخنان کسی (معاون بعدی رئیسجمهور و رئیس سازمان محیطزیست در دولت روحانی) مانور میداد که دو سال بعد، رئیس سازمان محیطزیست شد؛ اما نهتنها اتفاق سازندهای در این سازمان رخ نداد، بلکه کسی به معاونت سازمان انتخاب شد که همکار رسانههای ضدایرانی و جاسوس بیگانگان بود. جاسوسان محیطزیستی مرتبط با موساد، در همین دوره بازداشت شدند.
6- ناتواننمایی کشور، بدون کمترین همت و تدبیر برای حل مشکلات، و موکول کردن مسئولیتها به بستن با کدخدا، ویژگی بارز مدیریت اشرافی غربگراست. در رأس این مدیریت، کسی بود که
17 خرداد 94 گفت «تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید، تا مسئله محیطزیست، اشتغال جوانان، و صنعت حل شود، تا آب خوردن مردم حل شود، تا منابع آبی زیاد شود». طبیعتا، تا وقتی مشکلات سر جای خود بود و دولت، اهتمام جدی به حل مشکلات نمیکرد، دلیلی نداشت دشمن، تحریمها را بردارد. ما با یک چرخه دائما کاهنده و تحلیلبرنده توانمندیهای ملی مواجه بودیم. باورکردنی نیست؛ اما اوایل مرداد 1394 (دو ماه بعد از سخنان آقای روحانی) آقای «ع- ف» از نمایندگان حامی دولت در مجلس نهم گفت: «احساس میشود در ۱۲ سال گذشته، اروپا از ورود ابرهای بارشی به آسمان ایران جلوگیری کرده، و از زمان توافق، آب و هوا به کلی متحول شده(!) بارانهایی که بهصورت سیل درآمده حتما همین بارانهای بلوکهشده ایران بوده که پس از لغو تحریمها آزاد شده. مشاهده میکنید شرایط جوی بعد از مذاکرات تغییر کرده و بارشها افزایش پیدا کرده و گرما کاهش یافته. به نظر میرسد علت خشکسالیهای اخیر، جنگ و جدال هستهای بوده است»! این در حالی بود که برجام، صرفا امضا شده بود و تازه، از اواخر دیماه 94 به اجرا درمیآمد!
7- چالش مشابه مسئله آب، مشکل تامین برق و گاز بود. قطع برق همزمان با گرمای بیسابقه، کلافهکننده و آزاردهنده شده بود. سطح چالش به این حد نازل رسیده بود که مردم و فعالان اقتصادی از دولت میخواستند جدول خاموشیها را اعلام کند تا بتوانند برنامهریزی کنند؛ اما همان هم دریغ میشد. کشور در حالی دچار چالش شده بود که میتوانست و باید، طبق سند چشمانداز، سیاستهای اقتصاد مقاومتی و برنامه توسعه، صادرکننده برق و گاز در منطقه باشد؛ بدون نفت، ارزآوری داشته باشد و سازوکار مبادلات با همسایگان را چنان در هم بتند، که تحریم از خاصیت بیفتد. اما متاسفانه، مدیریتی که در حوزه نفت میگفت «پالایشگاهسازی، کثافتکاری است»، در حوزه نیرو ادعا میکرد «ساخت نیروگاه برای ۲۰۰ ساعت، توجیه اقتصادی ندارد
و زیر بار فشار مافیای نیروگاهسازی نمیروم»؛ در حوزه ساختوساز مسکن هم که میتوانست پیشران رونق اقتصاد کشور باشد، افتخار میکرد حتی یک واحد مسکونی نساخته؛ و مدیر چهارم مدعی بود «تاکید بر خودکفایی در تولید گندم اشتباه است»!
8- یک معیار مهم در ارزیابی عملکرد مدیران، میزان امیدی است که در میان ملت برمیانگیزند، و بُغضی که در دل دشمنان پدید میآورند. اگر تسریع در بهرهبرداری از پروژه آبرسانی، مردم را امیدوار و شادمان میکند، طبیعی است که دشمنان مترصد برای ایجاد نارضایتی را
سر خشم بیاورد و مثلا قرارگاه خاتمالانبیای سپاه پاسداران را بارها تحریم کنند. در ماجرای تحریم بنزین هم مهندسان سپاه بودند که به ساخت پالایشگاه ستاره خلیجفارس همت گذاشتند و با تولید و صادرات بنزین، تحریمکنندگان را تحقیر کردند. نقطه مقابل این رویکرد، مدیریتی بود که با حذف کارت سوخت (شفافیت)، موجبات قاچاق روزانه 100 میلیارد تومان (144 هزار میلیارد تومان ظرف 4 سال) را فراهم کرد و با سوءتدبیر عجیب خود، مجال آشوبافکنی را در آبان 1398 به دشمن داد.
9- اکنون میتوان به حکمت بیانات رهبر انقلاب در دو دیدار به فاصله یک سال پی برد. ایشان ششم مرداد 1400 در آخرین دیدار با دولت دوازدهم فرمودند: «دیگران باید از تجربههای شما استفاده کنند. یک تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هرجا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ این تجربه بسیار مهمّی است. مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول و منوط کرد، چون قطعاً شکست میخورَد. شماها هم هرجایی که کارهایتان را منوط کردید به غرب، ناموّفق ماندید؛ هرجایی که قد عَلَم کردید و حرکت کردید، موفّق شدید. نگاه کنید کار را؛ کارکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم اینجوری است. هرجا شما موضوعات را به توافق و مذاکره با غرب و آمریکا و مانند اینها موکول کردید، آنجا ماندید و نتوانستید پیش بروید؛ چون آنها کمک نمیکنند، دشمنند دیگر... یکبار توافقها را نقض کردند و کاملاً بیهزینه نقض کردند. و الان هم که گفته میشود بایستی تضمین بدهید که نقض نمیکنید، میگویند تضمین نمیدهیم».
10- رهبر انقلاب، همچنین چند روز قبل در دیدار با اعضای دولت سیزدهم گفتند: «در بخش توفیقات، به نظر من مهمترین توفیق این دولت، زنده کردن امید و اعتماد در مردم است. مجموع عملکرد دولت، به مردم این احساس را داد که دولت وسط میدان است، مشغول کار است، دارد تلاش میکند و برای آنها خدمت میکند. این، امید مردم را و اعتماد مردم را تا حدود زیادی احیا کرد... یک توفیق دیگری که شما پیدا کردید، این سفرهای استانی است... توفیق دیگری که شما داشتید، سرعت عمل شماست در قبال حوادث پیشبینی نشده مثل سیل و زلزله... یک توفیق دیگرِ دولت، این بود که جامعه را از حالت چشمانتظاری و نگاه به بیرون خارج کرد... اینکه حالا باید حتماً با فلان کشور ارتباط برقرار کنیم تا مشکلاتمان حل بشود، یا فلان گره باید از فلان جا باز بشود تا مشکلات ما حل بشود، این خیلی برای کشور مضر است... یک توفیق دیگر شما این است که این دولت، از فرافکنی و بهانهتراشی احتراز کرده و مسئولیّت پذیر بوده. ما در این مدّت، از مسئولین محترم دولتی نشنفتیم که بگویند «نمیگذارند کار کنیم، اختیار نداریم، اختیارات دست ما نیست»... میگوید «ما هستیم، باید کار کنیم و کار هم میکنیم. این نقطه مثبت بسیار مهمّی است».
تمثیلی برای فردای توافق!
علی دهقان سردبیر روزنامه شرق نوشت: «برای لحظهای تصور کنید که همین فردا قرار است تحریمها بار خود را از روی دوش توسعه ایرانی بردارند. در پرده نخست بیشک امیدی که در بطن این خبر نهفته است، میتواند ضربان مثبتی را برای بازار و محل تجمیع زندگی اقتصادی مردم به همراه آورد. همین احساس کوچک شادمانی از اینکه راهی به سوی فردایی بهتر وجود دارد، خود یک محرک برای تغییر رنگ دادههای مأیوس به شمار میروند. برای همین در نگاه نخست بازگشت فرایندهای تحمیلی را میشود یک انرژی در سطوح ارگانیسم اقتصاد ارزیابی کرد؛ ولی این نهایت کار نیست. گرههای ساختاری اقتصاد ایرانی یا بزمهای ناهنجاری که غیرمولدها در مقام تصمیمسازیهای اجرائی بر قطر نارساییهای ساختاری افزودهاند، چشمانداز مطلوبی را در مقابل چشم قرار نمیدهد. در فردای تحریمها صرفا با امید نمیشود ارزش افزوده ملی را در جایگاهی کارآمد قرار داد که حتی نسلهای آینده هم بتوانند کمی از پشتوانه شکلگیری یک عقلانیت ابزاری یا ساختارمندشدن وجوه عقلانیت اجتماعی بهره ببرند. به گمانم مسئله اصلی فردا فروش نفت یا نرخ پولهای خارجی و وضعیت فضای کسبوکار نیست، نه اینکه نباشند، بیشک رونق این مؤلفههای اقتصادی معنایی جز رشد و پیشرفت ندارند. باید نگاه را برداشت و کمی دورتر برد و تا حدودی چشماندازی عمیقتر را بررسی کرد. پرسشگری، فهم مطلوبیت اقتصادی را از لایههای سطحی به دهلیزهای عمیقتری میبرد. مثلا میشود پرسید که آیا رفع تحریمها جدا از امیدآفرینی و گشایش مقطعی در تعاملات اقتصادی میتواند منجر به ایجاد راهبردهایی برای مبارزه با «تعارض منافع» شود؟ میدانیم نابرابری، فصلی دردآور برای اقتصاد ایران است. بیش از 80 درصد نقدینگی غیرمولد را در ایران سپردهها تشکیل میدهند که بیش از 70 درصد آنها در اختیار یک درصد سپردهگذاران است. این دو عدد نمایی واضح از گیومه بزرگ نابرابری را به رخ میکشند. آیا رفع احتمالی تحریمها و توفیق در توافق وین میتواند مبنایی برای اصلاح فعالیت شبکه خصوصی بازار پولی کشور و کاهش این سطح از نابرابری شود؟ خاطره مشترک چند نسل از فعالان اقتصادی ایران، رنجهایی را تبیین میکند که تولیدکنندگان و صاحبان سرمایههای مولد یا به تعبیری کارآفرینان ملی متحمل شدهاند. در کنار آنها که بنشینی گاهی خاطرات دردآوری را میشنوی که میان یک تولیدکننده جوان با یک تولیدکننده سالمند به طور مشترک دست به دست میشوند. همه آنها زیاندیده فقدان اندیشه صنعتی و بالانشینی اقتصاد پولی هستند. تولیدکننده بیشک جایش روی چشم توسعه است؛ اما سالها میشود که آنها غبار ناکارآمدیهای اجرائی و زیرکیهای بدنه پولی کشور را در گلوی خود تجربه میکنند. اگر فردا دوباره به زنجیره جهانی وصل شدیم، آیا راهکاری برای غلبه بر مشکلات تولیدکنندگان وجود دارد؟ آیا میشود تولیدکننده داخلی را از آرزوی غلبه بر مشکلات بوروکراسی فشل عبور داد و به سرمنزل آرامش رساند؟ فقر در ایران وجود دارد و تا آن را لمس نکنیم، نمیشود مختصات غلبهکردن بر آن را طراحی کرد. فقر یک مسئله اقتصادی/ نهادی است که بنا بر مصالح سیاسی و با اتکا به آمارهای ریز و درشت، انکار یا تأیید آن واقعی نخواهد بود. آمارهای رسمی میگویند در انتهای دهه 90 چیزی معادل ۷۴ درصد از کل هزینههای سالانه یک خانوار شهری صرف خرید کالاهای غیرخوراکی شده است؛ یعنی یک خانوار شهری بخش بزرگی از درآمد خود را در سال برای مسکن و کالاهایی نظیر سوخت صرف کرده است. این معنایش فقری تلخ است. با این همه تا در پوستین فقرا نباشیم، درکِ زخمِ فقر مفهومی نخواهد بود. دوسوتو، اقتصاددان پرویی، میگوید: کسانی که به دنبال اصلاح وضعیت فقرا هستند، باید خود را به جای فقرا قرار دهند و راه آنها را دنبال کنند. باید حباب بلورین فقر را شناخت و درون آن قرار گرفت که ماهیت این فاجعه اقتصادی مشخص شود. این نگاه یعنی در مواجهه با فقر برخورداری از یک عقلانیت اجتماعی، عبور از منفعتطلبیهای فردی و گروهی و درک مقتضیات جامعه ضرورت دارد. از منظر فوق نهاد دولت در سالهای گذشته یکی از ارکان تولید فقر محسوب میشود. پیکره تصمیمسازیهای روشمند این نهاد (در بسیاری از مواقع) در اختیار نیروهای غیرمولد و فاقد توان تولید ثروت کارآمد بوده است. این جریان در بطن خود فقدان درک محتوایی فقر را نهادینه کرده است. مسئولیتهای اجرائی مبتنی بر رانتهای سیاسی یا رفیقبازیهای رانتی نیاز به عقلانیت اجتماعی را باور ندارد و به طور طبیعی گسترش این تصویر، نهاد اجرائی را به پایگاه فاقد تخصص و جدایی از نیروهای کارکردگرا و مولد تبدیل کرده است. قطعا عارضه فقر باید به عنوان معلولی برای این علت در نظر گرفته شود. فردای ارتباط دوباره با گردونه نظام بینالملل نمیتواند جدا از راهبردسازی برای غلبه بر مشکلات ساختاری باشد و قطعا بدترین برخورد با این عوارض نیز جهتگیریهای سیاسی، گریز از راهکارهای علمی یا دفع این واقعیتها با بهانههایی نظیر سیاهنمایی خواهد بود. جامعه با کارکرد سلامت نهادی، بیشک جامعهای خواهد بود که به مقتضیات عقل اجتماعی تن دهد. همه در فردای احتمالی بسط ارتباطات جهانی باید نیروهایی گرفتار و دغدغهمند باشیم؛ اما در راستای گریز از سیطره اجرائی لشکر بیکاران و تکیه بر پتانسیلهای کارآمد و مولد؛ در غیراینصورت این در بر همان پاشنه خواهد چرخید. اینگونه نیست؟»
پرطنینترین سخن رهبری
محسن مهدیان؛ مدیرعامل موسسه همشهری نوشت: «یکم. خاطرتان هست آنروزهای دهه60؛ چه خاطرات خوشی. پر از همدلی و همیاری. برای خیلیها آن روزها نوستالژی است. اتفاقا دشمن هم فهمیده است و تلاش بیامان و جاهلانهای میکند تا بهجای نوستالژی دهه60 نوستالژی دهه50 را بسازد؛ نوشتم جاهلانه چون خیال میکنند این وارونهسازی نیز دستساز است. بگذریم از این بلاهت تودرتو.
با این حال از نوستالژی دهه60 هم باید عبور کرد.
دوم. پرطنینترین سخن رهبری چیست؟ پربسامدترین هم شاید باشد؛ اما در طنین شک ندارم. طنین یعنی چه؟ یعنی بیشترین تأکید ایشان در تمام سالهای رهبری. از کدام طنین، سخن میگوییم؟ از هویت. رهبری در اغلب سخنرانیهای معرفتی خود ازجمله دیدار اخیر با شرکتکنندگان در مجمع جهانی اهلبیت به این هویت ماندگار اشاره کردند. هویتی مانا و تصویری از تابآوری این انقلاب. تا جایی که فرمودند این تابآوری و ماندگاری از اصل انقلاب نیز مهمتر است.
حتی وقتی از مردم میگویند باز هم به همین هویت اشاره میکنند؛ اینکه مردم امروز از روزهای اول انقلاب نیز ایمانیترند.
جالب اینکه وقتی از دشمن هم میگویند باز به همین هویت ارجاع میدهند؛ اینکه میفرمایند دشمن امروز پیچیدهتر از گذشته است و این نشانه قویترشدن این انقلاب و مردم است.
سوم. راز این ماندگاری را نیز توضیح دادند؛ ماندن بر مدار جمهوریت و اسلامیت و در یک کلمه استقامت این مردم.
چهارم. اما چرا ماندگاری مهمتر از تاسیس است؟ این سؤال ممکن است به زبان هم نیاید، اما هر کس نوستالژی دهه60 را به ذهن داشته باشد این سؤال ساده برایش پیش میآید که آنروزهای به یادماندنی کجا و این روزها کجا؟ آن حال خوش و این سختیها... .
پنجم. شما اهل زیارت هستید. اهل فعالیتهای مذهبی و معنوی و حتما هم از این مناسک مذهبی خاطره خوش دارید؛ کدام خاطره؟ کنار ضریح یا در هیئت یا اعتکاف یا سفر حج و یا هرچه و هرجا؛ از آن لحظات یک حال خوش بهخاطر دارید. اغلب همینند و در این حال احتمالا تصمیمهای شخصی مهمی میگیرند؛ مثل اینکه برخی خطاهای خود را اصلاح و جبران کنند. اما در این عزم برخی جزم دارند و برخی نه.
با این حال برای هر دو آن حال خوش معنوی، خاطرهانگیز است هرچند برای برخی تثیبت شده است و برای برخی تنها یک نوستالژی است.
ششم. اهل معرفت در بیان عرفان عملی معتقدند گام اول سلوک و خودسازی، یقظه و تحول درونی است که همواره با یک حال خوش معنوی همراه است اما گام اصلی، مرحله مقام و تثبیت است که همراه با سختی است و ممارست میخواهد و صبوری.
القصه؛
نوستالوژی دهه60 برای این مردم گذشته است و امروزشان تثبیت و توسعه آن روزهاست.
راز ماندگاری این مردم رسیدن به مرحله مقام است؛ دوران تثبیت. راز مومنتر بودن این مردم نسبت به گذشته نیز همینجاست... .»
بومرنگ تحریمهای اتحادیه اروپایی علیه روسیه
مهدی گرگانی در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت: «شرکت «گاز پروم» روسیه از قطع دوباره صادرات گاز این کشور به اروپا از طریق خط لوله «نورد استریم 1» خبر داد. این شرکت علت توقف صادرات گاز را عملیات تعمیرات و نگهداری تجهیزات لجستیک این خط لوله اعلام کرد. این در شرایطی است که قیمت گاز در اتحادیه اروپایی جمعه گذشته به ازای هر ۱۰۰۰ مترمکعب به 3500 دلار رسید که بالاترین رقم در ۲۲ سال اخیر (1996) به شمار میرود. قطع صادرات گاز از خط لوله «نورد استریم 1» احتمالا شوک دیگری را به قیمت سوخت در اروپا طی روزهای آینده وارد و رهبران اروپا را با فشار مضاعف مواجه خواهد کرد.
توقف صادرات گاز روسیه به اروپا در حالی اعلام شده که طی چند هفته اخیر رهبران اروپا بارها درباره افزایش قیمت سوخت و کمبود گاز برای مصرفکنندگان هشدار دادهاند؛ گویی در حال آمادهسازی افکار عمومیشان برای یک زمستان سرد در کشورهای اروپایی هستند. بوریس جانسون، نخستوزیر موقت انگلیس در یادداشتی که دیروز اختصاصا درباره موضوع سوخت در روزنامه «دیلیمیل» نوشت، هشدار داد هزینه قبوض انرژی در ماههای آینده اشک شهروندان انگلیسی را درخواهد آورد. نخستوزیر بلژیک نیز با بیان اینکه افزایش سرسامآور قیمت انرژی برای همه بخشهای اروپا خطرناک خواهد بود، به احتمال فروپاشی همبستگی کشورهای اروپایی اشاره کرد. هرچند رهبران اتحادیه اروپایی در حال اتهامزنی به مسکو هستند و «ولادیمیر پوتین» را به استفاده از گاز به عنوان یک سلاح متهم میکنند اما باید گفت این تحریمهای غرب علیه روسیه بود که کار را به اینجا کشاند. طی ماههای گذشته صادرات گاز روسیه به اروپا به دلیل عدم ارسال قطعات فنی توربینهای این خط لوله از کانادا به روسیه که تحتالشعاع تحریمهای غرب قرار گرفته با ظرفیت بسیار کمتری انجام شده است تا جایی که رئیسجمهور روسیه چند ماه پیش در یک سخنرانی هشدار داد اگر روسیه قطعات فنی توربینها را از کانادا دریافت نکند، صادرات گاز به اروپا با مشکل مواجه خواهد شد. علاوه بر آن تحریمهای مالی، تجاری و بانکی غرب علیه مسکو مانع عمده دیگر در کاهش صادرات گاز روسیه به اروپا به شمار میرود. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین گفته مسائل فنی ایجادشده در پی تحریمهای غرب علیه روسیه، تنها مانع ایجادشده بر سر راه تامین گاز از طریق خط لوله «نورد استریم 1» است.
در واقع باید گفت مانع اصلی تامین گاز کشورهای اروپایی، تحریمهای غرب (به رهبری آمریکا) علیه روسیه است که با گذشت ۷ ماه اکنون همانند بومرنگ در حال بازگشت به خود اروپاییهاست.
بسیاری از ناظران سیاسی و تحلیلگران اروپایی از زمان شروع جنگ اوکراین درباره تبعیت کورکورانه اروپا از سیاستهای تحریمی آمریکا علیه مسکو هشدار داده بودند. استدلال این بود که ایالاتمتحده به دلیل موقعیت جغرافیایی نهتنها وابستگی به گاز روسیه ندارد، بلکه تحریم گاز روسیه منافع اقتصادی سرشاری نیز برای این کشور در پی خواهد داشت؛ اکنون آمارها نشان میدهد از زمان آغاز بحران گاز در اروپا، آمریکا به بزرگترین صادرکننده «الانجی» در جهان تبدیل شده است اما به دلیل مشکلات حملونقل و فاصله بسیار زیاد، صادرات گاز آمریکا به اروپا نهتنها کافی نیست، بلکه برای کشورهای اروپایی در برابر گاز ارزان روسیه، مقرون به صرفه هم نیست.
افزایش چند صد درصدی قیمت گاز و سوخت در اروپا که بیشترین فشار را به طبقه متوسط این اتحادیه وارد خواهد آورد، در واقع نتیجه حماقتها و هزینه سیاستهای نامعقول رهبران اروپایی است که روی دوش شهروندان عادی گذاشته شده است، در حالی که منافع سرشار آن عاید آمریکاییها میشود.
باید دید آیا مردم اروپا قادرند تا قبل از شروع زمستان سخت، رهبران خود را قانع کنند که این مسیر اشتباه را اصلاح کنند یا باید در خانههای سرد خود بلرزند!»