تحلیل از چپ و راست؛
ماراتن دیپلماسی
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
آقایان مدعی اصلاحات باج را توافق ترجمه نکنید!
حسین شریعتمداری در «کیهان» نوشت: « ۱- نگاهی - هرچند گذرا- به اخبار و رویدادهای داخلی و خارجی درباره مذاکرات وین، به وضوح حکایت از آن دارد که آمریکا و متحدانش با هماهنگی جریان غربگرای مدعی اصلاحات در داخل کشور تلاش گسترده و مشترکی را برای وادار کردن ایران به پذیرش پیشنهاد فاجعهبار غرب و تن دادن به توافقی خسارتبار، سازماندهی کرده و دنبال میکنند. قبل از پرداختن به موضوع اصلی وجیزه پیش روی، اشاره به سه نکته درباره ساماندهی این حرکت هماهنگ بیرونی و داخلی ضروری به نظر میرسد؛
اول؛ تلاش مشترک طرف خارجی و جریان بدسابقه داخلی، نشانه قابل تقدیری از ایستادگی مقتدرانه تیم هستهای دولت سیزدهم در مقابل باجخواهی حریف بیرونی است و حاکی از آن که تیم جدید برخلاف تیم قبلی از هوشیاری و توان بالایی برای حفظ منافع ملی و پیشگیری از تحمیل خواستههای غیرقانونی حریف برخوردار است.
دوم این که؛ مدعیان اصلاحات و تحمیلکنندگان فاجعه برجام به مردم و نظام، بیمحابا درباره واقعیات تلخی که برجام نتیجه آن بوده است، وارونهنمایی میکنند! به عنوان نمونه -و فقط یک نمونه- آقای روحانی میفرمایند: « اگر ترامپ از برجام خارج نشده بود و روند ادامه داشت، ما علیرغم بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله و همهگیری کرونا، میتوانستیم به رشد اقتصادی برسیم و تورم تکرقمی را ادامه میدادیم»! و این درحالی است که جناب ایشان، خود با خروج ترامپ از برجام موافقت کرده بود! تعجبآور است؟! بله. ولی به اظهارات روز ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ [۲۲ مِی] خانم فدریکا موگرینی (مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا) در مصاحبه با نشریه «پولیتیکو» که هرگز از سوی آقای روحانی و تیم هستهای دولت ایشان تکذیب نشد، نگاهی بیندازید، موگرینی میگوید «من از روحانی تضمین گرفتم که حتی در صورت خروج آمریکا از توافق و برگرداندن تحریمها، ایران به برجام پایبند بماند و از آن خارج نشود»! ... و دهها نمونه دیگر از همین نوع وارونهنماییها که این روزها در تلاش مشترک غرب و غربگراهای داخلی برای تحمیل توافق مورد قبول دشمن به کشورمان از آن استفاده میشود!
سوم؛ باتوجه به فراوانی نمونههای خلافگویی آشکار جریان مورد اشاره و نیز خسارت جبران ناپذیری که به نظام و مردم تحمیل کردهاند، پیشنهاد میشود که افراد شاخص این جریان در یک مرکز مسئول، نظیر بازرسی کل کشور و یا دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم مدیران دولتی، مورد مؤاخذه علنی قرار گیرند تا خلافگویی و وارونهنمایی آنها با ارائه اسناد غیر قابل انکار موجود بر همگان آشکار شده و زمینه سوءاستفاده بیشتر آنان که در بسیاری از موارد همسو با دشمنان تابلودار نظام بوده است از میان برداشته شود. به عنوان مثال، از آنها بخواهند فقط به یکی از دستاوردهای برجام برای کشورمان اشاره بفرمایند!!
۲- و اما، برخلاف آنچه مقامات و رسانههای غربی اعلام میکنند و در داخل کشور توسط شماری از مدعیان اصلاحات و اعضای دولت قبلی تکرار میشود، تاکنون مذاکرات وین به هیچ نتیجهای که تضمینکننده منافع ملی کشورمان و مخصوصاً تامینکننده انتفاع اقتصادی ایران باشد، نرسیده است و مذاکرات درباره چهار محور اصلی، کماکان بینتیجه مانده است. پادمان، لغو تحریمها، تضمین آمریکا که تعهدات خود را نقض نمیکند و اجرای مرحلهای توافق که پیشنهاد - بخوانید حیله- آمریکاست و تیم هستهای ایران با شناخت هوشمندانهای که از حریف دارد، به شدت با آن مخالفت میورزد.
مقامات و رسانههای غربی با این هدف که ایران را مانع انجام توافق معرفی کنند، درباره خودداری آمریکا از تن دادن به خواستههای قانونی و منطقی ایران سخنی نمیگویند و پیدرپی مصاحبه کرده و مقاله مینویسند که پیشنویس توافق مورد قبولِ طرفین آماده است و اکنون نوبت ایران است که گام نهایی را برداشته و توافق هستهای رسمیت پیدا کند ! انگیزه حریف از این بازی روانی، آن است که در افکار عمومی، ایران را مانع رفع تحریمها معرفی کند! و حال آن که حریف اصرار دارد تحریمهای اصلی باقی بماند و حتی حاضر نیست تضمین بدهد که بعد از انجام توافق به تعهدات برجامی خود وفادار باشد!
این بازی رذیلانه از سوی دشمن دور از انتظار نیست ولی آنچه تعجبآور است اصرار برخی از مدعیان اصلاحات و مسئولان دولت قبلی است که عهدشکنی حریف را دیدهاند، خودداری آمریکا از ارائه تضمین را میدانند و از باقی ماندن تحریمهای اصلی نیز باخبرند ولی در همان حال دولت و تیم هستهای را به باد انتقاد گرفتهاند که چرا به توافق تن نمیدهد؟! این حرکت جریان یاد شده، غیر از همسویی با دشمن - اگر نگوئیم وطنفروشی- چه مفهوم دیگری میتواند داشته باشد؟!
۳- آمریکا میگوید از آنجاییکه توافق هستهای به تصویب کنگره نرسیده است، نمیتوان تضمین داد که رئیسجمهور بعدی آمریکا (و یا همین رئیسجمهور فعلی در مقاطع بعدی) آن را نقض نکند! خُب، چگونه میتوان به توافقی با این ویژگی تن داد؟ و مدعیان اصلاحات با حمله به دولت از منافع کدام طرف چالش حمایت میکنند؟! گفتنی است خانم «نیکی هیلی» نماینده دولت ترامپ در سازمان ملل در مصاحبه با شبکه فاکسنیوز (وابسته به پنتاگون) میگوید:
« جو بایدن هرگونه توافقی را امضا کند به شما قول میدهم که رئیسجمهور بعدی آن را در روز اول حضورش پاره خواهد کرد»!
آقای دکتر باقری مسئول تیم هستهای کشورمان به حریف گفته است، توافقی که هیچ تضمینی نداشته باشد قابل پذیرش نیست و روال تعریف شده میان دولت آمریکا و کنگره این دولت، مشکل شماست و هیچ الزامی نداریم که از قوانین شما پیروی کنیم! آیا این دیدگاه، میهندوستانه و هوشمندانه است یا اصرار مدعیان اصلاحات به امضای توافق به هر شکل؟!
۴- همین جا سخن دیگری نیز با غربگرایان و برخی از دستاندرکاران دولت سابق در میان است و آن اینکه، چرا نسبت به ادعای آمریکا درباره تبعیت دولت آن کشور از کنگره لام تا کام سخن نمیگوئید و تلویحاً آن را منطقی میدانید ولی طرح راهبردی مجلس شورای اسلامی برای لغو تحریمها که نجاتدهنده برنامه هستهای کشورمان از باجخواهی آمریکا بود را بر نمیتابید و علیه آن زبان و قلم میچرخانید؟!. بماند!
۵- یکی از اصلیترین موارد اختلاف به بخش پادمان (بازرسیها) و موضوع (ابعاد احتمالی نظامی) موسوم به PMD (POSSIBLY MILLITARY DIMENSION) باز میگردد. این اتهام به برنامه هستهای ایران که برای اولین بار (طبق ادعای آمریکاییها) از کامپیوتر شخصی یکی از کارمندان فراری سابق ایران بهدست آمده بود، سالها مورد مناقشه و بررسیهای گسترده آژانس قرار گرفته و نهایتاً آژانس با صدور بیانیهای، ایران را از تلاش برای تولید سلاح هستهای مبرا دانست و تاکید کرد که اگر در گذشته نیز اقداماتی در این خصوص صورت گرفته باشد اکنون هیچ دلیل و نشانهای حاکی از آن وجود ندارد.
این روزها اما، آژانس بینالمللی انرژی اتمی با استناد به اوراقی که از سوی رژیم صهیونیستی دریافت کرده است بار دیگر ماجرای تمام شده «پی ام دی» را به میان کشیده و ادعا میکند که برای اطمینان باید از چند مرکز نظامی حساس کشورمان بازرسی به عمل آورد! در این باره گفتنی است:
الف- رژیم صهیونیستی علاوهبر آن که یک رژیم جعلی است، عضو معاهده «عدم اشاعه سلاحهای هستهای NPT» هم نیست و در عین حال صدها بمب و موشک هستهای نیز در اختیار دارد!
پرسش از آژانس این است که طرف مقابل ما در چالش هستهای آژانس است یا اسرائیل؟!
ب- آژانس به وضوح و آشکارا نشان داده است که در بازرسی از مراکز هستهای ایران با اسرائیل هماهنگ است. گروسی، مدیرکل آژانس قبل و بعد از سفر به ایران، به تلآویو سفر میکند و با مسئولان رژیم صهیونیستی درباره برنامه هستهای کشورمان به رایزنی مینشیند.
ج- اسرائیل پنهان نمیکند که اطلاعات لازم برای چند خرابکاری در تاسیسات هستهای ایران را از بازرسان آژانس دریافت کرده است!
د- مدیرکل آژانس در پاسخ به اعتراض ایران که چرا اطلاعات حاصل از بازرسی تاسیسات هستهای ایران را در اختیار دشمنان کشورمان قرار میدهید، به صراحت اعلام میکند که اولاً ما نمیتوانیم تضمین بدهیم در میان بازرسان آژانس جاسوس وجود ندارد! و دیگر آن که اطلاعات به دست آمده را در اختیار تمام اعضای NPT قرار میدهیم! و ...
حالا کلاه خود را قاضی کنید و به این چهار پرسش پاسخ بدهید؛
اول؛ آیا به تیم هستهای کشورمان حق نمیدهید که با صراحت اعلام میکند هرگز به بازرسان آژانس (بخوانید جاسوسان آمریکا و اسرائیل) اجازه بازرسی از مراکز نظامی حساس کشورمان را نمیدهیم؟
دوم؛ آیا اصرار برخی از مدعیان اصلاحات و مدیران دولت آقای روحانی درباره تن دادن به این خواسته آژانس را سؤالبرانگیز نمیدانید؟!
سوم؛ با توجه به دشمنان تابلودار کشورمان که طی ۴۳ سال گذشته از هیچ جنایتی علیه ایران اسلامی و مردم آن صرفنظر نکردهاند، اجازه میدهید اسرار نظامی کشورتان را در اختیار داشته باشند و...
چهارم؛ آیا ایستادگی تیم هستهای کشورمان در مقابل باجخواهی آمریکا و متحدانش به بهانه پادمانی را درخور تقدیر میدانید یا نظر برخی از
مدعیان اصلاحات را که باجخواهی حریف را توافق ترجمه میکنند؟!»
اخبار منفی
عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «مشکلات جامعه ما کم نیست، ولی فهم دقیق آن نیازمند دقت در طرح مسائل است، اگر با پیشداوری نگاه کنیم، جز اینکه خود را از درک واقعیت محروم کردهایم دستاورد دیگری نخواهیم داشت. چندی پیش یک رسانه رسمی در فضای مجازی گزارشی را به نقل از «مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی» منتشر کرد که براساس آن در سال ۱۳۹۹، از 5/10 میلیون جوان ۱۵ تا ۲۴ سال، 1/8 میلیون نفر NEET هستند، یعنی نه شاغل هستند، نه در حال تحصیل و نه در فرآیند آموزش فنی و حرفهای قرار دارند، به عبارت دقیق و البته با ادبیات عامیانه رسانهها علاف هستند. این رقم ۷۷ درصد جوانان ایران را شامل میشود که بالاترین نرخ در جهان است. برای آنکه متوجه این رقم شوید، کافی است، گفته شود که این نرخ در ترکیه ۲۶ درصد، در یونان ۱۲ درصد و در استرالیا ۹ درصد است. بلافاصله این خبر بازنشر شد که جوانان ایران رتبه اول علافان جهان را دارند و الی آخر و کسی هم به خود زحمت نداد که این خبر را راستیآزمایی کند. بنده نیز صبر کردم مدتی بگذرد، اکنون در مقام نقد آن هستم. اولین نکته اینکه در سایت مرکز مذکور گزارشی که تحت این عنوان باشد، مشاهده نشد. اصولا گزارشها مربوط به سال ۱۳۹۸ به پیش است و درباره سال ۱۳۹۹ گزارشی وجود ندارد. شاید هم بوده و حذف شده است. نمیدانم، ولی بهطور کلی اگر چنین گزارشی وجود داشته بود هم یا به کلی مخدوش است یا نویسنده آن رسانه از آن برداشت نادرستی کرده و خبر آن را نادرست منتشر کرده است. برای پاسخ به این پرسش که واقعیت چیست، چارهای نداریم جز اینکه به سرشماری سال ۱۳۹۵ مراجعه کنیم.
براساس این سرشماری جمعیت ۱۵ تا ۲۴ ساله ایران از حیث وضع فعالیت به این صورت هستند.
جمعیت NEET را چگونه حساب کنیم. به نظر میرسد که بیکاران و سایر را باید با هم جمع کرد تا تعداد این جمعیت به دست آید، البته سربازها نیز جزو این گروه هستند که باید تعداد آنها را کم کرد که چون آمار آنان را نداریم، انجام نمیدهیم پس جمعیت NEET برای کل جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال در بیشترین مقدار برابر است با 1/2 میلیون و برای مردان،5/1 میلیون نفر است که درصد آن نسبت به کل جمعیت ۱۵ تا ۲۴ سال به ترتیب برابر5/17 درصد برای کل جمعیت زن و مرد و 0/25 درصد برای پسران که اگر پسران سرباز را کم کنیم، این رقم کمتر خواهد شد.
البته تردیدی نیست که از سال ۱۳۹۵ تاکنون این درصدها بیشتر شده است، به ویژه با شرایط بد اقتصادی و کرونا که اثر منفی بر میزان جوانان در حال تحصیل و اشتغال گذاشته است، ولی در هر حال بعید است از رقم ۲۰ درصد برای کل جمعیت جوانان بیشتر شده باشد.
اگر نتایج سال ۱۳۹۵ را با سال ۱۳۸۵ مقایسه کنیم، متوجه میشویم در مورد مردان قدری بیشتر شده است که قطعا در سالهای اخیر افزایش بیشتری هم یافته است. به نظر میرسد که مرکز آمار ایران انجام سرشماری سال ۱۴۰۰ را از برنامه خود حذف کرده است، بالطبع آمارهای دقیق جمعیتی را باید با ارجاع به آمار ثبتی ارایه داد که هنوز در دسترس نیست، ولی گمان میکنم که وضعیت جامعه ایران از حیث جمعیت NEET نه مطلوب است و نه چندان نامطلوب، هر چند به لحاظ روندی، رو به سوی عدم مطلوبیت دارد.
این یادداشت در ادامه یادداشت دیروز برای روزنامه کیهان مفید است. اینکه اگر بخواهید یک خبر منفی را اصلاح کنید نیاز به تهمت زدن به این و آن و درشتگویی نیست، فقط کافی است، قدری زحمت بکشید و خبر درست را منتشر کنید.»
پیشنهاد بورل و نکتههایش
جلال خوش چهره در سرمقاله «ابتکار» نوشت: «جلال خوشچهرهمتن توافقنامه پیشنهادی «جوزف بورل» به طرفهای حاضر در آخرین دور مذاکرات چهار روزه وین، حاوی چند نکته اصلی است. مهمترین آن یکدستی و یکصدایی طرفهای مذاکره کننده با ایران اعم از اعضای دو بلوک غربی و شرقی در چارچوب پیشنهاد ارائه شده است. آنان متن ارائه شده را حاصل توافق جمعی دانسته و سرانجام آن را به قبول یا رد تهران گره زدهاند. این یکصدایی و دیدگاه مشترک به اندازه برگزاری یکباره نشست اخیر وین غافلگیر کننده است؛ به ویژه هنگامی که نمایندگان روسیه و چین نیز بر متن یاد شده مهر تایید زدهاند. اگرچه «میخائیل اولیانوف» نماینده ویژه روسیه که این روزها دیگر بار سوژه ثابت اخبار برجامی شده به گونهای زیرکانه گفته است تهران حق دارد اگر متن پیشنهادی را نپذیرد، اما در رد یا نقد آن سخنی به میان نیاورده است. چینیها نیز تنها به تایید آنچه در نشست اخیر وین گذشت و ماحصل آن که همان متن پیشنهادی است، بسنده کرده و گفتهاند در انتظار پاسخ تهران هستند.
نکته دیگر، شروع دور تازهای از عملیات روانی علیه تهران برای قبول توافقنامهای است که با توجه به برخی موارد افشا شده در پیشنهاد رئیس کمیسیون روابط خارجی اتحادیه اروپا، امتیازهای جاری در این توافق به اندازه قابل قبول برای همه طرفها تقسیم نشده است. با این حال طرفها، تهران را در برابر تنها دو گزینه «آری» یا «نه» قرار دادهاند. طرفه اینکه آنان ضربالاجل روشنی را نیز تعیین نکرده و بلکه زمان انتخاب را به تهران واگذاشتهاند. این رفتار حاوی آن است که در یک توافق جمعی، حالا توپ در زمین تهران است و باید تصمیم نهایی خود را اعلام کند. در این حال «سقف باز» برای زمان پاسخگویی به معنای باز بودن دست تهران در این باره نیست، بلکه با توجه به نشست آتی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی هستهای در نیمه سپتامبر آینده (اواخر شهریور ماه) فوریتهای تصمیمگیری را اجتنابناپذیر میکند.
نکته سوم؛ بروز اختلاف تهران و طرفهای مذاکره کننده در وین بر سر ماهیت متن پیشنهادی است که یک طرف آن را به تمامی پذیرفته و خط پایان گفتوگوها را اعلام کرده و طرف ایرانی که همچنان به برخی مواد آن اعتراض داشته و یا پیشنهاد ادامه گفتوگوها را دارد. اما آیا به راستی متن پیشنهادی، آخرین چاره احیای برجام است؟ یا بهزعم تهران میتوان همچنان دربارهاش گفتوگو کرد؟ حمایت دیرهنگام «رابرت مالی» نماینده ویژه ایالات متحده از متن پیشنهادی، یکدستی در صف مقابل را کامل کرد. اکنون تهران است که باید در مقابل بازی روانی _ تبلیغاتی جدید و آرایش بازیگران پیشرو، آنچه مصلحت است را سنجیده و بر اساس آن عمل کند. تجربه آموخته است که کشدار شدن زمان همیشه چاره ساز نیست، بلکه میتواند به فرصتهای از دست رفته تبدیل شود. بسا توافق بر سر احیای برجام در موقعیتهای گذشته از ظرفیتهای قابل قبولتری برخوردار بود تا اکنون که سطح مطالبات طرفها از یکدیگر با متغیرهای بیشتری همراه شده است.
نکته چهارم؛ متن پیشنهادی جوزف بورل است که بستر تازهای از مناقشه میان ایران و اتحادیه اروپا را میتواند رقم بزند. واکنش تهران در قبال پیشنهاد اتحادیه اروپا دوگانه است: دیدگاهی که اصولا اتحادیه اروپا را بیرون از صلاحیت لازم برای دخالت در فرایند و نتیجه مذاکرات وین میداند. این دیدگاه سلبی، متن پیشنهادی را محصول مشترک «جوزف بورل – رابرت مالی» خوانده که هدفش زیر قشار قرار دادن تهران برای پذیرش متن توافق است. در این حال، دستگاه دیپلماسی ایران موضع نرمتری اتخاذ کرده و ایدههای بورل را نیازمند بررسی جامع دانسته است. بروز دو دیدگاه یا نگرش به متن توافق پیشنهادی آن هم در حالی که به نظر میرسد هیئت دیپلماتیک ایران با آگاهی پیشاپیش از پیشنهاد بورل به وین سفر کرد، میتواند به بلاتکلیفی برجام و مذاکرات کشدار وین استمرار بخشیده و تهران را در حلقه تنگ تری از فشارهای بیرونی قرار دهد.
نکته آخر؛ خوب یا بد، اکنون توپ به زمین تهران فرستاده شده است. لازم است تهران با درک مصلحتها و بازخوانی تجربهها سخن آخر را گفته و تکلیف بهگونهای روشن شود که یا بتوان گفت؛ برجام زمانی احیا میشود که احیا شده باشد. یا پایان برجام و فصلی دیگر در شیوه تعامل با جامعه جهانی در پیش است.»
آیا حماس پشت جهاد را خالی کرده است؟!
مرتضی سیمیاری برای «جوان» نوشت: «سال ۱۳۹۵ مرحوم رمضانعبدالله شلح، دبیر کل وقت جنبش جهاد اسلامی در همایشی که بهمنظور بیست و نهمین سالگرد تأسیس این جنبش و نیز سالگرد ترور شهید فتحی شقاقی برگزار شده بود از طرحی دهبندی رونمایی کرد. این طرح مهم بعدها باعث تغییر در ساختار و تشکیلات مقاومت اسلامی در فلسطین شد و اثری بزرگ در تحولات آینده داشت.
دکتر عبدالله در این طرح از ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) خواسته بود مسئله به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی را پس بگیرد و طرح سازش اسلو را پاره کند. در آن زمان سران عرب به منظور پیشبرد طرح سازش سعی میکردند که با دادن کمک مالی به ساف این گروه را بهعنوان تنها نماینده قانونی مردم فلسطین جا بیندازند، ابتکار عمل جهاد اسلامی این توطئه را خنثی کرد و با اعلام طرح «آزادیخواهی ملی» و «اعتباربخشی مجدد به مقاومت» مقدمه انتفاضه سوم پدید آمد.
نکته قابل تأمل آن بود که طرح دهگانه جهاد اسلامی با واکنش بسیار مثبت از جانب حماس روبهرو شد، پذیرش طرح عبدالله رمضان از سوی گروههای مؤثر فلسطینی نشانه آن بود که این تشکیلات علاوه بر مقابله میدانی در برابر دشمن، وارد فاز سیاسی شده و میتواند نقشی تعیینکننده در معادلات داشته باشد. در آن زمان جنبش جهاد اسلامی با گرفتن اسلحه مقاومت در یک دست و در پیش گرفتن سیاست ایجابی در دست دیگر نشان داد به رشد و بلوغ نهایی رسیده و آماده شکوفایی است.
حتی شکل حضور جهاد اسلامی در سیاست داخلی فلسطین برای مقاومت فلسطین یک الگوی مهم محسوب میشد. تا پیشازاین بسیاری گمان میکردند که گروههای مقاومت اگر وارد سیاست شوند، بهتدریج در معادلات حلشده و خاصیت اولیه خود را از دست میدهند، جهاد اسلامی، اما خط بطلان بر این فرضیه کشیده و انگیزه سیاسی و نظامی را در میان گروههای فلسطینی از جمله حماس بالا برد. در آن زمان روایت شده است که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در تماس با رهبران این جهاد و حماس از ایجاد موضع مشترک میان آنها قدردانی کرده و از آمادگی تهران در حمایت همهجانبه از مقاومت فلسطین خبر داده بود، در آن زمان جهاد اسلامی توانست حماس را دوباره ترمیم کند.
در طول کوتاه زمانی پیوستگی استراتژیک میان حماس و جهاد افزایش پیداکرد. تا جایی که در سال ۲۰۱۹ وقتی رژیم صهیونیستی در عملیاتی وحشیانه مناطق مسکونی در صورباهر را تخریب کرد، دو گروه جهاد و حماس در بیانیه مشترک علیه محمود عباس موضع رسمی گرفته و خواستار تشکیل دولت وحدت ملی شدند. در ماجرای خیانت بار صلح آبراهام همگرایی میان گروههای مقاومت به اوج خود رسیده و پس از رونمایی از معامله قرن توسط ترامپ، حماس و جهاد دو نشست در رام الله و بیروت برگزار کردند تا زمینه اقدامات عملی در برخورد با دشمن را بررسی کنند.
از هفته گذشته زمزمههایی از احتمال افزایش تنش و حتی امکان درگیری میان رژیم کودک کش صهیونیستی و نیروهای جهاد اسلامی به گوش میرسید. ماجرا از جایی جدی شد که نیروهای اشغالگر با یورشی شبانه به شهر جنین در قلب کرانه باختری، شیخ بسام السعدی از رهبران بلندپایه جنبش جهاداسلامی را دستگیر کردند. یکی از مهمترین سؤالات در طول این جنگ سهروزه آن بود که چرا حماس بهعنوان متحد استراتژیک با جهاد وارد میدان نشده و گستره عملیات را افزایش نداد. پس از پایان جنگ رسانههای نزدیک به رژیم موقت صهیونیستی با القای این موضوع که حماس پشت جهاد را خالی کرده است، سعی کردند میان گروههای مقاومت به سود محمود عباس فاصله سیاسی بیندازند.
البته این بار اول نیست که چنین القائاتی از جانب صهیونیستها مطرح میشود. نزدیک به سه سال پیش وقتی ارتش صهیونیستی ابوالعطا، از فرماندهان جنبش جهاد اسلامی در غزه را به همراه همسرش ترور کرد و در حملهای دیگر منزل اکرم العجوری، یکی دیگر از رهبران این جنبش را در دمشق هدف حمله قرار داد، جهاد پاسخ شدید راکتی و موشکی داده و مناطقی از سرزمینهای اشغالی را برای شهرکنشینان بهشدت ناامن کرد، پس از آن اقدام غرورآفرین روزنامه اورشلیم پست با هدف ایجاد انشقاق میان گروههای مقاومت ادعا کرد که حماس از جهاد در جنگ حمایت نکرده و این نشانه رقابت سیاسی در غزه است! البته مدتی بعد در عملیات سیفالقدس جهاد و حماس در بزرگترین عملیات پیشدستانه بیش از ۴ هزار موشک روی سر صهیونیستها ریختند و علاوه بر کشیدن خط بطان بر توطئه دشمن، با ترک انداختن روی سد اجتماعی در مناطق اشغالی این رژیم موقتی را در مرحله مهاجرت معکوس قراردادند.
آخرین عملیات جهاد اسلامی بیخ گوش صهیونیستها را نیز باید به همین شیوه تحلیل و تفسیر کرد. سطح عملیات جهاد اسلامی نشان داد که دوره «بزندررو» تمامشده و موازنه امنیتی پیشین در مناطق اشغالی بههمخورده است، از سویی مقاومت نیز به سطحی از توانایی رسیده است که میتواند بدون به کار بردن همه تواناییهای خود رژیم صهیونیستی را بهزانو درآورد. اجرایی شدن عملیاتی درخشان و پر دستاورد از سوی دانشجویان سابق دانشگاه اسلامی غزه (جهاد اسلامی) نشان داد که دامنه مقاومت افزایشیافته و سطح شکنندگی رژیم بسیار بالا رفته است.
عملیات یکجانبه از سوی گروه محبوب و پرطرفدار، چون جهاد اسلامی نشان از رویشهای جدید از سوی مقاومت در منطقه دارد، در شرایطی که ظرفیت پناهگاه در مناطق اشغالی کمتر از ۲ میلیون نفر است، رژیم صهیونیستی با چالش جا دادن به ۵ میلیون آواره روبهرو شده است. این مسئله بهزودی سطح تنشهای سیاسی در اسرائیل را بهشدت بالا خواهد برد. از سویی رژیم صهیونیستی، چون ماجرای عملیات سیفالقدس مجبور شد با پذیرش طرف فلسطینی جنگ را تمام کند، این وضعیت در آینده باعث خواهد شد هر بار اقدامی، چون ماجرای شیخ جراح یا دستگیری رهبران مقاومت پیش آید، حق واکنش برای همه گروههای مقاومت محفوظ باشد.
این روزها رژیم صهیونیستی با طرح مسئله انشقاق میان گروههای مقاومت سعی دارد دوباره معادله بازدارندگی را برای خود تعریف کند. این رژیم منحوس بهخوبی میداند که هرقدر که ثبات سیاسی در غزه بالاتر باشد، قدرت مقاومت نیز افزایش خواهد یافت. دور جدید از عملیات صهیونیستها نشان داد که دشمن سعی دارد همزمان زیرساختهای فکری، سختافزاری و دفاعی را با هم بر هم بزند، ارتش صهیونیست تازه متوجه شده است که دو سال بدون هیچ درز اطلاعاتی مقاومت زیر گوش آنها به شدت رشد کرده است.
در شرایطی که میان سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و ارتش آن اختلافات بهشدت عمیق بوده و قدرت عاقله سیاسی از بین رفته است، دوران میوهچینی از ثمره کار سید حسن نصرالله و شهید سلیمانی فرارسیده است. هرقدر اسرائیل عریانتر عمل کند، مقاومت هوشمندانهتر عمل خواهد کرد.
مسلح شدن کرانه باختری با ابتکار عمل امام خامنهای (حفظه الله) راهبردی بود که دشمن را در وضعیت آژیر قرمز دائمی قرار داده است، این توانایی دور ایستا با استفاده از عملیات شبکه محور و نیز انگیزه بالا در تمامی گروههای مقاومت باعث ایجاد یک قدرت هوشمند علیه رژیم صهیونیستی شده است. فقط کافی است سنگرهای اجتماعی دشمن را نشانه برویم تا سطح پایداری و آستانه تحمل آن مشخص شود، به اعتقاد کارشناسان این آستانه تحمل بیشتر از ۴۸ ساعت نخواهد بود! درحالیکه رژیم صهیونیستی انتظار جنگی بزرگ برای نابودیاش را میکشد در جنگی کوچک یا متوسط کارش تمام خواهد شد.»
لباس مشکیهای ما هم سیاسی است
دانیال معمار؛سردبیر همشهری نوشت: « صدایشان درآمده است. چه کسانی؟ همانهایی که همیشه طرفدار تعطیلی عزای محرم بودهاند. صدایشان بهخاطر محتوای یک نوحه درآمده... از بیبیسی و ایراناینترنشنال تا همسفرههای داخلیشان معترض سیاسی شدن اشعار یک نوحه هستند. مثل همیشه عدهای هم از روی غفلت، راحت بازی خوردهاند. مخالفان اصل عزای محرم، حالا نگران سیاسی شدن آن شدهاند! ریشه این نگرانی و اعتراض در چیست؟ اصلا کسانی که از اساس مخالف هیئتها و مجالس عزاداری هستند، چطور نگران سیاسی شدن آن شدهاند؟
اشتباه محاسبه نکنید. رسانههای معاند، دایه مهربانتر از مادر نیستند. دلشان برای محتوای مجالس عزا نسوخته است. دنبال هیئت سکولار هستند. چرا؟ چون بلندگوی استکبارند. استکبار نمیتواند جمهوری اسلامی را تحمل کند. به همین دلیل مخالف هر جماعتی هستند که اهداف این نظام اسلامی را فریاد بزنند؛ حالا چه هیئتی باشند، چه مسجدی و چه مردم عادی کوچه و بازار. آنها خوب میدانند که اصل این نظام در اعتراض به استکبار بهوجود آمده، برای همین با هر چیزی که به رنگ این نظام درآید، مخالفند. کافی است همین فردا هیئتها را از خط فکری نظام اسلامی جدا کنید. دیگر کاری بهکار آن ندارند. به جای یکدهه محرم، کل سال را هم مجلس عزا بگیرند، کسی صدایش درنمیآید، چون بیخاصیت شدهاند.
اصلا چرا هیئتها باید سیاسی باشند؟ چون اساسا اسلام فقط یک عمل شخصی نیست. مگر میتوان حکومت را از اسلام جدا کرد. مگر میتوان جهاد علیه ظالم را از دین خارج کرد. قرآن ما کم نهی نکرده مردم را از بیتفاوت بودن نسبت به طاغوت. این قصه امروز نیست. همیشه جبهه حق در مقابل جبهه استکبار قرار داشته است. چقدر در صدر اسلام، حافظ قرآن و نمازشبخوان داشتهایم که مقابل امام زمانشان شمشیر کشیدند. چرا؟ چون بصیرت سیاسی نداشتند. جبهه حق و باطل را تشخیص ندادند. ما اسلام سکولار نداریم که هیئت سکولار داشته باشیم. اسلام، دین سیاسی است. داعیه حکومت دارد. ایستادن جمهوری اسلامی در مقابل استکبار، همان ایستادن پیامبران، امامان و صالحان در مقابل طاغوت است. قیام سیدالشهدا(ع) هم یک قیام سیاسی بود در مقابل طاغوت زمانهاش. هیئت عزاداری جمهوری اسلامی هم بخشی از همین نظام فکری است. روضهها و نوحهها و اشکها قرار است یزیدیان روزگار را به ملت نشان بدهد و آنها را برای ایستادن مقابل همین استکبار محکمتر کند.
چرا با هیئت سیاسی مخالفت میکنند؟ چون میخواهند اسلام را هم شبیه مسیحیت کنند. مسیحیت سالهاست به گوشه کلیسا پناه برده؛ منزوی شده و حضوری در زندگی عادی مردم ندارد. این بلایی است که غرب بر سر شریعت حضرت عیسی(ع) آورده است. حالا هر چیزی را که مبلغ اسلام سیاسی و اسلام زنده و پویا باشد، نهی میکنند. خلاصه کلام را رهبری فرمودهاند که: «هرکس علاقهمند به امامحسین است، یعنی علاقهمند به اسلام سیاسی است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معنای اعتقاد به امامحسین این است. اینکه آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزاداری مراقب باشد که مبادا وارد مباحث اسلام سیاسی بشود، این غلط است.»
حرف این نیست که بحثهای رایج و روزمره سیاسی وارد مجالس عزای سیدالشهدا شود، اما حتما تفکر انقلاب و خط فکر سیاسی جمهوری اسلامی باید در هیئتها ترسیم شود. مگر میشود بر مصایب سیدالشهدا(ع) گریست و نسبت به مصایب مسلمانان جهان بیتفاوت بود؟ روضههای ما، نوحههای ما، هیئتهای ما و حتی این لباسهای مشکی ما سیاسی است. اینها نشانه است؛ نشانه سیاستی که طرفدار ایستادن مقابل استکبار و طاغوت است.»
احیای برجام یا ادامه ماراتن دیپلماسی؟
حشمت ا... فلاحت پیشه در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: « مذاکرات وین به رغم برخی خوشبینیها باز هم منجر به امضای توافق نشد و هیات ایرانی بازگشت و متن جمع بندی شده در عمل بدون حضور هیات ایرانی بود که در اختیار همه هیاتها گذاشته شد. اروپاییها اعلام کردند این متن پیشنهادی آنهاست و آخرین متن مذاکره شده است و آمریکا اعلام کرد حاضر است براساس این متن برجام را احیا کند. روسیه هم موضوع را به گونهای به پذیرش ایران منوط و به نوعی موافقت با متن را اعلام کرد. به عبارتی همه طرفها توپ را به زمین ایران انداختند که ایران اگر امضا کند، عملا برجام احیا میشود. متن عملا در اختیار شورای عالی امنیت ملی است و تصمیمی که اتخاذ شود، میتواند منجر به احیای برجام و یا ادامه ماراتن دیپلماسی هستهای منجر شود. در اینجا چند واقعیت را بیان میکنم که به شخصه معتقدم اگر 15 ماه پیش برجام احیا میشد الان ایران در طول این 15 ماه شاید بیشتر از زمان دوران احیای برجام از مزایای برجام استفاده میکرد چون بخش عمده این 15 ماه زمانی بود که دنیا تشنه انرژی بود و فضا برای مانور ایران فراهم بود ضمن اینکه آمریکا و غرب یک جنگ گرم در اوکراین و یک جنگ سرد در چین را شروع کرده بودند و ایران بیش از پیش میتوانست از این فضا استفاده کند. از طرفی الان در متن نهایی چند بحث اساسی وجود دارد. نخست تعهدی است که ایرانیها از دولت آمریکا میخواهند که طبق این تعهد ایران از مزایای اقتصادی احیای برجام برخوردار شود. اروپاییها سعی کردند یک تعهد کلی مبنی بر اینکه حداقل در زمان دولت بایدن خللی در قراردادها ایجاد نشود را روی میز بیاورند. بعد از برجام شاید بیش از صد میلیارد یورو قرارداد امضا شد که ممکن است به همین میزان ایران بتواند موافقتنامههایی را امضا کند. آمریکاییها به گونهای بپذیرند که این موافقتنامهها اجرایی شود. بحث اساسیتر موضوع سایت هستهای ایران است که غربیها تحت عنوان اصرار مشکوک ایران با عدم توافق با آژانس از آن یاد میکنند که به شخصه معتقدم ایرانیها حق دارند بیشتر به نیت کشورهای غربی مشکوک شوند. چون در سال 1394 زمانی که برجام امضا شد، اولین پروندهای که بسته شد، پرونده پیامدی یا پرونده ابعاد نظامی احتمالی بود یعنی اینکه دیگر تهدیدی تحت عنوان ارجاع پرونده ایران ذیل فصل هفتم حداقل در آن شرایط اجرای برجام وجود نداشته باشد. الان اگر این کار صورت نگیرد یعنی پرونده این سه سایت بسته نشود، ایران با دو مکانیزم ماشه مواجه است: یک مکانیزم ماشه که در دل برجام وجود دارد و براساس بندهای مواد 11 تا 13 قطعنامه 2231 است که در برجام وجود داشت و یک قسمت دیگر همان مکانیزم ماشهای است که از طریق آژانس ممکن است شکل بگیرد و به عنوان مثال همین شهریورماه قرار است نشست بعدی آژانس باشد و آنجا شورای حکام میتواند پرونده ایران را به عنوان یک ماده اضطراری در دستور قرار دهد و امکان ارجاع پرونده را به شورای امنیت مطرح کند. بنابراین این موضوع حتما باید بسته شود. وقتی ایران بازرسیهای پادمانی را بپذیرد به این معناست که دیگر تخطیای در برنامه ایران وجود ندارد. اینکه در گذشته چه اتفاقی افتاده همه اینها با یک توافق سیاسی قابل رفع است. البته یک امکانی هم وجود دارد اینکه ایران و آژانس بتوانند تا قبل از نشست شورای حکام این اختلافشان را رفع کنند. ایران به یکسری از ابهامات یا سوالات آژانس پاسخ دهد ولی با توجه به تجربه رابطه چند ماه اخیر آژانس با ایران و به ویژه سفر گروسی به اسرائیل معتقدم این یک ریسک است که شاید ایران نباید این ریسک را قبل از احیای برجام انجام دهد. به هر حال با همه این شرایط هیچوقت در زمان دولت آقای رئیسی تا این حد مواضع ایران و آمریکا در موضوع هستهای بههم نزدیک نشده است. این فرصت را نباید از دست داد و همین حالا هم اگر یک روز زودتر برجام احیا شود با توجه به اینکه بازار انرژی تشنه است و همین حالا اروپاییها برای انرژی فصل زمستان کمیتههای اضطراری درون اتحادیهای و هم بین اتحادیه اروپا و آمریکا را دارند شکل میدهند، در چنین شرایطی میتواند به سود کشور باشد. هرچند که معتقدم بسیاری از فرصتهایی که از دست رفت شاید دیگر احیا نشود ولی همین که دیپلماسی هستهای شکل بگیرد، شرایط به گونهای است که بتوان در طول دوران باقیمانده دولت بایدن به گونهای برجام را تبدیل به یک فضای حیاتی برای کشور کرد، حتی اگر شخصی مانند ترامپ هم در آمریکا روی کار بیاید دیگر نتواند لطمهای به برجام وارد کند. ضمن اینکه یک واقعیت وجود دارد؛ چالش اصلی آمریکا و غرب اول روسیه و بعد چین است. من معتقدم الان آمریکاییها و اروپاییها نه به دلایل اخلاقی بلکه به دلایل تاکتیکی مجبور هستند که چالش با ایران را تعدیل کنند.»