آیا مفهوم عاشورا برای انسان امروزی در عصر کنونی اهمیت دارد؟
عاشورا را نباید گریست، باید نگریست
عاشورا چیست،کربلا کجاست ؟! چرا -هنوز که هنوز است- همچنان می باید به عاشورا اعتنا کرد و،در حال و هوای کربلا گام زد؟
عاشورا چیست،کربلا کجاست ؟! چرا -هنوز که هنوز است- همچنان می باید به عاشورا اعتنا کرد و،در حال و هوای کربلا گام زد؟ کربلا، کارگاهی بزرگ و بابرکت و توسعه یابنده برای حسین بن علی و همپایان و هم پیمانان اوست؛ که در آن -در اوجگیرانه ترین چشم انداز انسانی/جهانی- تهدیدهای پر تب و تاب و تنش را،به فرصت هایی متداوم و ماندنی و ماندگار ،تبدیل می کنند. «مرگ»برای خیلی ها -و شاید هم بتوان گفت:برای همه-یک تهدید است؛ اما در کارگاه کاربردی کربلا،از همین مرگ- با بازتعریفی با عنوان «شهادت» - بهترین فرصت را می آفرینند، و از آن ،برترین بهره گیری را -هم- می کنند! شهادت چیست،و شهیدان چه کسانی اند؟! «شهادت» مرگ سرخی ست،که «شهیدان» با برخورداری از آن، «زندگی سیاه»مردمان و جامعه ی معاصر و آینده ی انسان و جهان را،به چاره و درمان بر می خیزند. شهادت،چالش بزرگ شهیدان،برای چاره گری هاست:بازآفرینی «مرگ سرخ» ، برای فروپاشی«زندگی سیاه»!... شهادت،احیاگری ست؛و حسین بن علی-که سیدالشهدا ، و سرآمد شهیدان انسانی/جهانی هستی ست- پیشاهنگ و رهبر آرام و آگاه این احیاگری و چاره گری...در این جای-گاهی که او هست،زمین و زمان - در زیباترین زاویه گی شان،و در خودمانی ترین شبکه ی خویشاوندی و همپایی«انسان»، با سامانه و ساختاری به نام«کربلا/عاشورا » - به زیباترین و خوش ترین شکل و شاکله،درهم آمیخته ند؛ و جغرافیا و تاریخ را،و«جغرافیای تاریخی بشریت»را،تولدی دیگر بخشیده اند... حسین بن علی ، در «اوج» ، دارد موج آفرینی می کند؛ که یعنی:«یا کاری نکنید،یا بهترین و برترین کار ممکن را بکنید!» عاشورا ،بازتعریف«زندگی»ست.زندگی،شهامت می خواهد. نمی شود ترسید،اما فهمید. نمی شود ترس و لرز نداشت،اما زندگی کرد.ذلت و زبونی و ناراستی و کژراهه ها،زباله های زندگی ست.جامعه ی انسانی ، خانواده ی خداست.در خانه و خانواده تان نگذارید زباله بریزند!...معمار عاشورا ،آن گاه که گلبانگ«هیهات مناالذله» را سر می دهد،با همه ی زبان و ادبیات ویژه و ریشه دار خویش،دارد تاکید می کند که از چنان تربیت و تباری برخوردار است که محال است چنین ذلت و خواری یی را برتابد! عاشورا ،خانه ی خوشبختی هاست.خانه ی حرکت ها و،پویایی ها و، شکوفایی ها... خوشبختی چیست؟! در نگاه و نگره ی امام حسین ،خوشبختی یعنی کنار نیامدن با ظلم و ظلمت آفرینی؛حتا به قیمت مرگ! او می گفت: «فانی لااری الموت الا سعادة،والحیات مع العالمین الا برما!» او مرگ و شهادت را،جز سعادت و خوشبختی نمی انگاشت؛و زندگی در همنفسی و همپایی«انسان»،با ستمگران و ستم پیشه گان را،جز تیره روزی و شوربختی نمی پنداشت! «خوشبختی » و «پیروزی»،در زبان و ادبیات حسین بن علی،ستم ستیزی ست. خوشبختی و پیروزی، یعنی آن که آگاهانه و آرام،طوری زندگی کنیم،که به روشنی بدانیم: داریم چه می کنیم؟! عاشورا ،عبوری آگاهانه،از «زنده مانی» به «زنده گانی»ست. عاشورا را نباید گریست، عاشورا دوباره باید نگریست... عاشورا نیامده بود،که توی سر خودمان بزنیم؛ عاشورا آمده بود،که فهم کنیم «چه باید کرد» تا توی سر مان نزنند! دستگاه درهم تنیده ی «عاشورا/کربلا» ، لبالب از «معنای زندگی » ست. نمی شود معنای زندگی را فهم نکرد،اما عاشورا معنا کرد! آری : « عاشورا » ؛ اما - «کدام عاشورا » ؟!