تحلیل از چپ و راست؛
نظم جدید جهانی
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
اعتراف بایدن به ایرانی در تراز قدرت جهانی
عبدالله متولیان در سرمقاله «جوان» نوشت: « قرن ۲۱ میلادی عملاً با رؤیاپردازی و خیز بلند امریکاییها برای تحقق نظم نوین جهانی و ایجاد نظام تک قطبی امریکایی شروع و پس از حمله تروریستی مشکوک و مهندسی شده به ساختمان تجارت جهانی با حمله به کشور افغانستان به بهانه مبارزه با تروریزم و با هدف ظاهری تجزیه کشورهای آسیای غربی و هدف پنهانی نابودی انقلاب اسلامی، محو جمهوری اسلامی، درهم کوبیدن محور مقاومت و تثبیت و تأمین امنیت رژیم تروریستی صهیونیستی آغاز شد، اما خیلی زودتر از آنچه تصور میشد آثار شکست رؤیاهای وهم آلود و خیالبافی دونکیشوتهای امریکا، آشکار و آنان را در باتلاق منطقه گرفتار کرد. «لشگرکشیهای پیدرپی به افغانستان، عراق، سوریه»، «دمیدن در کوره اختلافات مرزی کشورهای منطقه»، «ایجاد و تقویت ائتلاف وهابیون علیه محور مقاومت»، «راه اندازی جنگهای نیابتی»، «ایجاد، سازماندهی و تجهیز ۷ هزار میلیارد دلاری داعش»، «تلاش برای منزویسازی ایران در منطقه و جهان» و... همگی اگر چه موجب وارد آمدن خسارات فراوان به کشورهای منطقه شد، اما امریکا را در باتلاق منطقه بیشتر فروبرده و آثار فروپاشی هژمون امریکا را بیشتر هویدا میکرد.
شکست و فروپاشی داعش با مدیریت و فرماندهی شهید سلیمانی و شکست سنگین ائتلاف غربی، عبری، وهابی به رهبری امریکا در سوریه، یکی از مهمترین قرائن آشکار فروپاشی هژمون امریکا و غرب از یکسو و ظهور قدرت جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر محسوب میگردد. امریکاییها که پس از فروپاشی شوروی سرمست از باده غرور و غرق در رؤیای قرن جدید و نظم جدید امریکایی بوده و در اندیشه محو و نابودی انقلاب اسلامی، با قشون کشی جنون آمیز و تجهیز و تقویت گروهکهای تروریستی، موجب پاشیدن بذر ناامنی و تبدیل منطقه به بشکه باروت شده بودند، پس از به شهادت رساندن شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس، به یکباره با آتشفشان اراده مردم ایران و اولتیماتوم ناشی از اقتدار جمهوری اسلامی برای خروج از منطقه غرب آسیا مواجه شدند. حمله موشکی ایران به پایگاه عین الاسد (که برای اولین بار در جهان علیه مواضع امریکا صورت گرفت) نقطه آغازین فروپاشی هژمون امریکا و ظهور ایران در تراز قدرتهای جهانی به شمار میرود.
اینک (پس از یک دوره هفتادساله سلطه امریکا بر منطقه) بیش از یکسال است که با اقتدار ایران «هیچ ناو امریکایی در منطقه خلیج فارس حضور نیافته است»، «کشتی ائتلاف غربی عبری وهابی علیه یمن به گل نشسته»، «رژیم صهیونیستی در برابر محور مقاومت حتی در داخل سرزمینهای اشغالی زمینگیر شده و نظاره گر زوال تدریجی خویش است»، «با زدن گلوبال هاوک، امنیت امریکا در فراتر از جو ایران مخدوش شده»، «امریکا با هر توجیهی مجبور به فرار از افغانستان شده»، «تمام نقشههای شیطانی امریکایی برای بازگشت به برجام و تشدید فشار به ایران، به نفع جمهوری اسلامی در حال خنثی شدن است»، «ایران دماغ نظام سلطه را در دزدی دریایی و توقیف کشتی ایران به خاک مالیده»، «ایران در حال ایجاد خط تولید پهپادهای پیشرفته در تاجیکستان است»، «ایران با فروش و آموزش پهپادهای پیشرفته به روسیه بهعنوان دومین قدرت نظامی جهان اقتدار نظامی خود را به رخ غرب سلطهگر میکشد» و... خلاصه اینکه روز به روز از قدرت غرب در منطقه کاسته و به همان میزان بر قدرت و اقتدار ایران در منطقه افزوده شده است.
جنگ روسیه علیه ناتو در اوکراین، غرب بهویژه اروپا را با بزرگترین مشکل انرژی و غذا در سده اخیر مواجه ساخته و نیاز شدید اروپا به نفت و گاز و... عملاً چاقوی تحریم علیه ایران کند و بی اثر کرده و ایران با اطلاع و اشراف کامل به نیاز غرب به انرژی، مقتدرانه به شکستن شیشه عمر دیو استعمارگر غربی از طریق دور زدن تحریمها و کم کردن فشار اقتصادی و تحمیل اراده خود به غرب در پای میز مذاکره مشغول است. در چنین شرایطی اروپا و امریکا تنها به بمباران تبلیغاتی برای خالی کردن دل مردم ایران و تأثیرگذاری بر ادراک و اندیشه مردم ایران برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی دل بسته است و در شرایطی که جهان شاهد هماهنگی کامل و تمام عیار قوای کشوری و لشکری ایران است آرزویی است که غرب به گور خواهد برد.
ایران بر خلاف انتظار و فشار سنگین غرب در حال تنظیم چشم انداز و روابط بلند مدت راهبردی با کشورهای مورد علاقه است و به توسعه و تحکیم روابط اقتصادی با کشورهای جهان بهویژه کشورهای منطقه، خاصه کشورهای همسایه پرداخته و در مسیر روابط بدون دلار حرکت میکند. تحرکات اقتصادی ایران با کشورهای مستقل، عضویت در سازمان شانگهای، تلاش برای عضویت در سازمان قدرتهای نوظهور (بریکس)، تلاش برای شکلگیری جی ۸ جدید و... چشم انداز روشنی از عبور ایران از گردنه فشار غرب را فراروی افکار عمومی ترسیم و چراغ امید و اعتماد را در دل ملت خوب ایران پرفروغ کرده است و به همان میزان غرب را به وحشت انداخته است. اینک با اطمینان میتوان گفت در آیندهای نزدیک گزینه تحریم نیز از روی میز غرب در حال پر زدن است و تقریباً هیچ گزینهای جز گزینه التماس (التماس پنهانی همراه با قمپز ظاهری) روی میز سردمداران لجوج و متوهم امریکا و اروپا نیست.
عمق راهبردی و اقتدار نظامی و دفاعی ایران، جهان را در نظم جدید جهانی با ظهور یک ابرقدرت نوظهور مواجه ساخته و این حقیقتی است که امریکاییها هم ناچار زبان به اعتراف آن گشودهاند. بایدن (که به نماد پیری و ناکارآمدی و افول هژمون امریکایی تبدیل شده است) در جریان سفر اخیرش به عربستان در اجلاس جده و در جمع سران خودفروخته کشورهای عرب منطقه رسماً و علناً جمهوری اسلامی را در کنار روسیه و چین بهعنوان ابرقدرتهایی نام برد که در حال دیکته کردن قدرت و اراده خود بر امریکا برای خروج از منطقه غرب آسیا هستند. وی در این اجلاس در سخنانی متزلزل و همراه با شک و تردید آشکار تلاش کرد به دولتهای عرب حاضر در اجلاس امید ماندن در منطقه را بدهد. وی گفت: «بگذارید به روشنی بگویم که ایالات متحده همچنان به عنوان یک شریک فعال در خاورمیانه باقی خواهد ماند. ما قرار نیست خارج شویم و یک خلأ ایجاد کنیم که توسط چین، روسیه یا ایران پر شود». سخنان بایدن در این اجلاس با تردید جدی ائتلاف غربی، عبری، وهابی مواجه شده و بیش از آنکه موجب آرامش و اطمینان دولتهای وابسته شود، تصویری روشن از ظهور ابرقدرت ایران در نقش آفرینی در کنار قدرتهای نوظهور برای رهایی از استعمار دلار و حل مشکلات خود از طریق تعمیق و تحکیم روابط بین خود را به جهان مخابره کرد.»
فرق مانتو و پراید
عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «این توییت یکی از فعالان اصلی رسانهای نواصولگرایان است: «دو تا خانم از آشنایان نصف روز وقت گذاشتند رفتند میدان هفتتیر و هفتحوض مانتوی مناسب پیدا نکردند. عصبانی. بهم گفتند دستت به مسوولان میرسد بگو اینجا را درست کنید گشت ارشاد اتوماتیک کارش کم میشود. این تولیدات برای کدام جامعه است؟ این هم حرف و ایدهای.» فرض این است که محتوای این توییت ساختگی نیست، بلکه نقلقول واقعی دو خانم نوشته شده است. در نقد آن میتوان به چند نکته اشاره کرد. فرض کنیم که واقعا هم همینطور باشد. چه نتیجهای باید گرفت؟ معنای روشن چنین پدیدهای این است که تقاضا برای مانتوهای مورد نظر آن دو خانم آنچنان اندک است که کمتر کسی حاضر به تولید آن میشود. اگر چنین است، چه جای بحث و گلایهگذاری میماند؟ مگر اینکه بگویند مانتودوزها باید متناسب با سلیقه این دو یا چند نفر مشابه دیگر، تولید کنند و همه زنان هنگام خرید مانتو خود را با آن سلیقه هماهنگ نمایند. خوب این کار پاک کردن صورتمساله است و موجب انحراف حکومت در شناخت جامعه میشود. کاری که در مورد حجاب هم همین شده است و تصویری غیرواقعی از جامعه به نمایش میگذارد. به علاوه فرض کنیم برخلاف قانون جلوی تولید رسمی این مانتوها را گرفتید آیا فکر نمیکنید که شیوههای دیگر برای تامین تقاضای زنان به اینگونه مانتوها وجود دارد؟ مشروبات الکلی و مواد مخدر که هر دو به کلی ممنوع هستند، به وفور در دسترس عموم است، چه رسد به لباس که شامل چنین محدودیتهایی نمیتواند بشود. شاید منظورشان این است که این یک توطئه از سوی دستهای پنهان برای تغییر سلیقه زنان است. بعید است که کسی چنین ادعای بیربطی را طرح کند، زیرا مانتو، خودرو نیست که دو کارخانه دولتی انحصار تولیدات بیکیفیت چون پراید را دارند و مردم به هر دلیلی مجبورند آن را بخرند. کافی بود به آمار کارگاههای تولید پوشاک فقط در تهران مراجعه میکردند که در اینترنت در دسترس است، بیش از ۲۲۰۰ تولیدی است که احتمالا ۱۰ تا ۲۰درصد آنها مشغول تولید مانتو هستند و اتفاقا بسیاری از آنان افراد مذهبی و مقید هستند و این یعنی بازار کاملا رقابتی و بدون سوگیری است. اگر آنان علاقهای به تولید این مدل مانتو ندارند، نشاندهنده غیرمقرون به صرفه بودن این نوع مانتو و نداشتن بازار و تقاضا برای آن است و این بدترین نتیجه برای طرفداران و متقاضیان اینگونه مانتو و فرهنگ رسمی است.
شاید نیازی به طرح این استدلالها نباشد. نویسنده محترم میتوانست یک سرچ ساده کند و انواع و اقسام آدرس فروشگاههای مانتوهای اداری و تصاویر این مانتوها را ببیند. حتی نیازی به این کار هم نیست، در خیابان که راه بروید، میبینید که بسیاری از خانمها از این مانتوها استفاده میکنند که طبعا خودشان آنها را ندوختهاند و حتما خریدهاند. پس چرا چنین مساله سادهای که انواع و اقسام شواهد برای نادرستی و رد آن وجود دارد، به راحتی از سوی یک فعال رسانهای و مدیر مسوول یک روزنامه مهم کشور پذیرفته و منتشر میشود؟ و جالبتر اینکه بالای سه هزار لایک هم میخورد. چگونه ممکن است موضوعی که به این سادگی قابل رد است، پذیرفته و حتی منتشر و تایید شود؟ در حقیقت این افراد در پی تایید پیشفرضهای خاصی هستند و کمتر علاقهای به بررسی صحت و سقم علمی و منطقی این نوع گزارهها دارند. این مساله در موضوع مانتو، به راحتی و سهولت قابل رد است، ولی در موضوعات دیگر نمیتوان آنان را به نادرستی گزارههایشان قانع کرد، هر چند منطق آنان در موضوعات دیگر نیز به اندازه همین مورد نادرست و دور از عقل سلیم است.
مشکل دیگر آنان ناآشنایی با مفاهیم علمی و واقعی است. اگر کسی با گزارههای معمول و متعارف اقتصادی آشنا باشد و بداند که رابطه عرضه و تقاضا چگونه است و تاثیر اصلی را تقاضا بر عرضه میگذارد و نه برعکس، یا توجه کند که در بازار رقابت کامل نمیتوان چنین سلایقی را به مردم تحمیل کرد، در این صورت متوجه باید شد که گیر ماجرا در سیاستهای کنترلی یا اعتقاد به وجود برنامههای توطئهآمیز عدهای برای منحرف کردن پوشش زنان است. توجه باید داشت که شکست سیاستهای فرهنگی خیلی پیشتر رخ داده و صدای شکستن استخوانهای آن نیز شنیده میشود، ولی برخی افراد برای نشنیدن این صدا، هنوز در پی بیان توجیهات عجیب هستند.
عضو ناظر تحولات جهانی باشیم یا عضو فعال آن؟
سعدالله زارعی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: «جهان در آستانه «نظم جدید» است. همانها که میراثداران نظم کهنه میباشند از پایان عمر این نظم سخن گفتهاند؛ آمریکاییها، اروپاییها در دو سطح سیاسی و کارشناسی گفتهاند نظم دوقطبی و نظم نوین آمریکایی به پایان رسیده است. ... نظم نوین جهانی فقط تغییر در واحدهای شکلدهنده به یک نظام بینالمللی نیست، تغییر در شیوه حکمرانی بینالمللی هم هست. در چشمانداز تحولات مهم بینالمللی هم تغییر در منطق و حکمرانی وجود دارد. در سالهای اخیر دو رویداد مهم بینالمللی را شاهد بودیم و در این عرصه میدان مانور قدرتهای نوظهور را مشاهده کردیم. یکی از این رویدادها بیماری فراگیر کرونا بود. ... یکی دیگر از این رویدادها، بحران اوکراین بود. ... میراثداران نظم کهنه در مقابل ایران نیز نتوانستند انسجام خود را حفظ کنند. مقامات فرسوده رژیم اسرائیل به بایدن در جریان سفر او به تلآویو فشار آوردند تا اگر نمیتواند اقدامی علیه ایران انجام دهد، موضع محکمی بگیرد و بایدن بهطور علنی و با صراحت در مصاحبه با شبکه 12 تلویزیون رژیم صهیونیستی که شبکه ارتش است گفت در دوره ریاستجمهوری من سطح منازعه ایران و آمریکا کاهش یافته است و او این را یک دستاورد میداند و یا وقتی لاپید از رئیسجمهور آمریکا خواست عربستان سعودی را وادار به علنیسازی رابطه با اسرائیل کند، جو بایدن گفت این موضوعی زمانبر است و فعلاً امکان آن وجود ندارد!
کسانی که از یکسو سفر منطقهای بایدن را تجزیه و تحلیل کردهاند با صراحت و بدون استثنا از شکست کامل بایدن خبر دادهاند کما اینکه بیشتر کسانی که به تجزیه و تحلیل اجلاس سهجانبه اخیر تهران میان ایران، روسیه و ترکیه پرداختهاند به موفقیت ایران
و دو کشور منطقهای دیگر برای ایجاد آرایش جدید سخن گفتهاند. هیچ کس تردید ندارد که روسیه و ایران در قالب نظم قبلی نمیگنجند و بهخصوص برگزاری اجلاسی چندوجهی در تهران و ادبیات صریح و ستیزهجویانه رهبران آن علیه غرب آغازی بر تحولات سریع در منطقه ارزیابی میشود. در همین ایام صحبت از قریبالوقوع بودن پیوستن ایران، عربستان و آرژانتین به پیمان «بریکس» شده است. بریکس یک پیمان اقتصادی رو به گسترش است که در کنار پیمان شانگهای یک موقعیت جدید بینالمللی به حساب میآید.
پس نظم جدید عملاً شروع شده و اضلاع نظام قبلی از هم گسسته است. نظم نوین جهانی نظامی ناشی از یک، دو، سه یا چهار قدرت نیست. تنوع اعضای دو پیمان شانگهای و بریکس بیانگر یک نظم جمعی مسئولانه است. این یک نظم هژمونیک - سیطرهگرایانه - نیست، نظمی همکاریجویانه است. نظم قبلی اولاً یک نظم سلبی و ثانیاً یک نظم امنیتی بود و ثالثاً نظمی اقتصادی و... بود و لذا اساس این نظم پسزدن قدرتهای محلی و منطقهای بود. نظم جدید اساساً نظمی منطقهگر است. در همین روزها چینیها از ایران دعوت کردند تا به ساختار تکمیلگرای تجاری بپیوندد این یعنی چین با همه عظمت اقتصادیاش قدرتهای منطقهای را بهعنوان شریک ضروری به رسمیت میشناسد.
بعضی در این تحولات بزرگ بینالمللی، تهران را به خویشتنداری و بیطرفی فراخوانده و از واژه نقش موازنهدهنده میان شرق و غرب سخن گفتهاند. این یک پیشنهاد منفعلانه است، اگر وارداتی نباشد. ایران در این روند نباید به نام بیطرفی، چشم خود را به فرصتهای بزرگ تحولات ببندد و به خود ضرر بزند.»
زمزمههای خطرناک
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: «برخلاف بعضی گمانهزنیهای این روزها، راهها در تمام زمینهها به روی مسئولین ایرانی باز هستند.
1- همانطور که رئیسجمهور فرانسه در گفتگوی تلفنی با رئیسجمهور رئیسی گفته، هنوز فرصت برای توافق در مورد برجام وجود دارد. این را سایر دولتمردان غربی اعم از آمریکائی و اروپائی هم میگویند و از مجموع اظهارنظرهایشان پیداست که نمیخواهند روابط با ایران را از دست بدهند.
2- در ایران هم، اگر خواست و اراده دولت معیار باشد، تمایل به ادامه مذاکرات برجامی وجود دارد و برای رسیدن به یک توافق عادلانه تلاش هم میشود. تاکنون هیچیک از مسئولان دولتی کشورمان در دولت سیزدهم، سخنی که نشانی از نفی تلاش برای رسیدن به توافق در مذاکرات برجامی باشد نگفتهاند. آنها میدانند که رفع تحریمها برای حل بسیاری از مشکلات کشور لازم است.
3- در خارج از دولت، موضع تندی علیه برجام وجود دارد. آنها هم حق دارند نظر خودشان را داشته باشند ولی به هر حال تصمیمگیری در این زمینه برعهده دولتمردان است کمااینکه پاسخگوئی و مسئولیت پیامدهای هر نوع تصمیمگیری در این زمینه نیز با دولتیان است نه افراد و جریانهای خارج از دولت.
4- در آستانه یکساله شدن عمر دولت سیزدهم، وضعیت معیشتی مردم برخلاف وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور رئیسی نهتنها به سوی بهتر شدن نرفته بلکه با شتاب زیادی بدتر شده است. گرانی، کمر مردم را شکسته و مشکلات اقتصادی در حال بیشتر شدن هستند. شعارهائی از قبیل اینکه زندگی مردم را به مذاکرات گره نمیزنیم، با اقتصاد مقاومتی بحران اقتصادی را پشت سر میگذاریم و بدون برجام و افایتیاف از شرایط دشوار کنونی عبور میکنیم، هرچند هنوز شنیده میشوند ولی در عمل روشن شده است که حتی خود مسئولین دولتی هم به این نیتجه رسیدهاند که از شعاردرمانی هم معجزهای ساخته نیست و آنچه مردم در سفرههای خود احساس میکنند با آنچه بر زبان مسئولین جاری میشود متفاوت است.
5- این روزها زمزمههای خطرناکی درباره جنگ اوکراین و نسبت ایران با این جنگ گفته میشود و مطالبی در این زمینه نوشته میشود که با هیچیک از معیارهای قانونی، شرعی، اخلاقی و مواضع صریح اعلام شده توسط مسئولین نظام جمهوری اسلامی منطبق نیستند. از سخنان و نوشتههای بعضی از همان افراد و مواضع بعضی از همان جریانهای خارج از دولت ولی مدعیان همراهی با دولت، هرچند نه با صراحت ولی به صورت ضمنی، بوی نوعی تمایل به همراهی با روسیه در جنگ اوکراین به مشام میرسد. بعضی از این افراد تلاش میکنند پیروزی احتمالی اوکراین در این جنگ را یک خطر برای ایران قلمداد کنند و از این طریق به این نتیجه برسند که ایران باید به روسیه کمک کند تا در جنگ اوکراین پیروز شود. این، یک تفکر بسیار خطرناک است که میتواند کشور ما را در گردابی عمیق فرو ببرد و گرفتار چنان مشکلاتی کند که تا دهها سال قابل جبران نباشند. عقلای کشور همواره بر نفی جنگ و همراهی با جنگافروزان تاکید کردهاند و درخصوص حمله نظامی روسیه به اوکراین نیز مسئولان ارشد نظام بارها اصل جنگ را نامطلوب و زیانبار دانستهاند. این، یک موضع کاملاً منطقی و منطبق بر موازین است که منافع ملی کشور را صیانت میکند و هرچه غیر از این باشد برخلاف منافع ملی است.
6- اقتضای منافع ملی ایران اکنون اینست که از فرصت پیشآمده در اثر اختلافات شدید میان روسیه و غرب به ویژه اروپا حداکثر بهرهبرداری را در زمینههای اقتصادی و سیاسی به عمل بیاوریم. اروپا اکنون در اثر کاهش صادرات سوخت از روسیه به این قاره، به ما نیاز دارد. ما با برآورده کردن این نیاز میتوانیم امتیازهای موردنظرمان را از اروپا بگیریم و بسیاری از مشکلات سیاسی در زمینههای مختلف ازجمله برجام را حل کنیم. اگر در روابط با اروپا با مشکل بدعهدی مواجه هستیم، این مشکل را با روسیه و بطور کلی بلوک شرق هم داریم. فهرست بدعهدیهای روسیه در روابطش با ایران طی دو قرن اخیر نشان میدهد روسها در صدر فهرست عدم وفای به عهد قرار دارند. بنابراین، بهیچوجه به نفع ما نیست که سرنوشت خودمان را با اقدامات خطرناکی از قبیل همراهی با روسیه در جنگ با اوکراین – به هر شکل آن – گره بزنیم. ما به جای اینکه خودمان را به روسیه سنجاق کنیم، باید سیاست سنجاق شدن به این و آن را دون شان ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی بدانیم و با عملی ساختن سیاست موازنه، رابطه معقولی با شرق و غرب در چارچوب منافع ملی و استقلال در روابط خارجی که جانمایه سیاست «نه شرقی – نه غربی» است، داشته باشیم تا بتوانیم عزت و اقتدار این ملت و این کشور را حفظ کنیم.»
مدلی متفاوت در مبارزه با فساد
محسن مهدیان؛ مدیرعامل موسسه همشهری در یادداشتی نوشت: «یکم. یک عضو شورای شهر گفته است که شهرداری تهران هیچ کارنامه روشنی برای مبارزه با فساد ندارد. احتمالا انتظار داد و قال و معرکهگیری ویژه داشتند. مثلا گزارشی از فساد مدیران گذشته شهری یا افشای اسامی کارچاقکنها و شتیل بگیران بلدیه. اما بهنظر میرسد همه راهها در امر مبارزه با فساد، به هیجان و سر وصدا ختم نمیشود.
دوم. مدتی پیش رئیس شورایعالی امنیت ملی اعلام کرد مطابق نتایج یک پژوهش 65درصد بین احساس مردم از فساد با تحقق واقعی فساد اقتصادی فاصله وجود دارد. یعنی جامعه 65درصد بیشتر از فساد واقعی، احساس فساد میکند. البته احساس فساد دلایل مختلف دارد اما یک دلیل روشن آن روشهای نادرست مبارزه با فساد است. روشهایی که هم میان مطالبهگران اجتماعی و رسانهها مرسوم است و هم میان نهادهای نظارتی.
تصور رایج این است که با افشاگریهای مکرر، مردم امیدشان به اصلاح بیشتر میشود. اما ماجرا دقیقا برعکس است. یعنی با رشد افشاگریهای رسمی و غیررسمی، ادراک بخشی از جامعه پیدایش فساد سیستمی است؛ یعنی بنبست. اما چرا؟
سوم. مردم بین آنچه از افشاگریها میشنوند با آنچه باید سر سفره خود احساس کنند رابطهای نمیبینند. لذا تصوری که ایجاد میشود این است که آنچه افشا میشود همه ماجرا نیست. نوک یک کوه یخی است که از آب بیرون زده است.
ما 2مدل مبارزه با فساد داریم. مبارزه با فساد با هدف ثمره رسانهای و هیجانی آن. دوم مبارزه با فساد برای رفع موانع کارآمدی.
چهارم. راهحل چیست؟ بهجای تمرکز بر اصل افشاگری و هیاهوهای هیجانی باید مبارزه با فساد را در نقطهای دنبال کرد که منجر به کارآمدی محسوس در زندگی مردم شود. برخی تصور میکنند افشاگری بهخودی خود مشروعیتساز است.
مردم با افشاگریهای پی در پی اولا دچار بیحسی نسبت به فساد میشوند و دوم اینکه دچار خطای ذهنی تعمیم جزء به کل میشوند و از همه مهمتر چون ثمره این افشاگریها را در زندگیشان نمیبینند، تصور میکنند دستهای پشت پردهای در ابعاد فساد سیستمی وجود دارد که هر میزان هم با آن مبارزه میشود، همچنان مافیایی است و جولان میدهد.
پنجم. به این فهم عملکرد شهرداری تهران و تیم جدید دولت را باید در همین نقطه ارزیابی کرد. مسئولان ما به یک بلوغ روشن در امر مبارزه با فساد رسیدهاند. گذشت دوران بگم بگمهای تبلیغاتی و نمایشهای دکان دارانه. امروز دوران مبارزه با فساد در نقطه کارآمدی است؛ سر صحنه زندگی مردم.
شهرداری تهران شبکه توزیع کالای اساسی را سامان میدهد تا دست مافیای دلالی قطع شود و کالا به قیمت ارزانتر دست مردم برسد. خرید و فروش ملک و کالاهای اساسی را در بورس انجام میدهد تا ضمن شفافیت و با صرفهجویی 40درصدی، هزینه تمامشده توسعه شهر برای مردم کمتر شود. خزانه شهر را واحد میکند تا از نشت 1400میلیارد تومان پول از جیب بیت المال جلوگیری شود. مانع خاصه خواریهای املاک شهری میشود تا خرج نوسازی و تولید مسکن برای مردم شود.
این هم یک روش است. روشی متفاوت که مبارزه با فساد را سر صحنه زندگی مردم میبرد تا شیرینی آن محسوس باشد. این روش مبارزه با فساد داد و قال ندارد، هیجان هم ندارد، ادا و اطوارهای سوپرمنی هم ندارد، اما حتما ثمره نهاییاش امیدافزایی است.»
توازن در سیاست خارجی
جاوید قرباناوغلی در سرمقاله «شرق» نوشت: «در یک ماه گذشته تهران میزبان سران و رؤسای تعدادی از کشورهای همسایه و منطقه بود؛ امیر قطر، نخستوزیر عراق، رئیسجمهوری ترکمنستان و قزاقستان، ولادیمیر پوتین، رجب طیب اردوغان و... . رفتوآمدهای دیپلماتیک نشانه روشنی از اهمیت کشور میزبان و جایگاه شایسته و تأثیرگذار آن است. رفتوآمدهای دیپلماتیک بهویژه در سطح رهبران کشورها پرهزینه و با دغدغههای امنیتی و تشریفات سنگین همراه است. ترافیک نیمهسنگین دیپلماتیک نمایانگر در کانون توجه قرارداشتن کشور و سطح عالی روابط و کشور میزبان و میهمان است که باید آن را به فال نیک گرفت، از آن استقبال کرد و به دستگاه دیپلماسی کشور تبریک گفت. تحولی که حامیان دولت نیز آن را نشانهای از موفقیت دولت رئیسی در سیاست خارجی تفسیر میکنند. در ارزیابی کارایی رفتوآمدهای دیپلماتیک آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است، محور قرارگرفتن امنیت، منافع ملی و توسعه است؛ زیرا رفتوآمدها به خودی خود هدف نیست و دیپلماسی ابزاری برای ارتقای روابط تجاری، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یا رفع اختلافات است.
نکته مهم در نقد رویکرد دولت سیزدهم وانهادن «توازن» در سیاست خارجی و برقراری مناسبات سیاسی، اقتصادی و نظامی-امنیتی متوازن با جهان با محوریت تمامیت ارضی، امنیت و منافع ملی کشور است. در جهان امروز برخلاف دوران جنگ سرد، تلاش کشورها بر ایجاد تعادل و بالانس در روابط با قدرتهای بزرگ و تأثیرگذار است.
رئیسی همچنان که در مبارزات انتخاباتی وعده کرده بود، تمرکز سیاست خارجی را بر همسایگان قرار داده که قطعا سیاست خردمندانهای است. ترمیم روابط تخریبشده با عربستان سعودی، نهاییکردن عضویت ایران در پیمان شانگهای، بهکارگیری منابع و دیپلماسی برای تکمیل راهآهن کریدور شمال-جنوب و... همه از رویکردهایی است که در صورت پیگیری و تحقق آنها، فشارهای سیاسی ناشی از مناقشه هستهای را تا حد درخور توجهی کاهش خواهد داد.
با وجود این رویکردهای مثبت، افکار عمومی داخل متأثر از تحلیلهای برآمده از رسانههای جهان از غلبه نگاه ایران به شرق است. وانهادهشدن سیاست خارجی براساس توازن و بالانس روابط با جهان و گرایش شدید تا حد پیوستن به اردوگاه شرق، گفتمان رایج کشور نهفقط بین نخبگان بلکه حتی در کوچه و بازار است.
قضاوت مردم کوچه برآمده از شبهانحصار بازار کشور و همه اقلام از مایحتاج روزمره مردم تا خودرو و ماشینآلات صنعتی و... محصولات چینی است و رقابت که ضامن کیفیت بهتر و قیمت کمتر است، به دلیل مسدودشدن روابط تجاری وانهاده شده که نمیتوان بر قضاوت مردم خرده گرفت.
وضعیتی که الان شاهد هستیم، این است که روابط با یک طرف یعنی غرب مسدود شده و طرف دیگر یعنی شرق فعال مایشاء در همه عرصههاست و طبیعتا اگر کشوری خود را به بخشی از دنیا محدود کند، نمیتوان دیپلماسی آن را کاربردی و در جهت منافع کشور دانست.
مهمترین انتقاد مخالفان سیاست خارجی دولت قبل اعتماد بیش از حد به غرب و گرهزدن زلف اقتصاد کشور به برجام بود. نادرستی این قضاوت را بارها در یادداشتهای گذشته یادآوری کردهام؛ باوجوداین حتی با پذیرش این نقد، چگونه میتوان گرایش در حد ذوبشدن در شرق و مغفولماندن غرب در سیاست خارجی و اقتصاد کشور را توجیه کرد؟
توسعه و تعمیق روابط با چین و روسیه و در کنار آن نگاه پررنگ به دیگر قدرتهای اقتصادی آسیا مانند هند، ژاپن، اندونزی، سنگاپور و حتی کشورهایی مانند ویتنام اولویتی است که باید با دیپلماسی فعال بخشی از ظرفیتهای کشور را به این قدرتها پیوند زده و از امکانات و توانمندیهای آنها برای توسعه کشور استفاده شود. درعینحال نمیتوان واقعیتهای دیگری مانند الزامات و تعهدات دولتها به مقررات بینالمللی و ملاحظات روابط با ایران در پرتو مناسبات بینالمللی را نادیده گرفت. غرب بر بخش اعظمی از اقتصاد جهان حاکم است. آمریکا بهتنهایی بزرگترین اقتصاد و قدرتمندترین ارتش جهان را در اختیار دارد. پذیرش این واقعیت به معنای تسلیم در مقابل آن نیست. کشورهایی مانند چین و هند و اندونزی و ویتنام و... نیز با برقراری روابط متوازن با آمریکا و غرب توانستهاند برنامه توسعه خود را ریلگذاری کرده و خود را به قدرتهایی مطرح و نوظهور تبدیل کنند. طرفه آنکه رویکرد درست دولت در اولویت منطقهگرایی و اهمیتدادن به همسایگان تا حد زیادی به ترمیم روابط ایران با آمریکا و غرب و حل مشکلات بینالمللی مانند مناقشه هستهای مرتبط است. نباید زلف کشور را به برجام گره زد و تا زمانی که ایران سیاست خارجی متوازن براساس موازنه مثبت را در تعامل با شرق و غرب در پیش نگیرد و از همه ظرفیتهای موجود در جهان استفاده نکند، اتفاق مهمی را در اقتصاد کشور شاهد نخواهیم بود. اتکا به ظرفیتهای داخل هرچند مهم است، ولی شخصا کشوری را سراغ ندارم که با وانهادن ظرفیتهای موجود جهان با اتکا به داخل در مسیر توسعه قرار گرفته باشد. شعارهای بیمحتوا مانند کلیدهایی هستند که به همه درها میخورند، ولی هیچ قفلی را باز نمیکنند.
برجام حلّال همه مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران نیست، ولی بدون آن نه قفل تحریمها شکسته خواهد شد و نه کشورها برقراری روابط عمیق با ایران را در دستور کار خود قرار خواهند داد. یکی از اهداف اصلی سفر هفته گذشته بایدن به عربستان، ترغیب پادشاهی به افزایش تولید و فروش نفت برای کنترل قیمتها و کاهش تأثیرات جنگ اوکراین بر بازار انرژی بود که به شکل بیسابقهای افزایش یافته و دولتهای غربی را بهشدت تحت فشار قرار داده است. بایدن برای تأمین این هدف بهعنوان یک اولویت برای غرب، از همه تعهدات خود درباره محمد بنسلمان عقبنشینی کرد و ضمن سفر به جده، با متهم ردیف اول قتل فجیع جمال خاشقجی به گفتوگو نشست؛ اما عربستان با وجود اعلام رسمی افزایش تولید تا سقف ۱۳ میلیون، تزریق آن به بازار را به نشست اوپکپلاس احاله کرد که قرار است در اوایل ماه آتی میلادی (آگوست) برگزار شود.
حتی کشوری مانند عربستان که اگر نگوییم بهطور کامل، تا حدود بسیار زیادی به غرب وابسته است، با درک درست از شرایط جهان، نیازهای امنیتی و توسعهای، نیاز غرب به نفت و روابط رو به رشد چند سال اخیر با دو قدرت شرقی همه تخممرغهای خود را در سبد بایدن نگذاشت. قبل از سفر بایدن، از لاوروف، وزیر خارجه روسیه، استقبال گرمی کرد، در جریان دیدار بایدن از آمادگی برای افزایش تولید برای کمک به آرامش در بازار انرژی جهان سخن گفت و پس از پایان سفر رئیسجمهوری آمریکا تعهد کشورش درباره افزایش صادرات نفت را به نشست اوپکپلاس منوط کرد.
به بیان دیگر حتی کشوری که تکیهگاه تأمین امنیت آن آمریکاست، با تحلیل درست از شرایط درصدد کاهش وابستگی به یک بلوک و افزایش قدرت مانور و انتخابهای متعدد و سیاست خارجی متوازن در جهان متلاطم امروز است.»