تحلیل از چپ و راست؛
اتاق تاریک مذاکرات
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
خط پایانی بر بحرانسازی ناتو
عباس حاجی نجاری در سرمقاله «جوان» نوشت: «مواضع صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین نقش و رویکرد ناتو در آغاز جنگ اوکراین، اگرچه در برخی از رسانههای معاند، به حمایت ایران از این جنگ تفسیر شد، اما این بیانات واجد مؤلفههای کلیدی معطوف به شناخت دلایل جنگافروزی سالهای اخیر قدرتهای غربی به بهانه حفظ امنیت جهانی و تأکیدی بر ضرورت مختومه کردن این روند است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار در خصوص حوادث اوکراین خطاب به آقای پوتین یادآور شدند: «جنگ یک مقوله خشن و سخت است و جمهوری اسلامی از اینکه مردم عادی دچار آن شوند بههیچوجه خرسند نمیشود، اما در قضیه اوکراین چنانچه شما ابتکار عمل را به دست نمیگرفتید، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ میشد.» ایشان در ادامه ناتو را موجودی خطرناک خواندند و افزودند: «اگر راه در مقابل ناتو باز باشد حدومرزی نمیشناسد و اگر جلوی آن در اوکراین گرفته نمیشد، مدتی بعد به بهانه کریمه، همین جنگ را به راه میانداختند.» رهبر معظم انقلاب اسلامی پیشازاین در دیدار با رئیسجمهور قزاقستان در ۲۹/۰۳/۱۴۰۱ یادآور شده بودند که در قضیه اوکراین مشکل اصلی این است که غربیها درصدد گسترش دایره نفوذ خود در مناطق مختلف ازجمله در شرق و غرب آسیا و ضربه زدن به استقلال و اقتدار کشورها هستند.
در تبیین نقش ناتو درروند تحولات جهانی قابلذکر است که ناتو در چند دهه اخیر و بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ابزاری برای تجاوز و تخریب کشورها بهویژه کشورهای اسلامی تبدیلشده است که جبران آثار آن نیازمند صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری و برنامهریزی چندین ساله است
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو در ۴ آوریل ۱۹۴۹ میلادی
(۱۵ فروردین ۱۳۲۸) باهدف دفاع جمعی در واشینگتن، میان امریکا و اعضای پیمان بروکسل (بریتانیا، فرانسه، هلند، بلژیک و لوکزامبورگ) و دیگر کشورهای بلوک سرمایهداری که به این پیمان دعوتشده بودند (نظیر کانادا، دانمارک، ایسلند، ایتالیا، نروژ و پرتغال) به امضا رسید. در سال۱۹۵۲ ترکیه و یونان و در ۱۹۵۵ هم آلمان غربی به ناتو پیوستند. قلب پیمان ناتو ماده ۵ آن است که در آن کشورهای امضاکننده توافق کردهاند حمله نظامی علیه یک یا چند کشور عضو در اروپا یا امریکای شمالی را بهعنوان حمله بهتمامی کشورهای عضو تلقی کنند و به مقابله آن برخیزند. با توجه به روند تقابل غرب و شرق در دوران جنگ سرد، اوایل فوریه سال ۱۹۹۰ امریکاییها پیشنهادی برای مصالحه به مقامهای شوروی سابق ارائه کردند. «جیمز پیکر»، وزیر خارجه وقت امریکا آن زمان به سران شوروی پیشنهاد کرده بود که واشنگتن در ازای همکاری مسکو در موضوع الحاق دو بخش آلمان، به این کشور «ضمانتهای مستحکمی» خواهد داد مبنی بر اینکه ناتو «یک اینچ به سمت شرق توسعه پیدا نخواهد کرد». یک هفته بعد «میخائیل گورباچف»، رئیسجمهور وقت شوروی با آغاز مذاکرات اتحاد دوباره آلمان موافقت کرد.
اما از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۴ میلادی، و پس از فروپاشی شوروی سابق ۱۰ کشور عضو بلوک شرق سابق با ترفندها کشورهای غربی به عضویت ناتو درآمدند و شمار اعضای ناتو به ۲۶ کشور افزایش یافت. در سال ۲۰۰۸ تلاشهایی برای گسترش ناتو به حوزه بالتیک و پیشروی مرزهای ناتو به نزدیکی مرزهای روسیه انجام گرفت که در این بین با شروع مذاکرات برای عضویت سه کشور آلبانی، کرواسی و جمهوری مقدونیه در ناتو موافقت شد. در سال ۲۰۱۷ نیز مونتهنگرو بیست و نهمین عضو ناتو شد. ناتو تا پایان جنگ سرد هرگز در هیچ نبرد آشکاری شرکت نکرده بود و عمده عملیات آن محدود به عملیات پنهان در کشورهای عضو و کشورهای متخاصم بود. برخی از موارد عملیات پنهان ناتو در کشورهای عضو، از نوع خرابکاری و ترور، بعدها آشکار شد و مورد پژوهش قرار گرفت. اما پس از پایان جنگ سرد، ناتو به سرعت به ابزار جهان گشایی استعماری امریکا و متحدانش زیر نقاب «دخالت بشردوستانه» تبدیل شد. اولین دخالت آشکار ناتو در ۱۹۹۵ و در یوگسلاوی و علیه صربستان دیده شد. ناتو با شعار پایان دادن به نسل کشی وارد شد، اما خود بهسرعت مرتکب نسلکشی هولناکی شد. در سال ۲۰۰۰ سازمان عفو بینالملل بااینکه خود از ابزارهای تبلیغاتی غرب است، ناتو را به نسلکشی در یوگسلاوی متهم کرد. حمله به عراق به بهانه در اختیار داشتن سلاحهای کشتارجمعی، دخالت در لیبی و به آشوب و هرجومرج کشاندن این کشور با عنوان کمکهای بشردوستانه تنها گوشهای از جنایات ناتو تحت فرماندهی کاخ سفید است. امریکا برای تضمین هژمونی جهانی خود تصمیم گرفت درجایی مستقر شود که بتواند بر چهار قدرت بزرگ شرقی یعنی روسیه، چین، هند و ایران نظارت کند. بر همین مبنا و به بهانه عملیات مشکوک ۱۱ سپتامبر، با ادعای مبارزه با تروریسم دست به اشغال افغانستان زد تا از طریق این کشور بتواند مناطق پیرامونی آن بهویژه ایران را دستخوش نفوذ و تغییرات موردنظر خود کند.
محصول این دخالتها میلیونها کشته، هزاران میلیارد خسارت و تخریب بیش از شش کشور اسلامی است و هشدار رهبر معظم انقلاب معطوف به این کارنامه خونبار است که میتوان آن را سیاهترین دوران تاریخ بشریت دانست. منطق موضعگیری معظم له درباره جنگ روسیه و اوکراین مبتنی بر محکومیت جنگ فینفسه و همزمان عدم غفلت از واقعیات میدان است و به همین دلیل تحلیل نظامی ایشان این است که اگر روسیه ابتکار عمل را به دست نمیگرفت، ناتو درهرصورت به بهانه کریمه یک جنگ جدید را به روسیه تحمیل میکرد.
مبتنی براین واقعیات: ۱. بحران اوکراین نتیجه سیاستهای شبکه مافیای سیاسی و اقتصادی حاکم بر امریکا و کشورهای محور در اروپاست و حل آن نیز مستلزم شناخت دقیق ریشههای آن است و عدم مقابله با آن منجر به تکرار این اقدامات جنایتکارانه در دیگر سرزمینها خواهد شد. ۲. پیشینه جنایتهای ناتو در حمله به افغانستان، عراق، لیبی و... نشانگر آن است که گردانندگان ناتو هیچ مرزی را برای اقدامات تجاوزکارانه خود نمیشناسند و اگر با پاسخ قدرتمندانه مواجه نشوند، کشورهای بیشتری را دچار تخریب و بیثباتی میکنند. ۳. راهبرد ایران در آینده باید معطوف بر مقابله قدرتمندانه با هرگونه تهدیدی باشد که ممکن است منافع ایران و نیروهای جبهه مقاومت را تهدید کند و با توجه به روند تهاجم ترکیبی دشمن ممکن است پاسخ ایران پیشدستانه باشد. ۴. روابط ایران و روسیه میتواند مبتنی بر فصل جدیدی از تعاملات راهبردی میان دو کشور و فرصتسازی برای مقابله با تهدیدات مشترک معطوف به دو اصل «روسیه مقتدر»، «ایران مستقل» باشد. ۷. فرایندهای پیچیده و دشوار جنگ اوکراین متأثر از تحول در نظم جدید جهانی است، این امر مستلزم هوشیاری ایران و آمادگی سختافزاری و نرمافزاری بهمنظور تأمین منافع و امنیت کشور و به حاشیه نرفتن در این نظم جدید است.»
نمایش آمریکایی در سه پرده!
سید محمدعماد اعرابی در «کیهان» نوشت: «اگر برای ناتوانی آمریکا در قرن بیستویکم بهدنبال یک مابهازای تصویری باشیم شاید هیچ چیزی بهتر از تصویر جو بایدن در قامت ریاست جمهوری ایالات متحده نباشد. ... با این حال نیاز و ناتوانی آمریکا در سفر به غرب آسیا سعی شد با یک نمایش ترمیم شود. سفر به عربستان و گفتوگو با مقامات پادشاهی سعودی نه به صورت مستقل که در قالب شرکت در نشست سران کشورهای عربی در جده و دیدارهای جانبی این نشست نشان داده شد و با پررنگ کردن موضوع ایران بهعنوان هدف عمده سفر بایدن و هیاهو برای راهاندازی اتحاد دفاع هوایی سعی شد به دیپلماسی منفعلانه واشنگتن، رویکردی فعالانه داده شود. اما درست مانند بایدن که معمولا هنگام نمایش دادن سلامت جسمیاش، افتضاح دیگری به بار میآورد و ناتوانیاش را برملا میکند؛ نمایش دیپلماسی آمریکا در غرب آسیا نیز با فرو ریختن اجزای صحنه به اتمام رسید. گفتوگوها با مقامات عربستان به مجادله بر سر قاتلان جمال خاشقچی و شیرین ابوعاقله کشیده شد؛ توافقی برای افزایش عرضه نفت رخ نداد و پس از سفر بایدن قیمت نفت با رشد حدود 4 درصدی به بیش از 105 دلار در هر بشکه رسید. راهاندازی اتحاد دفاع هوایی علیه ایران بهعنوان پیشدرآمد ناتوی عربی نیز با امتناع برخی کشورهای عربی از تقابل با ایران، در حد تبلیغات باقی ماند. وقتی «فرید زکریا» مجری برنامه GPS در تلویزیون CNN از کارشناس برنامهاش درباره تقویت محور عربستان علیه ایران بهعنوان هدف سفر بایدن پرسید؛ «ولی نصر» مشاور سابق وزارت خارجه آمریکا و استاد دانشگاه جانز هاپکینز پاسخ داد: «مقامات شماری از کشورهای عربی که رئیسجمهور بایدن با آنها دیدار کرده است و در مقابل ایران خط کشیدهاند یعنی کشورهای اردن و مصر با ایران مسئله ندارند. کشورهای دیگری همانند قطر و عمان بسیار در تلاش هستند تا برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به نتیجه برسد... امارات عربی متحده در حال بررسی بازگشایی سفارتش در تهران است و عربستان سعودی در حال گفتوگو با ایران است. پس اوضاع شبیه دوره جنگ سرد نیست حال آنکه رئیسجمهور آمریکا و مقامات اسرائیل در تلاش هستند چنین تصویری (از منطقه) نشان دهند.»
با این حساب تنها دستاورد بایدن از این سفر «کرونا» بود؛ حالا بیماری دیگری نیز به امراض پیرمرد 79 ساله آمریکایی اضافه شده است.
نشست ناتو در مادرید با مشارکت ژاپن، کرهجنوبی، استرالیا و نیوزلند یک نمایش آمریکایی دیگر بود. نمایشی که به منظور آماده نشان دادن آمریکا و متحدانش برای مقابله با چین ترتیب داده شده بود. اما این نمایش از همان ابتدا یک مشکل اساسی داشت که مورد توجه رسانههای بینالمللی نیز قرار گرفت و آن اینکه به سختی میشد میان چهار کشور مشارکتکننده از شرق آسیا و اقیانوسیه مخرج مشترکی علیه چین پیدا کرد. نگرانی امنیتی کرهجنوبی بیش از آنکه متوجه چین باشد به همسایه شمالیاش یعنی کره شمالی معطوف بود. نیوزلند نیز به اندازه کافی درگیر مناقشات دریایی با استرالیا بود که اخبار فرسنگها آنطرفتر در ساحل چین برایش چندان جذاب نباشد. شاید در این میان تنها ژاپن و استرالیا از انگیزه جدی برای تقابل با چین برخوردار باشند اما باز هم یک مشکل وجود داشت. ایالات متحده در اختلافات میان ژاپن و چین بر سر جزایر «سنکاکو» هرگز حاضر به حمایت از ژاپن و به رسمیت شناختن حق حاکمیت آنها بر این جزایر نشد و حالا سؤال این بود کشوری که در یک مناقشه ارضی محدود حاضر به حمایت از متحد خود در مقابل چین نشده بود چگونه میتوانست در یک صفآرایی بزرگ علیه چین در کنار آنها بایستد!؟ در مورد استرالیا وضعیت کمی بامزهتر بود. آخرین تلاش آمریکا برای شکلدهی یک ائتلاف در اقیانوسیه علیه چین فراتر از فاجعه، یک طنز تمامعیار بود. ...
جنگ اوکراین نمایش دیگری برای آمریکا و متحدانش است که گرچه هنوز ناتمام مانده اما به نظر میرسد آن هم نتیجه مطلوبی برایشان نداشته باشد. آمریکا و متحدانش در اروپا که تصویری قدرتمند و شکستناپذیر از ناتو ساخته بودند علیرغم ارسال حجم سنگینی از تسلیحات به اوکراین، آموزش جنگجویان اوکراینی و اعزام نیروهای نظامی به این کشور هنوز نتوانستهاند مانع دستیابی ارتش روسیه به اهدافش شوند. ...
به نظر میرسد آمریکا و متحدانش در ناتو آنچنان که در فیلمهای هالیوود میجنگند و نمایش داده میشوند؛ در میدان نبرد واقعی اوکراین توانایی رزم ندارند. 28 می2022 روزنامه واشنگتن پست گفتوگوهایی با جنگجویان خارجی مسقر در اوکراین منتشر کرد. یکی از کهنهسربازان آمریکایی به این روزنامه گفت در شب دوم اعزام، هشت نفر از بیست داوطلب در واحد رزمی او، فرار کرده بودند؛ از جمله یک تفنگدار دریایی آمریکا که مسلسلش را با سنگ شکست تا دلیل موجهی برای فرار به پشت جبهه داشته باشد. این روزها همانطور که کارمندان روابط عمومی کاخ سفید سخت مشغول ترمیم تصویر رئیسجمهور سالخوردهشان در افکار عمومی هستند، نمایش آمریکایی نیز از غرب تا شرق برای سرپوش گذاشتن بر ضعف و ناتوانی آمریکا روی صحنه رفته است اما همیشه همهچیز آنطور که میخواهند پیش نمیرود.»
حرفهای گران
علی ربیعی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «یک سیستم اجتماعی هوشمند و هوشیار، تلاش میکند تا با ایجاد آرامش محیطی به فعالیت خود بپردازد به خصوص در دورانی که سیستم دچار بحرانهای متعدد یا نقاط ضعف اساسی است، رویکرد ایجاد آرامش در جامعه اولویت مییابد. این روزها گویی برخلاف یک سیستم عقلایی هر روز به نحوی جامعه تحریک روانی میشود. سختگیریهای اجتماعی از یکسو، حرفهای تحریککننده و مناقشهبرانگیز از سوی دیگر با تاثیرات روانی از سوی برخی افراد همچون تیری به روح جامعه اصابت میکند. یاد ضربالمثل مشهوری افتادم که «آدم عاقل چرخ شکسته درشکه را در میان سیلاب تعویض نمیکند» چه برسد به اینکه خودت در میان سیلاب چوب لای چرخ درشکهات بگذاری. در این مورد نگاه کنید به:
الف- تقریبا از زمان دولت خاتمی روندی شکل گرفت که در دولت روحانی با شدت بیشتر و در قالبهای جدیدتر تداوم یافت. آدمهایی با عناوین نامعلوم به یکباره به تحلیلگران حوزههای مختلف تبدیل شدند. صدا و سیما پایههای اصلی رشد این افراد و به نوعی سکوی پرتاب آنها شد. بعضی از این افراد با زیادهگوییهای مفرط به مرور مصرفشان در این رسانه به پایان رسید، اما از ادبیات آنها برای ایجاد هیاهو و تخریب فضای سیاست در تریبونهای مختلف دیگر استفاده شد و اخیرا هم شاهد برخی اظهارات توهینآمیز، نه به یک فرد یا جریان سیاسی بلکه توهین به هنر و هنرمندان، علم و عالمان و حتی در حوزه ورزش و اساسا ادب ایرانی هستیم. این اظهارات غیرمسوولانه که از تریبونهای پیشگفته سر داده میشود به مراتب بیش از رسانههای بیگانه پیامدهای مخرب برای نگاه نسل جدید به دین، تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب برجای خواهد نهاد. در مورد آثار این پدیده، چند نکته قابل تامل است: ۱- نمونه اینگونه افراد در همه جوامع کمابیش وجود دارد. تفاوت امر در این است که متاسفانه در جامعه ما این افراد از تریبونهای رسمی حتی با پول بیتالمال و در نهادهای دولتی و عمومی بدون هیچ منع و احیانا گفتوگویی سخن میگویند. ۲- آثار سخنان این افراد صرفا در حوزه سیاسی باقی نمیماند. در یک پیامد منفی، تحصیلکردگان و افراد به خصوص نسلهای جدید، سخنان موهوم این افراد را به کل نظام فکری و ساختار جامعه نسبت میدهند و بر این مبنا قضاوت میکنند. من بارها با این نوع قضاوت و تعمیم در گفتوگوهای اجتماعی مواجه شدهام. ۳- وقتی به نام تبیین، با انحراف مفهومی، محققان و تحصیلکردگان یک حوزه با کلمات سخیف مورد توهین قرار میگیرند، بخشی از آنها این افراد را صاحبان مواضع رسمی تلقی کرده و این امر موجبات دلزدگی و ناامیدی از آینده علمی کشور را فراهم میکند. ۴- مشاهده میشود که افرادی از این نحله، با گندهگوییهای بیمبنا و طرحهایی که هیچ بنیان علمی ندارند با موضعگیریهای خاص، مورد توجه و خوشایند قرار گرفته و بعضا در جایگاهها و پستهای سیاستگذاری مینشینند که این موضوع علاوه بر ایجاد کژراهه در امور، موجب ناامیدی نخبگان میشود. بخشی از احساس غبن و ایجاد یأس و حرمان ذهنی و واکنشهای اعتراضی در نتیجه مقایسههایی که محققان، کارشناسان و اندیشمندان صورت میدهند، حاصل میشود. ب - برخی حرفهای سلیقهای و شخصی به نام دین نیز این روزها چالشهای ذهنی ایجاد کرده است:
۱- اظهارات غلوآمیز برخی به نام سخنگویان دینی در قالب داستانسراییهایی سوءاستفادهگرایانه و انحرافی از خواب، تشرف و مکاشفه را شاهدیم. البته پدیده «غلو» را میتوان کم و بیش در بسیاری از ادیان و مذاهب مشاهده کرد.
۲- این پدیده سابقه و قدمت دیرینهای دارد، اما در سالهای اخیر به دلیل گسترش شبکههای اجتماعی شاهد انتشار وسیع و گسترده اینگونه اظهارات با بازنماییهای متفاوت هستیم. متاسفانه اینگونه اظهارات که بعضا همراه با مقایسههای توهینآمیز صورت میگیرد، نگاه کنید به برخی اظهارات طرح شده در خصوص بحث عفاف و حجاب و نسبت دادن برخی صفات ناشایست که موجب تبلیغات ضددینی و ایجاد تنازعات نظری بیهوده میشود. افزایش بازپخش اینگونه اظهارات از سوی گروهی از افراد و به نام دین که از قضا برخی صاحبمنصب هم هستند و نبود واکنش جدی از سوی اندیشمندان و بزرگان دینی در برابر اینگونه مواضع به خصوص غلوها و خرافات، موجب یک تعمیم ناروا شده و از سویی با سوءاستفاده دیگران خوانشهای ناامیدکننده و نزاعبرانگیز را دامن میزند. این روزها، فضای اجتماعی و افکار عمومی به اندازه کافی نگرانیهایی دارد؛ تداوم تحریم، کاهش امید به آینده با اینگونه اظهارات و برخی سیاستهای اجتماعی موجب تشدید ناتابآوری اجتماعی خواهد شد. به نظر میرسد ایجاد فضای آرام، ارایه سخنان امیدبخش و نیز سیاستهای اجتماعی کمتنش ضرورت جامعه امروز ما برای عبور از شرایط سخت است.»
ایران و آمریکا ، توافق در وضعیت جدید
حشمت ا... فلاحت پیشه نماینده ادوار مجلس در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «ایران و آمریکا باید به فکر یک توافق جدید باشند. در عالم سیاست بهویژه در مناسبات بین ایران و آمریکا این گذر زمان است که موجب ریشهدار شدن معاهدات میشود. یعنی اگر برجام در ابتدای دوره بایدن احیا میشد، تا چهار سال به یک مرحلهای میرسید که ریشه میدواند که اگر دولت هم در آمریکا عوض میشد، دولت جدید نمیتوانست کاری شبیه کار ترامپ را انجام دهد. ولی این زمان تلف شد. الان بحث اساسی که وجود دارد این است که ایرانیها به حق تردید دارند که اگر حتی الان برجام امضا شود و ایران تعهدات هستهای خود را به جا بیاورد، آن موقع خیلی زود میتوان با تغییر اکثریت کنگره به سود جمهوریخواهان و یا بهخصوص با نزدیک شدن به دولت جدید، ممکن است عملا توافق قابل اجرا نباشد. ایران در گذشته هم این کار کرد و جایی که ایران ضرر دید، از افزایش نظارت و بازرسی نبود بلکه جایی که ایران ضرر کرد، از تاخیر و انتقال در تولیدات و فناوری هستهایاش بود. بخشی از تولیدات ایران، سوخت 20 درصد و حتی سوخت زیر پنج درصد منتقل شد و یک سقف محدودی در ایران باقی ماند. بخشی از تاسیسات مثل آب سنگین اراک و برخی از سانتریفیوژها جمعآوری شد یا تغییر کاربری داده شد ولی با روی کار آمدن ترامپ دیدیم که آمریکاییها تحریمها را بازگرداندند و نتیجهاش این شد که این ایران بود که ضرر بیشتری را متوجه برنامه خود دید. گامهایی که ایران به سمت احیای برنامه هستهایاش برداشت، گامهای پرهزینهای بود که در اوج تحریمها صورت گرفت. بنابراین این تردید وجود دارد که اگر دوباره توافقی صورت بگیرد و دولت کنونی و آینده آمریکا نتواند یا نخواهد برجام را ادامه دهد آن موقع ایران است که ضرر میکند. لذا معتقدم چون به هر حال دولت بایدن هم حاضر نیست تضمین ارائه دهد یک اتفاق میافتد و بدون تضمین فقط یک اتفاق ممکن است بیفتد که دیپلماسی حفظ شود و آن این است که طرفین بر سر یک برجام تازه صحبت کنند. در برجام تازه ایران میتواند سطح کنونی تولید و فناوری هستهایاش را حفظ کند ولی سطح مطمئنی از نظارت و بازرسی را بپذیرد تا اطمینان بخشی شکل بگیرد، برای اینکه ایران در برنامه هستهایاش تخلفی نیست ولی در طرف مقابل آمریکاییها حاضر باشند که تحریمها را بردارند. از این رو به نظر میرسد آمریکاییها آمادگی لازم برای این کار را دارند چون به سه میلیون بشکه نفت ایران نیاز دارند ولی طبیعتا ایرانیها حاضر نیستند بدون تضمین دولت آمریکا سوخت 20 و 60 درصد و مابقی سوخت بالای سه و هفت درصد را منتقل کنند یا بخشی از فناوریها و تاسیسات هستهای خود را به عقب برگردانند. بنابراین تاکید میکنم که ایران و آمریکا باید دنبال یک برجام تازه باشند که میتواند حتی به عنوان مرحله اول هم به حساب بیاید. اگر در مرحله اول تبدیل به یک بنیادی برای کارهای موفق شود، بعد از آن میتوان شرایط دیگری را شکل داد.»
دوستی معمولی تا شراکت راهبردی
سیدمحسن حسینی در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت: «ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه تاکنون 5 بار به ایران سفر کرده است تا روابط دیپلماتیک ۲ کشور همسایه همواره باثبات باشد و ارتقا یابد. اما سفر روز سهشنبه گذشته این چهره قدرتمند بینالمللی به تهران نسبت به دفعات قبل در همه ابعاد بسیار متفاوت بود و طبق اسناد، توافقنامهها و تفاهمنامههایی که امضا شد به نظر میرسد جهش عظیمی در انتظار روابط میان ۲ طرف در آینده نزدیک باشد.
شرایط حاکم بر نظام بینالملل بویژه بعد از شروع عملیات نظامی روسیه در اوکراین که نظام بینالملل را در آستانه یک گذار کامل قرار داده است، جنگ اقتصادی، تجاری، سیاسی و دیپلماتیک روسیه با غرب و وضع تحریمهای شدید از سوی آمریکا و اروپا علیه مسکو از دلایلی است که روابط تهران- مسکو را به لحاظ ماهیتی دستخوش تغییر نگرش کرده است.
اما از سوی دیگر، رویکرد «نگاه به همسایه» به جای اتکا و مذاکره با غرب که در دولت رئیسی به راهبرد اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است نیز از ستونها و دلایل اصلی جهش در روابط ایران و روسیه است. میتوان اینگونه تحلیل کرد که حتی در صورت عدم وقوع جنگ اوکراین نیز روابط روسیه و ایران در شرایط فعلی به همین منوال پیش میرفت و اراده دولتهای ۲ طرف بر این مساله صحه میگذارد. در همین راستا بود که حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر پوتین با معظمله خطاب به وی گفتند: «جنابعالی و رئیسجمهور ما هر دو اهل اقدام و پیگیری هستید، بنابراین همکاریهای ۲ کشور در این دوره باید به اوج برسد».
هیات روس به ریاست پوتین با دست کاملا پر به تهران آمده بود. «یوری اوشاکف» دستیار پوتین یک روز قبل از سفر به تهران تاکید کرد مسکو قصد دارد روابط خود با ایران را به سطح شراکت راهبردی ارتقا دهد. این مساله نشاندهنده عمق اراده و نیت مقامات روس درباره ارتقای سطح روابط با تهران و همچنین نشاندهنده اهمیت جایگاه ایران در مناسبات منطقه و بینالملل است.
ولادیمیر پوتین نیز در خلال ملاقاتهای خود با مقامات عالی ایران در تهران تلاش کرد اراده روسها درباره تعمیق روابط با تهران را نشان دهد. وی در پایان نشست سهجانبه با رؤسایجمهوری ایران و ترکیه در جمع خبرنگاران روس گفت: «ما توانستیم مبادلات تجاری با ایران را 40 درصد افزایش دهیم و این بدان معناست که میتوانیم همکاریها را بیشتر از این نیز گسترش دهیم».
خبرگزاری دولتی روسیه نیز درباره ارتقای سطح روابط ۲ کشور نوشت: روسیه و ایران اکنون به سمت یک معاهده همکاری راهبردی جامع حرکت میکنند که میتواند ۲۰ یا ۲۵ سال ادامه یابد و احتمال دارد همین امسال امضا شود.
مقامات روس همچنین با این استدلال که ایران را یک تمدن بزرگ و یکی از قویترین ملتها در جهان میدانند، گفتند قصد دارند در راستای تعمیق روابط ۲ کشور روند عضویت ایران در سازمانهای مهم «شانگهای» و «بریکس» را تسریع بخشند تا مسیری تمامعیار به سمت همکاریهای راهبردی بین ۲ کشور چه در سطح دوجانبه و چه در عرصه جهانی شکل بگیرد.
در نهایت باید گفت تحولات حاکم بر نظام بینالملل، قرار گرفتن ایران و روسیه در یک جبهه علیه غرب، تحریمهای مشترک اردوگاه غرب علیه هر ۲ کشور و دیدگاه ۲ طرف در زمینه لزوم بازتعریف و تغییر هنجارها و سیستم بینالمللی و وابستگی متقابل، این الزام استراتژیک را به وجود آورده است که تهران و مسکو در کوتاهترین زمان ممکن عمق شراکت همهجانبه خود را تقویت کنند.
علاوه بر این روسیه که طی ماههای اخیر تحریمهای سنگین اقتصادی و تجاری از سوی غرب را تجربه کرده است، این فرصت را دارد تا از تجارب ایران در مقاومت علیه تحریمها و فشارهای غرب استفاده کند و با کمک یکدیگر نظام سلطه غرب را به چالش بکشند.»
تاکتیک بازی در اتاق تاریک
حنیف غفاری در سرمقاله «رسالت» نوشت: «این روزها زمزمههای تازهای در خصوص مذاکرات احیای برجام شنیده میشود! مقامات غربی از یکسو تأکید میکنند که زمان برای توافق در وین یا دوحه یا هر نقطه دیگری از جهان محدود است و از سوی دیگر میگویند این توافق باید به هر قیمت ممکن منعقد شود. فراتر از آن ، مقامات غربی تصریح جمهوری اسلامی ایران در خصوص ارائه تضمینهای اعتباری( جهت سرمایهگذاری شرکتهای بینالمللی و خارجی در ایران ) را مصداق عینی زیادهخواهی «فرابرجامی» تلقی میکنند و البته در کنار آن میگویند میتوان در مذاکرات به توافق رسید!
همانگونه که بارها تأکید شده است، استراتژی مشترک آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال ایران، «مهار ایران قدرتمند» است. آنها در مسیر نیل به این استراتژی، یک تاکتیک مهم تعریف کردهاند و آن «پیچیده سازی صحنه بازی با ایران» است. بیدلیل نیست که آنها در یک بازه زمانی واحد، پیامهای متعددی را به فضای عمومی مخابره میکنند.
بدون شک بایدن، ماکرون، اولاف شولتز و جوزف بورل سعی در ایجاد اتاق تاریکی دارند که در آن، هیچچیزی سر جای خود نباشد! آنها بهخوبی میدانند که اگر بازی مشترک آنها در معرض دید افکار عمومی ایران و جهان قرار بگیرد، دیگر قدرتی برای امتیاز گیری از کشورمان و خلق تصاویر مجازی و کاذب و جا زدن این تصاویر به نام تصاویر حقیقی نخواهند داشت. آنچه در این اتاق تاریک بیش از هر موضوع دیگری خودنمایی میکند، مانور موارد متناقض است.
تروئیکای اروپایی در مذاکرات وین و دوحه نقش به سزایی در تولید این پارادوکس ها و تناقضات خودساخته داشتهاند. تأکید اروپائیان نیز بر این است که این اتاق تاریک باقی بماند! بدیهی است که اتحادیه اروپا همچنان بهعنوان متغیر و تابعی از ایالاتمتحده آمریکا در نظام بینالملل ایفای نقش خواهد کرد.
این «متغیر وابسته» هرگز به یک «متغیر مستقل» تبدیل نخواهد شد! این قاعده از ابتدای مذاکرات برجامی جاری بوده و در حال و آینده نیز جاری خواهد ماند. اکنون تاکتیک اصلی تیم مذاکرهکننده هستهای و دستگاه سیاست خارجی کشورمان باید بر مبنای «بازی در اتاق روشن» تعریف شود.
در این معادله صرفا نباید به دیپلماسی رسمی یا پنهان اکتفا کرد. دیپلماسی عمومی و استفاده از ظرفیتهای گوناگون عمومی و رسانهای جهت پردهبرداری از واقعیات مذاکرات وین و دوحه، جایی را برای وارونه نمایی غرب ( آمریکا و اتحادیه اروپا) باقی نخواهد گذاشت.
تا زمانی که این اتاق تاریک باقی بماند، غرب درصدد سیطره فرا متنها و عوامل محیطی بر اصل اختلافات و مذاکرات بر خواهد آمد. در اینجا تأکید میکنیم که محاسبات راهبردی، تاکتیکی و حتی رفتاری حوزه سیاست خارجی کشورمان باید بر مبنای « وابستگی اروپا به کاخ سفید»تنظیم و تعریف شود. هرگونه وزن و جایگاهی که فراتر از آن برای «اروپای واحد» لحاظ شود، بهمثابه «نقطه انحراف راهبردی» خواهد بود .باید این حقیقت را پذیرفت که واشنگتن و تروئیکای اروپایی هر دو تلاش میکنند تا مؤلفههای ابهام ساز در مذاکرات به کمک راهبرد «بازگشت بدون خاصیت آنها به برجام» بیاید. باید این حلقه را با درایت و قاطعیت شکست و غرب را در معرض دو انتخاب مهم یعنی «بازگشت واقعی به برجام» و «پذیرش تبعات استمرار فشار حداکثری به ایران» قرارداد. تأکید میکنیم:قاعدتا راه سومی در این معادله وجود ندارد.»