تحلیل از چپ و راست؛
این روزها در خاورمیانه
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
ظلم به نظام از بالاترین ظلمهاست
حسن رشوند در یادداشتی برای «همشهری» نوشت: « هر روز که صفحهای به صفحات عمر انقلاباسلامی و نظام برآمده از آن افزوده میشود، شاهد رفتارهایی نهتنها از سوی جریان معاند و دشمنان تابلودار نظام، بلکه ازسوی جریانات سیاسی و حتی افرادی هستیم که ظلم به نظام مبنای رفتار آنها بودهاست. در اینجا برای قرابت ذهنی خوانندگان محترم به چند نمونه از ظلمهایی که در سالهای اخیر بهدلیل برخی رفتارها صورت گرفتهاست، میپردازیم:
1-روزانه صدها مطلب در شبکههای مجازی در رابطه با فرزندان رهبرمعظم انقلاب میچرخد و اتهامهای سراسر دروغ به بیت رهبر انقلاب زده میشود و هیچکسی از خود سؤال نمیکند این حجم مطالب دروغ چرا و با چه هدفی منتشر میشود؟ ...
2-رهبری مسئول سیاستهای کلان نظام است و بهصراحت میتوان گفت هیچ سیاستی در نظام وجود ندارد که رهبری انقلاب سیاست کلان آن را تاکنون ابلاغ نکرده باشند؛ چشمانداز 20ساله، سیاستهای کلان شورای انقلابفرهنگی، سیاستهای کلان آموزشعالی، آموزشوپرورش، حتی این اواخر سیاستهای کلان در حوزه تأمیناجتماعی و دهها سیاست کلان دیگر.
چرا با وجود اینکه رهبریانقلاب وظیفه خود را بهنحواحسن انجام دادهاند، باز نوک پیکان حمله در ضعفها و کاستیها به سمت ایشان نشانه میرود و افرادی که خود روزگاری نهچندان دور در این کشور مسئولیت داشتهاند، تلاش نمیکردند که با اجرای این سیاستهای کلان حرکت کشور در ریل درست قرار بگیرد و امروز در جایگاه مدعی قرار گرفته و حرفهای آنها از شبکههای دشمن پژواک میشود. آیا این ظلم آشکار دیگری به نظام نیست؟ ...
3- انتخاباتی در سال 1388برگزار میشود و 85درصد مردم پای صندوق رأی میروند و شخصی را برای این مسند برمیگزینند. عدهای که رأی مردم را برنمیتابند، 8ماه کشور را به آشوب میکشانند و حلاوت یک حضورحماسی را تلخ میکنند و دهان گشاد دشمنان این ملت را باز میکنند تا نظام سیاسی ایران و جمهوریاسلامی را زیرسؤال ببرند. ...
4-ساختمانی در آبادان که به «متروپل» مشهور بود، به یکباره فرو میریزد. شهردار و چند مقام شهرستان بازداشت میشوند، در کمتر از چند ساعت، همه نظام بسیج میشوند تا با تمرکز امکانات از استانهای دیگر، مردم زیر آوارمانده را نجات دهند. وزیرکشور با معاونان خود چند روز برای چنین اتفاقی- که قطعا در هیچجای دنیا اینچنین حضوری را شاهد نبودهایم- در منطقه حاضر شده و از نزدیک دستورهای لازم را صادر میکند و معاون اول رئیسجمهور برای پیگیری کارها در آبادان حاضر میشود و رئیسجمهور هم متعاقب آن بهمیان مردم داغدیده میرود. دولت در کمترین زمان با کمک به خانواده قربانیان، نیازهای اولیه آنها را برآورده میکند. پلیس همچون یک خادم در کنار مردم التیام دردهای آنها میشود و با وجود شنیدن ناسزاها، خویشتنداری میکند، اما یکباره میبینیم که در فضایمجازی موجی علیه مسئولان نظام و پلیس ایجاد میشود و بیانیه سیاسی با امضای تاجزاده و یک کارگردان مخالف نظام صادر میشود و از پلیسی که همواره در کنار مردم بوده و از مشکل کمآبی اصفهان گرفته تا آبادان فحش و سنگ خورده، خواسته میشود که «تفنگت را زمین بگذار». بهکارگیری سلاح، چیزی که اصلا اصالت نداشته باز «ترند» توییتر میشود. خب، این ظلم به نظام را چهکسی باید پاسخ دهد؟ چطوراست که دستگیری «تاجزاده و رسولاف» که با دروغپراکنی و عناد به نظام اخبار دروغ را به جامعه پمپاژ میکنند و آرامش روانی مردم را دراین شرایط سخت اقتصادی بههم میریزند، ظلم به آنها محسوب میشود، اما اینهمه دروغ و افترا به نظام و نهادهای آن، ظلم به نظام نیست!
5- گوهر عشقی مادر ستار بهشتی از محکومان امنیتی، پیرزنی که بیشاز 70سال از عمر او میگذرد، در مسیر منزل در خیابانی تعادل خود را از دست میدهد و روی آهنآلات ساختوساز خیابان فرود میآید و سروصورتش زخمی میشود و کمتر از چند ساعت فیلمی از او در شبکههای خبری دشمن منتشر میشود و به دروغ میگوید چند موتورسوار بر سر او ریختهاند و این بلایی است که حکومت با لباس شخصیهای خود بر سرش آوردهاست. دوربینهای منطقه را چک میکنند و دروغ او برملا میشود. این ظلم و دروغی که به نظام بسته شدهاست را چهکسی باید جبران کند؟ یعنی حمایت از یک زن دروغگو از آبرو و حیثیت نظام مهمتر است؟ اینجا به چهکسی ظلم شدهاست؟ به این زن دروغگو یا نظامی که این دروغ به آن بسته شدهاست!
...
اینها بخش کوچکی از ظلمهایی است که هر روز به نظاماسلامی اعم از بخشهای ساختاری حکومت، مبانی و نظامات آن، بهویژه به رهبری آگاه، بصیر و زمانشناس آن روا داشته میشود و این درحالیاست که غالب نخبگان یا درمقابل این ظلمها سکوت اختیار کرده و یا برخی خود منشأ این ظلمها به نظام هستند. امید است این فراز سخن رهبر فرزانه انقلاب فصلالخطاب همه ظلمهایی باشد که خواسته یا ناخواسته بر نظام روا داشته میشود؛ «کسی که نظام اسلامی را - که علیه فساد و ظلم و بیدادگری و تبعیض در دنیا قیام کردهاست - به استبداد و ضدیت با آزادی و ضدیت با حقوقبشر متهم کند، یا خود دشمن است، یا فریب دشمن را خوردهاست.»
روزی شعار کل جهان میشود علی(ع)
حسین شریعتمداری در «کیهان» نوشت: «۱- این کلام را نمیدانم از کیست ولی از هرکه هست، حکیمانه به نظر میرسد، «غدیر، کربلای عوام بود و کربلا، غدیر خواص». در غدیر با آن که بیعت کرده بودند، عهد شکستند و «جفا» کردند. در کربلا، با آن که بیعت برداشته شده بود، پای پس نکشیدند و «وفا» کردند ...
امروز اما، این گزاره کامل به نظر نمیرسد و ادامهای دارد که ناگفته مانده است و آن، این که در انقلاب اسلامی، کربلا و غدیر به هم رسیدند و مردم این مرز و بوم بیآنکه در غدیر بوده و یا در کربلا حضور داشته باشند، بیعت بشکسته در غدیر و نابسته در کربلا را به یکدیگر گره زدند و آن عهد که در «الست» با خدای خویش بسته بودند «ارنی گویان» به میقات بردند. پرچم ولایت را که بیاعتناء به غدیر بر زمین مانده بود، برافراشتند و اسلام ناب به غارت رفته در کربلا را برپا داشتند و اینگونه بود که امام راحل ما میفرمود «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله - صلیالله علیه و آله- و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی- صلوات الله و سلامه علیهم- میباشند».
۲- آن روز پیامبر خدا(ص) در بازگشت از آخرین سفر حج، به محلی معروف به غدیر خُم رسیده بود. جایی که راه اهل مصر و مدینه و عراق و شام از هم جدا میشود. رسول خدا(ص) به ناگاه ایستاد و جلوتر رفتگان را پیام داد که بازگردند، حاضران را از رفتن بازداشت و همه را فرمود درنگ کنند تا در راهماندگان نیز از راه برسند. رخداد سرنوشتسازی در میان بود. خداوند تبارک و تعالی از ابلاغ پیامی خبر داده و خطاب به رسول اکرم(ص) فرموده بود «اگر این پیام را ابلاغ نکنی، رسالت خود را انجام ندادهای». این پیام چه بود که بیابلاغ آن دین خدا کامل نبود؟ ... جماعت که گفتهاند شمارشان بیش از صد هزار نفر بود گرد آمدند و رسول خدا(ص) بر منبری که از جهاز شتران ساخته شده بود ایستاد و درحالی که دست علی(ع) را بلند کرده بود، او را به عنوان وصی بعد از خود به حاضران معرفی فرمود و تاکید کرد « مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ...
هر که من مولا و فرمانروای اویم علی مولای او است، خدایا دوست بدار آن کس که او را دوست میدارد، و دشمن بدار آن کس که او را دشمن میدارد». رسول خدا(ص) پیش از آن نیز بارها علی(ع) را به امامت و جانشینی خود معرفی فرموده بود.
۳- ماجرا بسیار بدیهی و همه فهم بود. اسلام برای تحقق به امام و پیشوا نیاز دارد. امامان(ع) که از آنها با عنوان «اولوالامر» نیز یاد شده است باید معصوم و برّی از گناه باشند چرا که به اطاعت از آنها امر شده است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ... ای اهل ایمان از خدا و رسول و اولوالامر پیروی کنید». از دیگر سو، خدای سبحان به عدل و داد امر فرموده و به کارهای زشت و ناشایست امر نمیکند. از این روی در نگاه قرآن به وضوح و بیکمترین تردید میتوان دید که اولاً؛ امت به « امام» نیاز دارد و ثانیاً امام باید «معصوم» باشد و اما شناخت امام معصوم برای انسانها امکانپذیر نیست و تنها از کسی برمیآید که از احوال درون و بیرون و اعمال و رفتار و افکار پنهان و آشکار همگان با خبر باشد. یعنی فقط خدا. نتیجه خالی از ابهام آن که امامان بایستی از جانب خدا معرفی شده باشند. مگر میتوان این ادعای باطل را پذیرفت که خدا به اطاعت از امام معصوم فرمان داده باشد اما او را به مردم معرفی نکرده باشد؟! ...
۴- غدیر اما، منحصر به روز هجدهم ماه ذیحجه سال دهم هجری نیست. مگر آموزههای قرآن محدود به زمان است؟! ... از حضرت امام است که میفرمودند « غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر(ع) در این حکومت پیش گرفته است، باید روش ملتها و دستاندرکاران باشد» و باز هم از آن بزرگوار است «ولایتی که در حدیث غدیر است به معنای حکومت است»
و این نیز از بیانات رهبر معظم انقلاب است «آن کسانى که سعى کردند اسلام را از مسائل اجتماعى و از مسائل سیاسى برکنار بدارند و آن را منحصر کنند به مسائل شخصى و مسائل خصوصى زندگى افراد و در واقع نگاه سکولار به اسلام داشته باشند جوابشان مسئله غدیر است». در غدیر سخن از حاکمیت حیاتآفرین اسلام در میان است و این همان نکته بر زمین ماندهای بود که در انقلاب اسلامی به صحنه آمد و اینگونه بود که غدیر و کربلا به یکدیگر گره خوردند و درپی آن مردمان این سرزمین سقف ظلمانی نظام سلطه را شکافتند و طرحی نو درانداختند و ... بخوانید!
۵- در میانه جنگ صفین مالکاشتر با حسرت به عمار گفته بود؛
«کاش میتوانستیم علی(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند» و عمار به او دلداری داده بود که «آن روزها در راه است» و از مردمی خبر داده بود که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که مالک آرزو کرده بود فرا برسد، لبیکگویان از راه میرسند، مردمانی که از «من» و «ما» گذشتهاند و به خدا رسیدهاند. نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی(ص) دارند و علی(ع) را امام و مولی و مقتدای خود میدانند.
نگاهی به تاریخ بیندازید! غیر از عصر خمینی و خامنهای، دوران و مردمانی را میبینید که با آنچه عمار نشانی آن را به مالک داده بود انطباق داشته باشد؟!
۶- بعد از ظهر عاشورا، ساعتی قبل از آن که مولای مظلوم ما «سر» بدهد، ندای «هل من ناصر» سر داده بود. فرزند رسولخدا(ص) چه کسی را به یاری میطلبید؟ در این سو که یارانش همه به خون غلتیده و در آن سوی، دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستاده بودند! پس حسین روی سخن با که داشت؟ و کدام جماعت را به یاری میطلبید؟! حسین ما میدانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا، شروع ماجرا ... بار دیگر نگاهی به تاریخ بیندازید! چه میبینید؟ آیا مولای شهید ما در آن بعد از ظهر غمزده یاران خود در عصر خمینی و خامنهای را به یاری نمیطلبید؟ تاریخ در چنته خود دوران دیگری را سراغ ندارد.
۷- محمد حسنین هیکل روزنامهنگار معروف و بلند آوازه مصر دو بار به دیدار امام خمینی(ره) آمده بود، ابتدا در پاریس و سپس در سال ۱۳۵۸ در تهران. او بعد از دیدار تهران، خاطرات خود از این دیدار را در کتابی نزدیک به صد صفحه منتشر کرده است. حسنین هیکل مینویسد
« امام خمینی را یکی از اصحاب رسول خدا(ص) در صدر اسلام یافتم که با معجزه از تونل زمان عبور کرده و به قرن حاضر آمده است تا سپاهیان علی(ع) را که پس از شهادت او و به خون غلتیدن اهل بیتش(ع) بیفرمانده شده بودند، فرماندهی کند و من این توان را در او میبینم».
حسنین هیکل، ولایت فقیه را نمادی از حاکمیت علی علیهالسلام و در ادامه آن معرفی میکند و میگوید؛ ولایت فقیه یک «مین» بود که علی در صدر اسلام کاشت و خمینی در قرن بیستم زیر پای استکبار منفجر کرد ...
۸- هنری کیسینجر میگوید: «آیتالله خمینی، غرب را با بحران جدی برنامهریزی مواجه کرد، تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامهریزی را از سیاستمداران و نظریهپردازان میگرفت... هیچکس نمیتوانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای شناختهشده در دنیای امروز سخن میگفت و عمل میکرد. گویی از جای دیگری الهام میگرفت، دشمنی آیتالله خمینی با غرب، برگرفته از تعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوصنیت داشت».
۹- ایمانوئل والرشتاین، جامعهشناس بلندآوازه آمریکایی با نگرانی میگوید؛ «مانع اصلی پیشروی ما دکترین ولایت فقیه امام خمینی است... همه نظریهها درگذر زمان کمرنگ و کهنه شده و به تاریخ میپیوندند، ولی نظریه ولایت فقیه [امام] خمینی هر روز پررنگتر و سرزندهتر میشود و مسلمانان بسیاری را به خود جلب میکند».
و صدها نمونه دیگر که با نگاهی -هرچند گذرا- به نقطهای که امروزه در آن ایستادهایم به وضوح قابل دیدن است و به جرأت میتوان گفت «روزی شعار کل جهان میشود علی(ع)».
صورت مساله را پاک نکنید
آذر منصوری، دبیر کل حزب اتحاد ملت در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «با «چشم بر هم نزدنی» برای مردم یک سال از روی کار آمدن دولت سیزدهم گذشت. از اصطلاح چشم بر هم نزدن برای مردم استفاده میکنم، چرا که با چشم خود شاهد رنج مردمی هستم که حال امروزشان از حال فردایشان بهتر است! دیروز در قصابی مادری را دیدم که در حالی که خجالت میکشید از قصاب محل پرسید: «آقا با پنجاه هزارتومان میتونم چقدر گوشت چرخکرده بخرم؟» زنی در مترو التماست میکند که از او چیزی بخری و تو خیره میمانی که امروزت گذشت با غم فردا چه میکنی؟ اینها تنها دو نمونه از مشاهدات من در شهر خودم یعنی قرچک و مسیری است که در آن تردد میکنم. این نگرانی از تامین معاش حداقلی برای فردا روزبهروز زندگی را برای مردم کمتر برخوردار و حتی طبقه متوسط سختتر کرده است و خلاصه کلام اینکه حال مردم ایران این روزها اصلا خوب نیست. اولین و مهمترین وظیفه حکمرانی که در پیوند مستقیم با امنیت ملی کشور است، بهتر کردن حال مردم است و این بیش و پیش از همه وظیفه دولت و نهادهای مسوول حکمرانی در کشور است. آنهم دولتی که با آمدنش یکدستی حاکمیت را برای بار دوم کامل کرد. در حاشیه ذکر این نکته ضروری است که بار اول پس از انتخابات ۸۴ این یکدستی به مدت هشت سال تجربه شد و حاصل آن در کنار همه آنچه در شاخصهای سیاست خارجی و سیاست داخلی خود را نشان داد، باعث شد رییس دولتهای وقت نهم و دهم امروز خود را در جایگاه اپوزیسیون ببیند و تندترین انتقادها را به همه ارکان حاکمیت داشته باشد.
تفاوت این یکدستی اما با یکدستی بعد از ۸۴، برگزاری انتخاباتی غیر رقابتی بود که نگارنده در نوشتههای متعدد چه در زمان انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ و چه پس از آن نسبت به پیامدهای مخاطرهآمیز چنین رویکردی هشدار دادهام. عمر دولتها طبق قانون در ایران چهار سال است و اگر دولتها بتوانند در چهار سال اول به گونهای عمل کنند که رضایتمندی مردم را به دنبال داشته باشد، برای دوره بعد هم انتخاب میشوند، هر چند این روال در مورد دولت نهم و دهم و انتخابات پر مساله ۸۸ با اما و اگرهای بسیاری همراه است. اما عمدتا از دولت اول پس از انقلاب ۵۷ تا به امروز همه دولتها هشت ساله بودند و یکی از دلایل دو دورهای شدن آنها، رضایت مردم از عملکرد چهار سال اول آنها بوده است. دولت سیزدهم اما در بستر یک انتخابات غیررقابتی روی کار آمد و در یک سالگی خود باید به مردم گزارش بدهد که نمادها و نشانههای بهبودی اوضاع در سیاست خارجی و سیاست داخلی طی این یک سال چه بوده است؟ طبعا با یکدستی حاکمیت، دولت سیزدهم مشکلاتی که دولت یازدهم و دوازدهم در زمینه استفاده از رسانههای رسمی و غیر رسمی داشتند را نخواهد داشت و رسانههایی که در نقد و تخریب دولت گذشته از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، با این دولت کاملا همراه و همدلند و از قضا همان انتقادها را به منتقدین دولت میکنند که چرا سیاهنمایی میکنید؟!
با ارایه نظرسنجیهایی که نمونههای عکس آن در جامعه مشهود است نیز نمیتوان گفت که قاطبه مردم ایران حالشان خوب است و امیدوارند! به تعبیر روشنتر وقتی نرخ تورم خردادماه ۱۴۰۱ بیشترین نرخ تورم تاریخ پس از انقلاب اعلام میشود و از طرفی خط فقر با شتابی بیسابقه در حال افزایش است، دولت نمیتواند ادعا کند حال ۷۰ یا ۸۰ درصد مردم ایران خوب است! وقتی تحریمها همچنان به قوت خود باقی است و سفرههای مردم روزبهروز در حال کوچکتر شدن است و روزی در گوشهای از ایران شاهد گسترش دامنه اعتراضات صنفی هستیم، رسانه دولت نمیتواند تیتر بزند که حال مردم ایران خوب است... البته تا مدتی میشود از بانیان وضع موجود گفت و مشکلات را به دولت قبل ارجاع داد، اما این هم زمانی دارد. به خصوص با یکدست شدن رسانههای رسمی که به نوعی در اختیار نهادهای دولتی است، نمیشود آدرس غلط داد و منتقدان را به سیاهنمایی متهم کرد. دولت سیزدهم باید پس از یک سال برای مردم تشریح کند، از شاخصهای اقتصادی اعم از تولید و کسبوکار گرفته تا دارو و درمان و مسکن و معاش مردم چقدر دستخوش تغییرات مثبت شده است و اگر نشده صادقانه به مردم توضیح دهد که چه عوامل و دلایلی مانع توفیق او شدهاند. پس از یک سال آنهم با انبوهی از رسانههای حقیقی و مجازی و رسمی و غیررسمی و فراگیر و همسو، نمیتوان آدرس غلط داد و صورت مساله را پاک کرد. عدم پاسخگویی به رسانههای منتقد یا تصور اینکه با محدود کردن گردش آزادانه اطلاعات و منتقدان میشود بر ناتوانیها سرپوش گذاشت، یعنی چشم بستن بر واقعیتهایی که با گذشت بیشتر زمان انکارش غیرممکن میشود.»
روزهای ملتهب خاورمیانه
حسین معافی فعال رسانهای در یادداشتی برای روزنامه «آرمان ملی» نوشت: « جنگ روسیه و اوکراین معادلات اقتصادی جهان را به هم زده و با توجه به محدودیت ارسال گاز روسیه به اروپا و کمبود گندم و نهادههای دامی تولیدی در اوکراین، بحرانهای مالی و اقتصادی در کل کشورهای دنیا به وجود آمده و تورم گستردهای شکلگرفته است. بیشک کشورهای اروپایی و آمریکا که حامی اوکراین هستند و بهطور غیرمستقیم در این جنگ مداخله میکنند، باید به فکر تأمین انرژی و فراوردههای نفتی در ماهها و سالهای آینده باشند چرا که ممکن است جنگ روسیه و اوکراین سالهای سال به طول انجامد. یکی از این مناطق که میتواند تا اندازهای مشکلات پیشآمده را کاهش دهد ارتباط با کشورهای خاورمیانه و کشورهای مهم و صادرکننده نفت یعنی عربستان، ایران، عراق است. جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا سفر منطقهای خود را با حضور در اسرائیل آغاز و بعد از آن راهی عربستان سعودی شد. این در حالی است که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه نیز سهشنبه به ایران سفر خواهد کرد. به موازات آن رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه همزمان با همتای روس خود وارد تهران خواهد شد تا نشستی سهجانبه را با سید ابراهیم رئیسی پیرامون مسائل مشترک برگزار کنند. باتوجهبه اهداف هرکدام از این کشورها، بهخصوص دو کشور آمریکا و روسیه برای حضور در منطقه غرب آسیا به نظر میرسد که روزهای پیشرو میتواند روزهایی ملتهب و پر از حوادث باشد. بااینحال جو بایدن در سایه تداوم و تشدید جنگ اوکراین و همچنین اقدام روسیه برای قطع صادرات انرژی به اروپا در تلاش است با حضور در خاورمیانه اقدامات لازم برای کنترل قیمت حاملهای انرژی را در دستور کار سفر خود قرار داده است. از این منظر احتمالاً رئیسجمهور آمریکا کشورهای تولیدکننده انرژی در خاورمیانه را وادار به افزایش میزان تولید و صادرات کند. در مقابل روسیه هم ذیل تشدید جنگ اوکراین و جبههبندی جهانی در برابر کرملین، خود را در شرایطی میبیند که ناگزیر از ارتقای روابط در ابعاد مختلف با کشورهایی است که کماکان روابط با روسیه را حفظ کردهاند. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا عنوان میکند که «گفتوگوهای مهمی با سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان و محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان داشته و با آنها در مورد مشارکت و همکاری با عربستان سعودی به توافق رسیده است.» در این بین جمهوری اسلامی ایران هم به دلایل مختلف، همراهی و همسویی با روسیه را پیش برده است. پیرو این نکته و همزمان با تحولات ذکر شده اخیراً نخستین مرحله عملیات حمل کالا در مسیر کریدور شمال - جنوب از سوی گروه کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران با انتقال 300 کانتینر کالای صادراتی کشور به مقصد روسیه اجرایی شد. آیا سفر جو بایدن به عربستان سعودی در روند مذاکرات ایران و عربستان که در حال انجام توافق بودند، لطمهای وارد نمیکند؟ در برقراری ارتباط دیپلماتیک اسرائیل و عربستان کشور ایران چه برخوردی خواهد داشت؟ نتیجه سفر پوتین به ایران در معادلات سیاسی منطقه چه خواهد بود؟ ایران بهعنوان کشور دوست و همراه روسیه که در حال رایزنی برای توافق هستهای با اروپا و آمریکا گام برمیدارد، چه استراتژی و چه تدبیری را خواهد اندیشید؟ آیا این روابط دیپلماتیک جدید در خاورمیانه معادلات سیاسی منطقه و ایران را به هم میزند یا باعث رسیدن به توافق برد - برد خواهد شد؟ کدامیک از کشورهای خاورمیانه با آمریکا و یا روسیه همراه میشوند؟ اینها سؤالاتی است که باید منتظر ماند و دید که در روزهای آینده چه اتفاقاتی در ایران و خاورمیانه رقم خواهد خورد. آنچه مسلم است این است که کشورهای شرق و غرب به دنبال حفظ منافع ملی خود بوده و از هر فرصتی برای رسیدن به این مهم استفاده میکنند و امید است که سیاستمداران و دیپلماتهای ایرانی نیز در این شرایط بحرانی جامعه که از تورم افسارگسیخته رنج میبرد، هر اقدام و برنامهای که به نفع مردم و به صلاح جامعه باشد را اجرایی و عملیاتی کنند.»
کشورهای بزرگ و بحران انرژی
شبان شهیدی مؤدب، در یادداشتی برای روزنامه اطلاعات نوشت: « قاره اروپا بار دیگر تابستان بسیار گرمی را تجربه میکند. اروپاییها که بهصورت سنتی با هوای ملایم زندگی میکنند، به استفاده از تجهیزات خنککننده عادت ندارند و هر بار که دمای قاره آنها به گرمای بالای ۳۰ درجه میرسد، زندگی برایشان طاقت فرسا میشود. اما تحمل گرما در خانههای بدون کولر تنها پیامد این هوای گرم نیست؛ بلکه بدتر این است که هر سال هزاران هکتار از جنگلهای این قاره سبز در اثر گرما طعمه آتش میشود و علاو بر این که صدها خانه در آتش میسوزند هزاران پرنده و چرنده نیز طعمه آتش میشوند و تعادل زیست محیطی بههم میخورد و در فاصله چند روز جنگلهای چشمنواز، به تپههای سیاه تبدیل میشوند. این واقعیت تلخ را نیز نباید نادیده گرفت که یکی از پیامدهای این آتشسوزیها انتقال گرما به لایههای جو زمین و نیز آلودگی هوا در شهرهای همجوار حریق در جنگلها است.
...
وقتی هوا گرم میشود، مصرف برق بالا میرود. با توجه به عدم تناسب میان میزان تقاضای مصرف و تولید برق، هم در کشورهایی که تولید برق کافی ندارند و هم در ممالکی که سوختهای فسیلی از خارج وارد میکنند، گرمای شدید در این گونه کشورها کارخانجات صنعتی را با مشکلات فراوانی مواجه میسازد. یورش روسیه به اوکراین نیز، کشورهایی را که در اروپا از نفت و گاز روسیه برای تولید انرژی استفاده میکنند، در تابستان اخیر با سختیهای زیادی دست به گریبان کرده است و علاوه بر ایجاد نوسان در جریان برق، به بالارفتن بهای برق مصرفی منجر شده که اگر کارخانهها را به تعطیلی نکشاند، باعث بالا رفتن قیمت تمامشده کالاها نیز میشود که نارضایتی مصرفکننده را دامن زده و برای دولتها، مشکلات سیاسی میآفریند. ...
نکته مهم دیگری که متوجه کشورهای مصرفکننده اقلام صنعتی اروپا شده این است که این کشورها در خریدهای صنعتی مجبور خواهند بود سفارشات خود را گرانتر بخرند و این در حالیاست که دولتهای آنها نوعاً در تحریم علیه روسیه شرکت نکردهاند. در این میان وضع کشور چین با دیگران تفاوت محسوسی دارد و از آنجا که چینیها تا حد امکان از نفت ارزان روسیه ذخیرهسازی کردهاند، میتوان گفت که آنها آسیبپذیری چندانی نداشته و نخواهند داشت و گزاف نخواهد بود که گفته شود در مصاف ممالک صنعتی، برنده اصلی جنگ اوکراین، چینیها هستند. زیرا اولا همسایه بزرگ آنها روسیه، علیرغم دستاوردهای نظامی که داشته است تضعیف شده و رقیب دیگر بزرگ آنها یعنی امریکا، که تا چندی پیش اروپا را به حال خود رها کرده و تمرکز نظامی خود را متوجه چین کرده بود، باز در اروپا درگیرشده است.
غالبا گفته میشود که امریکا متعاقب جنگ اوکراین، سلطه خود را به اروپا باز گسترده کرده و اروپا را نیز در معضل تازهای فرو برده است. با این حال این جنگ در واشنگتن استراتژی تازهای را رقم زده و جو بایدن کشور خود را به خاورمیانه بازگردانده است. حضور پر رنگ رئیسجمهوری امریکا و هیأت بزرگ همراه او در عربستان و حصول توافق ۱۷ مادهای با این کشور بار دیگر توجه به ریاض را بازگردانده و عربستان را به نوبه خود در موضع قویتری قرار داده است. گفتگوهای مفصل بایدن با محمد بن سلمان، موقعیت داخلی او را تقویت کرده و قضیه قتل فجیع خاشقچی را به بایگانی فرستاده است. روز گذشته بایدن در عربستان گفت که او به این کشور آمده است تا در اجتماع ده کشور منطقه حضور یابد تا نشان دهد امریکا قصد ندارد خاورمیانه را به چین و روسیه واگذار نماید. آقای بایدن در پی آن است که اوپک جلسهای تشکیل دهد و تولید خود را بالا ببرد. به نظر میرسد که دست و پا زدن رئیسجمهوری امریکا برای کاهش بهای نفت بیشتر به انتخابات پیش رو در کشورش بر میگردد و گرنه شرکتهای بزرگ امریکایی، صدها میلیارد دلار از بحران انرژی سود برده و اروپا و ژاپن بار دیگر مجبور به پرداخت صورت حسابهای میلیارد دلاری شدهاند؛ بهگونهای که بعد از چند دهه، دلار با پول واحد اروپا شانه به شانه میزند.»