تحلیل از چپ و راست؛
مسئولیت حفظ امنیت روانی جامعه
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
آمریکای قطر همان آمریکای وین است !
حسین شریعتمداری در «کیهان» نوشت: « ۱- مذاکرات هستهای ایران و ۱+۴ (روسیه، چین، انگلیس، فرانسه و آلمان، منهای آمریکا) که در وین جریان داشت، به علت مخالفت آمریکا با لغو تحریمها و خودداری از ارائه تضمین معتبر مبنی بر انجام تعهداتش، متوقف شده بود. نزدیک به
۴ ماه بعد از توقف مذاکرات وین، آمریکا از طریق ژوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشنهاد انجام مذاکره غیرمستقیم با ایران در قطر را مطرح کرد. مسئولان کشورمان اگرچه به مذاکرات قطر خوشبین نبودند ولی با این انگیزه که ترککننده میز مذاکره نباشند و زمینه را برای تبلیغات سوء آمریکا و متحدانش فراهم نکنند، با این پیشنهاد موافقت کردند و سرانجام مذاکرات غیرمستقیم آمریکا و ایران با وساطت ژوزف بورل در روزهای هفتم و هشتم تیرماه در دوحه صورت پذیرفت و همانگونه که انتظار میرفت مذاکرات قطر نیز تاکنون با خودداری آمریکا از تضمین درباره انجام تعهداتش روبهرو شده و بعید است به نتیجه مطلوبی برسد!
۲- برخلاف آنچه آمریکا و اروپا ادعا میکنند، برنامه هستهای ایران مشکل آنها نیست و از صلحآمیز بودن فعالیت هستهای کشورمان اطمینان کامل دارند. عدم انحراف فعالیت هستهای ایران به سوی ساخت سلاح اتمی، دستکم ۱۰ بار از سوی آژانس مورد تأیید قرار گرفته است ولی به قول جرج فریدمن «مشکل ما [ آمریکا ] با ایران برنامه هستهای این کشور نیست مشکل آن است که ایران نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال تخاصم و درگیری با آمریکا به بزرگترین قدرت نظامی و تکنولوژیک منطقه تبدیل شده است». و یا به گفته «کریس بکمایر»، معاون وزارت خارجه آمریکا در مصاحبه با نشریه پولیتیکو: « ایران بهخاطر انقلاب اسلامی تحریم است و اصل تحریمها مربوط به انقلاب 1979 است». از این رو با جرأت میتوان گفت که محال است آمریکا از تحریم جمهوری اسلامی ایران دست بکشد، چرا که از تحریمها به عنوان یک اهرم علیه ایران اسلامی استفاده میکند و نه محدود کردن فعالیت هستهای کشورمان.
۳- حالا به گزارش «رابرت مالی» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران که روز ۶ خرداد ۱۴۰۱ (۲۷ مِی ۲۰۲۲) در کمیسیون روابط خارجی سنای آمریکا مطرح شده است نگاهی بیندازید:
« نکته نهایی این است که ما و همه شرکای اروپایی بر این باوریم که میتوانیم در ازای برداشتن گامهای مهم ایران برای عقبنشینی و محدود کردن برنامه هستهایاش، تخفیفهای محدودی برای تحریمها فراهم کنیم و در همان حال، همچنان از منبع وسیع تحریمهای باقیمانده و ابزارهای دیگری که در اختیار ما است، برای تحت فشار قرار دادن و هدف قرار دادن سایر فعالیتهای خطرناک آن (ایران) استفاده کنیم»! همانگونه که ملاحظه میشود رابرت مالی با صراحت میگوید که هرگز تحریمها را بر نمیداریم!
نماینده آمریکا در امور ایران در ادامه همان نشست بازهم با صراحت میگوید که توافق هستهای - برجام- را برای اِعمال فشار بیشتر بر ایران میخواهیم. بخوانید! «توافق (برجام) ما را در موقعیت بسیار قویتری برای فشار بیشتر بر ایران قرار میدهد»! رابرت مالی بعد از اشاره به اهمیت برجام برای آمریکا، ترامپ را به خاطر خروج از برجام به شدت ملامت میکند و بر این باور است که ترامپ با خروج از برجام دست آمریکا را از اهرمهایی که برای مقابله با ایران در اختیار داشت، کوتاه کرده است.
۴- درباره این بخش از اظهارات رابرت مالی (خروج ترامپ از برجام) باید گفت که ترامپ هم مانند اوباما و سایر مقامات آمریکایی برجام را برای آمریکا یک سند طلایی میدانست که در آن صدها امتیاز نقد از ایران گرفته و در مقابل فقط چند وعده نسیه داده بودند! اما، خروج ترامپ از برجام برای کسب امتیازات بیشتر بود و خانم فدریکا موگرینی نماینده وقت اتحادیه اروپا، یک هفته پس از خروج آمریکا از برجام و زمانی که روحانی میگفت «شرّ یک مزاحم از سر برجام کم شد»! فاش کرد که «من از روحانی ضمانت گرفتم که حتی در صورت خروج آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریمها علیه ایران، به برجام پایبند بماند»!... و اینگونه بود که ترامپ برای کسب امتیازات بیشتر از برجام خارج شد! و امیدوار بود که دولت آقای روحانی برای بازگشت آمریکا به برجام با دولت وی به مذاکره بنشیند و این خواسته خود را بیش از یازده بار و در موارد مختلف تکرار کرد. اما، با تغییر ترکیب مجلس شورای اسلامی و تصویب طرح «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران»، آرزوهای ترامپ (بخوانید آرزوی مشترک دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا) با بنبست روبهرو شد و از آن پس ایران در مقابل بدعهدیهای آمریکا راه مقابله به مثل را پیش گرفت و به تدریج تعهدات برجامی خود را کاهش داد. گفتنی است که دولت آقای روحانی با طرح مجلس به شدت مخالفت میورزید ولی سرانجام در برابر این طرح که مراحل قانونی خود را طی کرده بود چارهای جز تسلیم نداشت! مذاکرات وین درپی این مصوبه هوشمندانه مجلس شورای اسلامی آغاز شد و بعد از برگزاری چند نشست، دولت رئیسی قوه اجرائیه را به دست گرفت و تیم هستهای کشورمان با نگاهی متفاوت مذاکرات وین را دنبال کرد.
۵- تیم هستهای کشورمان در مذاکرات وین با اقتدار و هوشمندی مثالزدنی حضور داشته است و نتیجه آن که،
اولاً؛ ریل مذاکرات را از انفعال ایران به طلبکاری از حریف تغییر داده است، ثانیاً؛ به آمریکا اجازه نداده است بدون پذیرش شروط ایران وارد برجام شود، ثالثاً؛ مانند دولت قبل تمامی امور کشور را به مذاکرات گره نزده است، بلکه علاوهبر برخورد قانونی و مقتدرانه برای لغو کامل تحریمها، خنثیسازی و دور زدن تحریمها را نیز دنبال کرده است که دولت در این زمینه به موفقیتهای چشمگیری دست یافته است. این دستاوردها و نمونههای دیگری از این دست، آمریکا و اروپا را در بهرهگیری از اهرم فشار تحریمی علیه ایران با دشواری جدی روبهرو کرده است و انکار نمیکنند که مقاومت و اصرار تیم هستهای کشورمان بر خطوط قرمزی که برای آنها تعیین شده است، آمریکا و متحدانش را با شرایط شکنندهای روبهرو ساخته است و بدیهی است که برای خروج از بنبست پیشروی به فکر چاره باشند. پیشنهاد مذاکرات قطر با این مقدمه از سوی آمریکا پیش کشیده شد!
۶- همانگونه که اشاره شد و چالش هستهای ۲۰ ساله نیز به عنوان یک سند غیرقابل تردید از درستی این دیدگاه حکایت میکند، آمریکا هرگز درپی لغو کامل تحریمها نیست و از سوی دیگر به وضوح دریافته است که اینبار، برخلاف مذاکرات منجر به برجام با حریفی روبهروست که اهل تبادل امتیازهای نقد با وعدههای نسیه نخواهد بود. اکنون سؤال این است که با توجه به دو نکته یاد شده، از پیشنهاد مذاکرات قطر چه هدفی را دنبال میکند؟ نزدیکترین گمانه به واقعیت آن است که آمریکا به نفس مذاکره نیاز دارد و نه، نتیجهای که پس از رایزنی و توافق طرفین به دست خواهد آمد! آمریکا و متحدان اروپایی آن به ادامه «مذاکرات بینتیجه»! برای درگیر کردن کشورمان با پیامدهای خسارتبار آن نظیر شرطی کردن قیمت ارز و طلا ! آشفتگی قیمتها و دهها نابسامانی دیگرِ ناشی از این فراز و نشیبها در اقتصاد کشورمان نیاز دارد! ... و بالاخره باید گفت؛ آمریکای قطر همان آمریکای وین است!»
مسئولیت سنگین حفظ امنیت روانی جامعه
عباس حاجی نجاری در سرمقاله «جوان» نوشت: «از توصیههای مهم رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان قضایی کشور در سالگرد شهدای هفتم تیر تأکید بر مسئولیت قوه قضائیه در قبال امنیت روانی جامعه است. ایشان خاطرنشان کردند : امنیت روانی از جمله حقوق عمومی است و دستگاه قضایی باید از نگران کردن و تخریب ذهن مردم بهوسیله شایعات و اظهارات دروغ و هراس افکن افراد مشخص یا نامشخص در رسانهها و فضای مجازی جلوگیری کند
از توصیههای مهم رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان قضایی کشور در سالگرد شهدای هفتم تیر تأکید بر مسئولیت قوه قضائیه در قبال امنیت روانی جامعه است. ایشان خاطرنشان کردند : امنیت روانی از جمله حقوق عمومی است و دستگاه قضایی باید از نگران کردن و تخریب ذهن مردم بهوسیله شایعات و اظهارات دروغ و هراس افکن افراد مشخص یا نامشخص در رسانهها و فضای مجازی جلوگیری کند. معظمله با تأکید بر ضرورت برخورد قوه قضائیه با این مسئله یادآور شدند: البته اینجا هم من شنیدم بعضی گفتند که قانون نداریم؛ اولاً میشود از همین قوانین موجود استفاده کرد و حکم این را فهمید؛ اگر قانون هم ندارید، سریع قانون تهیه کنید... البته گاهی اوقات هم منبع برخی از همین اخبار خود قوه قضائیه است. یعنی گاهی اوقات یکنفری از قوه قضائیه یکگوشهای یکچیزی راجع به یک کسی، راجع به یک مجموعهای ذکر میکند که خود این، افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد.
موضوع حقوق مردم و ضرورت پاسداشت آن یکی از موضوعات مهمی است که رهبر معظم انقلاب در طول تاریخ انقلاب بارها بر آن تأکید و مسئولان را نسبت به آن هشدار دادهاند که به مصداق بارز آن را میتوان در ماجرای فتنه ۸۸، آنجا که فتنه گران در پی ابطال آرای مردم بودند، اشاره کرد. توصیه معظم له به مسئولان قضایی در روز سه شنبه، مبنی بر پاسداشت امنیت روانی جامعه در برابر شایعات نیز در همین راستا است. مروری بر آنچه این روزها در رسانههای بیگانه و فضای مجازی در دامن زدن به شبهات و شایعات میگذرد، بیانگر اوج جنگ روانی و شناختی دشمنان علیه مردم ایران است. زیرا یکی از اهداف اصلی دشمنان در تشدید تحریمها و جنگ روانی علیه مردم ایران، دامن زدن به نارضایتیهای اجتماعی و زمینهسازی برای بحرانسازی داخلی و رودررو قرار دادن مردم با نظام اسلامی است، چراکه همانگونه که بارها بر آن تأکید کردهاند، تنها راه باقیمانده برای آنان همین عرصه جنگ شناختی است که بهزعم خود تلاش دارند با دامن زدن به شایعات آینده کشور را تاریک جلوه داده و با ناامید کردن مردم، زمینه فروپاشی نظام را فراهم کنند.
مصادیق روشن اینگونه شایعهپراکنی را این روزها در رسانهها و فضای مجازی بهکرات میتوان دید. نظیر ارائه آمارهای بیپایه، دروغپردازی نسبت به شخصیتها، تخریب چهرههای انقلابی و موردقبول مردم، کتمان موفقیتهای نظام درزمینه نظامی، علمی، خدماترسانی و زیرساختها، بزرگنمایی کاستیهای کشور برای پمپاژ روحیه ناامیدی و یأس در مردم. - القای حتمی بودن فروپاشی اقتصادی ایران بهواسطه تحریمها و التهابات اخیر؛ بزرگنمایی اعتراضات و فضاسازی رسانهای برای گسترش آنها و تبدیل کردن آن به اغتشاش و... نمونههایی از این شایعهپردازی و جریانسازیهاست.
امنیت روانی هر جامعهای به تحقق امنیت همهجانبه و جامع و کامل آن بستگی دارد و هر تهدید و یا احساس تهدید و خطری میتواند امنیت روانی جامعه را مختل و یا با بحران مواجه کند. در این راستا تهدید روان عمومی جامعه و احساس ناامنی در این حوزه همانند تهدیدات نظامی، در روحیه انسانی تأثیرگذار بوده و جامعه را با فقدان امنیت مواجه میسازد؛ و اگر در جامعهای امنیت روانی دچار فرسایش شود، برنامههای اقتصادی کلان هم راه بهجایی نخواهد برد. در چنین جامعهای، روحیه انقلابی، جهادی، گذشت و ایثارگری روبه افول نهاده و مردم نیز در پی منافع شخصی خود میروند و در چنین شرایطی گسست اجتماعی در جامعه به اوج میرسد و ارکان انسانی آن در نبود اعتماد اجتماعی، دچار تزلزل میشود. اگر به این زنگ خطر نگرانکننده توجه نشود، نظام اجتماعی در مسیر بیثباتی و بحران اجتماعی قرار میگیرد. در این شرایط برای مدیریت کلان کشور مهمترین دغدغه باید بازگرداندن اعتماد عمومی و بازسازی سرمایه اجتماعی نظام باشد.
درروند تحولات سیاسی و اجتماعی کشور و بهویژه پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم بهرغم تلاشهای دولت برای حل مسائل و مشکلات باقیمانده از گذشته، تمرکز جنگ روانی دشمن و دامن زدن به شایعات شدت یافته است، چراکه در صورت به ثمر نشستن برنامهها و اصلاح مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور، مجالی برای پذیرش شایعات و به ثمر نشستن جنگ روانی دشمنان باقی نمیماند و به همین دلیل است که این روزها فضای رسانهای و روانی جامعه مملو از این شایعات است که هدف اصلی آن دامن زدن به نارضایتیهای اجتماعی است، اگرچه در این میان ضعف دولتمردان در اطلاعرسانی ضعیف از طرحها و برنامهها و یا نظارت ضعیف در مهار گرانیها و یا حتی عدم برآورد درست نسبت به پیامدها و آثار اجرای طرح هدفمندی یارانهها در شایعه پذیری نقش اساسی داشته است، ولی تردیدی نمیتوان داشت که تمرکز دستگاه رسانهای دشمن و شایعهسازیهای گسترده پیرامون برنامههای دولت هدفی جز کاهش بیاعتمادی مردم و دامن زدن به تورم انتظاری و نتیجتاً فرسایش سرمایه اجتماعی نظام ندارد و به همین دلیل است که رسانههای معاند از تضعیف و فروپاشی نظام سخن به میان آورده و جریانهای برانداز، حجم آموزشهای مربوط به اغتشاشات و درگیریهای شهری را چند برابر نسبت به سال گذشته افزایش دادهاند.
نکته مهم در این میان این است که رهبر معظم انقلاب ضعف قانون و یا نبود آن را توجیهکننده ضعف برخورد با اینگونه شایعهسازیها نمیدانند، و با تأکید بر تلاش برای تصویب قوانین لازم که طبعاً مسئولیت دولت و مجلس را یادآور میشوند، بر اجرای قوانین موجود و حتی نسبت به نحوه اعلام مواضع و دیدگاههای مسئولین و هوشیاری نسبت به ایجاد حواشی هشدارمی دهند.
مواجهه درست با این پدیده در کنار اقدامات قانونی نظیر تشکیل دادگاههای خاص برای بررسی دقیقتر این مسائل، مستلزم اقداماتی چند است:
۱-صداقت مسئولان با مردم و در میان گذاشتن صریح و بیپرده مسائل با مردم.
۲-اهتمام بر بازسازی روابط بین دولت و مردم، بهرغم آسیبهای واردشده در سالهای گذشته ناشی از اشتباهات در تصمیمها و سیاستهای اقتصادی و سیاسی.
۳-توجیه افکار عمومی و تبیین دقیق و همهجانبه موانع و مشکلات کشور بهخصوص روشنگری نسبت به توطئههای دشمن درنبرد اقتصادی و رسانهای و تحریمهای همهجانبه.
۴-تلاشهای بیوقفه دولتمردان برای حل مشکلات کشور بهویژه مسائل اقتصادی آسیبهای ناشی از آنکه زمینه جامعهپذیری شایعات را فراهم میکند.
۵-کاهش تنشهای سیاسی و پرهیز از طرح اختلافات و چالشها و رسانهای کردن آن در کشور.
۶-اهتمام بر تقویت آموزههای دینی و اخلاقی در جامعه بهویژه در میان مسئولان کشور.
۷-مدیریت فضای مجازی و فرهنگسازی در بین خانوادهها در نحوه بهرهگیری از فضای مجازی و اجتناب از جنبههای آسیبرسان و خطرآفرین آن.
۸- اهتمام بر راهاندازی اینترنت ملی و گسترش زیرساختهای داخلی.»
فسادهای بزرگ سرقتهای کوچک
محمدجواد حقشناس در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «متاسفانه در طول تمام سالهای گذشته شاهد شکلگیری دور باطلی از رفتارهایی هستیم که هر چند با عنوان «اعمال قانون» انجام میشود، اما در واقع در راستای برخی رویکردهای سیاسی و جناحی و بدون مطالعه و توجه به نتایج مخرب آن اجرایی میشود. گشت ارشاد یکی از این روشهای اشتباه و بدون نتیجه است که هرچند در ظاهر در راستای دستیابی به یک هدف متعالی برنامهریزی شده، اما خروجی آن درست در نقطه مقابل اهداف از پیش تعیین شده، است. موضوعی که با شخصیت آحاد جامعه و آرامش خانوادهها سر و کار دارد، اما متولیان و مدیران در ایجاد گفتوگو و تعامل مناسب با اقشار مختلف جامعه، روش مناسبی را در پیش نمیگیرند. هر از گاهی مردم ایران و جوانان شاهد برخی رفتارهای سلبی، تند و خشن در خیابانها توسط برخی ضابطان پیرامون برخورد با بیحجابی یا محافظت از نوع پوشش خانمها هستند و همین برخوردها باعث بروز نارضایتیهای فراوانی میان جوانان شده است. به گونهای که حتی برخی اقشار که از حجاب و پوشش مناسب نیز برخوردار هستند برای اعلام مخالفت و انزجار از این رویکرد سلبی، اقدام به رفتارهای مقابلهای میکنند. در شرایطی که مجموعه عالمان علوم اجتماعی، تحلیلگران و کارشناسان به بیاثر بودن این رفتارها رای میدهند، به نظرم دیگر زمان آن رسیده است که متولیان امر نیز از این روشهای سلبی دست بردارند و نوع دیگری از رفتار را برگزینند. مسوولیت دولتها و ساختارهای اجرایی بهطور کلی پاسخگویی به مطالبات مردم است. مردم از دولت خود توقع دارند که به نیازهای واقعی جامعه توجه کند و موضوعات حاشیهای را در راس امور و تصمیمات قرار ندهد. فراموش نکنید در سال گذشته بیش از 850هزار فقره سرقت در جامعه صورت گرفته که 60درصد این سرقتها به سرقت اولیها و سرقتهای خرد ارتباط پیدا میکند. اعداد و ارقامی که بیانگر آن است که مشکل فقر در جامعه در حال گسترش است و باید هر چه سریعتر نسبت به آن توجه نشان داده شود.
از سوی دیگر آمارهای فساد بزرگ نیز در حال افزایش است و اخبار فساد در سازمان تعاون روستایی و وزارت جهاد کشاورزی اخیرا رسانهای شده است. این آمارها نیز نشان میدهد هر اندازه که فسادهای بزرگ افزایش پیدا میکند به همان نسبت نیز سرقتهای خرد که برآمده از فقر و گرفتاریهای معیشتی است، رشد میکند. در همین زمینه، اقشار مختلف از جمله معلمان و بازنشستگان کشور با مشکلات معیشتی فراوانی مواجه هستند که ضرورت حل این مشکلات یک اولویت جدی است.طبیعی است که اگر قرار باشد اولویتی برای جامعه در نظر گرفته شود، حل مشکلات اقتصادی و معیشتی، همچنین مقابله با ساختارهای مفسدهانگیز در بخشهای اقتصادی یک اولویت عاجل است. کاستن موضوعات اساسی جامعه به نوع پوشش جوانان و ایجاد نارضایتی به دلیل بیرون افتادن چند تار مو، نشان میدهد که هنوز ریشه اصلی مشکلات در کشور شناسایی نشده است. این رویکردهای سلبی نه با آموزههای اسلامی و نه آموزههای تشیع و نه انقلاب همخوانی ندارد. امام علی(ع) در نامهای که به مالک مینویسد بر حقوق شهروندی مردم به عنوان یک اصل اساسی تاکید دارد و استاندار خود را تذکار میدهد که مبادا از موضوعات کلان و فسادهای بزرگ غافل شود و به امور ناچیز و جزیی بپردازد. موضوعاتی که انگار برخی در ایران سالهاست از آنها غافل شدهاند.»
قیافه آمریکا به روایت ترامپ
محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله «رسالت» نوشت: «اخیرا دونالد ترامپ در جمع هواداران خود در ایلینویز یک ریخت و قیافه حکمرانی را در آمریکا، ترسیم کرده که شنیدنی است:
۱- اوضاع ما رو به وخامت است ما چنان متزلزل شدهایم که به مضحکه در جهان تبدیلشدهایم.
۲- آزادی بیان و مطبوعات مستقل در آمریکا وجود ندارد.
۳- با افزایش جرم وجنایت و رونق مهاجرت غیرقانونی، آمریکا با فروپاشی اقتصادی روبهرو است.
۴- آمریکا در حال حاضر بالاترین تورم در ۴۰ سال گذشته و بالاترین قیمت سوخت در تاریخ خود را تجربه میکند.
۵- آمریکا مزیت اقتصادی و سیاسی خود را در جهان ازدستداده است.
مطالبی که ترامپ رئیسجمهور پیشین آمریکا مطرح کرده بخشی از ریخت و قیافه
سیاسی – اقتصادی – اجتماعی آمریکاست. او بدون اینکه بگوید سهم او در این بههمریختگی چیست؟ نقش اپوزیسیون در آمریکا را بازی میکند. روایت او از آمریکا روایت یک منتقد یا رقیب در بازیهای سیاسی در آمریکا نیست. او لحن یک اپوزیسیون را دارد که بیریختی خود او دستکمی از بیریختی رقیبش نیست. او در یک انتخابات پرتنش و جنجالی که به ادعای او آلوده به فریب و تقلب بود، کاخ سفید را به بایدن واگذار کرد. امروز یک پیرمرد وارث امپراتوری در بزرگترین کشور سرمایهداری است که اختیاری از خود ندارد و از اتاق فرمان او را کنترل میکنند.
جمعبندی این ۵ قلم حرفی را که ترامپ زده این است که در آمریکا آزادی نیست، از حقوق بشر و دموکراسی هم خبری نیست!
اخیرا تعداد زیادی از اقتصاددانان برجسته آمریکا با انتشار بیانیهای گفتهاند سال آینده آمریکا وارد یک رکود اقتصادی بیسابقه خواهد شد.
اگر دیدگاه این اقتصاددانان را در مورد آمریکا و ۴۵ میلیون نفری که اکنون به روایت آمارهای دولتی زیر خط فقر زندگی میکنند به سخنان ترامپ اضافه کنیم بخش دیگری از تصویری که امروز کاخ سفید از نوع حکمرانی از خود ارائه میدهد را به دست خواهیم آورد.
امروزه دوربینهای برخی از رسانههای اروپا و آمریکا تصاویر رقتانگیزی از زندگی خیابانی ، کارتنخوابی و ماشینخوابی در حاشیه شهرهای بزرگ آمریکا ارائه میدهند انسان باور نمیکند یک ابرقدرت که هنوز سعی میکند دکور حکومت خود را جمعوجور نشان دهد اینقدر متزلزل باشد.
انگارهسازیها در هالیوود و ارتش رسانهای غرب نتوانسته است این چهره را بَزَک کند هر روز خود آنها بخشی از بدبختی و بیریختی را بهطور اجتنابناپذیر لو میدهند. شگفتآور این است که در ایران و برخی کشورهایی که هنوز فکر میکنند در آمریکا خبرهایی هست دستاندرکار بَزَککردن چهره کریه و زشت حاکمیت در آمریکا هستند.
آمریکا امروز گرفتار «بیآیندگی» ، «بنبست» و «ناکارآمدی مطلق» است. این را همه اندیشکدههایی که در واشنگتن کارشان تولید فکر و پیشبینی آینده است فریاد میزنند اما در کاخ سفید کسی گوش شنوا برای آن ندارد.
فروپاشی آمریکا زودتر ازآنچه پیشبینی میشود اتفاق خواهد افتاد. کمااینکه این اتفاق در مورد امپراتوری شوروی افتاد و کسانی چون امام خمینی (ره) صدای خُردشدن استخوانهای مارکسیسم و کمونیسم را در بزرگراههای بزرگ تاریخ معاصر میشنیدند اما رهبران کرملین آن روز حاضر به شنیدن آن نبودند.
آمریکا امروز وارد بازی خطرناکی در جهان شده است. آنها اروپا را به صحنه زورآزمایی با روسیه تبدیل کرده اند. امروز اوکراین با یک تریلیون دلار خسارت به «سوریه» اروپا تبدیل شده است.آمریکا با این بازی، حکمرانی در جهان را وارد مرحله جدیدی کرده است ، که میتواند نقطه عطف باشد.
بهطورکلی دنیا بهطور اجتنابناپذیر به سمت «چندجانبهگرایی» میرود و آمریکا از کرسی حاکمیت مطلق برجهان که بعد از فروپاشی شوروی مدعی بود ساقطشده است.
امروز دیگر یک قطب درجهان حکومت نمیکند. دیگر سخن از اجماع جهانی به سخنگویی آمریکا نیست. آنها باید سربازان خود را از آسیا و اروپا جمع کنند و بگذارند مردم جهان زندگی خود را بکنند. زندگی بدون آمریکا ، صلح را در جهان تضمین میکند.
رفتن پمپئو و مایک پنس، وزیر خارجه و معاون ترامپ آنهم در فاصله کوتاهی در ماه گذشته به کمپ منافقین در آلبانی نشان از عقبماندگی سیاسی او و تیم تبهکارش دارد.آمریکاییها در مقابله با جمهوری اسلامی دل به مشتی شیطانپرست ، بهایی ، سلطنتطلب و همجنسباز بستهاند و اخیرا اشتهای سیاسی آنها بهقدری زیاد شده که فکر میکنند میتوانند برخی از اصلاحطلبان را با اشرار اپوزیسیون داخل و خارج بهویژه سلطنتطلبها وصل کنند.
اوضاع بیریخت آمریکا را در منطقه از وضعیت کنونی رژیم اشغالگر قدس بیشتر از هر چیز میتوان درک کرد. نفتالی بنت تا همین چند روز پیش علیه ایران رجز میخواند و عربده میکشید و از طرح ضربه هزار خنجر به ملت ایران سخن میگفت، یک قدری به ریخت خود نگاه کرد و بعد اعتراف کرد؛ درگیر یک جنگ و فروپاشی داخلی است . او نام خود را در ردیف بیثباتترین و کوتاهترین دولت رژیم صهیونیستی ثبت کرده و حتی در انتخابات آینده هم شرکت نمیکند. رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۶۷ تاکنون در هیچ جنگی پیروز نشده فقط به تعمیر و نگهداری سرزمینهای اشغالی پرداخته است. ضمن اینکه طعم تلخ شکستهای پیدرپی از حماس و حزبالله را نیز تجربه کرده است.
روند پرشتاب تاریخ در هزاره سوم میلادی نشان میدهد در صفحه جغرافیای سیاسی جهان، دیگر قدرتی به نام آمریکا بهعنوان یک ابرقدرت وجود نخواهد داشت و از فرزند نامشروعش رژیم اشغالگر قدس هم اثری باقی نخواهد ماند.»
علی دایی، فردوسیپور و اینک وریا غفوری
آرین احمدی در سرمقاله «ابتکار» نوشت: «این روزها طرفداران استقلال و پرسپولیس فارغ از کریهای همیشگی که اتفاقا ماهیت ورزش و فوتبال و بحث طرفداریست، در حمایت از یک نفر اشتراک نظر دارند و آن یک نفر کسی نیست جز وریا غفوری؛ کاپیتان محبوب آبیها به واسطه اینکه دغدغه مردمش را دارد و همانند بسیاری از به ظاهر سلبریتیها بیتفاوت از کنار مشکلات مردمش نمیگذرد، مورد علاقه طرفداران پرسپولیس نیز است. به همین دلیل خبر عدم تمایل به تمدید قرارداد از طرف باشگاه استقلال با کاپیتان محبوب آبیها باعث ناراحتی و عصبانیت طرفداران آبی و حتی قرمز شده و بسیاری از آنها دلیل عدم تمدید قرارداد کاپیتان آبیها را ملاحظات سیاسی میدانند تا فوتبالی !
اتفاقی که در طول تاریخ ورزش ایران شاید بارها برای ورزشکارانی که محبوب مردم بودند تکرار شده است و هربار هم تکرار آن نهایتا به ضرر ورزش و حتی منافع اجتماعی و کشور تمام شده است. موارد بسیاری همچون ناصر حجازی، علی دایی، علی کریمی و حتی مفسران ورزشی محبوب همچون عادل فردوسی پور تا نهایتا وریا غفوری را میتوان نام برد که به واسطه عدم بیتفاوتی خود در برابر مسائل اجتماعی و اقتصادی با مشکلاتی مواجه شدهاند و حتی نتوانستهاند مثل سابق مسیر حرفهای خود را ادامه دهند.
متاسفانه حضور همیشگی مدیران سیاسی در بدنه مدیریتی ورزش که هر روز هم به تعدادشان افزوده میشود، باعث شده که با هر رخداد ورزشی، سیاسی برخورد شود و نهایتا ورزش به جایی برسد که امروز به آن رسیده است! از قراردادهای عجیب بازیکنان فوتبال، وضعیت مبهم و آشفته فدراسیون فوتبال، بدهیهای کلان باشگاهها و شکایتهای فراوان خارجی تا نحوه انتخاب مدیران فدراسیونهای مختلف ورزشی، برگزاری مجامع، نحوه برگزاری مسابقات ورزشی و نتایج بعضا ضعیف ورزشی همگی شاهد این ادعا هستند که ورزش از سیاست جداست و مدیران سیاسی نباید وارد مدیریت در ورزش شوند.
در بطن مصاحبههای وریا غفوری جز حس وطندوستی و دغدغهمندی چیزی نمیتوان یافت و صرفا در اظهارنظراتش سعی کرده مشکلات اقتصادی مردم کشورش را بیان کند که البته از کاپیتان یکی از دو تیم پرطرفدار فوتبال کشور چیزی غیر از این هم انتظار نمیرود. هواداران انتظار دارند همانگونه که آنها در استادیوم ها بازیکنانشان را تشویق و حمایت میکنند، آنها نیز در برابر مشکلاتشان بیتفاوت نگذرند.
مدیران باشگاه استقلال که این روزها سرخوش از موفقیت تیمشان، قهرمانی را حاصل تدبیر و تلاشهای خود میدانند، غافل از این هستند که طرفداران این باشگاه همواره قهرمانها را به قهرمانیها ترجیح دادهاند و هرگز حجازیها و غفوریها را از یاد نخواهند برد و همچنان بدون اینکه نامی از مدیران تیمشان ببرند، قهرمانهایشان را یک صدا تشویق خواهند کرد.»