رسوایی حداکثری آمریکا

دولت‌های امریکا همواره تلاش دارند تا کارنامه‌ای موفق در دشمنی با ایران ارائه دهند. در این ارتباط رقابت‌های درونی دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نیز اغراق گویی در این خصوص را غیرقابل انکار کرده است. صحبت‌های اخیر مایک پمپئو درخصوص کارآمدی سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ نیز در همین چهارچوب قابل توجیه است. با وجود این، ادعاهای وزیر امور خارجه ایالات متحده را می‌توان راستی‌آزمایی کرد.

کد خبر : 1156051

پمپئو در گفت‌وگو با رسانه سعودی به نتیجه رسیدن خواسته‌های خود را این گونه تشریح کرده است: «خیلی‌ها به ما می‌گفتند که اگر از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شوید، جنگ روی می‌دهد، هشدارهای زیادی هم وجود داشت که اگر امریکا سفارتش را از تل‌آویو به قدس منتقل کند، جنگ روی خواهد داد. هشداری وجود داشت که اگر به ژنرال سلیمانی حمله کنید، جنگی رخ خواهد داد. ما از بین اینها یک یا دو کار را انجام ندادیم. ما هر سه کار را انجام دادیم و هیچ جنگی روی نداد.» وی با بیان این جملات در نهایت ادعا دارد که سیاست‌های منطقه‌ای رژیم ترامپ در منطقه غرب آسیا نتایج دلخواه امریکا را تأمین کرده است. ناگفته پیداست آنچه تحت عنوان «سیاست خاورمیانه‌ای امریکا» در ادبیات این کشور استفاده می‌شود، سایه سنگین خواسته‌های رژیم صهیونیستی را با خود به همراه داشته است. این مهم نیز در محافل آکادمیک مورد اذعان کارشناسان بزرگ دنیا قرار دارد تا جایی که پروفسور جان میرشایمر اندیشمند امریکایی روابط بین‌الملل نیز این مسأله را تأیید کرده است. تأثیرپذیری امریکا از لابی‌های صهیونیستی حتی در دوران جمهوریخواهان و همکاری‌های بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ به‌صورت ویژه‌ای مشهود بوده است.

از همین رو مروری بر سه پرونده گفته شده توسط وزیر خارجه سابق امریکا می‌تواند میزان افزایش امنیت امریکا و رژیم صهیونیستی، تغییر رفتار احتمالی ایران و محور مقاومت و همچنین توفیق این کشور در رسیدن به اهداف مورد انتظار، ذیل کارزار فشار حداکثری را نشان دهد.

یکم؛ از 12 شرط پمپئو تا تلاش برای عکس یادگاری

خروج از برجام در 18 اردیبهشت سال 1398 توسط دولت وقت امریکا انجام شد. هدف از این اقدام امریکا را می‌توان در 12 پیش‌شرطی دید که مایک پمپئو پس از امضای خروج ترامپ از برجام رونمایی کرد. لیست زیاده‌خواهی امریکا اما به مثابه لیستی از آرزوهای امریکا و رژیم صهیونیستی بود که هرگز محقق نشد. ترامپ و پمپئو تلاش داشتند تا به عنوان پیش‌شرط مذاکرات آتی توانایی‌های نظامی و منطقه‌ای ایران را با ابزار تهدید از تهران بگیرند. لیست بلند خواسته‌های منطقه‌ای و موشکی نشان از آن داشت که جمهوریخواهان عجول تلاش داشتند برجام‌های دو و سه را با روش‌های جدید به ایران تحمیل کنند اما به‌سرعت نشانه‌های ناکارآمدی سیاست فشار مشخص شد. جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید بعداً این پیش شرط‌ها را به سه شرط تقلیل داد و البته اهداف فرابرجامی و ضدامنیت ملی امریکا علیه ایران را باز هم مطرح کرد. با این وجود گذشت زمان رفته‌رفته باعث شد تا امریکایی‌ها از مواضع خود پله پله عقب‌نشینی کنند. یک‌سال بعد از خروج امریکا یعنی اردیبهشت 98 دونالد ترامپ رئیس‌ جمهور امریکا در کنفرانس خبری با عقب‌نشینی از 12 پیش‌شرط این کشور درباره مصالحه ومذاکره با ایران گفت: «دوست دارم ایرانی‌ها (مقام‌های ایران) به من زنگ بزنند... ما فقط می‌خواهیم که آنها سلاح هسته‌ای نداشته باشند. چیز زیادی از آنها نمی‌خواهیم.»

همزمان با این عقب‌نشینی امریکا صف واسطه‌ها و میانجی‌ها برای آوردن ایران پای میز معامله گسترش پیدا کرد. روسیه و عراق و سوئیس برای این اقدام اعلام آمادگی کردند و عمان و قطر هم دست به کار شدند. در آخرین مورد وزیر خارجه آلمان و سپس به عنوان آخرین برگ برنده یعنی نخست وزیر ژاپن راهی تهران شدند. ترامپ به وسیله آبه پیغام‌هایی منفعلانه را به ایران فرستاد که «امریکا قصد تغییر رژیم در ایران را ندارد» و دولت امریکا تنها «درخواست مذاکرات صادقانه» دارد. امریکایی‌ها تلاش داشتند تا حداقل با عکس یادگاری گرفتن با دولتمردان ایرانی، دستاوردی سیاسی را پیش از انتخابات برای خود ثبت کنند که در این موضوع هم ناکام ماندند. همه اینها در شرایطی رخ داد که حاکم بودن دولتی غربگرا در ایران مانع از آن بود که کشور از تمام توان بازدارندگی خود و مطلوب‎‌های مورد انتظار استفاده نماید.

دوم؛ اسرائیل ضعیف‌تر و ناامن‌تر از همیشه

اقدام نمایشی و نمادین امریکا در انتقال سفارت خود از تل‌آویو به بیت‌المقدس این تصور را برای صهیونیست‌ها ایجاد کرده بود که امنیت این رژیم در سایه اقدام ترامپ شرایط بهتری را تجربه خواهد کرد.  تزلزل سیاسی در این رژیم موقت، شکست مفتضحانه در نبرد سیف القدس و سقوط نتانیاهو شواهدی از این مدعی است. 12 روز جنگ نابرابر بین این رژیم در منطقه‌ کوچک و تحت محاصره کامل یعنی غزه نشان داد این رژیم حتی در مچ‌اندازی با قسمت کوچکی از ملت فلسطین نیز ناتوان است. حجم انبوه موشک‌ها و راکت‌های شلیک شده از سوی باریکه مقاومت در نبرد سیف القدس، ده‌ها زخمی و کشته  به‌جا گذاشت و فرار صهیونیست‌ها به پناهگاه‌ها شکنندگی این رژیم را نمایش داد. سامانه گنبد آهنین نیز در این نبرد با وجود هزینه‌های فراوان ناکام ماند. در حالی این سامانه در هر شلیک 80 هزار دلار هزینه به این رژیم تحمیل می‌کند که در مقابل موشک‌های چند 10 دلاری نیروهای مقاومت قرار داشته است. جنگ 12 روزه را حتی می‌توان عاملی مهم در به زیر کشیدن دولت 12 ساله نتانیاهو و آغاز نابسامانی و فروپاشی این رژیم دانست. اکنون این رژیم در حال تلاش است تا دولتی باثبات را در سرزمین‌های اشغالی به نتیجه برساند اما نتوانسته موفق باشد. این در شرایطی است که هر روز خبرهایی از حمله سایبری به زیرساخت‌‌های این رژیم، آتش‌سوزی‌های مشکوک و عملیات‌های استشهادی، امنیت اشغالگران را تحت‌الشعاع قرار داده است.

سوم؛ اخراج امریکا از منطقه

در سومین مورد وزیر خارجه سابق امریکا به ترور فرماندهان مقاومت اشاره می‌کند. اما این ترور نه‌تنها باعث نشد تا ایران در راهبرد خود در منطقه تجدیدنظر کند که حتی منجر به افزایش ناامنی برای امریکا، هراس عاملان و آمران این جنایت و مهم‌تر از همه عملیاتی شدن پروژه اخراج امریکا از منطقه به عنوان بخش مهمی از پرونده انتقام سخت شده است. وضعیت امریکا پس از این ترور در منطقه قابل‌توجه است. فرار امریکا از افغانستان، شروع فرایند اخراج اشغالگران از عراق توسط پارلمان این کشور و همچنین بی‌اعتبار شدن ایالات متحده نزد دوستان و متحدان خود همچون عربستان سعودی به‌طور آشکاری قابل ملاحظه است.

با افزایشِ انجام حملات علیه نیروهای امریکایی مستقر در عراق، این طور مشخص شد که اساساً ادعاهای پمپئو درخصوص بازدارنده بودن جنایت امریکا در بغداد برای این کشور، اعتباری نداشته است. اکنون بسیاری فهمیده اند که سوءاستفاده ترامپ از قدرت اجرایی خود و صدور فرمان ترور ژنرال سلیمانی موجب شد تا امریکا در ادامه راه با بحران‌های گسترده ای روبه‌رو شود که تبعات آن حتی در شرایط کنونی نیز امریکا را شدیداً دچار مشکل کرده و می‌‌کند. نشنال اینترست در این خصوص می‌گوید: «ایران نه تنها به ترور ژنرال سلیمانی از طریق حمله موشکی گسترده پاسخ داد بلکه عملاً راهبرد اساسی خود را بر پایه اخراج کامل نیروهای امریکایی از منطقه تعریف کرد.» ناظران بین المللی معتقدند این اقدام منجر به قرار گرفتن امریکا در موقعیتی خطرناک گشت و باعث شد تا توان و هزینه بالایی را برای حراست از پایگاه‌های نظامی خود، حفاظت از جان نظامیان و عوامل این ترور صرف نماید.

در نهایت می‌توان گفت تک دوره‌ای شدن دونالد ترامپ و اختلافات درونی ناشی از شکست سیاست‌های این کشور که حتی به استعفای جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید و برایان هوک نماینده ویژه امریکا در امور ایران کشیده شد می‌تواند عمق ناکارآمدی کارزار فشار حداکثری این کشور را نشان دهد.

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: