بیرغبتی امریکا در بازگشت به برجام به چه معناست؟
درحالی که دولت سیزدهم روند بازگشت امریکا به برجام را مشخص نموده و اختلافات تنها بر سر چند موضوع باقی مانده سؤال این است تعلل و سستی امریکا در پذیرش مسئولیت و تعهدات لازم برای بازگشت به برجام نشانه چیست و چرا دولت امریکا رفتاری زیگزاگی در این مسیر در پیش گرفته است؟
پاسخ به این سؤال را باید در ماهیت نگرانیهای اعلامی امریکا و شرایط پیرامونی برای تصمیمگیری جستوجو کرد.
امریکا مدعی است که در نتیجه اجرای برجام بهدنبال حفظ رژیم خلع سلاح و ممانعت از هستهای شدن ایران است! بیرغبتی امریکا در بازگشت به برجام دقیقاً به معنای غیرواقعی بودن این ادعاست.
طی آخرین مراحل مذاکراتی رفع تحریمهای ظالمانه، امریکا به کرات با یادآوری اهمیت زمان و امکان عبور ایران از نقاط فرضی بر تعجیل در مذاکرات تأکید داشت، حال آنکه دولت جدید امریکا پس از روی کار آمدن با وقفهای بسیار طولانی وارد مذاکرات شده بود و اکنون نیز به دلایلی که خود آنها را واهی میخواند از نهایی کردن مذاکرات اکراه دارد و باعث تطویل آن شده است. تنها جمعبندی منطقی از این روش، ساختگی و غیرواقعی بودن نگرانیهای اعلامی امریکا یعنی خطر اشاعهای فعالیتهای هستهای ایران است و باید نیت امریکا را در چیزی فراتر از این نگرانی جستوجو کرد. امریکا نیز اگر مجدد وارد توافق شود نمیتواند از این موضوع همچون گذشته استفاده کند. فراموش نشود که در دوره اوباما هم اجرای برجام به گونهای صورت میگرفت که امنیتیسازی پروژه ایران به مخاطره نیفتد. نمونهای از آن عدم دعوت از ایران برای حضور در کنفرانس بینالمللی امنیت هستهای در چهارچوب ابتکارات آژانس در امریکا بود تا مبادا از این طریق توانمندی هستهای ایران عادی و بهدور از خطر اشاعهای جلوه کند. تنها مشکل امریکا در این مسیر عبور از موانعی است که رفتار عقلایی ایران در طی مسیر طولانی و پر از سنگلاخ ایجاد نموده است. امریکا با وجود بیمیلی برای ورود مجدد به توافق هستهای دیگر قادر نیست به سادگی ایران را متهم به مخاطرات اشاعهای در برنامه هستهای نماید. بهرغم این مایل هم نیست تا آخرین تیر را نیز از دست بدهد. در این مسیر، ایدهآل امریکا متهم نمودن ایران به جلوگیری از توافق است که تاکنون در رسیدن به آن ناکام مانده است.
برخلاف اروپا که نگران افزایش قیمت نفت است و در نتیجه بازگشت امریکا به برجام و ورود بیشتر نفت ایران در انتظار کاهش قیمت این کالای اساسی در غرب است، امریکا عجلهای در این مورد نداشته و احتمالاً با تداوم این وضعیت از وارد آوردن ضربه به اروپا و چین استقبال مینماید. امریکا خود یکی از تولیدکنندگان عمده نفت و همزمان یکی از بزرگترین مصرف کنندهها بهشمار میرود. افزایش قیمت نفت فرصتی در اختیار این کشور میگذارد تا بتواند استخراج نفت پرهزینه خود را افزایش دهد و از این منظر رونقی اقتصادی نیز برای خود ایجاد نماید.
در کنار این عوامل، باید به نفوذ رژیم صهیونیستی در نظام سیاسی امریکا نیز توجه داشت. این رژیم بحرانزا از هرآنچه دراختیار دارد استفاده میکند تا به اختلافات دامن زده و ابهام امنیتی در منطقه و جهان گسترش یابد.
دولت امریکا که در داخل از حمایت لازم مردمی برخوردار نیست، حمایت لابیهای صهیونیست از خود را جدیتر از آن چیزی دنبال میکند که به نظر میرسد.
در این شرایط، تنها محاسبات راهبردی ایران در موضوع مذاکرات و توافق هستهای برای کشور راهگشاست. عدم وابستگی به توافق از همینرو بسیار هوشمندانه و راهبردی ترسیم شده و کارآمدی خود را روز به روز بیشتر نشان میدهد. رفتار فرصتطلبانه و سودجویانه امریکا هم دیر یا زود در تناقضات خود غرق خواهد شد. امنیتیسازی ایران راه بهجایی نخواهد برد. افکار عمومی جهان و منطقه بهخوبی شاهد رفتارها هستند و در این مورد قضاوت خواهند کرد.