تحلیل از چپ و راست؛
قرن جدید؛ از منافع ملی تا گفتار درمانی
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
تولید فکر و فرهنگ حلقه مفقوده تولید دانش بنیان
حسین عبداللهی فر، در سرمقاله امروز «جوان» نوشت: «تولید کالا» بدون تردید یکی از عوامل اصلی رونق اقتصادی هر کشوری است و اگر چرخه تولید بر پایه دانش و فناوری صورت گیرد، هم نیازهای جامعه را برآورده و هم تولید سود و ثروت میکند. اما سخن اینجاست که نه نیازهای یک جامعه صرفاً کالاهای مادی است و نه فقط این نوع کالاها هستندکه تولید سرمایه میکنند، بهویژه آنکه ریشه بسیاری از مشکلات کنونی کشور در فقر نظریهپردازی، ضعف در تولید فکر و اندیشه و عدم تأمین محصولات معنوی و فرهنگی است.
محصولاتی که هم در جهت دهی به تولید کالا موثرند و هم در کیفیت و تعیین میزان آن نقش آفرینی میکنند. اما مهمترین نقش فکر و فرهنگ در تولید کالا را میتوان در شیوه مصرف آن، بهویژه ساخت نیازهای جامعه مشاهده کرد. چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی در تعیین شعار سال با عنوان «تولید، دانش بنیان و اشتغال آفرین» به موضوع مصرف بی رویه در انرژی و وابستگی به واردات بی رویه محصولات کشاورزی اشاره فرمودند.
از این رو، با جرئت میتوان ادعا کرد که علل و عوامل بسیاری از مشکلات کشور در زمینههای مختلف از جمله مسائل اقتصادی که موضوعیت بیشتری دارد، ریشه در فقر راهبردی تولید اندیشه و نظریه و ضعف در استفاده از محصولات فکری و فرهنگی دارد. مستند این مدعا، تغییرات رویکردی مکرر کشور در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که با جابهجایی دولتها صورت میپذیرد. تغییراتی که عرصه مدیریتی کشور را به آزمایشگاه ایدههای دولتمردان در دورههای هشت ساله تحت عناوینی، چون توسعه اقتصادی و سازندگی، توسعه سیاسی و اصلاح طلبی، مهرورزی و خدمت صادقانه و اعتدال و تعامل گرایی تبدیل کرده است.
البته این سخن به معنای نادیده انگاشتن نتایج مثبت برخی از این رویکردها نیست، اما ناگفته پیداست که مسائل انباشته شده زیادی وجود دارند که موجبات نارضایتی عمومی را فراهم ساختهاند. این درحالی است که سطح رفاه اجتماعی در هر یک از ادوار گذشته به شکل ملموسی افزایش یافته و امکانات جامعه از جهات گوناگون قابل مقایسه با گذشته نیست، اما احساس رفاه به دلیل ضعف در افزایش سطح فرهنگ عامه شکل نگرفته است. به عبارت دیگر هیچ یک از افراد جامعه نمیدانند که چه شاخصههایی دارای رفاه بوده یا فاقد آن میباشند، چراکه ملاک اصلی در شرایط کنونی مقایسه با سایر طبقات اجتماعی است. در حالی که اینگونه قیاس هیچ مبنای عقلانی نداشته و صرفاً بر اساس برداشتهای ذهنی صورت میگیرد؛ بنابراین میتوان گفت یکی از راههای افزایش سطح رفاه جامعه ارتقای سطح آگاهی عمومی است که برای رسیدن به آن لازم است نظام آموزشی کشور از ابتدایی تا سطوح عالی در اولویت قرار گیرد، اما عملکرد دولتهای گذشته بیانگر تجویزهای غلطی بوده که بسیاری از مردم را در دسترسی به آموزش رایگان محروم ساخته و نوعی طبقه بندی ناخواسته را به جامعه تحمیل کرده است.
این در حالی است که تجربه حکمرانی در کشورهای بسیاری نشان میدهد هر تصمیم سیاستمداران از پشتیبانی نظریههای علمی و تئوریک مدیران و اندیشمندان صاحب نظری صورت میگیرد که در اندیشکدهها و اتاقهای فکر ساعتها وقت صرف کرده و حداقل ابعاد و پیامدهای آن را مورد بررسی قرار دادهاند.
از این رو، تولید فکر و فرهنگ یکی از نیازهای اولیه کشورمان در شرایط کنونی میباشد که امید است با استفاده از ظرفیت اندیشکده ها، محافل علمی و مراکز هم اندیشی به شکلی دانش بنیان استحصال و در اختیار مدیران و مسئولان کشور قرار گیرد. این فرصت شاید به دلیل نوپایی نظام اسلامی تاکنون ایجاد نشده، اما امروزه هم مدیران با تجربه زیادی در شرایط نظردهی قرار داشته و هم استادان پیشکسوت بسیاری آمادگی دارند که تولید اندیشه و نظریه را در کشورمان به شکلی دانش بنیان و کاربردی نهادینه سازند. البته استفاده از کالاهای فکری و فرهنگی نیاز به آموزش لازم، قوانین خوب و استقبال دولتمردان دارد.»
منافع ملی در قرن جدید
کورش المالسی در یادداشتی برای «آفتاب یزد» نوشت: «نکتهای غیرمنطقی و غیرعقلانی در عرصه سیاسی وجود دارد. اینکه بسیاری از فعالان و نخبگان سیاسی، پیوسته به ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی اشاره میکنند. اما راهکار یا راهکارهایی عملی برای اینکه انبوه مشکلات ناشی از ناکارآمدی مدیریت کلان، چگونه باید حل و فصل شوند، ارائه نمیدهند. ... ریشه اصلی انواع چالش اجتماعی و ملی در عرصههای گوناگون نه نظام، بلکه «آشفتگی شدید خرد جمعی که نخبگان تبلور آن هستند»، میباشد. ... بیتردید میتوان یقین داشت که مخوفترین دشمن ایران، «عدم تفاهم نخبگان پیرامون تعریف و درک مشترک پیرامون چیستی، چرایی و اهمیت منافع ملی به عنوان مبدا و مقصد همه فعل و انفعالات اجتماعی است».
«حیرت آور است که با این همه مدعی در عرصههای سیاسی، اقتصادی، دیپلماسی، فرهنگی، روابط خارجه و... نخبگان از تفاهم پیرامون حصول فهم مشترک از منافع ملی عاجز هستند». یقینا، هیچ جناحی به تنهایی مقصر اوضاع و احوال بیسابقه کشور نیست؛ بلکه فقدان قوانین بازی مبتنی بر درک و تفاهم پیرامون چیستی و اهمیت منافع ملی به عنوان بستر و مشروعیت هر فعل سیاسی، چالش بنیادی و فراجناحی نخبگان سیاسی انتصابی و انتخابی، میباشد.
پربیراه نیست اگر «اقتصاد ملی و علمی» مدنظر رهبری که در شعار «تولید، دانش بنیاد و اشتغالآفرینی» صورتبندی شد را اینگونه تبیین کنیم؛ نخبگان درعرصههای گوناگون باید درک کاربردی در مورد ارتباط، «ساختار حکومت به عنوان معلول» و «روند توسعه فهم و دانش بشر پیرامون چیستی انسان، جامعه و جهان به عنوان علت»، پیدا کنند. به عبارتی، «ساختار حکومتها برآیند مستقیم»، فهم علمی و نه متافیزیکی امور بنیادی (چیستی و کیستی انسان) است. اینکه بنیادیترین اندیشه اجتماعی به عنوان فلسفه وجود نهاد حاکمیت، منافع ملی (جمعی) است. در شرایطی که نخبگان مدعی یک جامعه (جوامع عقبمانده) نمیتوانند به تعریف و درک مشترک در مورد منافع ملی نائل شوند، تلاش یا صحبت در مورد توسعه، ثبات و پایداری در عرصههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، علمی، آموزشی، صنعتی و...، تنها توهم، رویا و آرمانهای غیرواقع بینانه است. ... شاید تشبیه منافع ملی با خاکی که گیاهان در آن رشد میکنند، بتواند تصویر کاربردی از عرصه سیاسی و مدیریتی به ما بدهد. انواع ایدئولوژیها، جناحها، گروهها، راهکارها، راهبردها و... همانند گیاهانی هستند که در خاک کاشته، رشد و ثمره میدهند. «عرصه مدیریتی و سیاسی مملو از درختانی است که ریشه در خاک منافع ملی ندارند؛ بلکه در تمایلات، اهداف، توهمات تاریخگرایی، رویاها، عدم صداقت و... جناحی کاشته، رشد و ریشه دارند». با هر معیاری که بخواهیم عرصه آشفته و ناکارآمد سیاسی را تحلیل کنیم، بیشک در تحلیل نهایی به یک نقطه یا نتیجه میرسیم، اینکه، نخبگان و به ویژه نخبگان سیاسی نه در ورزشگاه آزادی، بلکه در کوچه بنبستهای دروازه غار، خاک سفید و میدان شوش بازی میکنند.
وطن پرستی؛ برآیند مستقیم درک چیستی، چرایی و اهمیت منافع ملی به مثابه بستر زیست اجتماعی است. در جهان خرد بنیاد معاصر، تنها معیار مشروعیت سیاسی، فهم و تلاش در راستای تحقق منافع ملی است. اینکه هر هویت سیاسی و جناحی که ریشه در فهم منافع ملی و تلاش بیمنت و صادقانه به منظور تحقق منافع ملی نداشته باشد، نامشروع و در نتیجه به جز آسیب به رفاه، آرامش و امنیت شهروندان، هیچ پیامدی نخواهد داشت. پر بیراه نخواهد بود اگر گفته شود، «قبل از اصلاح یا کارآمدی نظام مدیریت کلان سیاسی، نخبگان چپی و راستی یا غربی و شرقی، باید اذهان غیرکاربردی و آشفته یا به عبارتی رویاپرداز و بعضاً غیرصادق خود را اصلاح کنند». منافع ملی یک تعریف بیش ندارد. ظاهراً، بسیاری از نخبگان ارادهای برای درک منافع ملی به مثابه انواع نیازهای مادی، اجتماعی و روان شناختی شهروندان ندارند. در صورت وجود اراده، فهم منافع ملی کار دشواری نیست. اینکه تنها، مشروع و قابل فهمترین وظیفه هر حکومتی در قالب انواع نهادها؛ برنامهریزی و مدیریت منابع، داراییها، امکانات و توانا ییهای ملی (جمعی) به منظور تحقق انواع نیازهای مادی، اجتماعی و روانشناختی شهروندان است.
سیاست ورزی یا مدیریت سیاسی بدون فهم چیستی و اهمیت منافع ملی یعنی روابط خارجه پرهزینه و متشنج، آموزش و پرورش بیمقصد، اقتصاد غیر علمی وعقیم، ویرانی اخلاق سیاسی و انواع چالشهای اجتماعی و ملی. «والاترین وظیفه ملی و تاریخی نخبگان وطن پرست در قرون جدید باید،» فهم و اجماع پیرامون درک مشترک از چیستی و اهمیت منافع ملی به عنوان مبدا و مقصد همه فعل و انفعالات زیست مدنی است. در اقیانوس خروشان روابط بینالملل، منافع ملی و نه تکیهگاههای شرقی و غربی، کاربردی و مطمئنترین قطب نما برای رسیدن به ساحل امنیت، ثبات، آرامش و توسعه میباشد.»
زنان و نقض ابتداییترین حقوق
آذر منصوری، دبیرکل حزب اتحاد ملت در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته: «اتفاق مشهد نه تنها هتک حرمت زنان و دخترانی بود که به اشتیاق دیدار تیم ملی خود به استادیوم رفته بودند، بلکه اهانت به نماد رأفت و مهربانی مذهب ما بود که جزمگرایان عبوس مشهد به نام او، مشهد را به نماد تحجر و واپسگرایی دین اسلام و مذهب شیعه تبدیل کردهاند. من در نامه مورخ ۲۸ دیماه ۱۴۰۰ به ریاست محترم جمهوری درباره مسائل و مشکلات ورزشی کشور نگرانیها و تهدیدهای پیش روی فوتبال ایران را برشمردم و پیشنهاداتی نیز ارایه کردم و همچنان نیز معتقدم تنها راه جبران ظلمی که به زنان و دختران مشهد شده است برخورد قاطع با آمران و عاملان خشونت بهکار رفته علیه آنها و حل قطعی حضور زنان در ورزشگاهها بدون هر گونه بازی با افکار عمومی و نهادهای بینالمللی است. حادثه مشهد و واکنشهای اعتراضی فراگیر پس از آن نشان داد که این مطالبه تا چه حد جدی است و مقاومت در برابر آن نه تنها مقاومت در برابر نیمی از جمعیت کشور که مقاومت در برابر خواست قاطبه مردم ایران است. مباد که دختر آبی دیگری قربانی این خودسریها و سقفهای شیشهای مقابل زنان و دختران فوتبالدوست ایران شود. در بخشی از نامه خطاب به رییسجمهوری تاکید کردم: «جناب رییسجمهور! وقت تنگ است و فرصتهای عمل محدود. پس از شما میخواهیم با اتخاذ این سه تصمیم عاجل از افتادن ورزش ایران به ورطهای که جز خسارت برای ایران و غصه برای ایرانیان سرانجامی نخواهد داشت، جلوگیری کنید. تا اینجای کار، خروجی سیاستها و روند اقدامات مجموعه حاکمیت در این چهل سال به جایی رسیده است که امروز صدها هزار ورزشکار حرفهای کشور از حداقلهای امکانات و معیشت بهرهمند نیستند، بخش عمده ساختارهای مدیریت ورزش کشور درگیر ناکارآمدی و فساد شده و قهرمانان ورزشی ایران خود را در معرض تصمیم به مهاجرت یا انزوا میبینند و اکثرا امیدی به بهبود شرایط در آینده ندارند. مهاجرت و پناهندگی چندین ورزشکار سرشناس که سرمایههای این جامعه بودند و عملکرد ما و شما باعث شد که امید خود را به موفق ماندن در این کشور از دست بدهند، ازجمله نتایج تلخ آن روند است. محروم شدن باشگاههای بزرگ فوتبال کشور از لیگ قهرمانان آسیا مثال دیگری است که به خوبی نشان میدهد ورزش این مملکت تا چه حد قربانی مشکلات و اشکالات مدیریتی و حاکمیتی شده و هواداران پروپاقرص آن تیمها را مایوس و دلسرد ساخته است.» مطالباتی است که امیدوارم تا دیر نشده به آن توجه و به آن پاسخ در خور داده شود تا زنان ایرانی بتوانند از ابتداییترین حقوق خود بهرهمند شوند.»
راهکارهای افزایش 2 برابری شرکتهای دانشبنیان
علی وحدت، رئیس هیأت عامل صندوق نوآوری و شکوفایی در یادداشتی برای «ایران» نوشته: «واقعیت این است که کسبوکارهای فناورانه زیادی در کشور و بویژه پارکها و مراکز رشد وجود دارند که به دلایل مختلف مانند کماطلاعی از مواهب قانون دانشبنیان و بیانگیزگی برای آن، کوتاهی در طیکردن فرایند اداری و تکمیل کاربرگها و یا گلایه از زمانبر بودن فرایند احراز صلاحیت دانشبنیانی، تاکنون دانشبنیان نشدهاند، اما با «دانشبنیانشدن» فاصله زیادی ندارند. نخستین مراحل شکلگیری یک کسبوکار فناورانه، به قدری پرمخاطره است که از آن به «دره مرگ» یاد میشود و کسبوکارهای فناورانه زیادی پیش از آنکه به پایان این مرحله برسند، نابود میشوند. بنابراین ما باید بتوانیم اولاً فناوران بیشتری را به کارآفرینی فناورانه تشویق کنیم و ثانیاً باید تا حد امکان، آمار مرگ و میر کسب و کارهای فناورانه در «دره مرگ» را کاهش دهیم. اما چگونه؟
الف) تقویت زیستبوم کارآفرینی دانشگاهها. دانشگاههای نسل 3، علاوه بر آموزش و پژوهش که مأموریت نسلهای قبل محسوب میشد، تجاریسازی و کارآفرینی را نیز دنبال میکنند. دانشگاهها میتوانند به چشمه جوشان کسب و کارهای فناورانه تبدیل شوند، مشروط بر آنکه یک زیستبوم کارآفرینی غنی و اثربخش پیرامون خود شکل دهند. زیستبوم کارآفرینی از برنامههای ترویجی و آموزشی که دانشجویان را با دنیای کار و الزامات کارآفرینی و کارمندی بیشتر آشنا میکند گرفته، تا دورههای آموزشی برای تقویت مهارتهای حرفهای دانشجویان، برنامههای پیششتابدهی و شتابدهی، صندوقی برای تأمین مالی کسب و کارهای جدید، جوایز، مسابقات و جشنوارههای رقابتی برای افزایش انگیزه دانشجویان و اعضای هیأت علمی، تا مرکز رشد و پارک و مؤلفههای دیگری از این دست را شامل میشود. ... صندوق نوآوری و شکوفایی برنامه جامعی برای حمایت از «شتابدهندههای دانشبنیان» دارد که در سال جاری قوت خواهد گرفت و انتظار میرود به شکلگیری کسب و کارهای فناورانه زیادی منجر شود. مهمترین مؤلفههای این برنامه به شرح زیر است: همسرمایهگذاری، که صندوق را در ریسک (سود و زیان) تیمها و هستههای فناور شریک میکند. در این برنامه، شتابدهندههای دانشبنیان میتوانند تا دو برابر سرمایهگذاری خود روی هر هسته فناور را در قالب جسورانه از صندوق نوآوری و شکوفایی جذب کنند. تسهیلات قرضالحسنه سرمایه بذری، تا سقف 120 میلیون تومان به ازای هر تیم یا هسته فناور (مجموعاً تا سقف 450 میلیون تومان) کمکهزینه تحقیق و توسعه، تا سقف 300 میلیون تومان که به شتابدهندهها برای تأمین سرمایه بذری تیمهای متمرکز بر توسعه فناوریهای جدید کمک میکند.
تسهیلات ودیعه رهن تا سقف 3 میلیارد تومان، که به آنها کمک میکند فضای استقرار لازم برای تیمها و هستههای فناور را فراهم کنند. خدمات توانمندسازی، که فرایند ارائه خدمات شتابدهی شتابدهندهها را تسهیل و هزینه آن را کاهش میدهد؛ از جمله سالانه 10 میلیون تومان خدمات مشاوره، 40 میلیون تومان خدمات آموزشی، بیش از 400 میلیون تومان خدمات نمایشگاهی و توسعه بازار در داخل و خارج کشور، بیش از 200 میلیون تومان خدمات حفاظت از مالکیت فکری و مانند آن.
رویدادهایی موسوم به «پیوند»، که به شتابدهندهها کمک میکند تا افراد و تیمهای صاحب ایده و طرح را در دانشگاهها و پژوهشگاههای کشور پیدا کنند.
ب) تقویت زیستبومهای نوآوری شرکتی. علاوه بر دانشگاهها و پژوهشگاهها، شرکتها و صنایع بزرگ نیز میتوانند از طریق نوآوری باز و بویژه همکاری با پژوهشگران، فناورانه و به طور کلی صاحبان دانش فنی، سهم مهمی در شکلگیری شرکتهای دانشبنیان جدید داشته باشند. در این نوع همکاریها، آورده شرکتهای بزرگ دسترسی به بازار و دانش آن، کانالهای توزیع، نشان تجاری، تجهیزات و زیرساخت تولید، فروش و بازاریابی و منابع مالی است که وقتی در کنار «دانش فنی» قرار میگیرد، معمولاً به خلق یک کسب و کار فناورانه جدید منجر میشود.
صندوق نوآوری و شکوفایی نیز برنامه مفصلی دارد که امسال از لحاظ کیفی و کمی توسعه خواهد یافت و مهمترین مؤلفههای آن به شرح زیر است: تأمین مالی شتابدهنده دانشبنیان شرکتی، که برنامه جامع آن پیشتر معرفی شد.
همسرمایهگذاری با واحد سرمایهگذاری جسورانه شرکتی، به معنای مشارکت در سود و زیان کسب و کارهای فناورانه جدید با شرکت بزرگ. تسهیلات لیزینگ، به منظور تأمین مالی قراردادهای خرید کالا و خدمات شرکتهای بزرگ از شرکتهای دانشبنیان. برگزاری رویدادهای تأمین نیاز فناورانه، به منظور شناسایی و معرفی شرکتهای دانشبنیان و فناور توانمند برای حل چالشهای فنی شرکتهای بزرگ.
برگزاری رویدادهای استارتاپی موسوم به «پیوند» و «دوشنبه استارتاپی» به منظور معرفی تیمها و هستههای فناور سرمایهپذیر و صاحب ایده یا محصول به شرکتهای بزرگ به عنوان سوژههای مناسب برای سرمایهگذاری جسورانه.»
گفتاردرمانی جواب نمیدهد
روزنامه «جمهور اسلامی» در یادداشت امروز خود نوشته: «امید دادن به مردم توسط دولتمردان و اصحاب قلم و سخن خوبست بشرط آنکه از پشتوانهای عملی برخوردار باشد. مردم، وقتی انطباق سخن و عمل را ببینند، امیدوار میشوند و به اصحاب سخن و قلم و دلتمردان اعتماد پیدا میکنند.
در این معادله، رابطه معکوسی هم وجود دارد که بسیار خطرناک است. افرادی که تلاش میکنند با گفتاردرمانی و نوشتاردرمانی، مردم را سرگرم کنند ولی گفتهها و نوشتههایشان پشتوانه عملی ندارد، این اقداماتشان موجب ناامیدی مردم و بیاعتمادی میشود. به همین دلیل است که امیرالمومنین علیهالسلام میفرمودند من هرگز چیزی نمیگویم که خودم به آن عمل نکرده باشم. ... در روزهای اخیر، چند تن از مسئولین خبر از افزایش صدور نفت ایران به میزان قبل از تحریم دادند. رسانه ملی نیز این خبر را با گزارشهای تفصیلی پشتیبانی کرد و در مجموع تلاش خوبی برای ایجاد امید در دلها به عمل آمد. عدهای بلافاصله این خبر و این تلاش را زیر سوال بردند و خواستار آمار و ارقام شدند. آنان این نکته را هم مطرح کردند که اگر این ادعا صحت دارد، پولهای اینهمه نفت صادرشده که شما میگوئید پولش را هم دریافت کردهاید، چه شده و چه کاری با آن انجام دادهاید؟
هرچند از این ایراد و سوال، بوی تلاش برای ایجاد تردید در افکار عمومی میآید ولی دولتمردان باید همواره برای مواجهه با این قبیل تردیدافکنیها و پاسخ دادن به چنین سوالهائی آمادگی داشته باشند. جهان امروز، جهان ارتباطات است و کسی نمیتواند خود را متکلموحده بداند و انتظار داشته باشد مردم هرچه را او میگوید بپذیرند و هیچکس سخن او را زیر سوال نبرد و یا از او مطالبه سند و مدرک برای اثبات ادعاهایش نکند. ارائه آمار و ارقام نیز در صورتی که تحولی عملی در زندگی و معیشت مردم ایجاد نکنند بیفایده است. راه چاره اینست که دولتمردان به پیدایش تغییرات ملموس در عرصه اقتصادی نجات یافتن مردم از گرانیها و خارج شدن معیشت از تنگناهای تورم و افزایش قیمتها استناد کنند. اگر چنین تغییراتی در عرصه اقتصادی پدید بیاید بطوری که مردم بتوانند کاهش قیمتها و افزایش قدرت خرید خود را احساس کنند، علاوه بر اینکه به سخنان مسئولین اعتماد میکنند و در وجود آنها امیدواری پدید میآید، به تلاشهای تردیدافکنانه این و آن نیز اعتنا نخواهند کرد. در چنان وضعیتی، مردم حتی به صحنه مبارزه علیه کسانی که بخواهند خدمات مسئولین را نادیده بگیرند وارد میشوند و تلاشهای آنها را خنثی خواهند کرد.
در شرایطی که قیمتها هر روز افزایش مییابند و خبری از کنترل بازار کالاها و خدمات نیست و قشر محروم جامعه صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارد، سخن از بازگشت صدور نفت به میزان قبل از تحریم و دریافت پول آن گفتن فقط میتواند نوعی گفتاردرمانی باشد که همه میدانند جواب نخواهد داد. چاشنیهائی از قبیل اینکه گفته شود افزایش فلانقدر درصدی سفرهای نوروزی نشانه رونق اقتصادی کشور و بهبود زندگی مردم است، نیز حتی به اندازه یک قرص آسپیرین هم نمیتوانند دردهای مزمن معیشتی قشر محروم، که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، را تسکین بدهند. کسانی که از تعداد مسافران نوروزی آمار گرفتهاند، لطفاً از اینکه این مسافران از کدام قشر جامعه هستند هم آمار بگیرند تا معلوم شود تفریحات نوروزی آیا نصیب قشر محروم هم شده است یا نه؟ علاوه بر اینها، طبیعی است که بعد از دو سال محدودیتهای کرونائی وقتی این محدودیتها برداشته میشوند، میزان سفرها افزایش مییابد و نباید آن را با دوران محدودیتها مقایسه کرد. استناد به سفرهای نوروزی به عنوان یک ابزار تبلیغاتی در دولتهای گذشته نیز مرسوم بود و ایرادها هم به شکلهای مختلف به آن دولتها هم تذکر داده میشد ولی گویا گوش دولتمردان بدهکار چنین تذکرهائی نیست و هرگز نمیتواند جای گفتاردرمانی را در ادبیات حکمرانان بگیرد؟