تحلیل از چپ و راست؛

بحران اوکراین

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1132420

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

اوکراین، آزمایشی برای چین

بهزاد شاهنده، استاد مطالعات شرق آسیا در یادداشتی برای «ایران» نوشت: «چین در تلاشی مستمر برای رهبری جهان است و در کنار آن از قدرت اقتصادی لازم جهت تحقق آن بهره می‌برد. با این مشخصات، پکن در بحران اوکراین تاکنون از محکوم کردن مسکو برای به رسمیت شناختن مناطق جدایی‌طلب در اوکراین و اعزام نیرو پرهیز کرده است و بعد از عملیات روسیه در این کشور نیز غرب را به پرهیز از تفکر جنگ سرد دعوت کرد. علت این رویکرد مشخص است؛ دو کشور چین و روسیه تحت زعامت شی جین پینگ و ولادیمیر پوتین، روابط نزدیکی دارند که در دوره 10 ساله «شی» و 20 ساله «پوتین» گسترش کم‌سابقه‌ای داشته است به‌طوری که حجم تجاری دو کشور به 142 میلیارد دلار رسیده است. تنش رو به رشد در روابط دو کشور با واشنگتن نیز نزدیکی آن دو را سرعت بخشیده است. ضمن اینکه همکاری‌های گسترده آنها بخصوص در زمینه‌های نظامی و امنیت انرژی کاملاً مشهود است به نحوی که اکنون چین بزرگترین بازار در حال توسعه کالای حیاتی گاز مایع روسیه به شمار می‌رود.  پیوند دو کشور در المپیک زمستانی تازه برگزار شده پکن با حضور «ولادیمیر پوتین» به عنوان برجسته‌ترین میهمان آن مشهود بود.در اعلامیه 5 هزار کلمه‌ای که پس از پایان دیدار رسمی پوتین انتشار یافت به تعداد کثیری از موضوعات مشترک اشاره شد که در نوع خود بی‌سابقه محسوب می‌شود. در این اعلامیه اسمی از کشور اوکراین و بحران آن دیده نمی‌شود، این در حالی بود که هفته قبل رسانه‌های چین از خویشتنداری مسکو مقابل تحریکات واشنگتن مباحثی را منتشر کرده بودند.

مسأله حائز اهمیت این است که چین روابط دوستانه‌ای نیز با اوکراین دارد و مشتری اصلی تسلیحات نظامی از آن کشور است. اوکراین همچنین در مرکز برنامه «کمربند- جاده» چین قرار دارد و گلوگاه جاده ابریشم جدید محسوب می‌شود؛ جاده‌ای که چین را از شرق به غرب اروپا متصل می‌کند.چین هرچند الحاق «کریمه» به روسیه را به رسمیت نشناخته و بخصوص برای خنثی کردن سیاست‌های ضد چینی امریکا در اروپا خواهان حفظ روابط خوب با کشورهای قاره سبز است، اما به همراه روسیه در اعلامیه‌ای رسمی مخالفت خود را با ناتو و جنگ سرد برافروخته امریکا در حوزه اروپا اعلام کرده است.در این میان چین که دیگر در قد و قامت یک بازیگر سوم در رقابت‌های امریکا و روسیه وارد شده است، با توجه به تمایل اوکراین به پیوستن به ناتو (به عنوان خط قرمز روسیه) و تبدیل این کشور به عرصه جدید رقابت روسیه و غرب، راه و روش محتاطانه‌ای را در قبال مسأله اوکراین در پیش گرفته و با هر دو طرف مخاصمه ارتباط خود را حفظ کرده است. از یک‌سو طرف روسیه را گرفته و گسترش ناتو را علت اصلی اختلافات دانسته  و آن را  مخرب می‌داند و از طرف دیگر حراست از روابط تجاری با اوکراین، حفظ اروپا در منظومه تجاری خود و جلوگیری از گسترش بحران به اقدامات تحریمی غرب را سرلوحه کار خود قرار داده است.بر همین مبنا چین با پیوند استراتژیکی که با روسیه دارد، برای خنثی کردن تحریم‌های غرب علیه مسکو که گفته می‌شود بی‌سابقه خواهند بود، به کمک کرملین خواهد شتافت که بلاشک بر روابط چین با اروپا لطمه خواهد زد و باعث تیرگی بیشتر روابط با ایالات متحده امریکا خواهد شد که هم‌اکنون در پایین‌ترین سطح خود در 40 سال گذشته قرار دارند. در این راستا مسأله تایوان ابعاد گسترده‌تری خواهد یافت و حل و فصل آن مشکل‌تر می‌شود.   بحران اوکراین از جنبه دیگری نیز برای چین هزینه خواهد داشت که گرایش کشورهای ظاهراً بی‌طرف مثل هند به سوی غرب را تسریع خواهد کرد. مسأله اوکراین حتی با عقب‌نشینی روسیه حل و فصل نخواهد شد زیرا امیال و آرزوهای مسکو در بازگشت به گذشته قدرتمند ، هر ازچند صباحی سر بلند خواهند کرد بخصوص اگر کشور اوکراین به ناتو و پس از آن به اتحادیه اروپا بپیوندد و به یک کشور غربی مبدل شود.

پکن به‌طور ناخواسته در وضعیتی قرار گرفته که برایش همراه با تنش خواهد بود و هرگونه حمایت از روسیه می‌تواند کشورهایی را که چین با آنها مراوده تجاری دارد به مخاطره بیندازد که نه تنها وخامت در روابط با اروپا را دربر خواهد داشت که کشورهایی مثل ژاپن را که هم‌اکنون موضع مخالف روسیه اتخاذ کرده‌اند، دربرخواهد داشت. پکن در وضعیتی قرار گرفته که حمایت از مسکو برایش پرهزینه بوده و مخاطرات زیادی را برای آن دربر خواهد داشت، سناریویی که چین خواهان پرهیز از آن است. چین ترجیح می‌داد چنین بحرانی به‌وجود نمی‌آمد. از همین‌رو از نگاه چین، این بحران در زمانی بسیار غیرمناسب رخ داده است.»

 

استقلال به مثابه قدرت

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «سیاست‌های رسمی ایران در سال‌های اخیر و در موضوعات گوناگون از جمله آخرین آنها در جنگ اوکراین موجب شده است که نسبت به عدم رعایت یکی از اصلی‌ترین شعارهای انقلاب یعنی «استقلال» حساسیت ایجاد شود. بدون تردید جزییات مفهوم استقلال در ۴ دهه گذشته تا حدود زیادی تفاوت کرده است. چهل سال پیش تصور می‌شد که هر گونه مبادلات تجاری و اقتصادی و خرید تسلیحات، ممکن است کشور را وابسته کند. اکنون این گزاره حداقل در موضوع روابط تجاری گفته نمی‌شود. زیرا این روابط بیش از میزانی که کشور را وابسته کند، قدرتمند هم می‌کند. آنچه که در چهار دهه گذشته ایران را وابسته کرده، نفت و درآمدهای آن بود که همچنان وجود دارد.  وابستگی متقابل با وابستگی یک‌سویه فرق دارد. آنچه که مذموم است وابستگی یک‌سویه است. به عبارت دیگر نقض استقلال و قدرت تصمیم‌گیری در یک کشور عموما ناشی از وابستگی یک‌سویه است. در ماجرای اوکراین بیشترین انتقادات به دولت و رییس‌جمهور جدید آن کشور این است که چرا سیاستی را پیش گرفت که از یک طرف حساسیت روسیه را ایجاد می‌کند و از طرف دیگر مقابله کردن با این حساسیت را منوط به حمایت ناتو و غرب کرده است. چنین سیاستی، بیش از هر چیز دیگر مردم کشور را منفعل و ذلیل می‌کند. در واقع دولت اوکراین با دست خود مردم و جامعه اوکراین را پیشاپیش از صحنه حذف و قدرت ملی را نابود کرده است. اینکه رییس‌جمهور اوکراین بیاید و در کنار سربازان حاضر شود، خوب است، ولی وظیفه مهم‌تر او این بود که سیاست اشتباهی را پیش نگیرد که کار به اینجا برسد که از حکومت‌هایی پاسخ منفی بگیرد که تمام امیدش به آنان بود.  اکنون می‌باید پرسید که آیا موضع ایران در برابر جنگ اوکراین معرف استقلال کشور است یا خیر؟ پاسخ کوتاه من این است که خیر! این بدان معنا نیست که لزوما معتقد باشم ما حتما می‌بایست حمله را محکوم کنیم یا لزوما سکوت کنیم. این بحث دیگری است. منظور از استقلال این است که آیا گزینه‌های دیگری پیش روی خود داشتیم که آنها را انتخاب نکردیم یا این موضع تنها گزینه ما بود؟ ما پیش‌تر در حمله شوروی به افغانستان علیه روس‌ها موضع‌گیری داشتیم و حتی سال بعد نیز المپیک مسکو را در کنار غربی‌ها تحریم کردیم. 

به راحتی می‌توانستیم آن مسابقات را تحریم نکنیم، ولی میان این دو گزینه، تحریم را انتخاب کردیم. گرچه در تقابل با امریکا هم بودیم و بعدا هم جنگ شد و این موضع‌گیری برای ایران هزینه داشت، ولی بازتاب سیاسی آن را در داخل و اعتماد به نفس مردم و حضور موثرشان در جبهه‌ها را شاهد بودیم.  درباره موضع‌گیری نسبت به جنگ اوکراین، به نظر می‌رسد که ایران به گونه‌ای رفتار کرد که گویی هیچ گزینه دیگری برای خود باقی نگذاشته بود و این همان مشکلی است که وجود دارد. ما در حمله اول و دوم امریکا به عراق عملا بیشترین سود را از این حمله‌ها بریدم ولی هیچگاه آنها را تایید نکردیم. در حمله به افغانستان هم همین طور. شاید بگویند چون امریکا مهاجم بود و طبعا نمی‌بایست آن را مشروع جلوه داد ولی فراموش نکنیم این حملات دو دشمن در شرق و غرب ایران را در آن مقطع به حکومت‌هایی به نسبت همسو و دوست تبدیل کرد، بگذریم از اشتباهات بعدی که امتیاز شرق را تبدیل به ضد امتیاز نمود، ولی در همه این موارد ایران استقلال تصمیم‌گیری خود را نشان داد. ولی در ماجرای اوکراین چنین نیست. شاید محکوم کردن آن از سوی دولت نیز درست نباشد، زیرا نفع چندانی برای ایران ندارد، ولی این نحو گفت‌وگوهای تلفنی و این نحو موضع‌گیری رسانه‌های رسمی، بازتاب‌دهنده استقلال سیاسی و رسانه‌ای کشور نیست. ایران حتی اگر بخواهد از این اقدام حمایت کند، باید نشان دهد که از میان گزینه‌های ممکن حمایت را آگاهانه انتخاب کرده است و می‌توانسته انتخاب دیگری هم داشته باشد.  چرا به چنین وضعی افتاده‌ایم؟ به همان دلیلی که رییس‌جمهور اوکراین در تقابل با روسیه روی غرب حساب کرد، در تقابل با غرب نیز نباید روی روسیه یا چین حساب کرد. کشورها دنبال منافع خود هستند، اخلاق و حتی تعهدات بین‌المللی در برابر منافع به حاشیه خواهند رفت. این درسی است که جنگ اوکراین می‌دهد، اگر بگیریم. استقلال منشا قدرت است. آن را باید در بهبود روابط داخلی جست‌وجو کرد. خود  دانید.»

 

اوکراین، هفتادوهفتمین جنگ داخلی اروپا 

سعدالله زارعی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: «بحران اوکراین» و جنگ کنونی آن در واقع «آئینه تمام‌نمای نظم غرب» به حساب می‌آید. این یک جنگ کاملاً اروپایی است و میان «متفقین»، همان‌ها که پیروز جنگ جهانی در اروپا بودند، درگرفته است. ...30 ساله (1027 - 997ش) تا جنگ هفته پیش اوکراین، 76 جنگ را میان خود تجربه کرده است؛ یعنی در این 373 سال به‌طور متوسط در هر پنج سال یک جنگ در اروپا روی داده است. این تازه اروپای دوران صنعتی و مدرن است نه اروپای قرون وسطی! این نکته را هم در نظر داشته باشید که در مقایسه بین چهار قاره جهان، اروپا کمترین مساحت، کمترین حجم و کمترین تعداد کشور را در خود جای داده است. 

جالب این است که آنچه به عنوان «نظم» و «نظم بین‌الملل» و «توافقات افتخارآمیز بین‌المللی»، در ادبیات اروپا و از این طریق در ادبیات رایج جهان مطرح شده و در دانشگاه‌های ما بی‌دریغ و به عنوان دستاوردهای مهم بشری از آنها یاد می‌شود، از طریق جنگ‌های خونین بین قدرت‌های اروپایی و ریخته شدن خون صدها هزار و گاهی کشته شدن حدود 80 میلیون نفر از افراد نظامی و مدنی  به دست آمده‌اند!

قرارداد یا پیمان «وستفالی» که گاهی «نظام وستفالی» هم گفته می‌شود و در دانشگاه‌های ما از آن به عنوان مبدأ حل و فصل صلح‌آمیز منازعات و رقابت‌ها یاد شده و به نام اروپا سند زده می‌شود ... نکته جالب این است که قرارداد وستفالی حتی نتوانست مانع وقوع جنگ‌های جدید میان قدرت‌های اروپای مرکزی شود! همان‌طور که گفته شد در فاصله انعقاد وستفالی تا جنگ هفته پیش اوکراین، 

76 جنگ خونین بزرگ، متوسط و کوچک میان کشورهای اروپای مرکزی روی داده است. کما اینکه جنگ کنونی اوکراین هم میان کشورهای پیروز اروپا در جنگ جهانی دوم است؛ جنگی که در جغرافیای اروپا در گرفت و به سایر نقاط دنیا هم کشیده شد.  ... برخلاف آنچه تصور می‌شود، جنگ اصولاً با اروپا معنا پیدا می‌کند و این جنگ نظم‌پذیر نیست در واقع جنگ و استفاده از آن برای حل و فصل اختلافات تنها عنصر «نظم اروپایی» است.

اروپایی‌ها در کنار آمریکا یا تحت فرمان آمریکا در همه جنگ‌های فرااروپا هم نقش اساسی داشته و دارند؛ مثلاً در همین زمان، آمریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان و بعضی دیگر از دولت‌های اروپایی در جنگ یمن و ادامه آن نقش اساسی دارند. اگر تردید دارید به سلاح‌های مرگباری که بر سر مردم این کشور ریخته می‌شوند، نگاه بیندازید! روی هیچ‌کدام ننوشته Made in Saudi Arabia و نگاه کنید به پشتیبانی‌های بی‌دریغ حقوقی، سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و تسلیحاتی این کشورها از طرف متجاوز. 

اروپا بدون تردید در جنگ‌هایی که میان کشورهایی در فراسرزمین‌های اروپایی جریان یافته است، نقش دارد. گاهی این نقش در شکل جنگ نیابتی و به منظور از میان برداشتن مخالفان اروپا در قاره‌های دیگر بوده است؛ جنگ علیه همان کشورهایی که ظاهراً توافق وستفالیا، توافق ورسای و وین و اساسنامه شورای امنیت سازمان ملل، «تمامیت ارضی» و «استقلال» آنان را به رسمیت شناخته است!

جنگ اوکراین، جنگ اروپاست. جنگی که دو طرف آن میراث‌داران وستفالیا، ورسای، وین و نیویورک هستند. این جنگ‌ها پایان نمی‌یابند کما اینکه هیچ‌گاه متوقف نشده‌اند. جهان باید با قواعد واقعی انسانی اداره شود و این فقط زمانی به وقوع می‌پیوندد که کشورها به یک اندازه در اداره جهان نقش داشته باشند.»

 

استاندارد دوگانه در سیاست خارجی

کیومرث اشتریان در سرمقاله «شرق» نوشت: «روسیه و غرب درگیر جنگ سرد طولانی‌مدتی در اوکراین هستند. معادله ساده است: غرب در حال تحمیل «خفگی استراتژیک» بر روسیه است و روسیه هم برای گریز از چنگال سرد ناتو، چنگال داغ خود را بر گلوی اوکراین نهاده است. چنگال سرد ناتو با لبخند دیپلماتیک و انسان‌دوستانه غربیان و فضاسازی جهانی آنان توأم است و چنگال داغ روسیه از فضاسازی رسانه‌ای جهانی بی‌بهره است. در واقع روسیه در ورطه‌ای است که دو سوی آن می‌تواند به سود غربیان باشد؛ یا باید «خفگی استراتژیک» را بپذیرد یا تحریم‌های گسترده غربیان را. برای گریز از این دو گزینه، تسلط کامل بر اوکراین و روی کار آوردن یک حکومت کاملا وابسته به خود را در دستور کار قرار می‌دهد. در این صورت تحریم‌های آتی کم‌اثرتر خواهد بود. در این میان، این مردم اوکراین هستند که بهای هماوردی تفوق استراتژیک قدرت‌های جهانی را می‌پردازند. به همان میزان که روسیه خشونت می‌ورزد، غرب نیز همان خشونت را به شکلی سرد و در لفافه «بشر‌دوستانه» بر اوکراین اعمال می‌کند. ایران چه کند؟ در موضع‌گیری‌های سیاست خارجی گریزی از استاندارد دوگانه نیست. انتظار اتخاذ موضع‌گیری‌های ظاهرا «اخلاق‌مدار» از سیاست خارجی نداشته باشید. وزیر خارجه ایران به درستی گفته است: «بحران ‎اوکراین ریشه در اقدامات تحریک‌آمیز ناتو دارد. ما توسل به جنگ را راه‌حل نمی‌دانیم. برقراری آتش‌بس و تمرکز بر راه‌حل سیاسی و دموکراتیک یک ضرورت است». او، هم جنگ سرد غرب را رد کرده است و هم راه‌حل نظامی روسیه را؛ یعنی عملا در هیچ سوی ماجرا نایستاده است و البته این نافی بهره‌برداری از فرصت پیش‌آمده نیست؛ چون رئیس‌جمهور ایران هم «تجارت گاز» را در قطر دنبال می‌کند. اینجاست که شما دیگر در جبهه روسیه نیستید، به همین دلیل بود که شما را در پشت آن «میز روسی» نشانده بودند. فارغ از تعارفات دیپلماتیک، هر دو طرف دست هم را خوانده‌اند. ممکن است گفته شود که این استانداردی دوگانه‌ است؛ چرا‌که به هر حال تجاوز، تجاوز است از هر سو که باشد. از‌قضا اینجا استاندارد دوگانه بر موضع‌گیری‌ها اعمال می‌شود؛ چون شما با معادله‌ای مواجه هستید که بار اخلاقی قطعی ندارد. دو سوی ماجرا درگیر نبردی استراتژیک‌اند. موضع شما را هم ملاحظات استراتژیک طرف سوم (یعنی خودتان) تعیین می‌کند و نه ملاحظات استراتژیک غرب یا روسیه. در هماوردی‌های استراتژیک شما ممکن است در طرف دشمنان سنتی خود قرار بگیرید. اینکه ایران به لحاظ استراتژیک در کجا قرار دارد، مسئله‌ای مهم است. کشورها تخته‌بند استراتژی‌های بین‌المللی‌اند. در این ماجرا، اتفاقا ایران عملا در جبهه دشمنان خویش است؛ فارغ از هر لحنی که به کار بگیرد. حضور ناتو در اوکراین برای ایران حیاتی نیست، بلکه می‌تواند مفید هم باشد. تضعیف قدرت‌های استراتژیکی که به شما نزدیک‌اند، اجمالا مناسب است؛ چه رسد به آنکه این قدرت استراتژیک مانع صدور کالای استراتژیک شما (یعنی گاز) باشد. فارغ از تعارفات دیپلماتیک ایران و روسیه، جنگ اوکراین استقلال عمل ایران را در عرصه بین‌الملل بیشتر می‌کند. شما لازم نیست صریحا در سوی غربیان باشید؛ آنها کار خود می‌کنند و راه شما را نیز باز می‌کنند؛ چون به گاز شما نیازمندند. به همین دلیل است که چینی‌ها و روس‌ها در جلسات غیر‌رسمی به ایرانیان می‌گویند «شما هر کارتان که بکنند، در جبهه غرب هستید». این سخن یک معنای استراتژیک دارد و نه ضرورتا مفهومی سیاسی. 

فضای منفی رسانه‌های اجتماعی درباره موضع‌گیری ایران در قبال این بحران تا حدودی ناشی از عدم شناخت روابط بین‌الملل از حیث بازی‌های استراتژیک و ضرورت اعمال استانداردهای دوگانه در این روابط است. مادامی که استقلال عمل در سیاست خارجی داشته باشیم، «فرصت استراتژیک» داریم؛ حتی اگر کنش فاعلانه‌ای هم نداشته باشیم. بنابراین، اولا مراقب این استقلال باشیم، ثانیا استاندارد دوگانه را غیراخلاقی ندانیم؛ استاندارد یگانه ضرورتا اخلاقی نیست و ثالثا پرونده هسته‌ای خود را به بحران اوکراین گره نزنیم. در سیاست خارجی شما ناچار از اعمال استانداردهای دوگانه هستید؛ چون معادله پیچیده است و معمولا شرایط یکسان نیست. این، مسئله‌ای مهم در موضع‌گیری‌های شما در سیاست خارجی است. نمی‌توان گفت چون در فلان‌جا موضع‌گیری مثبتی در برابر یک رخداد داشته‌اید، همان معیار را برای رخداد مشابه به کار ببرید. واقعیت «شطرنج چندنفره» در سیاست بین‌الملل به‌کارگیری استانداردهای دوگانه را حکم می‌کند. شما ممکن است مخالف تجاوز نظامی به کشور دیگری باشید (حمله روسیه به اوکراین)، شما ممکن است مخالف یک رژیم سیاسی در جنگ آن با مخالفان باشید (بشار اسد در سوریه)، اما در برابر این هر دو سکوت کنید. روابط بین‌الملل «تک‌منطقی» نیست، بلکه عرصه تکثر منطق‌هاست. بنابراین ناچار از اعمال استانداردهای دوگانه هستید. متأسفانه، تا اطلاع ثانوی در روابط بین‌الملل، استاندارد اخلاقی یگانه‌ای وجود ندارد. نه اینکه معیارهای اخلاقی به کلی وجود ندارد، بلکه «اخلاق روابط بین‌الملل» نسبی است؛ حقانیت‌ها متکثر است. قاعده مثلث‌بندی در سیاست‌گذاری عمومی همین است. معمولا در یک بحران بین‌المللی شما حداقل با سه سویه مواجه هستید و قضاوت‌ها و موضع‌گیری‌های شما در چشم‌اندازهای متعددی محصور است. بنابراین کشورها معمولا استاندارد قطعی و یگانه‌ای ندارند.»

 

 

 

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: