تحلیل از چپ و راست؛
سفر به قطر؛ نشانه توافق؟
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
کدام پیروزی؟ کدام شکست؟
سید محمدعماد اعرابی در یادداشتی برای «کیهان» نوشته: «مهمترین ویژگی برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) که دولتمردان تدبیر و امید بر آن تأکید میکردند و مایه افتخار میدانستند فروش نفت و بازگشت پول آن بود (اگرچه همان نیز کاملا محقق نشد) اکنون ما این فرآیند را بدون برجام در اختیار داریم. آمریکا نمیتواند چیزی را که خودمان به دست آوردهایم به ما بفروشد. همانطور که صدام نمیتوانست شرط بگذارد و وعده آزادسازی حصری را که شکسته شده بدهد. در میدان مذاکرات جدید این ما هستیم که باید شرط بگذاریم و این کار را هم انجام دادهایم. «لغو مؤثر تحریمها»، «راستیآزمایی»، «تضمین پایبندی به توافق و عدم اعمال مجدد تحریمها» سه شرط ایران است. شروطی که در صورت ضمیمه شدن به برجام «توافق جدید» و قویتری خواهد ساخت تا در مقابل امتیازاتی که دولتمردان قبل طی خسارت محض برجام گشادهدستانه تقدیم طرف غربی کردند، کفه توافق به نفع ایران اندکی متوازن شود.
در این میان آمریکا که به علت نقص ذاتی ابزار تحریم، تأثیرگذاری آن را رو به افول میبیند به جعل محدودیتهای زمانی ساختگی برای مذاکرات روی آورده تا تیم ایران را برای تصمیمگیری در تنگنا قرار دهد. به این امید که از فواید یک تصمیم شتابزده بهرهمند شوند. شیوهای که 7 سال پیش در جریان مذاکرات منتهی به برجام نیز از آن بهره بردند. 20 فروردین 1394 یعنی 3 ماه پیش از انعقاد برجام رهبر انقلاب همین نکته را به تیم مذاکراتی وقت هشدار داده و تأکید کردند صرف نظر از بازه زمانی محدود به جزئیات و برطرف کردن مشکلات توافق بپردازند ... هشداری که البته همچون مواردی دیگر توسط مذاکرهکنندگان دولت تدبیر(!) ناشنیده ماند تا 7 آذر 1395 پس از توافق برجام و آشکار شدن خسارات آن با گلایه رهبر انقلاب مواجه شود ...
از روزی که مشاور امنیت ملی آمریکا برای ایران ضربالاجل «چند هفتهای» تعیین کرد نزدیک به «دو ماه» میگذرد و البته هیچ اتفاقی نیفتاده است. مقامات آمریکایی میتوانند همچنان با تعیین ضربالاجلهای ساختگی زبان به تهدید بچرخانند اما بهتر است قبل از آن نگاهی به آرشیو سخنان خود بیندازند چون زمان، دست خالی آنها و بیاعتباری تهدیداتشان را به خوبی نشان داده است.
مذاکرهکنندگان ایرانی تا این لحظه تحت تأثیر مانور رسانهای «ضربالاجل مذاکرات» قرار نگرفتهاند. با این حال باید توجه داشت در حالی که صدای ایران در غرب بلند نیست و کشورهای غربی با حذف و سانسور رسانههای ایرانی مانع از تبیین منطق سیاسی جمهوری اسلامی میشوند اما صدای غرب در داخل ایران خیلی بلند است. حجم گستردهای از رسانههای غربگرا در فضای حقیقی و مجازی ایران بدون هیچ محدودیتی زیست میکنند، برای منافع غرب منطقسازی کرده و زیادهخواهی آنها را با ادبیات خیرخواهانه برای جمهوری اسلامی توجیه میکنند. آنها با القائات رسانهای خود «عدم توافق» را مساوی با «شکست» جلوه میدهند و آگاهانه یا ناآگاهانه در تکمیل راهبرد غرب، مذاکرهکنندگان ایران را برای توافق به هر قیمتی تحت فشار میگذارند. مقامات دولت سیزدهم باید هشیار بوده و فریب بازیهای رسانهای را نخورند. برای رسیدن به توافق نباید عجله کرد همچنانکه نباید خوشبین بود. دولت کنونی آمریکا اگر آنطور که میگوید خواستار احیای برجام بود در همان روز اول، بایدن با صدور یک فرمان اجرایی مقدمات بازگشت به برجام را فراهم میکرد و یا به انجام تعهدات بینالمللیشان وفق قطعنامه 2231 ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد میپرداخت؛ اما آمریکا قصد احیای برجام 2015 را ندارد و بازگشت به تعهداتش در برجام را پلهای برای دستیابی به یک توافق بزرگتر میداند. دولتمردان سیزدهم باید عمیقا باور داشته باشند پذیرفتن «توافق برجام» در دولت گذشته نه یک پیروزی که خسارت و شکستی عبرتآموز بود و اکنون چنانچه آمریکا بدون در نظر گرفتن شروط ایران قصد تحمیل توافقی مثل برجام را داشته باشد؛ در این صورت «عدم توافق» یک پیروزی بزرگ برای حفظ منافع ملی خواهد بود.»
استعفای رییس اصلاحات؟!
جعفر گلابی، در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «چند روز پیش آقای محمدرضا خاتمی در یک اتاق گفتوگو اعلام کرد که برادرش سیدمحمد خاتمی به مقامات کشور و دوستانش گفته است که «دیگر وارد عرصه عملیاتی سیاسی نمیشوند». انتظار این بود که پیرامون این خبر مهم از سوی خود آقای خاتمی یا دفتر ایشان یا نزدیکانشان توضیح بیشتری داده شود ولی تاکنون چنین انتظاری برآورده نشده است و با اینکه خبر مزبور بازتاب زیادی نداشت، برداشتها و سوالات متفاوتی پیرامون خبر یاد شده وجود دارد. عدم ورود به عرصه عملیات سیاسی به چه معناست؟ آیا آقای خاتمی میخواهند از صحنه سیاسی کشور کنار روند و چنین بیانی مقدمه خروج کلی ایشان از میادین سیاسی است؟ اگر چنین برداشتی درست باشد آیا بهتر نبود که شخص آقای خاتمی طی بیانیه یا سخنانی خطاب به مردم در این مورد توضیح دهد و علل آن را برشمرد و پیش خود و خدای خود آسوده باشد و حجت خویش را تمام کرده باشد؟ ... اگر وی نوبت پیشکسوتان را تمام شده میداند و مایل است که جوانترها میداندار کنشهای سیاسی شوند به نظر میرسد هنوز مقدمات چنین رویکردی فراهم نشده است.نه احزاب موجود توانستهاند پایگاه مردمی خود را تقویت و مستحکم و فراگیر کنند و نه هنوز از میان اصلاحطلبان فردی که توان و محبوبیت و نفوذ لازم را داشته باشد و در میان تشکلهای موجود اصلاحات نظر و رایاشفصلالخطاب باشد ظهور و بروز داشته است.
مسلما روش و منش آقای خاتمی با بیمسوولیتی و تنزهطلبی سازگار نیست و در هر شرایطی از یاری رساندن به آرمانهای مردمی استنکاف نخواهد کرد ولی ترک عرصه عملیاتی دارای معنای حداقلی مثل معرفی نکردن کاندیدا برای انواع انتخاباتی که در پیش است یا عدم تشکیل شوراهای مشورتی و عدم حمایت از تصمیمات تشکلهای اصلاحطلبانه دور از انتظار نیست.مسلما شرایط عمومی کشور در تصمیم فوق دخالت دارد ولی احتمالامجموع حوادث انتخابات ریاست جمهوری در این رویکرد جدید آقای خاتمی دخالت بیشتر داشته است.
معلوم نیست چه شد که نهاد اجماعساز اصلاحطلبان در روزهای آخر متصل به رایگیری چگونه به معنایی فرو ریخت و هر کس راه خود را در پیش گرفت و شکستی که همه انتظارش را داشتند بدتر و حیثیتی کرد؟لذا بعید نیست که آقای خاتمی از آن نوع رفتارها گله داشته باشد و بر این اساس دیگرمایل به مشارکت در صحنههای عملیاتی چون چند انتخابات اخیر نباشد. ... البته امید میرود که عدم ورود آقای خاتمی به عرصههای جدی سیاست در همین موضوعات خلاصه شود ولی اگر چنین تصمیمی متضمن مشکلات عمیقتر باشد حکایت از شرایط امیدوارکننده آینده ندارد. ...
وقتی میدان کار و تلاش و سیاستورزی از شخصیتهای وزین و متعهد خالی شود چه کسانی جایگزین آنها خواهند شد؟ اکنون به عینه مشاهده میکنیم که انحرافیون یعنی همانها که در عبور از خطوط قرمز جسارت دارند هیچ میدان و سفر و زاویهای برای مطرح ساختن خود و دیده شدن را از دست نمیدهند و خدا میداند که اگر خطری برای کشور پیش آمد چه رفتاری از آنها سر خواهد زد؟دقیقا در چنین شرایطی است که کشور نیازمند متعهدان و راستگویان و آگاهان و مردممداران است و ما چه آسان انزوای آنها را میپذیریم و از بیوزنی در فضای سیاسی، اجتماعی هراسی به دل راه نمیدهیم!به هر حال ترک عرصه سیاسی از جانب آقای خاتمی هرگز خبر خوبی نیست و چنانچه زیادت گیرد نفس کنشهای مثبت و امیدوارانه و قانونی را تضعیف خواهد کرد و نشانه بارزی از مشکلات بسیار عمیق سیاسی و اجتماعی خواهد بود.امید است وی حتی اگر در ترک عرصههای عملیاتی اصرار داشته باشد آن را دقیقا مدیریت کند تا از این ناحیه آسیب کمتری متوجه روند اصلاحات شود.»
«اول همسایگان»؛ این بار قطر
روزنامه خراسان در سرمقاله امروز آورده است: « آخرین سفر رئیس جمهور ایران به قطر به 10سال قبل و دوران ریاست جمهوری احمدینژاد باز میگردد و حالا بعد از یک دهه بار دیگر قرار است در سطح عالی سران دو کشور با یکدیگر در دوحه دیدار و گفتوگو داشته باشند که خود این موضوع اهمیت سفر رئیسی به قطر را در میان رسانهها و کنشگران سیاسی منطقه دوچندان میکند. ... شاید الگوی روابط بین تهران و دوحه در این میان بتواند سرمشقی برای تعاملات دوجانبه و چندجانبه بین کشورهای حاشیه خلیج فارس قرار گیرد.از سوی دیگر مدتی است که قطر در تلاش برای معرفی خود به عنوان کنشگر مهم منطقه، در تحولات ژئوپلیتیک منطقه نقش هایی را ایفا کرده است . رویکردی که در مواردی در تعارض و تقابل با سیاست های بازیگر قدرتمند سنتی منطقه یعنی عربستان قرار داشته است. دوحه، طی چندین سال گذشته با درس گرفتن از برخی حوادث، از جمله محاصره زمینی، دریایی و هوایی اعمال شده توسط سعودی و امارات و تنش در سوریه، تلاش کرده با تغییر رویکرد خود سیاست مستقل و بی طرفی را در راستای منافع ملی خود تعریف کند. راهبردی که در آن تقویت روابط با تهران از جایگاهی مهم برخوردار بوده است. بدیهی است بخش های سیاسی مذاکرات ایران و قطر در بحبوحه اوج گیری مذاکرات هسته ای و احتمال احیای برجام حائز اهمیت است اما در کنار اهمیت موضوع همکاری های سیاسی و امنیتی،به نظر میرسد روابط تهران و دوحه قابلیت توسعه و ارتقای بسیار جدی در زمینههای اقتصادی را دارد. هر دو کشور به دنبال کاهش وابستگی به درآمدهای فسیلی و متنوع سازی منبع درآمدی هستند، اما وجود تحریمهای آمریکا و مشکل در مبادلات مالی مانع تجارت دو کشور شده است.
سهم کنونی ایران از تجارت خارجی قطر بسیار اندک و به هیچ وجه در حد و قواره نزدیکی روابط سیاسی میان دو کشور و همچنین ظرفیت های بازرگانی، صنعتی، کشاورزی و تکنولوژیکی ایران نیست. به گفته معاون بین الملل اتاق بازرگانی تهران در خرداد ماه امسال از مجموع حدود 26 میلیارد و 700 میلیون دلار واردات قطر سهم ایران بین 350 تا 360 میلیون دلار بوده است که نشان میدهد حتی اگر در مسائل سیاسی شریک خوبی با قطر بوده باشیم، در بعد اقتصادی پایینتر از حد انتظار ظاهر شدهایم. منطق اقتصادی حکم میکند که در کنار روابط سیاسی دوجانبه با قطر، حجم مبادلات اقتصادی با این کشور نیز به سطح قابل توجهی برسد.البته با توجه به جمعیت کم قطر و بازار مصرف کوچک آن و همچنین با توجه به این که قطر مانند امارات کشوری نیست که صادرات مجدد محصول داشته باشد نباید تمام جهت گیری همکاری های اقتصادی برمبنای صادرات به این کشور بنا گذاشته شود بلکه مهم ترین بخش همکاری اقتصادی با قطر باید روی جذب سرمایه گذاری های کلان این کشور در فرصت های بی نظیر اقتصادی کشورمان معطوف شود. قطر هم اکنون حجم زیادی از سرمایه های خود را در کشورهای مختلف و در زمینه های گوناگون به کار گرفته است که طبعا برای این کشور هم سودآوری خوبی دارد. تشویق و علاقه مند کردن قطر به سرمایه گذاری های کلان رویکردی است که از صادرات موسمی مثلا میوه یا خشکبار و... به این کشور بسیار مهم تراست و می تواند کلاف تبدیل این روابط به مناسبات بلند مدت و استراتژیک را هم بنیان گذارد.»
واقعیت سرعت اینترنت
عیسی زارعپور، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در یادداشتی برای «ایران» نوشته: «بر اساس اطلاعات یکی از سایتهای جهانی مرجع اندازهگیری سرعت اینترنت (speedtest)، میانه جهانی سرعت ارتباطات تلفن همراه در سال ۲۰۲۲، ۲۹ مگابیت بر ثانیه است و ایران با سرعت حدود ۲۴ مگابیت در نقطه نسبتاً متوسطی قرار دارد و میتواند بلکه باید بهتر هم باشد. همینطور برای تأخیر در ارتباطات موبایل اندکی وضعیت بهتر است و در شرایطی که جهان، میانهای حدود ۲۹میلیثانیه دارد، برای ایران حدود ۳۰ میلیثانیه است. در ارتباطات ثابت وضعیت به این خوبی نیست، ایران با سرعت حدود ۱۰مگابیت بر ثانیه تفاوت زیادی با میانه جهانی در سال ۲۰۲۲ یعنی ۵۹ مگابیت بر ثانیه دارد و میزان تأخیر هم ۳۰میلیثانیه است که با ۱۰میلیثانیه میانه جهانی فاصله معناداری دارد.
بررسی نمودار سرعت کشورها (در ابتدا، میانه یا انتهای فهرست) نشان میدهد که رشد یا کاهش سرعت مستمر نیست و در مقاطعی دچار افت و خیز میشود. معمولاً روندهای رشد سالانه با دقت بیشتری قابل محاسبه است. با این همه، سرعت دسترسی ارتباطات ثابت و سیار در 6ماهه اول آغاز به کار دولت سیزدهم به ترتیب 12 و 10 درصد رشد داشته است. نکته مهمی که وجود دارد این است که ظرفیت شبکه تلفن همراه در شرایط فعلی تقریباً اشباع شده است و هرگونه افزایش بار در این بخش، باعث کاهش کیفیت این شبکه میشود. بنابراین توسعه ظرفیت شبکه تلفن همراه و بهرهگیری از محدودههای فرکانسی جدید و فناوریهای جدید در دستور کار وزارت ارتباطات قرار دارد.
اما نسخه شفابخشی که در همه کشورهای پیشرفته دنبال میشود، توسعه ارتباطات ثابت مبتنی بر فیبر نوری است که با توجه به وابستگی شدید ارتباطات سیار به بخش ثابت، میتواند این بخش را هم نجات دهد. جالب است بدانید که هماکنون، بیش از 70 درصد پهنای باند و ارتباطات درون استانی مورد نیاز تمامی اپراتورهای ثابت و سیار را شرکت مخابرات ایران تأمین میکند اما متأسفانه این شرکت در یک دهه گذشته به دلایل گوناگون که از حوصله این بحث خارج است، زیرساختهای خود را توسعه نداده است و هم اکنون شبکه انتقال درون استانی این شرکت در چند استان مهم بسیار فرسوده یا اشباع شده و امکان پاسخگویی به نیازهای کاربران شرکت مخابرات و کاربران سایر اپراتورهای سیار و ثابت را ندارد.
برای گذر از این محدودیت و با وجود موانع اساسی مثل تحریم، راهکارهای زیر ضروری است که بهصورت جدی از سوی وزارت ارتباطات در حال پیگیری است:
سهامداران عمده شرکت مخابرات ایران در راستای ایفای نقش سهامداری شایسته در بخش خصوصی و حفظ جایگاه بلندمدت این شرکت در صنعت، باید با تدبیر مناسب مسیر این شرکت را برای سرمایهگذاری در توسعه زیرساختهای ارتباطی سراسر کشور فراهم کنند و ضمن نوسازی شبکه انتقال این شرکت بویژه در استانهای بحرانی، پهنای باند لازم را برای تأمین نیاز کاربران مخابرات و سایر اپراتورهای ثابت تأمین کنند. ...
همکارانم شبانهروز در تلاشند تا عقبافتادگیها و کاستیهای شبکه ارتباطی ثابت و همراه را جبران کنند تا همه مردم ایران در همه جای این سرزمین، در شهر و روستا، به ارتباطات باکیفیت و پرسرعت دسترسی داشته باشند. با این همه، امروز با افتخار تمام شهرها و بیش از ۸۰ درصد روستاهای ایران از فناوری 3Gو 4G بهرهمندند و مسیر تکمیل حلقههای کم ارتباط در سراسر ایران ادامه دارد. تأخیر اپراتورهای ثابت و همراه و سهامداران آنان در توسعه زیرساختهای ارتباطی، خرید و به روزرسانی تجهیزات و پهنای باند مورد نیاز به هیچوجه پذیرفته نیست و سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی موظف است هر نوع تأخیر، جاماندگی یا کوتاهی را رصد کند و در موقع لزوم به اپراتورها و ارائهدهندگان خدمات ارتباطی و اینترنتی هشدار دهد و اگر هشدارها اثر نداشت نام اپراتور متخلف را به مردم اعلام کند.
پیش از این گفتهام و باز هم میگویم که شبکه پر سرعت و با کیفیت امروز به یک ضرورت در زندگی مردم تبدیل شده است و ما تمام توانمان را بدون هیچ ملاحظهای برای تأمین این خواسته حیاتی به کار بسته و خواهیم بست.»
سفررئیسی به قطر؛ نشانه توافق قطعی
علی بیگدلی تحلیلگر مسائل بینالملل در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «باید سفر روز دوشنبه رئیسجمهور به قطر را در یک پکیج و بسته تحرکات دیپلماتیک هستهای جمهوری اسلامی ایران در خصوص احیای برجام دید. یعنی حضور باقری کنی به عنوان مذاکره کننده ارشد در وین به موازات سفر حسین امیرعبداللهیان به آلمان برای شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ و همچنین حضور رئیسجمهور ایران در قطر باید در یک بسته کلی تحرکات دیپلماتیک هستهای نگریسته شود. به نظر میرسد توافق اصلی انجام شده و در این بین تنها برخی پیش شرطها، مسائل جزئی و حواشی مطرح است که میتوانند روی اصل توافق سایه بیندازند. لذا در کنار رایزنیهای باقریکنی در وین، دولت سیزدهم از طریق دیپلماسی موازی توسط وزیر امور خارجه در آلمان و یا رئیسجمهور با سفر به قطر در تلاشند که پیش شرطها و حواشی را به سرانجام برسانند که موتور توافق هرچه زودتر روشن شود. بنابراین این بسته تحرکات دیپلماتیک هستهای دولت سیزدهم در آستانه توافق یک حرکت موازی و مکمل مذاکرات وین برای احیای برجام است تا لغو تحریمها بدون مانع و در کمترین زمان انجام شود. برخی مسائل فرابرجامی هم وجود دارند که سایه سنگینی بر توافق داشته و خواهند داشت که قطعا برای عملیاتی شدن توافق و آغاز رسمی آن باید این نقاط اختلافی و حواشی موجود هر چه زودتر حل و فصل شوند. پس بدیهی است که همه چیز در وین تعیین تکلیف نخواهد شد. چون باقریکنی ذیل مذاکرات وین صرفا روی احیای برجام و پرونده فعالیتهای هستهای تمرکز دارد، اما در این بین برخی حواشی فرابرجامی هم وجود دارند که اگر به آن رسیدگی نشود و آنها را مدیریت نکنیم قطعا میتوانند مسیر مذاکرات و توافق احتمالی را به بنبست بکشانند. قطر از یک طرف به دنبال میانجیگری در تنش تهران و واشنگتن است، چراکه به هر حال تداوم و تشدید این تنش بر مناسبات منطقهای در ابعاد مختلف از اقتصادی و تجاری گرفته تا سیاسی، دیپلماتیک و حتی شرایط دفاعی، نظامی و امنیتی خاورمیانه اثر مخرب دارد. بنابراین قطر برای حفظ منافع خود هم که شده سعی میکند در این تنش بین ایران و ایالات متحده نقش یک میانجیگر را بازی کند که تخاصم کنونی مدیریت شود و فروکش کند. از یک طرف چون قطعا توافق زودهنگام در وین میتواند موتور محرکهای برای افزایش امنیت منطقهای باشد، چراکه در این بین کشورهای حاشیه خلیج فارس بیش از سایر بازیگران خاورمیانه به دنبال آن هستند که این توافق احتمالی در وین هرچه زودتر حاصل شود تا نگرانی آنها درخصوص پرونده فعالیتهای هستهای ایران رفع شود. بنابراین از این منظر قطر به عنوان تسهیلکننده سیاسی و دیپلماتیک برای حصول هرچه زودتر توافق در وین عمل میکند. از طرف دیگر با توجه به سفرهای انجام شده توسط امیر قطر و انجام گفتوگوهای تمیم بن حمد آلثانی با جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا نشان میدهد که دوحه در عین حال میتواند نماینده ایالات متحده در مذاکرات غیرمستقیم با طرف ایرانی باشد. اساسا رئیسجمهور ایران هم با همین هدف به قطر سفر میکند تا از مواضع آمریکا و دولت بایدن برای انجام مذاکرات و حصول توافق آگاه شود. به بیان دیگر دوحه اکنون پیش شرطها و مواضع آمریکا را به تهران خواهد رساند. البته از آن طرف این نکته را هم باید یادآور شد که بیشک رئیسجمهور ایران هم مواضع و نکات خود و همچنین تذکرات و پیششرطهای رهبری را هم در این سفر به امیر قطر به عنوان نماینده آمریکا گوشزد خواهد کرد تا آن را به کاخ سفید مخابره کند. به دلیل عملکرد دولت سید ابراهیم رئیسی و تیم مذاکرهکننده در پیشبرد یک شیوه صحیح، واقعبینانه و منطقی در مذاکرات عملا ایران به نقطهای رسیده که مجبور شده برای توازن بخشی و حصول توافق امتیازات بسیاری بدهد. همانگونه که در پاسخ به سوالات قبلی اشاره کردم طی روزها و هفتههای اخیر متاسفانه برخی مسائل و حواشی به متن مذاکرات وین اضافه شده است تا جایی که اکنون این حواشی اصل مذاکرات را تحتالشعاع قرار داده است. اگر به خاطر داشته باشید در گفتوگوی قبلی با شما گفتم زمانیکه دولت رئیسی با دو بسته پیشنهادی و مطرح کردن انتظارات بیش از حد خود شرایط مذاکرات را به هم زد و توازن شکل گرفته به هم خورد اکنون ناچار است برای پیشبرد مذاکرات و ایجاد توازن مجدد دست به عقب نشینی از مواضع خود بزند. همین امر سبب شد تا عملا اروپاییها و به خصوص آمریکا خواستههای خود را بر تهران تحمیل کنند. همان زمان من بارها هشدار دادم این شیوه مذاکره و آن دو بسته پیشنهادی در آینده تبعات بسیار مخربی برای ما در پی خواهد داشت که امروز شاهد آن تبعات هستیم به گونهای که ایالات متحده آمریکا و رابرت مالی پیش شرط حقوق بشری در خصوص آزادی زندانیان آمریکایی را برای احیای برجام و لغو تحریمها مطرح میکنند. در نتیجه مذاکرات به نفع اروپا و آمریکا در جریان است. اگر به قول شما وزیر امور خارجه دولت سید ابراهیم رئیسی در جریان کنفرانس امنیتی مونیخ گفته که تهران حاضر به تبادل فوری زندانیان است بیشک از موضع قدرت و نشان از حصول توافق نیست، بلکه دولت رئیسی اکنون برای پیشبرد مذاکرات مجبور است پی در پی امتیازاتی را به طرفهای غربی و به خصوص آمریکاییها بدهد و این نتیجه شیوه غلط در مذاکرات است. چون چهارم بهمن ماه بود که سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت امور خارجه بیان داشت که تهران آماده گفتوگو و مذاکره بر سر تبادل زندانیان است، اما اکنون شخص وزیر امور خارجه در کنفرانس امنیتی مونیخ میگوید مذاکره نیاز نیست، بلکه تهران آماده تبادل فوری زندانیان است. این نشان میدهد که دولت رئیسی تا چه اندازه حاضر به دادن امتیاز است که این توافق هرچه زودتر حاصل شود.»