تحلیل از چپ و راست؛

مرحله تصمیم

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1127392

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

راز فاصله میان باید‌ها و واقعیت‌ها

محمدجواد اخوان در سرمقاله «جوان» نوشت: «انقلاب‌اسلامی، پدیده‌ای آرمان‌خواهانه و شعارهایش ملازم آن است. هرگاه آرمان‌ها و شعار‌های انقلاب در جامعه بازخوانی می‌شوند، ناخودآگاه فاصله وضع موجود با آن آرمان‌ها سؤالات و ابهاماتی را پدید می‌آورد و از آنجایی‌که انقلابیون، آرمان‌گرا هستند، فاصله میان «بایدها» و «واقعیت‌ها» بیش از همه وجدان‌های بیدار آنان را می‌آزارد. ...به‌طورکلی ناکامی‌ها را در سه نوع می‌توان دسته‌بندی و هریک را به نحوی تبیین کرد:

۱- پاره‌ای از عدم‌الفتح‌ها ناشی از «نوتجربگی» انقلاب‌اسلامی است ... بارز‌ترین نمونه چنین مواردی را در حوزه اقتصاد می‌توان مشاهده کرد. برای مثال مکرر پرسیده می‌شود چرا بعد از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب‌اسلامی، هنوز بانکداری بدون ربا و اسلامی واقعاً محقق نشده است؟ روشن است که بانک پدیده‌ای است وارداتی که بافت و ساختار آن طی چهار قرن در غرب شکل گرفته و محصول نهایی آن به ایران وارد شده و اصلاح آن یک‌شبه ممکن نیست. ...

۲- بخشی از فاصله میان باید‌ها و واقعیت‌ها در برخی حوزه‌ها لزوماً به‌معنای آن نیست که در مسیری مغایر (و به اصلاح ۱۸۰ درجه مخالف) تحقق آرمان‌ها در حال حرکتیم. در برخی شاخص‌های کلان و راهبردی اقدامات معتنابهی در مسیر تحقق آرمان‌ها انجام‌گرفته، اما موانع خارجی از قبیل تحریم، فشار و وساوس دشمن و ضعف‌های داخلی همچون استحاله گفتمانی برخی کارگزاران و بهره‌گیری از نظامات به میراث مانده از رژیم گذشته یا سامانه‌های وارداتی (که با اهداف کلان انقلاب انطباقی ندارند) سبب شده محصول کنونی با مطلوب فاصله داشته باشد. ... ماجرای استمرار «خام‌فروشی» نفت و... که بخشی از تأثیرگذاری مخرب کنونی فشار و تحریم دشمن ناشی از آن است، مثال خوبی برای این دست از ناکامی‌هاست. ...

۳- هرچند نباید و نمی‌توان فاصله میان باید‌ها و واقعیت‌ها را در بسیاری از حوزه‌ها نادیده گرفت، اما نمی‌توان انکار کرد که بخشی از این فاصله «ذهنی» و نه «عینی» است. به دلیل ضعف‌های جدی ما در روایتگری و تبیین دستاورد‌ها و تحمیل جنگ تمام‌عیار روایت‌ها از سوی دشمن، عملاً ناکامی‌ها بر کامیابی‌ها سایه افکنده و نیمه خالی آن مانع از دیدن «نیمه پر» می‌شود. در بسیاری از شاخص‌های مهم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حتی به اذعان نهاد‌های بین‌المللی (که هیچ اخوتی با انقلاب اسلامی ندارند) نه‌تن‌ها جایگاهی به‌مراتب بهبودیافته‌تر از پیش از انقلاب داریم، بلکه رتبه بهتری نسبت به قبل در مقایسه با سایر کشور‌ها کسب کرده‌ایم. در شاخص هایی، چون «امید به زندگی»، «سوادآموزی»، «تغذیه»، «دستاورد‌های علمی» و ده‌ها شاخص دیگر پیش از پیروزی انقلاب، در جایگاهی پایین‌تر از میانگین جهانی بوده‌ایم و به‌بیان‌دیگر جزو کشور‌های ضعیف دنیا قلمداد می‌شدیم که اکنون به رتبه‌ای بالاتر از میانگین صعود کرده‌ایم. اما دشمن با برجسته‌سازی ضعف‌ها در حوزه‌های دیگر، مانع از دیده شدن این شاخص‌ها که اتفاقاً کاملاً بر زندگی و رفاه شخصی همه‌ما تأثیرگذار هستند، می‌شود. این فاصله ذهنی که رسانه‌های بیگانه و برخی افراد در داخل آن را بزرگنمایی می‌کنند، مانع از درک صحیح از برکات انقلاب اسلامی می‌شود و داشته‌های وسیع ما را در اذهان کوچک و حتی گاه ناداشته القا می‌کند. در این مورد اخیر، تنها راه تصحیح اذهان، همان «جهاد تبیین» و «روایتگری فعال» است. اگر راهی را که با همه موانع و دشواری‌هایش پیموده‌ایم و نقطه‌ای را که در آن قرار داریم با همه جزئیات و ویژگی‌هایش و با ابتکارات هنری و رسانه‌ای برای مردم تبیین نکنیم، روایت دشمن که از قدرت پراکنش، گستردگی ابزاری و جذابیت بصری برخوردار است، غلبه می‌یابد و این‌چنین کامیابی‌ها و دستاورد‌های انقلاب‌اسلامی را از دیدگان افکار عمومی دور می‌سازد. شاید یکی از مهم‌ترین عدم‌الفتح‌های ما در این سال‌ها که این فرصت را برای دشمن فراهم آورده همین «ضعف رسانه‌ای و تبلیغی» است.»

 

تیپ‌شناسی مدیران جمهوری اسلامی

محمدعلی وکیلی در سرمقاله «ابتکار» نوشت: «از مناظر مختلف می‌توان به تیپ شناسی مدیران جمهوری اسلامی ورود کرد. بر اساس منقسم‌های مختلف، تقسیم بندی‌های مختلفی می‌توان انجام داد. چند سال پیش در یک تقسیم بندی، از سه سنت مدیریت سیاسی، امنیتی و انقلابی میان مدیران کشور سراغ گرفتم و یادداشت مفصلی در اینباره نوشتم. با یک منقسم دیگر اما می‌توان از سه نوع مدیر خداترس، مردم ترس و حکومت ترس هم سراغ گرفت. تقسیم بندی های دیگری نیز وجود دارد که برای پرهیز از اطاله به آنها ورود نمی‌کنم و عجالتاً با این سه شاخص، به تبیین اجمالی تاریخ مدیریت مدیران کشور پس از انقلاب می‌پردازم. در این تاریخ، ما مدیرانی داشتیم که خداترس بودند و گذشته از اینکه عملکردشان درست بود یا غلط، مهمترین معیارشان خداترسی بود. مدیران دیگری بودند که در هر عملی، از حکومت بیش از هرچیزی حساب می‌بردند و حکومت ترسی وجه غالب حساب و کتابشان در مدیریت بود. چند سال پیش خدمت آیت الله جنتی عرض کردم در راهروهای مجلس دهم، بیش از اینکه گفتمان خداترسی و یا گفتمان مردم باوری حاکم باشد گفتمان شورای نگهبان ترسی حاکم است. گفتم کارنامه گفتمان شورای نگهبان ترسی و به طور کلی بیلان مدیریت حکومت ترسی همین است که اکنون می بینید. اگر خوب است و یا بد، محصول همین مدیریت است. اما مدیریت دیگری در سنت مدیریتی نظام حیات داشت که آن را مدیریت مردم ترسی می‌نامم. کسانی که از افکار عمومی بیش از هر عاملی ترس دارند. مدیران دوران اصلاحات متهم به خدا‌نترسی اما حکومت ترس بودند. در اعمال این مدیران، ملاحظه و ترس از حکومت و البته مقداری هم مردم ترسی حاکم بود. معتقدم یکی از عوامل اصلی کم فسادی دولت اصلاحات، همین حکومت ترسی بود. نهادهای نظارتی حکومتی با دولت اصلاحات و خصوصاً با دولت روحانی شوخی نداشتند و منتظر کوچکترین خطا بودند و لذا اعتماد به نفس مدیران به خصوص مدیران روحانی در هر تصمیمی بسیار پایین بود. البته معتقدم این عامل همیشه به فساد کمتر نمی انجامد. در دوران اصلاحات عمدتاً چنین سرانجامی داشت و حکومت ترسی، آنان را نظارت پذیرتر کرد. اما در دولت روحانی حکومت ترسی باعث بی عملی و گاهی هم باج دهی به دستگاه های نظارتی شد، که این مورد دوم به افزایش فساد هم انجامید! مدیران کنونی فعلا مدعی خداترسی هستند اما اینکه برآیند عملکردشان چنین چیزی است تا این لحظه نمی‌توان قضاوت روشنی داشت در سنت مدیریتی کنونی چندان شاهد حساب از دستگاه‌های نظارتی حکومت نمی برند؛ لذا حکمت ترس نیستند. در واقع اصلاً ترسی از این مورد اخیر وجود ندارد. مردم ترسی و مردم باوری نیز پس از کم کردن نقش مردم در حکومت، که تبدیل به کالای نایاب هم شده است. به همین علت است که معتقدم این مدیران عمدتاً بیش از دولت روحانی جسارت تصمیم گیری دارند و درواقع غالباً ترس و ملاحظه ای از هیچ چیزی میانشان وجود ندارد. به نظرم همین کار رئیسی و دستگاه های نظارتی را سخت می‌کند. اینان به طور مثال نه از شورای نگهبان می‌ترسند و نه از تخریب یا نقد صداوسیما و نه از سایر نهادهای نظارتی. خصوصاً اکنون که مجلس هم یکدست و همراه شان است، دیگر ادراک ترس از چشم ناظران برای شان ایجاد نمی‌شود. لذا بلایی که بر سر دولت احمدی نژاد آمد ممکن است بر سر دولت رئیسی هم بیاید. وقتی همه مجریان و ناظران از یک جریان با منافع مشترک باشند، طبیعتاً انگیزه کشف و انتشار فساد کمتر هم می شود. حتی اگر چنین چیزی وجود خارجی نداشته باشد، اما چون این ادراک و تلقی میان مدیران وجود دارد، تفاوتی در نتیجه ایجاد نمی‌کند. در واقع تلقی نظارت و کنترل شدن بیش از خود نظارت، رادع و مانع فساد است.

اما میان همه مدیران، مدیریت دهه شصت هم خداترسی داشت و هم مردم باوری. لذا هم سقف کارآمدی و جسارت تصمیم گیری را داشتند و کف فساد و تخلف را.برهمین اساس از جناب آقای رئیسی انتظار حداکثر سختگیری درخصوص تخلفات مدیران و توصیه به نظارت حداکثری دستگاههای مربوطه می‌رود.»

 

شما مقصرید، نه مهرشاد

فیاض زاهد، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «در چند روز گذشته خبری توجهم را جلب کرد. «فرمانده قرارگاه جهادی بازداشت شد!» من مهرشاد سهیلی را نمی‌شناسم. اما وقتی به عکسش نگاه کردم و متوجه محل زادگاهش شدم، بیش از آنکه نسبت به او خشمی داشته باشم، از کسانی عصبانی شدم که این بلا را سر این بچه آوردند. از تعبیر بچه استفاده می‌کنم. زیرا در این سن و سال که طرف را با تعابیری چون فرمانده قرارگاه می‌خوانید، چه انتظاری از او به عنوان یک جوان نورس دارید! ... باید از کسانی شکایت و گله کرد که موجب پیدایش چنین ساختاری شده‌اند. اینکه برای رشد و پیشرفت، صالح و کارآمد و متخصص نباشید، بلکه تنها باید خوب دروغ بگویید و به تعبیر گوبلز، جوری هم بزرگ باشد که کسی نتواند تردید کند! ... معتقدم آنهایی که زمینه فریب خود و مردم را در این داستان فراهم کردند، باید دستگیر شوند. ولی سوال آن است، اگر به راستی بخواهند مست گیرند، کسی باقی می‌ماند! 

ساختار نظام آموزشی و تربیتی ما اشکال دارد. ما سیستمی نساخته‌ایم که در آن فضیلت عامل رشد و پویایی و تکریم باشد. شکلی از فرمالیته ایدئولوژیک در کنار فرهنگ چاپلوسی و فاقد نظام ارزیابی و کاهش منزلت متفکران و ده‌ها عامل دیگر دست به دست هم داده‌اند تا بسیاری امور بزرگ در دست مردان خرد قرار گیرد. آنهایی که متوجه نبودند جوانگرایی به معنی انتصاب تعدادی مدیر بی‌تجربه برای اداره یک وزارتخانه به عنوان دوره کارآموزی نیست! مقصر هستند. رهبری انقلاب اگر از تعبیر جوانگرایی سخن گفتند، گمان نمی‌برم منظورشان این شکل از کادرسازی بوده است. ...  شما یک ساختار معیوب دارید. خروجی سیستم افراد اصیل و اثرگذار نخواهند بود، لذا شما نگرش و ساختار تشکل‌یافته را تغییر نمی‌دهید، چون اگر چنین شود، برای شما دیگر جایی نیست. پس تصمیم به تولید کاریکاتوری جعلی و مصنوعی می‌زنید. در داستان آن مجری زن مشهور که به شکل دردناکی هم زندگی‌اش به پایان رسید، این مدل قابل خوانش است. از خودمان بپرسیم: چه کسی و سیستمی ما را وامی دارد تا آنی نباشیم که ادعا می‌کنیم؟ او بیش از آنکه خود مقصر باشد، قربانی سیستمی شد که می‌گفت: دروغ بگویید تا بتوانید کار کنید و دیده شوید. ... مهرشاد سهیلی مثل بسیاری که امروز وزیر شده‌اند و ادعاهای عجیب و غریب می‌کنند، محصول این سیستم فکری است. تنها دو نکته وجود دارد. شما امثال مهرشاد سهیلی و زندگی‌اش را نابود کردید، چون او را در جایی نشاندید که موجب نابودی آن بچه شد. باید شما را محاکمه می‌کردند نه او را. یا به دلیل ساده‌لوحی‌تان یا به دلیل ریاکاری سازمان‌یافته‌تان. نکته بعدی آن است که: مهرشاد مثل بقیه که از این نردبان بالا رفته‌اند و هر روز ادعاهای خنده‌دار مطرح می‌کنند، فقط بدشانسی آورد نه چیزی فراتر. همین...»

 

غیرقابل اعتمادها

احمد غلامی . سردبیر «شرق» در سرمقاله امروز نوشته: « این تصور رایج میان مردم و نخبگان وجود دارد که اگر ایران به سمت غرب خاصه آمریکا گام بردارد، با برخوردهای سلبی روسیه مواجه خواهد شد. برخوردهایی که جنبه تأدیبی دارد. برای اثبات این مدعا از سفر اخیر ابراهیم رئیسی در بحبوحه مذاکرات برجام و استقبال سرد پوتین از او سخن می‌گویند تا نشان دهند هرگونه سازش با آمریکا به تنش میان ایران و روسیه می‌انجامد و ایران ناگزیر است از میان دو امکان رابطه با آمریکا و روسیه یکی را برگزیند. این نگاه تقلیل‌گرایانه به سیاست خارجی، مبتنی بر نگاهی کاملا سنتی از روابط بین‌الملل است که استوار بر تفکر جهانِ دو یا سه‌قطبی است. تفکری که عمر آن دیری‌ است به سر رسیده ... تأکیدم در اینجا بر مشارکت رقابتی است. اگر ایران و روسیه برای جنگ با داعش و حفظ دولت بشار اسد هم‌داستان هستند، این‌گونه نیست که صرفا روسیه دست بالا را در سوریه داشته باشد. حتی در بعضی موارد در اختلاف میان روسیه و ایران، بشار اسد است که میان‌داری می‌کند؛ کاری که اصلا مورد انتظار روسیه نبوده است، چراکه روسیه انتظار جانب‌داری از سوریه را داشته است. اگر بشار اسد در موقعیتی چنان متزلزل اجازه نمی‌دهد روسیه صددرصد دست بالا را داشته باشد، چرا کشور ایران باید چنین دست‌وپابسته نگران گردشش به غرب باشد ... برخی این صورت‌بندی جدید خاورمیانه را حاصل بهار عربی در کشورهای منطقه می‌دانند. تغییراتی که باعث شد روسیه هم استراتژی تازه‌ای را برگزیند. به نظر می‌رسد شوروی سابق در مواجهه ناموفق خود با کشورهای منطقه که موجب بی‌اعتمادی آنان و شکست نقشه‌های شوروی شده بود، امروز برای روسیه تجربه تاریخی گرانبهایی را فراهم آورده است. اینک روسیه با استراتژی مدیریت «تضادها و تخاصم‌ها» توانسته مابین کشورهای منطقه که با یکدیگر تضادهایی اساسی دارند قرار گرفته و از منافع خود و هم‌پیمانانش صیانت کند. آن هم ایجاد توازن بین کشورهایی که نه‌تنها تضادهای ایدئولوژیک دارند، بلکه تضاد منافع اقتصادی و ژئوپلتیک هم دارند. این استراتژی از روسیه در منطقه بازیگری قدرتمند ساخته است: «راهکارهای جدید سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه یعنی عمل‌گرایی توأم با واقع‌گرایی را که در آن اشتیاق به داشتن تعامل با همه بازیگران منطقه مشهود است و هیچ کشوری به عنوان متحد کامل یا دشمن کامل محسوب نمی‌شود، می‌توان به‌خوبی مشاهده کرد. 

روسیه نشان داده است که توانایی سوارشدن بر شکاف‌های موجود در خاورمیانه و تضادهایی از قبیل دشمنی ایران و اسرائیل، اختلاف بین کردها و ترکیه، تنش‌های بین شیعیان و سنی‌ها را دارد و براساس منافع ملی خود در زمینه افزایش قیمت نفت، افزایش فروش سلاح به منطقه، اطمینان از انتقال تکنولوژی‌های مدرن اسرائیل به روسیه و جلب سرمایه‌گذاری‌های حاشیه خلیج‌فارس بسیار فعال عمل می‌کند». با این استراتژی، این باور که اگر ایران به سمت غرب گام بردارد روسیه ایران را منزوی خواهد کرد چیزی شبیه شوخی است. روسیه نه چنین قدرتی دارد و نه منافعش چنین اقتضا می‌کند. مگر نه اینکه اسرائیل بیش از اینکه با روسیه روابط حسنه داشته باشد، پیوندی ناگسستنی با آمریکا دارد. مگر نه اینکه ترکیه روابط پایداری با اروپا و آمریکا دارد و از رابطه استراتژیک با ایران و روسیه نیز پرهیز نمی‌کند. ... در رابطه با ایران، روسیه نیاز تهران برای داشتن ارتباط زمینی با متحد استراتژیک لبنانی خود، یعنی حزب‌الله را درک می‌کرد اما به دقت تلاش‌های ایرانیان جهت تهدید اسرائیل را نیز تحت نظر داشت.» این استراتژی‌ها نشان می‌دهد توازن قوا در منطقه تغییر کرده است و کسی تمام و کمال دست بالا را ندارد. و با آنکه روسیه مؤثرترین کشور در منطقه است، اما برای توازن قوا ناگزیر است پای مذاکره مستقیم ایران و آمریکا بایستد. هرگونه نگاه غیرواقعی و سیاست‌زده به منطقه و نادیده‌انگاشتن کشورهای قدرتمندی همچون ایران در منطقه، ثمری جز انحراف افکار عمومی و القای برداشت‌های نادرست حتی برای مخالفان و منتقدان روسیه ندارد و تجربه تاریخی ما نشان داده است روسیه، آمریکا و انگلیس غیرقابل اعتمادترین کشورها هستند این تجربه تاریخی مشترک همه ایرانی‌هاست نه صرفا مخالفان و منتقدان روسیه.»

 

قانون کار؛ مبنای سه جانبه‌گرایی

علی حسین رعیتی‌فرد، معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در یادداشتی برای «ایران» نوشت: «قانون کار جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان تنظیم‌کننده روابط کار بین کارگر و کارفرما بر مبنای سه جانبه‌گرایی تدوین و تصویب شده است. مراجعی همچون هیأت‌های تشخیص و حل اختلاف و شورای‌های عالی نظیر شورای عالی حفاظت فنی و شورای عالی کار که عالی‌ترین نماد سه جانبه‌گرایی در سطح ملی در جمهوری اسلامی ایران است، همگی مراجعی سه جانبه متشکل از دولت، کارگر و کارفرما هستند.

نظر به اصطکاک منافع که در تمامی عرصه‌ها و از جمله روابط بین شرکای اجتماعی وجود دارد، سه جانبه‌گرایی به‌عنوان راهکاری مؤثر و مترقی در تنظیم روابط کار در پیش گرفته شده است که اصلی بدیع در عرصه روابط کار است. آنچه که در سه جانبه‌گرایی به‌عنوان پیش‌فرضی مهم تلقی می‌شود، نهادینه شدن فرهنگ تعامل و گفت‌و‌گو در مقابل تقابل و عدم اعتماد بین طرفین است. البته بدیهی و عقلانی است که طرفین مذاکره جمعی با اولویت ابرام بر منافع گروه خود وارد عرصه مذاکره گردند، لیکن طرفین گفت‌و‌گو نباید منافع و اغراض شخصی را در گفت‌و‌گوها دخالت دهند، زیرا چنین رویکردی موجب عدم حصول نتیجه در مراجع بویژه مراجع عالی همانند شورای عالی کار خواهد شد. عرصه روابط کار، ساحتی صرفاً صنفی و به دور از اغراض شخصی است.

لذا نمایندگان سه شریک اجتماعی با اندوخته‌هایی در خصوص موضوعات مطروحه، در مراجع سه جانبه وارد مذاکره می‌شوند و در سایه تعامل و تبادل نظر و با رویکرد نیل به اشتراک نظر پیش می‌روند.

هیچ ساختاری و از جمله ساختارهای سه جانبه ذکر شده، فاقد اشکال و ایراد نیست. یکی از اشکالات ساختارهای سه جانبه، طولانی شدن فرایند تصمیم‌گیری به علت لزوم توافق نظر میان سه طرف مذاکره است. گر چه این موضوع به حسب ظاهر، آسیب سه جانبه‌گرایی تلقی می‌شود ولی باید توجه داشت هر گونه مذاکره و چانه‌زنی پیش از تصمیم‌گیری و اعلان تصمیم در عرصه عمومی، مطلوبیت بیشتری در مقایسه با ساختارهای تک بعدی دارد که از آفات مهم آن اعتراض و مخالفت‌های احتمالی پس از تصمیم‌گیری و اعلان تصمیمات است. مضافاً اینکه رضایتمندی در گروه‌هایی که نمایندگان آنها در عرصه‌های سه جانبه حضور دارند بیش از سایر عرصه‌های تصمیم گیر و تصمیم ساز خواهد بود.

همچنین در این راستا بایستی به کار شایسته توجه کرد که سه‌جانبه‌گرایی یکی از درون مایه‌های مهم آن است. کار شایسته به‌عنوان راهکار دستیابی به توسعه پایدار بر اصل سه جانبه‌گرایی تأکید دارد و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز با رویکرد دستیابی به کار شایسته و بر اساس قانون، سه جانبه‌گرایی را در مراجع رسیدگی و تصمیم گیر اجرا و همواره تلاش می‌کند با هدف فراگیری هر چه بیشتر مذاکرات، تمامی مساعی خود را به منظور مشارکت همه تشکل‌های کارگری و کارفرمایی در مراجع سه‌جانبه – حتی تشکل‌هایی که واجد رأی در این مراجع نیستند- به کار گیرد تا تصمیمات اتخاذ شده از جامعیت و مقبولیت عمومی بیشتری برخوردار باشد.

تجربه نشان داده است اصل سه جانبه‌گرایی و گفت‌و‌گوی اجتماعی در حوزه روابط کار موفق عمل کرده و بدیلی برای آن وجود ندارد. در این راستا ضرورت دارد گروه‌های کارگری و کارفرمایی در مراجع مذکور و بویژه شورای عالی کار به دور از جهت گیری‌های شخصی و صرفاً با رویکرد صنفی وارد چانه‌زنی و مذاکره گردند تا تنظیم روابط کار با کمترین هزینه و بیشترین منافع حاصل شود.»

 

روزهای عقلانیت وتصمیم فرارسیده است

جعفرگلابی روزنامه‌نگار در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: « مذاکرات هسته‌ای در وین به نطقه حساس خود رسیده است و طرفین ماجرا به روز تصمیم نهایی نزدیک می‌شوند. با اینکه دولت دموکرات آمریکا از اقدام کریه آقای ترامپ درخروج عهدشکنانه وکم سابقــه تاریخی از یک توافق مهم اعتــراف دارد ولی هنوز اراده رسیدن به یک تصمیم جبران کننده را پیدا نکرده است و برایش گران است که در عمل دامان خویش را ازآن پستی و پلشتی خیره کننده بزداید. ایران حق دارد از یک عهدشکن، تضمین اجرا بخواهد وحتی جبران خسارت‌های عظیم به یک ملت بزرگ را طلبد کند. با این همه، دنیایی که ما درآن زندگی می‌کنیم پر از نابسامانی و بی‌عدالتی وتبعیض و زورمداری است. در این دنیای آکنده ازآشوب، قلدران وگردنکشان به تناسب ثروت وقدرت خود صدای بلندتردارند و با انواع ابزار نرم وسخت خود حقوق ملت‌ها را سلب می‌کنند و بر منافع خویش می‌افزایند. اکنون درایران این سوال روزبه روز برجسته‌تر می‌شود که چه باید کرد؟ عده‌ای آشکارا خواستار اتخاذ مواضع تهاجمی هستند و استدلال می‌کنند که آمریکا جز زبان زور زبان دیگری را نمی‌فهمد و فقط درمقابل اقتداراست که کوتاه می‌آید و حقوق مردم ....

ایران را به رسمیت می‌شناسد. درمقابل این موضع سوال‌ها وابهام‌های زیادی وجود دارد. آیا اقتدار فقط ازطریق سخت افزاری حاصل می‌شود؟ یا راه‌های هوشمندانه دیگری برای احقاق حقوق مردم وجود ندارد؟ آیا ما می‌توانیم کاملا از برجام خارج شویم و همه توان خود را بر بالابردن غنای اورانیوم متمرکزکنیم؟ در این صورت نتیجه چه خواهد شد؟ اولین نتیجه این اقدام پیوستن چین و روسیه به اردوگاه غرب در ماجرای هسته‌ای و ایجاد یک اجماع خارق‌العاده جهانی علیه ایران است. دومین نتیجه آن پرواز نرخ ارز و تورم به سمت رقم‌های باورنکردنی و انفجاری و سومین پیامد آن سوءاستفاده اسرائیل وآمریکا و عربستان و امارات و حتی رقیبان منطقه‌ای ایران جهت فراهم کردن زمینه حمله نظامی به ایران خواهد بود و آرزوی ایران ستیزان افراطی را برآورده خواهد کرد. فرض کنیم چنین پیامدهای عظیم وخطرناکی پدید نیامد و ایران غنی سازی اورانیوم رابه 90 درصد رساند درحالی که جمهوری اسلامی بارها تهیه واستفاده از سلاح‌های کشتار جمعی را مردود دانسته است با اورانیومی که فقط به کار تهیه سلاح اتمی می‌آید می‌خواهیم چه بکنیم؟ چرا باید شعری بگوییم که درقافیه‌اش گیر کنیم؟ اگر قائلان به روش‌های تند و خطرخیز واقعا طالب رفع تحریم‌ها هستند و اوضاع وخیم معیشت مردم رادرک می‌کنند نه تنها باید از تجربه‌های پرهزینه پیشین عبرت بگیرند بلکه راه‌های مقرون به نتیجه ایستادن درمقابل زورگویی‌ها را بیازمایند. تهران می‌تواند از طریق شناخت عالمانه مناسبات موجود سیاسی جهان، ایران‌ستیزان نشسته درتل‌آویو، لندن و واشنگتن را با بن‌بست مواجه کند و همه امیال و آرزوهای روشن‌شان را مخدوش سازد. با توجه به فشار عملی ایران ازطریق افزایش اقدامات هسته‌ای باید تاکنون هیات ایرانی مذاکره کننده متوجه شده باشند که بالاخره آمریکا امکان و تمایلی برای تضمین عدم خروج از برجام دارد یا خیر؟ اگر این نتیجه مطلوب دردسترس نیست تضمین محکم و قابل اتکایی وجود دارد که ایران می‌تواند به آن تمسک کند و بدون هراس پای توافق را امضا کند. تضمینی که در دست هیچکس جز خود ایران نیست. چه در توافق احتمالی قید شود یا حتی قید نشود اگر ایران اعلام کند که درصورت خروج آمریکا از برجام بلافاصله همه تعهدات برجامی را فورا لغو خواهد کرد و با سرعت اقدامات هسته‌ای خویش را ازسرخواهد گرفت سخن کاملا منطقی و جهان پسندی گفته است. درنوبت پیشین تاپیشرفت‌های کنونی هسته‌ای در ایران فاصله 2 ساله‌ای وجود داشت درحال حاضر به گفته خود آمریکاییان فاصله چند هفته‌ای بیشتر نیست وهزینه خروج از برجام برای آمریکا روشن، شفاف و قاطع است و جهانیان برآن شاهد خواهند بود. چنانچه روی این معنا تمرکز و تاکید رسمی شود، درقبال فروگذاشتن تعهدات هسته‌ای این عهدشکن و خارج شده از برجام است که مسئولیت عینی خواهد داشت. نکته اصلی و بسیار مهم اینکه حتی اگر آمریکا در این زمینه تضمینی ارائه کند به مناسبات داخلی آمریکا باز می‌گردد که ما درآن مدخلیتی نداریم. فرض کنیم برجام درکنگره تصویب شود، که البته یک امتیاز وتضمین نسبی محسوب خواهد شد ولی هر آن که تصورکنند ایران امکان مقابله ندارد به سرعت در همان کنگره خروج را از تصویب خواهند گذراند. در همه معاهدات بین کشورها و توافق‌های جهانی آنچه تضمین اجرایی ایجاد می‌کند توازن قواست. تازمانی که هردو سوی یک توافق اهرم‌هایی برای عدم عدول طرف مقابل دردست داشته باشند توافق با قوت اجرا خواهد شد و هر زمان این اهرم‌ها سست شوند، نه یک امضا که 10امضا هم قادر به ادامه حیات توافق نخواهند بود. با این تفاصیل ایران به‌عنوان طرفی که ابزار لازم را دردست دارد حتی می‌تواند انعطاف به‌خرج دهد و این انعطاف را به‌عنوان یک اعتبار بین‌المللی خرج کند و فشار روانی و تبلیغی متوجه آمریکا نماید. ما می‌توانیم به‌عنوان یک طرف مقتدر، صلح‌طلب، هنجارآفرین باشیم و طرف مقابل را زورگو و ظالم باسابقه عهدشکنی معرفی کنیم و او را درصحنه دیپلماتیک و رسانه‌ای خلع سلاح کنیم. چنین موضع صادقانه‌ای حتی درداخل هم اثرات مثبت خواهد داشت وحمایت مردمی بزرگی ایجاد خواهد کرد. در مقابل ارائه چهره‌ای لجباز قطعا درشان ملت ایران نیست، چیزی که غول‌های تبلیغی بیگانه درصدد القای آن هستند.»


 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: