تحلیل از چپ و راست؛
فرش قرمز برای اُمیکرون
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
برجام خوب یا بد زیر سایه خوشبینیها و بدبینیها!
محمدحسین محترم در یادداشتی برای «کیهان» نوشته: «هرچند ادعا کردند «ایده جادویی نداریم»، ولی ایده جادویی آنها در قالب شیطنت «پیشنهاد روسیه برای توافق موقت» فضاسازی شد. هدف از این شیطنت رسانهای که ابتدا توسط انبیسینیوز آمریکا و بیبیسی انگلیس کلید خورد، اولا خرید زمان برای القای عقبنشینی ایران با فضاسازی رسانهای و بهرهبرداری در انتخابات داخلی پیش روی آمریکا، علیرغم ادعای متناقضِ «محدود بودن زمان»، است. ثانیا با آوردن نام روسیه در کنار آمریکا و اروپا هدف، ترساندن ایران از حربه نخ نمای «اجماع جهانی» است. ... ثالثا هدف القای تقابل و تضاد منافع ایران و روسیه برای ناامید کردن مردم از سیاستهای اصولی جمهوری اسلامی و نتایج مهم اقتصادی – سیاسی آن است. رابعا در یک سردرگمی ابتدا ادعا کردند «پیشنهاد روسیه با اطلاع واشنگتن مطرح شده و بلینکن در ژنو» و۲۴ ساعت بعد در تناقضی آشکار از یکسو ادعا کردند «آمریکا خود را از این پیشنهاد روسیه عقب کشیده است»! و از سوی دیگر ادعا کردند «بلینکن در وین از لاوروف خواسته از نفوذش بر ایران استفاده کند»، اما پاسخ ندادند مسکو با چه هدفی و برای چه منافعی این کار را بکند؟! ... در خارج از وین و تحت تأثیر تحولات منطقه تا اینجای کار، نکته مهمِ اول این است که هیچکس دیگر از ایران نمیخواهد درباره برنامه موشکی و نقش منطقهاش مذاکره کند. این در حالی است که هنوز برخی از عناصر وطن فروش در رسانههای مدعی اصلاحطلبی بر طبل ضرورت امضای برجام موشکی و مذاکره مستقیم با آمریکا میکوبند و سیاست موفق نظام را «لجبازی سیاسی و دیپلماتیک» القا میکنند. ... همسویی ژئوپلیتیک در منطقه با توافقات راهبردی با روسیه و چین و تاجیکستان و ترکمنستان و عراق و سوریه و... و تصویب عضویت دائمی ایران در پیمان شانگهای و همکاریهای همهجانبه و چندجانبه همه این کشورها باهم، هم نشانه خوشبینی به مذاکرات وین است که در صورت حصول هرگونه توافقی نشان خواهد داد نتیجه اقتدار دیپلماسی اقتصادی در نگاه به شرق است و هم میتواند نشانه بدبینی باشد و نشان دهد که به وین امیدی نیست و جمهوری اسلامی بر اساس سیاست اصولی خود به دنبال خنثیسازی تحریمهاست! ... اما در داخل جریان غربگرای تحریف و روایت وارونه، و «تقیزادههای جدید» شبهه کردند «اگر آنگونه که قبلا میگفتید برجام بد و خیانت است، پس چرا حالا خوب شده و دولت سیزدهم به دنبال احیای آن است»؟! دراین سخن آنقدر نفاق و فریب و انحراف و... نهفته، که از بدیهیات است، اما اولا دولت جدید به دنبال احیای برجام نیست، بلکه به دنبال لغو تحریمها و تأمین حقوق مردم است که برخی فریبکارانه و با فضاسازی قول «بالمرهِ» آن را داده بودند، اما حتی «بالزمانهِ» هم نتوانستند، و مزورانه برای تحتالشعاع قرار دادن زد و بندهای پشت پرده خود، نتوانستنِ خودشان را به گردن ترامپ و ترسوها و بیشناسنامهها و....انداختند! ثانیا متأسفانه قراردادهای زیادی در دولتهای سازندگی و اصلاحات و تدبیر و امید از سوی یک تیم واحد با خارجیها در سایه رشوه گرفتن و رشوه دادن و زد و بندهای سیاسی پشت پرده بسته شده که چه به آنها عمل شود و چه لغو شوند، نتیجه، خیانت و خسارت محض است، از جمله کرسنت و برجام! ... ثالثا به این سؤال ساده پاسخ دهند در حالی که دولت سیزدهم میخواهد آمریکا و اروپاییها را وادار به اجرای تعهداتشان در همان برجام دیکته و نوشته شده ظریف با آمریکاییها- نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر- کند، چرا مزورانه و منافقانه تحریف و تهدید و تمسخر میکنند!؟ رابعا در دوره قبلی تن به تعلیق دادند و با امتیاز دادن، تحریمها را بیشتر و حتی احترام ظاهری وعده نسیه داده شده را هم در همان دولت اوبامای مؤدب نگه نداشتند و قانون آیسا را اعمال کردند، اما حالا مذاکره میکنیم و امتیاز نمیدهیم و طلب نقدِ لغو همه تحریمها داریم و همزمان نیز در حال خنثی کردن آنها هستیم!. خامسا فرق منتقدان قبلی برجام با منتقدان فعلی هم این است وقتی که در دوره قبل منتقدان برجام لغو کامل تحریمها را مطالبه میکردند، دست تیم مذاکرهکننده ایران پر میشد برای اینکه پای میز مذاکره بگوید مطالبه مردم ما بالاست و نمیتوانیم با گرفتن یک آبنبات کوتاه بیاییم و این یک پشتوانه ملی برای تیم مذاکرهکننده بود، هرچند نتوانستند و یا نخواستند از این ظرفیت ملی استفاده کنند و حتی از خط قرمزهای نظام هم عبور کردند! ... نکته مهم: ظاهراً مطلب «تقیزادههای جدید به وقت واشنگتن و وین» موجب واکنش برخی تقیزادههای جدید شد. اما راز اینکه مدعی هستیم که برخی از مسببان تجربه تلخ برجام و منتقدان سیاستهای اصولی نظام در نگاه به شرق «تقیزادههای جدید» هستند، در همین نکته نهفته است! این جماعت با اعوجاجات فکری و مواضع زیگزاگی و تحلیلهای به نرخ واشنگتن، تحت لوای انتقاد کسانی هستند که با ادعای فریبکارانه و منافقانه تنشزدایی و برداشتن سایه جنگ، براساس ساز آمریکا یک روز پیشنهاد جنگیدن با آمریکا و مذاکره با طالبان و یک روز پیشنهاد جنگیدن با طالبان و مذاکره با آمریکا و روز دیگر پیشنهاد مذاکره با تروریستهای داعش را میدهند. لذا این جماعت مدعی زیگزاگی مذاکره-جنگ به افق آمریکا، اکنون نیز از سوی غربیها روی ساز مخالفت با مذاکره و گفتوگو کوک شدهاند تا نگذارند دولت سیزدهم آنچه را که آنان از منافع ملی در برجام به آمریکا باج دادهاند، پس بگیرد!؟»
به زبان بیزبانی
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسات گذشته سندی را تحت عنوان سیاستها و اقدامات تقویت و ترویج نامگذاری متولدین جدید مبتنی بر فرهنگ اسلامی ـ ایران به تصویب رسانده است. معنای این اقدام چیست؟ انتخاب نام کودکان جزو خصوصیترین موضوعات خانوادههاست. اجبار و اکراه در انتخاب نام یا تغییر آن فقط در برخی کشورها دیده شده است. از جمله در حکومت کمونیستی بلغارستان که انتخاب نامهای اسلامی برای اقلیت مسلمان خود را با محدودیت مواجه میکردند. اتفاقا این ویژگی فرهنگی جایی است که عقاب بلندپرواز قدرت حکومتها را به آن راهی نیست و بهتر از هر جای دیگر میتوان تحولات نگرش فرهنگی یا حتی سیاسی مردم را در آن دید. پرسش روشن این است که چرا پس از گذشت 43 سال از انقلاب، شورای مزبور به یاد نوشتن سندی برای تقویت و ترویج نامگذاری کودکان افتاده است؟ مگر چه اتفاقی رخ داده است؟ انقلابی که به نام اسلام شد، چگونه است، اکنون میخواهد برای مردمش سند نامگذاری اسلامی تدوین کند؟ مگر این مردم پیشتر از این، نامهای اسلامی برای کودکان خود انتخاب نمیکردند؟ مگر پیش از انقلاب یا دهههای اول آن بر اساس ابلاغ رسمی حکومت، نامهای اسلامی برای کودکان خود انتخاب میکردند؟ شاید در متن توجیهی برای تصویب این سند به این پرسش بنیادی پاسخ داده نشده است، زیرا اگر پاسخ داده شود معلوم میشود که راهحل تنظیم سند نیست. اکنون میتوان به آن پاسخ داد. واقعیت این است که سهم نامهای اسلامی کودکان پیش از انقلاب رو به افزایش بود. برای نمونه اسامی اسلامی کودکان متولد تهران در سال ۱۳۴۵، حدود ۵۸ درصد کل اسامی بود (اعم از دختر یا پسر که بهطور معمول پسران خیلی بیش از دختران با نامهای اسلامی نامگذاری میشوند) این رقم تا سالهای اول انقلاب رو به افزایش نهاد و در سال ۱۳۵۷ تا ۶۵ درصد هم رسید ولی پس از گذشت چند سال، روند کاهشی را تجربه کرد. در سال ۱۳۷۰ به حدود ۵۳ درصد رسید. پس از آن طی یک دهه افزایش یافت و به حدود ۵۷ درصد رسید، ولی از آن دهه شیب نزولی شدیدی را تجربه کرد و در سال ۱۳۹۴ به ۴۰ درصد رسیده است. این روند برای اسامی با گرایشهای غربی و ملی در نقطه مقابل اسامی اسلامی است. در سال ۱۳۹۴، نسبت اسامی اسلامی برای پسران و دختران به ترتیب ۵۴ و ۲۸ درصد بوده است. خب! حالا بیایید ببینیم که سند احتمالی چه میتواند بگوید. این سند میخواهد سهم این اسامی را بیشتر کند، ولی نکته این است که کثرت انتخاب اسامی اسلامی نتیجه میزان گرایش به اسلامی بودن یک جامعه است و نه عکس آن. به عبارت دیگر اگر مردم معتقد و اسلامی باشند، ترجیح میدهند که اسامی متناظر با این گرایش را برای فرزندان خود انتخاب کنند، نه اینکه اگر اسم فرزندشان را مثلا علی یا محمد گذاشتند، آنگاه اعتقادات آنان هم اسلامی میشود. پس این نحوه سندنویسی را میتوان به نوعی گم کردن مجرای دعا دانست. نامگذاری کودکان یک متغیر مستقل نیست که بخواهید با تغییر آن باورها و ارزشهای مردم را نیز تغییر دهید.
نامگذاری متغیر وابسته است و تحت تاثیر تغییرات ارزشی حاصل میشود. باید به جای پرداختن به نامگذاری به عوامل بنیادی پرداخت که نامگذاری کودک تابع آن است.
حالا بیاییم فرض کنیم که با چنین سندی و راهحلهایی مانند طرح جوانی، توانستید سهم نامهای اسلامی را بیشتر کنید، خب چه نتیجهای حاصل میشود؟ این کار نوعی خودفریبی است، مردم که با گذاشتن اجباری و صوری نام اسلامی روی فرزندشان اسلامی نمیشوند، ولی شما خیال خواهید کرد که جامعه اسلامی شده است. پهلوی اول نامش رضا بود همه پسرانش هم رضا داشتند و نوهها هم همینطور. میگویند پدری نام فرزندش را گذاشت رستم و بعد از تولد نشست جلوی او و از ترس مثل بید میلرزید. حالا حکایت ما است که گمان کنیم با نام واقعیتی تغییر میکند. این طرح به زبان بیزبانی اقرار به وضعیتی میکند که علاقهمند به طرح و یافتن پاسخ برای آن نیستند. وضعیتی که بهطور واضح نشاندهنده کاهش شدید در گرایش افراد به انتخاب اینگونه نامهاست. اعلام کردند که نام معرف هویت ماست. بله. ولی باید نام معرف هویت باشد نه مخدوشکننده آن. ابتدا باید این هویت را داشت بعد به راحتی نام معرف آن انتخاب میشود. با گذاشتن نام رستم روی کسی او قدرتمند و شجاع نمیشود. سرنا را از سر گشاده آن نمیزنند.
در پایان یادآوری این نکته خالی از فایده نیست که ۵ سال پیش که مطالعه خود درباره نامگذاری کودکان تهرانی را به پایان رساندم و نتایجش از جمله آنچه در بالا آمد را برای یکی از دوستان جامعهشناس توضیح دادم، گفت: «اینها به زودی برای حل مساله یا پاک کردن آن، میروند سراغ ممنوعیت. در تمام این چند دهه سیاست فرهنگی غیر از شیوه منع نبوده است.»
خلاصه اینکه این رفتار همچون نحوه درمان آن پزشکی است که عکس رادیولوژی بیمار را نگاه کرد و گفت: همه چیز خوبه، فقط یک شکستگی در ناحیه قفسه سینه دیده میشود که آن را هم با فتوشاپ برایت درست میکنم!!»
کابوس دولتها
احمد غلامی . سردبیر «شرق» در سرمقاله امروز نوشته: « دولتهای این چهار دهه بهندرت در اندیشه بقا بودهاند. آنان بیش از هر چیز دولت-مستأجر بودهاند و میدانند دیر یا زود از اریکه قدرت پایین آمده و اگر خوشاقبال باشند به دور از اتهامات اقتصادی و سیاسی در حاشیه امن قدرت قرار خواهند گرفت. دولتها بعد از اینکه از قدرت کنار میروند به ناچار ارتباطشان را با حامیان فکری و معنویشان (مردم) از دست میدهند. ازاینروست که کار سیدمحمد خاتمی در انتخابات 92و 96 و دعوتش از مردم برای حمایت از روحانی و استقبال مردم از سخنان او اینگونه در سیاست ایران بدیع و شگفتانگیز جلوه کرد. احمدینژاد برای تکرار این رؤیا بسیاری از خطقرمزهای نظام را که خود با آنها روی کار آمده بود و به آنان باور داشت، زیر پا گذاشت، باز نتوانست به «مردمی» شکل دهد. حتی مردم به درخواست او که پای صندوقها حاضر نشوند، اعتنایی نکردند؛ چراکه حامیان او را به دشواری میتوان از حامیان دولت رئیسی منفک کرد. البته ناگفته نماند که دولت احمدینژاد در زمان حیات خود قادر بود «مردمی» را سازمان بدهد، از این منظر این دولت از دولتهای «سازندگی» و «تدبیر و امید» پیشتر بود. دولت رئیسی آگاهانه در غیاب حداکثری مردم شکل گرفت. ازاینروست که صدای دولتش طنینی ندارد. نه موجی از شادی برمیانگیزد نه موجی از انتقادات مردمی. این اتفاق در دولتهای گذشته کمسابقه بوده است. دولتهای دیگری همچون دولت هاشمیرفسنجانی و حسن روحانی هم بودهاند که با مردمی ذهنی سخن گفتهاند، اما قادر بودهاند احساسات مثبت یا منفی مردم را تحریک کرده و جامعه را به حرکت وادارند. دست بر قضا دولت احمدینژاد از این منظر بسیار خطرناک بود. این دولت قادر بود به یک «ژاکوبنیسم» ایرانی دست یابد. ژاکوبنیسم غیرقابل پیشبینی، منفعتگرا و فرقهای که مانع تغییرات و تحولات اجتماعی میشد. شاید اصلا دولت احمدینژاد برای همین روی کار آمده بود؛ برای نوعی بازگشت به گذشته آرمانی ازدسترفته. اینک دولت سیزدهم در جستوجوی رؤیای گمشده است. احضار مردم حتی اگر این مردمان، مردم-حامی باشند اثرات اجتماعی خواهد داشت؛ چراکه ناخواسته به آنتاگونیسمی دامن خواهند زد و در کنار آنان مردمی واقعی شکل خواهد گرفت. آیا دولت رئیسی با این مردم-حامی قادر خواهد بود به ژاکوبنیسمی مثبت دست پیدا کند؟ ژاکوبنیسمی مثبت که سرسختانه اهداف انقلابی و مطالبات را پیگیری کند. اینگونه ژاکوبنیسم که مطالبات مردم را از آن خود کرده، میتواند رویکردی سازنده داشته باشد و در برابر ژاکوبنیسم مخرب همچون دولت احمدینژاد که واپسگرایانه و مملو از نفرت از رقبا و دشمنان بود برخیزد، اما متأسفانه ابراهیم رئیسی چنین کاریزمایی ندارد. برای همین درصدد است به سمت مردم به مثابه توده گام بردارد. شاید سخنان اخیر علمالهدی و تغییر مواضعش حاکی از نیاز به همین تودهها باشد. هرچه از دولت سیزدهم بگذرد بیش از پیش به مردم احتیاج پیدا خواهد کرد البته نه برای بقا، برای عملیاتیکردن کارهایش، باورهایش و حتی تغییراتی که خود به آن باور ندارد و صرفا برای ایجاد تکاپو در میان مردم گرفته میشود. کابوس همه دولتهای انقلابی غیاب مردم است؛ ازاینرو بیدلیل نیست که جملگی آنان ناگزیر به سوی پوپولیسم گام برمیدارند. دولت اصلاحات هم از این قاعده مستثنی نبود. حتی هراس از این کابوس، سابقه تاریخی نیز دارد و در جمله درخشان یکی از همراهان مصدق خودش را عیان میکند: «مصدق عوامفریب نیست، اما شیفته مردم است». دولت سیزدهم اینک در آستانه قراردادهای مهم با چین و روسیه و برجام، بیش از پیش نگران غیاب مردم است. این دولت نگران است مبادا چیزهایی به پای آنان نوشته شود که در آن سهمی ندارند یا اگر دارند چندان در آن مؤثر نیستند، آن هم در غیاب شاهدان عینی؛ مردم!»
پنجشنبه خاص!
محمد حسن روزی طلب در یادداشتی در «ایران» نوشت: «پنجشنبه روز خاصی بود. دو رخداد به ما یادآوری کرد که هنوز «ما» هستیم. ما ایرانیها! چند دقیقهای از اخبار ساعت 14 گذشته بود که تصویر منحوس «مسعود رجوی» بر صفحه تلویزیون آمد.
در سازمان صدا و سیما نفوذ رخ داده بود یا تصویر با ابزار فنی هک شده بود، فرقی نمیکند. ما ایرانیها یادمان آمد که همگی یک «دشمن بزرگ» داریم؛ دشمنی که هر آنچه مصیبت در 40 سال گذشته بر سرمان آمد، پایش در میان بود، سازمان جهنمی منافقین؛ بزرگترین سازمان تروریست تاریخ ایران که در کشتن بیگناهان، استاد داعش بود، همانها که در مرداد 67 بیمارستان اسلامآباد غرب را با بیماران و پناهندگانش به آتش کشیدند، همپیمان و همرزم صدام در جنگ 8 ساله شدندو عامل سرویسهای سیا و موساد برای تحریم و تشدید فشار بر مردم مظلوم ایران بودند.
یادآوریای از جنس یادآوری صبح 13 دی 1398. وقتی که گفته شد به دستور ترامپ، دشمن بزرگ ایران، سردار سلیمانی را به شهادت رساندند. چند ساعت بعد هنوز موج محکومیت و ابراز تنفر فروکش نکرده بود که تیم ملی ایران با گل زیبای «مهدی طارمی» سریع، فوری و انقلابی به جام جهانی رفت. صحنههای زیبایی رقم خورد، جماعتی چند هزار نفره در ورزشگاه حاضر بودند. زنان و مردان جوان شادمان سر از پای نمیشناختند. عابدزاده پسر بر دستان عابدزاده پدر بوسه زد. بیرون از ورزشگاه هم مردم در جای جای کشور در سوز و سرمای بهمنماه از خانه بیرون آمده بودند و پرچمهای ایران را تکان میدادند. انگار همه میخواستند به هم بگویند با هم مهربانتر باشیم. ما ایرانیها فقط خودمان را داریم. باید با توکل بر خدا و اتکا بر توان ملی و حفظ همبستگی، قوی و قدرتمند باشیم در برابر دشمنان و جوانمرد و بامروت با دوستان. وجود دشمن منحوس و پلیدی مانند منافقین، نشان دهنده حقانیت راه ماست. پرچم شکوهمند ایران بالاست.»
فرش قرمزبرای اُمیکرون پهن شد!
جعفرگلابی روزنامهنگار در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «راهیابی تیمملی فوتبال ایران به جامجهانی 2022 به کام ملت ایران شیرین است چراکه این پیروزی واقعی ومتعلق به همه ایرانیان است وهیچ شعاری درآن نیست وربطی به سیاست هم ندارد. این پیروزی دلچسب باحضورمتین وشادی آفرین خانمها دراستادیوم دلگرم کننده بودو دیدیم که آسمان به زمین نیامد وهیچ چیزهم درخطرقرار نگرفت. دراینکه ملت ایران سخت نیازمندبه انواع شادیهای واقعی وپایدارهستند سخن فراوان است که دروقت مقتضی به آن پرداخته خواهد شد ولی اکنون بازهم وارد پیک جدید کرونا شدهایم وبیم آن میرود که با سهلانگاریهای قابل مشاهده ازسوی مسئولان ومردم جانهای بسیاری درخطر قراربگیرند ودستاوردهای دوساله مبارزه با بلای قرن برباد رود وخدای ناکرده برای چندمین بار درنقطه آغازین قراربگیریم. پس ازآغازواکسیانسیون گسترده وافول آمارهای ابتلا ومرگ ومیرکه مقدماتش ازقبل آماده شده بود این تصورایجاد شد که دولت قبلی درزمینه کرونا کمکاریهای قابل ملاحظه داشته است که البته تصوری کاملا درست بود وهرچه کارشناسان ونخبگان و دلسوزان و روزنامهنگاران فریاد کشیدند که دولت با جدیت تمام واردمعرکه شودوبه کنترل قاطع اپیدمی بپردازد حتی یک روزرا تعطیل نکردند ودرتمام این مدت حتی روستایی به قرنطینه نرفت! امید میرفت این روندغلط با روی کارآمدن دولت جدیدکه پشتیبانی همه قواونیروهای نظامی وانتظامی وصدا وسیما را پشتسر خود دارد تغییرکند وهمه گیری کرونا با قاطعیت وبه صورت پایدار کنترل شود. متاسفانه درحال حاضربه گفته وزیربهداشت وارد پیک ششم کرونا شدهایم ورنگ قرمزبه کشوربازگشته وازهمه بدترآمار مبتلایان ازحدود 2هزارنفر در روزطی کمتر از 2 هفته تا کنون نزدیک 17 هزارنفر رسیدهاند و به گفته متخصصان درهفتههای پیش رو با موج انفجاری بیماری روبهرو خواهیم شد. نکته بسیار مهم اینکه با پیدایش سویه اُمیکرون درآفریقای جنوبی زمان قابل ملاحظه و فرصت طلایی دراختیارمسئولان بود که اقدامات همه جانبه ودقیقی برای جلوگیری ازورود این سویه جدید به کشورانجام دهندیا درصورت ورود اقدامات گستردهای برای کنترل آن صورت گیرد. چنین رویکردی اتخاذ نشد ودقیقا مثل دولت گذشته تقریبا فقط به توصیه وخواهش ازمردم برای رعایت شیوهنامههای بهداشتی اکتفا کردند! نه تنها دراین مدت مهم توصیه درمانی آن هم به صورت ضعیف مبنای کارشد بلکه محدودیتها یکی پس از دیگری برداشته شدند وبا افتخار اعلام کردند که دانشگاهها ومدارس باید به حالت حضوری بازگردند و هنوز هم این دستورلغو نشده است! به تعبیری اگر بگوییم برای اُمیکرون فرش قرمز پهن شد که تشریف بیاوردچندان اغراق نکردهایم! این نوع برخورد ازسوی مسئولان جدیدنشان دادکه تنزل آمارهای کرونایی ناشی از اثرمعمول گسترش واکسیناسیون وگذشتن فصل سفرها ونبودن اجتماعها ومراسم خاص طی چند ماه گذشته است واقدام خاصی که ناشی از یک اهتمام جدی وسراسری و قاطع و موثر باشد صورت نگرفته است. حتی در زمینه واکسن بااینکه امکان حرکت تدریجی برای اجباری کردن آن به سادگی میسربود بازاقدامی صورت نگرفت. نگاهی به آمار روزانه تزریق نوبت اول نشان میدهد که جمعیت قابل ملاحظهای مایل به واکسن زدن نیستند و این جمعیت میلیونی بدون هیچ محدودیتی درشهرها، ادارات دولتی ودر وسایل نقلیه عمومی درگردشند ومیتوانند اثراقدامات همه جامعه درهرشرایطی خنثی کنندودولت به نظارگری خواهش کننده تبدیل شده است. اگردولت گذشته برای عدم قاطعیت واهتمام جدی درزمینه مهارهمه جانبه کرونا دلایلی داشته یا درگیرعلل خاصی بوده است ظاهرا این دولت هم همان موانع را جلو خود میبیند واگر موجی به هردلیل سر رسد دچار پیکهای جدید خواهیم بود تا خداوند وطبیعت خود رحمی آورند وجهان ازشراین بلا خلاص شود. کمتر از 2ماه دیگربه عید نوروزمانده است واین امیدوجود داشت که بعد از 2 سال آن دسته از مردم که درتمام این مدت با قبول محدودیتها یاور صادقی برای کادردرمان بودند وفشارهای سخت رعایت همه شیوهنامهها خصوصا عدم سفر را برخود همواره کرده بودندتنفسی بکشند ولی بیم آن میرود که سهلانگاری کنونی تا آن زمان هم ادامه پیدا کند ودرایام نوروز وضعیت کشوربه حالت آبی بازنگردد. معلوم نیست چند سال باید طول بکشد وچه هزینههایی متوجه مردم واقتصاد وکشورشود وچند پیک پرخسارت راتجربه کنیم تاحداقل برای یک مدت کوتاه هم که شده با محدودیتهای شدید و اجبار واکسیناسیون دولت راسا به مبارزه قاطع و همه جانبه وجدی و موثر با اپیدمی اقدام کند. در این زمینه مثل دیگرزمینهها راحت و آسودهاند اغنیا که همه امکانات ایمنی را دراختیار دارند وسفرها وپارتیها ومهمانیها و انواع تفریحاتشان با امنیت برقراربوده وخواهد بود!»
پیک ششم و کنترل آن
سیفالرضا شهابی در یادداشتی برای «اطلاعات» نوشت: «وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی اعلام کرد: با توجه به افزایش بیماران بستری در بیمارستانها و مراجعه بیماران سرپایی به مراکز درمانی، عملا وارد پیک ششم کرونا شدیم. خوشبختانه فاصله بین پیک پنجم تا ششم به خاطر تزریق واکسن نوبتهای اول و دوم به اکثریت جامعه و رعایت نکات بهداشتی، طولانی بود و آمار مراجعان بستری و سرپایی بهطور محسوس کاهش پیدا کرده بود و فوتیها در بعضی از روزها به زیر بیست نفر رسیده بود؛ ولی اکنون با شناسایی و انتشار و ورود سویه جدید «امیکرون» به کشور، زنگ خطر پیک ششم به صدا در آمد تا جاییکه به تزریق نوبت سوم که حالت بوستر را دارد تأکید شده و مراکز درمانی شروع به تزریق نوبت سوم کردند و مردم هم تشویق میشوند تا بدون توجه به شایعات کذب درباره خطرات احتمالی واکسنها، برای سلامت خودشان و خانوادهشان و سایر شهروندان اقدام به تزریق نوبت سوم بکنند و اگر احیاناً نوبت اول و دوم را تزریق نکردند قبل از آن که بیشتر از این به تأخیر بیفتد و پشیمان شوند، اقدام کنند.
اکنون که در ابتدای پیک ششم قرار گرفتیم، هوشیاری و دقت مسئولان در مبادی ورودیهای کشور و توجه مردم به استفاده از ماسک و رعایت فاصله اجتماعی و خودداری از برگزاری مراسم دستهجمعی و مهمانیهای چند ده نفره و … میتواند پیک ششم را به خوبی کنترل کند تا مانع همهگیر شدن آن شود. در روزهای اخیر سویه امیکرون کشورهای اروپایی را هم فرا گرفته و این کشورها مصمم شدند تا با کنترل آن از تکرار فجایع پیکهای قبلی جلوگیری کنند. ابتلای تعدادی از فوتبالیستهای کشور ما و محرومیت آنها از مسابقه روز پنجشنبه هفتم بهمن با عراق نیز گواه این واقعیت است که کرونا نابود نشده و در کمین نشسته است و اگر نکات لازم رعایت نشوند و آحاد جامعه بیخیال بشوند در آینده مجدداً آمارها بیشتر از آنچه امروز است، خواهد شد و دامن بسیاری از افراد جامعه را خواهد گرفت. به همین دلیل رسانههای کتبی و صوتی و تصویری باید خطرات آن را به هر طریق ممکن به مردم گوشزد کنند و جامعه را وادارند تا نکات لازم را رعایت بکنند؛ زیرا ابتلای هر فرد در کنار خطراتی که بر بیمار مترتب است، هزینههای درمان را بر همه افراد جامعه تحمیل میکند و در این شرایط سخت اقتصادی، هزینههای این چنینی بهویژه از سوی کسانی که واکسن نمیزنند یا نکات بهداشتی را رعایت نمیکنند، ایجاد تنگنای بیشتر برای آنانی است که واکسن زدند و محدودیتها را پذیرفتند .»