تحلیل از چپ و راست؛

رویکرد تازه در روابط خارجی

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1125341

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

تحول معنادار نقش ایران در تحولات جهانی

عباس حاجی‌نجاری در یادداشتی برای روزنامه «جوان» نوشت: « مؤلفه‌های قدرت نرم در دوران معاصر نسبت به مؤلفه‌های سنتی قدرت و به‌عنوان معیاری برای ارزیابی قدرت ملی کشور‌ها اهمیت بیشتری یافته است. یکی از این مؤلفه‌ها رویکرد‌های سیاست خارجی و دیپلماسی کشورهاست که در کنار قدرت نظامی و پایگاه مردمی نظام‌های سیاسی می‌تواند نقشی اساسی در توسعه قدرت ملی کشور‌ها ایفا کند.

آنچه این روز‌ها در عرصه جهانی علاوه بر عرصه داخلی درزمینه عملکرد دستگاه سیاست خارجی ایران پیرامون سفر رئیس‌جمهور به روسیه، روند مذاکرات هسته‌ای و همچنین اجرایی شدن قرارداد ۲۵ ساله ایران با چین مطرح‌شده است، نشانه‌هایی از این تحول است که بازتاب‌های آن و خصوصاً مخالفت‌های صورت گرفته با آن‌ها از سوی جبهه متحد رسانه‌های غربی و معاندان داخلی گواهی براین مدعا است.

در عرصه مذاکرات هسته‌ای به‌رغم چندین دور مذاکره در دولت‌های گذشته از زمانی که موضوع هسته‌ای ایران به بهانه فشار قدرت‌های سلطه برای مهار مردم ایران تبدیل‌شده است، هیچ‌گاه دست قدرت‌های غربی برای تعیین خط‌مشی و تحمیل دیدگاه‌های خود مانند شرایط کنونی خالی نبوده است ...

در مورد توافق ایران و چین نیز فارغ از منافع اقتصادی و سیاسی برای دو کشور، اذعان نشریات امریکایی اهمیت آن را آشکارتر می‌کند. نشریه وال‌استریت ژورنال در این زمینه می‌نویسد: با امضای این سند همکاری، تهران و پکن، تلاش‌های امریکا برای منزوی کردن این دو کشور را خنثی کردند. ... می‌کند و مسکو، پکن و وین برای تأمین منافع ملی ایران نقش مکمل دارند و در این میان دوگانه‌های «میدان و دیپلماسی» یا «شرق نگری و غرب محوری» همگی آدرس غلطی است که کارکرد سیاست خارجی را در ادوار گذشته محدود کرده بود. این راهبرد فرصتی را برای ایران ایجاد می‌کند که نه‌تن‌ها با روسیه یا چین بلکه با هر بازیگری در هر نقطه از جهان در صورت رعایت دوگانه «استقلال» و تأمین «منافع ملی» ارتباط متوازن برقرار کند تا از یک سو ایران بتواند در حوزه غرب آسیا محور مقاومت را در تراز یک قدرت منطقه‌ای و تعیین‌کننده در معادلات هدایت نماید و از سوی دیگر، به دنبال فعال‌سازی و بهره‌گیری از سایر ظرفیت‌های بین‌المللی جهت کسب اهداف خویش باشد.

در کنار این روند‌ها باید به نقش ایران در تأثیرگذاری بر تحولات بین‌المللی اشاره کرد که مورد اعتراف دوست و دشمن است. سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی، باعث شده است ایران امروزه به یکی از مهم‌ترین کشور‌های جهان تبدیل شود که امکان نادیده گرفتن آن در تحولات بین‌المللی وجود ندارد برخلاف رژیم پهلوی که کشور ما صرفاً نقش ابزاری ایفا می‌کرد و به‌راحتی متأثر از انواع تغییر و تحولات در عرصه روابط قدرت ها می‌شد.

روز گذشته یک تحلیلگر صهیونیست به بخشی از این واقعیت اعتراف کرده و می‌گوید که ایرانیان در تاریخ می‌نویسند: «ما امریکایی‌ها را اخراج کردیم.» زویی یحزکلی، کارشناس اسرائیلی در تحلیلی در رابطه با تقابل میان ایران و امریکا و هم‌زمانی مذاکرات وین با اشاره به فرار امریکایی‌ها از افغانستان و فرار قریب‌الوقوع از عراق و سوریه می‌گوید: ایالات‌متحده در بازدارندگی ایران شکست‌خورده است. ایرانی‌ها فرصت را از دست نمی‌دهند و متوجه هستند که الآن زمان مناسبی است. این کاملاً شبیه به آنچه در افغانستان اتفاق افتاد، است، این یک تحقیر برای امریکایی‌ها است. این حادثه تبدیل به داستان شکست امریکا خواهد شد.»

 

رویکرد تازه تهران به روابط خارجی

جلال خوش چهره در سرمقاله امروز «ابتکار» نوشت: «می‌شد پیش‌بینی کرد که سفر «ابراهیم رئیسی» به مسکو به مثابه نقطه عطف تازه در سیاست‌خارجی جمهوری اسلامی ایران خواهد شد. این اتفاق نه در تغییر اصول انقلابی «سیاست موازنه منفی» میان دو بلوک شرق و غرب که از دوران جنگ سرد باقی مانده ، بلکه در اجبارهایی است که به هر حال تهران را به برخی تغییرات در نگرش‌های سیاست خارجی خود واداشته است.

اندک زمانی پس از بازگشت رئیسی از مسکو و گفت‌وگویش با «ولادیمیر پوتین» که شکل انجام آن پر از حاشیه بود، به ناگاه تهران رویکرد جدید خود را در مذاکرات وین تغییر داد. وزیر امور خارجه برخلاف معمول، با صراحت از آمادگی تهران برای گفت‌وگوی مستقیم با دولت ایالات متحده‌ آمریکا در صورت دستیابی به یک توافق خوب و مطمئن خبر داد. ... حال همه در انتظار گشایش‌ها و یا نتایج موثر در روابط خارجی ایران هستند. توافق احتمالی آینده در چارچوب مذاکره مستقیم «تهران و واشنگتن» بستر ساز این مهم خواهد شد. نکته مهم‌تر اینکه تصمیم تهران با هواخواهی و یا سکوت معنا‌دار جریان‌ها و طیف‌هایی همراه شده که تا پیش‌از این، ‌از گفت‌‌وگوی مستقیم ایران و آمریکا تابو ساخته و علیه آن جامه از تن به در می‌کردند. به عبارت دیگر، اکنون با نگاه به سکوت و یا روش‌های توجیهی ابراز شده مخالفان فعال دیروز، روشن است که مخالفت‌ها با مذاکراتی چنین خاستگاهی ایدئولوژیک و پای‌بندی به اصول نداشته، بلکه ناشی از گرایش‌های جناحی و رقابت‌های سیاسی بوده است؛ اینکه کدام دولت مستقر، طرف گفت‌‌وگوی مستقیم با آمریکاییان باشد.

مثلی است معروف که می‌گوید؛ برای گفتن آنچه در گذشته رخ داد، همه آینده را وقت هست. حرف حالا را باید حالا زد. از این رو، مهم توافقی است که بتواند ایران را با حفظ اعتبار و کرامتش به جامعه جهانی بازگرداند. بنابراین هرگونه نقد، مخالفت و موافقت با آنچه در وین و در رویکرد تازه تهران به سیاست خارجی لازم است را باید در کیفیت توافق احتمالی در حال انجام دنبال کرد. توافقی که خبر آن را «میخائیل اولیانف» نماینده خبرساز روسیه در وین اعلام کرده است. او در توئیت خود با خوش‌بینی نوشته است: «نمایندگان گروه ۴+۱ و ایران در جلسه دوشنبه (چهارم بهمن ۱۴۰۰) به تدوین بخش مهمی از متن پایانی مذاکرات وین ادامه دادند. این یک تمرین کم‌وبیش موفق بود...».

به این ترتیب می‌توان پیامد سفر پرحاشیه ابراهیم رئیسی را به مسکو در آنی‌ترین شکل درچند وجه، چنین خلاصه کرد: نخست؛ پوتین نمایشی از تاثیر گذاری مسکو بر مواضع تهران را به رخ رقیبان غربی خود کشید. دوم؛ تهران سرانجام رویکرد تازه‌ای را در نه تنها فعالیت هسته‌ای، بلکه سیاست‌خارجی‌ خود آغاز کرده است. سوم؛ تهران براساس اظهارات وزیر امور خارجه، پذیرفته است که با همه همسایگان خود درباره توافق هسته‌ای (برجام) آینده مشورت کند. چهارم؛ نگرش سنتی سیاست خارجی نه شرقی و نه غربی، ممکن است در آینده دستخوش تغییراتی شود که برخی آن را گرایش به شرق و برخی دیگر شروع رویکرد موازنه مثبت در سیاست‌ خارجی ایران پیش‌بینی می‌کنند.

پنجم؛ غالب مخالفت‌ها و هواداری‌ها از رویکردهای سیاسی دولت‌های مستقر در داخل، متاثر از منافع جناحی است و نه الزاما آنچه دغدغه منافع ملی و ارزش‌های اصولی و ایدئولوژیک خوانده می‌شود. روزهای پر خبری در پیش است.»

 

نکته‌ای برجامی

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: « این یادداشت در پی آن است که نکته مهمی را درباره برجام متذکر شود. به‌رغم این نکته‌ای که قلمی خواهد شد، امیدوارم که برجام هر چه زودتر نهایی و دوباره اجرا شود. با این حال باید تصور روشنی از آینده آن داشت و از شکست قبلی آن درس گرفت.  متاسفانه همه توجهات درباره برجام متمرکز بر رفع تحریم نفت و دستیابی به ارزهای حاصل از فروش آن است، در حالی که برجام چیزی فراتر از آن بود. هنگامی که برجام تصویب شد، سیل آمدن نمایندگان صنعتی، تجاری و... اعم از بخش خصوصی و دولتی از همه کشورها به ایران سرازیر شد، به‌طوری که مدیریت و هماهنگی برای برگزاری جلسات و گفت‌وگوها با این مجموعه وسیع از هیات‌های اقتصادی یک معضل دولت روحانی شده بود. به عبارت دیگر نفع اصلی برجام در عادی‌سازی روابط اقتصادی و فروش نفت و دریافت پول آن فقط بخشی از این فرآیند بود. پرسشی که اکنون مطرح می‌شود این است که آیا با نهایی شدن دوباره برجام این جریان تکرار خواهد شد؟ به‌طور قطع رخ می‌دهد، ولی نه در ابعاد گذشته و نه با سرعت گذشته، زیرا دو مانع اساسی برای این کار وجود دارد؛ اول اینکه تجربه قبلی و ترس از آمدن دوباره ترامپ یا هر اتفاق دیگر که موجب اختلال در تداوم برجام شود، شرکت‌ها و دولت‌ها را در برخورد با ایران محتاط خواهد کرد.  دوم اینکه دولت جدید برخلاف دولت روحانی نه وظیفه عادی‌سازی دارد و نه ظرفیت این کار را دارد و نه علاقه چندانی به آن. در حقیقت می‌توان گفت که شکست برجام نشان داد که ایران نیز به صورت تاکتیکی آن را قبول کرده بود و اگر تاکتیکی بپذیریم انتظار تداوم آن را نباید داشت و در نهایت هم چنان شد که همه می‌دانیم. بنابراین امضای دوباره برجام برخلاف سال ۱۳۹۴، بخش اصلی دستاوردهای برجام را محقق نخواهد کرد و  اتفاقا ایران را محدود به توسعه روابط با برخی کشورها و شرکت‌هایی خواهد کرد که لزوما منجر به توسعه سطح اقتصادی کشور نخواهد شد،  به ویژه اگر توافق موقت صورت گیرد منافع اصلی برجام حذف خواهد شد.

با این حال برجام می‌تواند راه صادرات نفت و دیگر کالاها و دسترسی به پول آن را هموار کند و این نفع اولیه برجام است که در سال ۱۳۹۴ محقق شد ولی این‌بار این نفع هم در اندازه‌های گذشته نیست. چرا؟ به این علت که پس از انتخاب بایدن و به ویژه پس از ورودش به کاخ سفید، کمربند تحریم‌ها تا به نسبت شل شد و صادرات نفت و دریافت پول آن تا حدی به جریان افتاد. بنابراین اکنون در شرایطی هستیم که بخشی از این هدف در عمل محقق شده است و با امضای دوباره برجام نباید انتظار داشته باشیم که تحولی خیلی جدی‌تری در آثار مثبت آن رخ  دهد. بدون تردید گشایشی که پس از امضای برجام در این نوبت شاهد آن خواهیم بود، بسیار محدودتر از گشایشی است که در سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ شاهد بودیم. 

با این توضیحات آیا حل مساله برجام امری بیهوده است؟ قطعا پاسخ منفی است، زیرا در صورت بن‌بست مذاکرات تحریم‌ها دوباره تشدید خواهند شد و مشکل احیای قطعنامه‌های شورای امنیت هم وجود دارد و با توجه به وضعیت دولت و بودجه سال ۱۴۰۱، به نظر می‌رسد که منفعت اصلی برجام، پرهیز از مواجه شدن با زیان ناشی از به نتیجه نرسیدن آن است. امروز بیش از آنکه منافع برجام برجسته شود هزینه‌های عدم توافق برجسته‌تر است. با این حال دولت باید مسیری را در پیش گیرد که به عادی‌سازی روابط خارجی و بهره‌برداری از منافع اصلی برجام نیز چشم بدوزد. در بهترین حالت با امضای برجام، تحول اندکی را در کشور شاهد خواهیم بود، ولی ادامه محدودیت در روابط خارجی کشور موجب می‌شود که سیاست خارجی  و اقتصادی کشور در دایره محدودی  اسیر  بماند.»

 

دانشگاه جای سیاسی‌کاری نیست

سیدمحمدامین علیدوست در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت:  «۲ تن از اساتید دانشگا‌ه‌های شریف و شهید بهشتی اخراج شدند»؛ شایعه‌ای که در روزهای گذشته در صدر اخبار و گفت و شنودهای فضای مجازی بود. ... ما وقتی از لغت اخراج استفاده می‌کنیم که یک شخصیت حقیقی فرآیندهای حقوقی برای استخدام در یک مجموعه را طی کرده و قانونا از اعضای رسمی یک مجموعه یا سازمان به حساب می‌آید، سپس به هر دلیلی فرآیندهای حقوقی طی‌شده ابطال و ارائه مزایای شغلی به فرد متوقف می‌شود. طبیعتا این فرد از حمایت‌های قانونی و حقوقی‌ای که برای افراد شاغل در هر مجموعه‌ای وضع شده نیز برخوردار خواهد بود. 

حال سوال این است: آیا از حیث حقوقی دکتر آرش اباذری و دکتر محمد فاضلی در استخدام دانشگاه‌های شریف و شهید بهشتی بوده‌اند و رسما عضو هیات علمی محسوب می‌شده‌اند که قطع همکاری با این ۲ استاد، مصداق لفظ «اخراج» شود؟ پاسخ منفی است. اساسا این ۲ استاد به صورت «پیمانی» با دانشگاه همکاری داشته‌اند و فرآیندهای حقوقی لازم برای عضویت به عنوان هیات علمی تمام‌وقت انجام نشده است.  ... نکته جالبی که در حواشی پیش‌آمده برای این ۲ استاد جلب توجه می‌کند، تلاش عده‌ای است که سعی می‌کنند هر طور شده این مساله را یک تصمیم «جناحی» نمایش دهند، در حالی که براساس اعلام دکتر ابراهیم آزادگان، رئیس گروه فلسفه علم دانشگاه شریف بعد از پایان مدت همکاری دکتر اباذری با این دانشگاه، ایشان هم‌اکنون در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی (IPM) مستقر شده است؛ مرکزی که تحت ریاست دکتر محمدجواد لاریجانی از چهره‌های مطرح اصولگرا اداره می‌شود. 

 پس از انتشار شایعات و اخبار کذب در رابطه با آنچه اخراج دکتر اباذری خوانده شد، متاسفانه گفت‌و‌گوی ابراهیم آزادگان با روزنامه شریف موجب دامن زدن به این اخبار کذب شد که به نظر می‌رسد اطلاعیه شفاف دانشگاه در واکنش به همین گفت‌و‌گو نیز بوده است. دکتر آزادگان بدون اشاره به این مساله که اصولا فرآیند جذب دکتر اباذری به عنوان عضو هیات علمی به انجام نرسیده است، مناقشه‌ای اداری و قانونی را بدون شفاف‌سازی مناسب به سطح رسانه کشاند و حرمت ساختار قانونی‌ای را که خود براساس آن در جایگاه عضو هیات علمی دانشگاه نشسته است، پاس نداشت. 

تاسف‌برانگیزتر اینکه در آن گفت‌و‌گو ادعا شده است دکتر «مهدی گلشنی» ضمن تماس با دفتر وی، گفته است مانع بازگشت اباذری به دانشگاه شریف خواهد شد. اینگونه اظهارنظر آزادگان عملا تلاش در این جهت است که مساله عدم تایید صلاحیت‌های عمومی آرش اباذری توسط نهادهای قانونی را به نوعی به مساله شخصی جناب گلشنی با وی تقلیل دهد. در اینجا 2 سوال باید پاسخ داده شود. نخست اینکه دکتر گلشنی که توسط دوستان آزادگان در دانشگاه بازنشسته شد و اکنون هیچ سمت سیاسی و حقوقی در کشور ندارد، کجای این مساله ایستاده است که پای وی به دعوا کشانده می‌شود؟ سوال مهم‌تر اینکه: آیا نهادهای مسؤول در وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی نباید از حیثیت خود و ساختارهای قانونی کشور و نیز اساتید پرافتخار دانشگاهی دفاع کنند تا اینگونه حیثیت افراد پایمال اغراض شخصی و پروژه‌های سیاسی قرار نگیرد؟

جای تأسف دارد که شاگردان حرمت استادان بزرگ خود را رعایت نکنند و ماجرا را به گونه‌ای روایت کنند که گویی جناب دکتر گلشنی از سر حسادت شخصی(!) مانع فعالیت دکتر اباذری در دانشگاه شریف شده است. «از قیاسش خنده آمد خلق را». جناب دکتر گلشنی از مفاخر علمی و چهره‌های ماندگار ساحت دانش کشور است و اساسا افق ایشان تناسبی با چنین بحث‌های سطحی و کم‌عمقی ندارد. حقی که امثال دکتر گلشنی بر جامعه علمی ما دارند، حق بزرگی است و اینکه ما خودمان به دست خودمان اینگونه با مفاخر علمی خود رفتار کنیم و بعد در جایگاه دیگری گریبان چاک کنیم که قدر نخبگان کشور دانسته نمی‌شود، تناقضی آشکار و اقدامی خلاف موازین اخلاقی است. به نظر می‌رسد در این موضوع باید عذر تقصیر و قصوری به پیشگاه جناب دکتر گلشنی عرضه داشت و درس عبرتی گرفت که دیگر در دعواهای توئیتری حرمت کسانی که علم مدیون آنهاست، خدشه‌دار نشود و این وظیفه‌ای است که پیش و بیش از همه برعهده دانشگاهیان و نهاد دانشگاه است.»

 

‌مسئله و راه‌حل

حمزه نوذری . جامعه‌شناس و استاد دانشگاه امروز در یادداشتی برای «شرق» نوشت: « جامعه ایران از نظر اقتصادی در وضعیت دشوار و ناگواری قرار گرفته است. گسترش فقر و کاهش قدرت خرید گروه‌ها، اقشار و اصناف مختلف از مهم‌ترین مسائل امروز جامعه است. کاهش قدرت خرید به استادان دانشگاه و پزشکان عمومی هم رسیده است. دولت تلاش می‌کند با سیاست‌های مختلفی بر این وضعیت غلبه کند. از طرفی با تدوین بسته‌های تشویقی برای تولیدکنندگان و کاهش موانع تولید سعی دارد از تعطیلی کارخانه‌ها و صنایع جلوگیری کند و از طرف دیگر با توزیع منابعی که در اختیار دارد، به شکل یارانه مانند طرح یارانه بنزین از شدت فقر بکاهد. اما مسئله این است که دولت‌ها فکر می‌کنند با ساز‌و‌کارهای اداری و دولتی می‌توانند وضعیت اقتصادی را سامان دهند. تفکر غالب این است که مسائل اقتصادی به مدیران دولتی دولت‌های قبل برمی‌گردد، به این دلیل که آنها انگیزه و تلاش لازم را برای بهبود امور نداشته‌اند و با مدیریت افراد جدید مسائل و چالش‌ها را می‌توان حل کرد؛ مثلا مسئله بورس، بیکاری و فقر را می‌توان در چند ماه و نهایتا دو یا سه سال حل کرد. تصور این‌گونه است که می‌توان با دستورات اداری و مدیرانی که شبانه‌روزی تلاش می‌کنند، مسائل اقتصادی را سامان داد. تصور این است که مدیرانی که به فکر مردم هستند و درد آنها را می‌فهمند، می‌توانند مسائل آنها را هم حل کنند. برای مثال گفته می‌شود دولت برای کاهش فقر، بیکاری و... برنامه دارد، اما دولت برای سامان‌دهی اقتصاد به جامعه مدنی نیاز دارد، در غیر این‌صورت نمی‌تواند با ساز‌و‌کارهای اداری و بوروکراتیک مسائل اقتصادی را حل کند. اما جامعه مدنی یعنی همان سازمان‌های غیر‌دولتی و غیر‌بازاری با چه ساز‌و‌کارهایی می‌توانند به دولت در کاهش مسائل کمک کنند؟

الف- حکمرانی جامعه مدنی: حکمرانی جامعه مدنی از این ایده سرچشمه می‌گیرد که می‌توان کارکردها و خدمات دولت را به سازمان‌های غیر‌دولتی و غیر‌بازاری واگذار کرد. با این کار، جامعه کمتر درگیر دوگانه نابرابر دولت‌گرایی یا بازارگرایی می‌شود. به‌عبارتی، نابربرای‌ها و ناکارآمدی‌های شکل‌گرفته از بوروکراتیزه‌کردن جامعه و بازارگرایی با واگذاری امور به سازمان‌های جامعه مدنی کاهش می‌یابد. برون‌سپاری وظایف و فعالیت‌های دولتی به‌ویژه در حوزه‌های اقتصادی و رفاهی و انجام آن در سطح وسیع توسط نهادهای مستقل از دولت و بازار به معنای حکمرانی خوب تلقی می‌شود. ...

ب- تنظیم اقتصادی: روابط جمعی و انجمنی مستمر بر مبنای علایق و منافع تشکیل می‌شوند. این روابط انجمنی گاهی در قالب نوعی سازمان‌های غیر‌دولتی و غیر‌بازاری نمود پیدا می‌کنند که بخشی از اقتصاد را تنظیم می‌کنند؛ مانند اتحادیه‌های کارگری. شکل‌گیری و ورود این سازمان‌ها به اقتصاد متفاوت از منطق مبادله بازاری است. ...

ج- همبستگی اجتماعی و شهروندی: جامعه مدنی فراتر از منفعت شخصی و اقتصاد مبادله‌ای تعریف می‌شود. افراد تعلقات و تمایلات متفاوتی دارند که در قالب کنش‌های انجمنی و جمعی بروز می‌دهند. روابط انجمنی، پیوندهای اجتماعی و احساس تعهد متقابل ایجاد می‌کند. همبستگی اجتماعی موضوع مهمی در همه جوامع است که نه‌تنها دولت‌ها باید متعهد به آن باشند بلکه انجمن‌ها و سازمان‌های غیر‌دولتی و غیر‌بازاری نیز در ارتباط با دولت چنین وظیفه‌ای را بر عهده می‌گیرند. اگر سیاست‌‌ها و برنامه‌های دولت و بازار در راستای همبستگی اجتماعی باشد، جامعه مدنی نیز از آن حمایت می‌کند در غیر این‌صورت جامعه مدنی مطالبه‌گر می‌شود‌ یا برای هدف گسترش همبستگی اجتماعی هرچند در سطح خرد عمل می‌کند. تعادل بین منافع خصوصی و عمومی با بوروکراتیزه‌کردن جامعه محقق نمی‌شود. »

 

توافق در دسترس است

حسن بهشتی‌پور تحلیلگر مسائل بین‌الملل امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «آقای امیرعبداللهیان به نکته مهمی اشاره کردند که ایران آمادگی دارد اگر لازم شود با طرف آمریکایی گفت‌وگوی مستقیم کند به شرط اینکه مشخصا در آن موضوع به جمع‌بندی رسیده باشند، خبر خوبی است و نشان‌دهنده این است که ایران حاضر است از سیاستی که واقعا به نتیجه نمی‌رسد و کار را دشوار و کُند می‌کند، دست بردارد. مشکل اصلی ما با طرف آمریکایی است و نه روسیه، چین، اتحادیه اروپا، آلمان، انگلیس و فرانسه. مانع اصلی طرف آمریکایی است که با خروج از برجام این همه مشکلات ایجاد کرده و اوست که باید به تعهداتش بازگردد. بنابراین راه‌حل منطقی این است که با طرف آمریکایی گفت‌وگو و مذاکره کنیم و تلاش کنیم در این زمینه به نتیجه یا به یک نقطه مشترکی برسیم همچنان که در مورد برجام در تیرماه سال 94 رسیدیم. نکته مهمی که برای من به عنوان یک تحلیلگر جای امیدواری باقی می‌گذارد این است که هر دو طرف به این توافق نیاز دارند..

اینطور نیست که آمریکا نیازی به توافــــق ندارد و دنبـــال سخت‌گیری بیشتر است برای اینکه کار به نتیجه نرسد. تمام قرائن و شواهد نشان می‌دهد که آمریکا دنبال توافق است اما توافقی می‌خواهد که امتیازات حداکثری را بگیرد و حداقل امتیاز را بدهد. طرف ایرانی هم به دنبال رسیدن به توافق هست و اینطور نیست که رسانه‌های غربی تبلیغ می‌کنند که ایران دارد وقت می‌خرد تا بتواند توان هسته‌ای خود را افزایش دهد. چون توان هسته‌ای ایران به اندازه کافی موثر هست و بعید به نظر می‌رسد که بیش از این بخواهد در مذاکرات تاثیرگذار باشد. بنابراین ایران هم دنبال اینکه به تفاهم برسد، هست اما قاعدتا دنبال بهره‌مند شدن از برجام است. یکی از دلایلی که در روند برجام مشکل پیدا شد این بود که ایران تعهدات برجامی را انجام داد اما به منافع برجام به‌خصوص در بخش اقتصاد دست پیدا نکرد یا کمتر دست پیدا کرد و محدود بود. به همین دلیل به نظر می‌رسد ایران دنبال این است که به هر شکلی بتواند از مزایای برجامی بهره‌مند شود. اما چه زمانی توافق صورت می‌گیرد و چنین موضوعی تحقق پیدا می‌کند قابل پیش‌بینی نیست اما می‌توان گفت که سریع نخواهد بود. اینطور نیست که ساختمان عظیم تحریم‌های آمریکا به این سادگی‌ها فرو بریزد و باید حالاحالاها کار کرد. در داخل کشور باید اقداماتی انجام بگیرد تا حداقل تاثیرگذاری این تحریم‌ها کمتر باشد. برآورد تعیین ماه فوریه برای رسیدن به توافق خوشبینانه و منظور این است که ماه فوریه زمانی است که ایران گریز هسته‌ای را پشت‌سر می‌گذارد و به مرحله‌ای می‌رسد که اگر بخواهد می‌تواند بمب هسته‌ای بسازد درحالی که این فقط یک فضاسازی رسانه‌ای است. ایران اصلا دنبال بمب هسته‌ای نیست چون بمب هسته‌ای برای ایران نقش بازدارنده ندارد و اصولا جز اینکه دردسر ایران را بیشتر کند، فایده دیگری دربر نخواهد داشت. هرچند ممکن است در داخل کشور کسانی باشند که بخواهند ایران از نظر امکانات و دانش فنی به مرحله‌ای برسد که اگر اراده کرد بمب بسازد یعنی به آستانه برسد ولی کسی در ایران دنبال ساخت بمب نیست. در نهایت اینکه بالاخره مذاکرات به نتیجه خواهد رسید، امیدواریم چون دو طرف واقعا خواستار رسیدن به توافق هستند منتها دنبال گرفتن امتیازات بیشتر هستند.»


 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: