این روزنامه از قول دیاکو حسینی نوشت: «مذاکرات منتج به برجام در دولتهای اوباما و روحانی، وجود فضای امیدوارکننده، توزیع مزیتهای نسبی مثبت را مبنای گفتوگوها قرار داد بدین معنا که هرکدام از طرفها میکوشیدند امتیاز بیشتری را در چانهزنیهای مذاکراتی به دست بیاورند و امتیازهای کمتری را واگذار کنند. برخلاف آن، در مذاکرات احیای برجام که در شرایط تعمیق بیاعتمادی، شکاف عظیم در انتظارات و ناامیدی از دستیابی به تحقق مطالبات مطلوب آغاز شده، توزیع مزیت نسبی منفی اهمیت بیشتری یافته است. هرکدام از طرفهای ایران و آمریکا سعی در مجاب کردن دیگری دارند که در صورت عدم موافقت با احیای برجام، زیان بیشتری متحمل خواهند شد. این ویژگی نه تنها مذاکرات را به جدالی برای کسب حیثیت تبدیل میکند بلکه به سادگی استعداد شکست را در آن میگنجاند؛ نه تنها به این دلیل که هیچ کشوری نمیخواهد به توافقی تن دهد که ناشی از پذیرش پیامدهای بدتر ناشی از فقدان آن توافق است، بلکه به این دلیل که در چنین توافق احتمالی ناگزیر از سپردن امتیازهای بیشتری خواهد شد که در غیر این صورت میتوانست از آن اجتناب کند. از آنجاییکه دولتها نمیتوانند رقیبشان را ذهنخوانی کنند، مسئله توزیع مزیتهای نسبی منفی، همواره یک معضل برای نتیجه بخش بودن مذاکرات باقی خواهد ماند. چه باید کرد؟ به زبان ساده کاستن هرچه بیشتر و البته متوازن از سطح انتظارات به نحوی که افق دستیابی به دستاوردهای احتمالی بیش از احتمال شکست مذاکرات بهدلیل فقدان امید به نتیجه باشد. هرچند بهخاطر نبود اعتماد کافی، دشوار خواهد بود که هر یک از ایران و آمریکا، گام اول را بردارند؛ با این حال، مطالباتی هستند که هرکدام میتوانند بر اساس اهمیت آن در حفظ و بهرهمندی از مزایای توافق نگه داشته یا کنار بگذارند. تفاوت میان مزیتهای نسبی مثبت و منفی یکی از مهمترین تفاوتهای مذاکرات منتج به برجام و مذاکرات احیای آن است که اولی را به نتیجه رساند و اکنون دومی را به شکست مذاکرات تهدید میکند.»
این روزنامه همچنین در تحلیل دیگری خطاب به تیم مذاکرهکننده ایرانی مینویسد: «مذاکرات بدون انعطاف، خراب کردن پلهای پشت سر است. در میز مذاکره آنچه که اصل است و باید به آن توجه شود، بده بستان است. ایران امروز میتواند امتیازات خوبی بگیرد اما باید امتیازاتی را نیز بدهد. نمیتوان اینگونه گفت که هرچه ما میگوییم باید اصل باشد و دیگران نیز باید آن را بپذیرند. این باور در اصول دیپلماتیک بیمعناست. تیم مذاکرهکننده ایران نباید در حین گفتوگوهایی که در این روزها در جریان است، پلهای پشت سر خود را خراب کند و اصطلاحا نباید میز خود را در جایی قرار دهد که امکان عقبنشینی وجود نداشته باشد. عنوان کردن نقطه نظرات غیرقابل اجرا یکی از آن مواردی است که میتواند پلهای پشت سر تیم مذاکرهکننده را خراب کند».
درباره این قبیل تحلیلهای نشریات غربگرا گفتنی است که مخاطب آنها درباره لزوم انعطاف و عقبنشینی، صرفا طرف ایرانی است. از سوی دیگر تظاهر به بیطرفی در دعوایی که یکطرف، تعهدات خود را زیر پا گذاشته و حقوق طرف دیگر را تضییع کرده و همچنین دعوت به تنازل طرفین، دقیقاً طرفداری از طرف زورگو و عهدشکن است. بهویژه اگر طرف عهدشکن در اثر زیادهخواهی و با این محاسبه از توافق خارج شده باشد که بتواند امتیازات جدیدی طلب کند!
نکته مهم دیگر این است که برجام، چیزی شبیه یک معامله اقتصادی نیست. در یک معامله و قرارداد اقتصادی، یک طرف پولی را میپردازد و در ازای آن کالایی را میخرد. اینجا طرفین سود میکنند. اما در برجام، مذاکره برای توقف یا محدود کردن 95 درصد برنامه هستهای ایران بود و حال آنکه برخورداری از فناوری صلحآمیز هستهای، حق تصریح شده ایران طبق معاهده NPT محسوب میشود.
متأسفانه طرف ایرانی در حالی که در همان دو ماه اول توافق و بدون گرفتن امتیازی، همه تعهدات خود را به انجام رسانده بود، در 6 سال بعدی با دغلبازی، نقض سیستماتیک توافق و افزایش تدریجی تحریمها به بیش از دو برابر قبل از توافق مواجه شد.
در چنین شرایطی وقتی یک روزنامه منتشره در ایران میگوید باید «هرچه بیشتر از انتظارات کاست» و «باید انعطاف بیشتر نشان داد»، دقیقاً به این معناست که همان دیکته مطلوب آمریکاییها را بپذیرید؛ یعنی برجام را توافق سابق حساب کنید، از خسارتهای 6 سال عهدشکنی چشم بپوشید، اجازه دسترسی به مکانیسم ماشه را به او بدهید و ضمنا به توافق «نقد- نسیه» جدید تن بدهید!/کیهان