عدالت خواهی انحرافی نگران مکتب سلیمانی

در روزهای اخیر اصرار آقای وحید اشتری و افراد هم سو با ایشان بر الگو نبودن سیره و دستگاه فکری و عملی شهید سلیمانی، فروکاست ایشان به ژنرال نظامی شجاع و همچنین تاکید بر اجتهادپذیر بودن آرای امام و «هرشخص دیگری» (بخوانید رهبر انقلاب ) بر مواضع یک جریان خاص نورافکن انداخته است. پرسش اصلی این است: دلیل این همه اصرار چیست؟

کد خبر : 1118479

گروه سیاست سایت فردا - محمدسعید احیدیان در سرمقاله «خراسان» نوشت: «در روزهای اخیر اصرار آقای وحید اشتری و افراد هم سو با ایشان بر الگو نبودن سیره و دستگاه فکری و عملی شهید سلیمانی، فروکاست ایشان به ژنرال نظامی شجاع و همچنین تاکید بر اجتهادپذیر بودن آرای امام و «هرشخص دیگری» (بخوانید رهبر انقلاب ) بر مواضع یک جریان خاص نورافکن انداخته است. پرسش اصلی این است: دلیل این همه اصرار چیست؟ دلیل این اصرار پر هزینه را این می‌دانم که عبور از سلیمانی و امامین انقلاب، امروز به ضرورتی برای بقای «عدالت خواهی غیرانقلابی» تبدیل شده است و این جریان برای استوار ماندن پایه‌های غلط فکری خود، ناچار به تضعیف مرجعیت فکری امامین انقلاب است.هر چه حاج قاسم - که امام دوم انقلاب با تعبیر «مکتب سلیمانی» او را به عنوان الگو مطرح کردند- بیشتر به عنوان شاخصی برای زیست مومنانه جوانان انقلابی درآید، جا برای الگوهای انحرافی تنگ ‌تر می‌شود چرا که  امروزه منش حاج قاسم یا شهادتش برای مردم روشن‌تر از همیشه است و به عنوان الگویی عینیت یافته، مکتب امام را بازتولید کرده است و در این وضعیت دیگر کسی نمی‌تواند مکتب امام  را آن گونه که نیست، بازنمایی کند و در نتیجه فاصله انحرافی آن هاست که روشن می شود.نشانگر نمایان شدن این تضاد چند اتفاق جدید در حوزه «عدالت خواهی مصداقی» است. از نشر بیانات امام (ره) درباره وظایف ائمه جمعه گرفته تا تذکر رهبر انقلاب درباره ممنوعیت بیان مصداق قبل از بررسی قضایی و بخشنامه صریح رئیس سازمان صدا و سیما مبنی بر ممنوعیت ذکر مصداق در عدالت خواهی، این نگرانی را برای امثال آقای اشتری ایجاد کرده است که مبانی ایدئولوژیک روش انحرافی‌شان، در بدنه نیروهای انقلاب متزلزل شود.  این جریان در این وضعیت یا باید فاصله گرفتن خود از برچسب به ظاهر انقلابی را رسما اعلام و خود را مقابل آن تعریف کند که این پایان محتوم بقای اجتماعی آنان نزد جوانان انقلابی است  یا تلاش کند تا زاویه گرفتن از منش امامین انقلاب را به نحوی تناقض‌آمیز در دایره انقلابی‌گری تئوریزه کند تا انحراف امکان بقا یابد.این بیانات رهبر انقلاب در جمع هیئت دولت در سال ۸۴ و مراسم سالگرد امام سال ۹۰  را که تبیین کننده برخی وجوه عدالت در مکتب امام است ، مطالعه کنید تا روشن شود نگرانی «عدالت خواهی انحرافی» از مرجعیت داشتن امامین انقلاب به چه دلیل است. «اصلاً عدالت چیست؟ عدالت، به‌ حسب ظاهر، مفهوم ساده‌ای است و همه می گویند و آن را تکرار می کنند؛ منتها در مصداق و در عمل، رسیدن به عدالت خیلی دشوار است؛ همان نکته‌ ای که امیرالمؤمنین درباره‌ حق فرموده است: «الحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف». درباره عدل هم عیناً همین ‌طور است؛ چون عدل هم حق است و اصلاً از هم جدا نیستند. به یک معنا، حق همان عدل است؛ عدل همان حق است؛ توصیفش آسان است، اما در عمل، رسیدن به عدالت مشکل است؛ حتی شناختن موارد عدالت و مصادیق عدالت هم گاهی خیلی مشکل است؛ کجا عدالت است، کجا بی عدالتی است. من می خواهم این نکته را هم عرض کنم که اگر بخواهیم عدالت به معنای حقیقیِ خودش در جامعه تحقق پیدا کند، با دو مفهوم دیگر به شدت در هم تنیده است؛ یکی مفهوم عقلانیت است؛ دیگری معنویت. اگر عدالت از عقلانیت و معنویت جدا شد، دیگر عدالتی که شما دنبالش هستید، نخواهد بود؛ اصلاً عدالت نخواهد بود. عقلانیت به دلیل این است که اگر عقل و خرد در تشخیص مصادیق عدالت به‌ کار گرفته نشود، انسان به گمراهی و اشتباه دچار می شود؛ خیال می کند چیزهایی عدالت است، در حالی که نیست؛ و چیزهایی را هم که عدالت است، گاهی نمی بیند. بنابراین عقلانیت و محاسبه، یکی از شرایط لازمِ رسیدن به عدالت است. لذا  اگر بخواهید عدالت را به درستی اجرا کنید، احتیاج دارید به محاسبه‌ عقلانی و به ‌کار گرفتن خرد و علم در بخش‌های مختلف، تا بفهمید چه چیزی می تواند عدالت را برقرار کند و اعتدالی را که ما بنای زمین و زمان را بر اساس آن اعتدالِ خدادادی می دانیم و مظهرش در زندگی ما عدالت اجتماعی است، تأمین کند...اگر عدالت را از معنویت جدا کنیم - یعنی عدالتی که با معنویت همراه نباشد - این هم عدالت نخواهد بود. عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنویِ عالم وجود و کائنات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد. «مکتب امام یک بسته‌ کامل است، یک مجموعه است، دارای ابعادی است؛ این ابعاد را باید با هم دید، با هم ملاحظه کرد. دو بُعد اصلی در مکتب امام بزرگوار ما، بُعد معنویت و بُعد عقلانیت است.....بُعد سومی هم وجود دارد، که آن هم مانند معنویت و عقلانیت، از اسلام گرفته شده است. عقلانیت امام هم از اسلام است، معنویت هم معنویت اسلامی و قرآنی است، این بُعد هم از متن قرآن و متن دین گرفته شده است؛ و آن، بُعد عدالت است. این ها را باید با هم دید. تکیه‌ روی یکی از این ابعاد، بی توجه به ابعاد دیگر، جامعه را به راه خطا می کشاند و به انحراف می‌برد. این مجموعه، این بسته‌ کامل، میراث فکری و معنوی امام است. خود امام بزرگوار هم در رفتارش، هم مراقب عقلانیت بود، هم مراقب معنویت بود، هم با همه‌ وجود متوجه بُعد عدالت بود.... همین طور در نقطه‌ دیگر: اگر به نام عدالت‌خواهی و به نام انقلابی گری، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابی گری، به نام عدالت‌خواهی، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانی که از لحاظ فکری با ما مخالف هستند، اما می دانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آن ها را مورد ایذا و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر بخواهیم به نام انقلابی گری و رفتار انقلابی، امنیت را از بخشی از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. در کشور آرا و عقاید مختلفی وجود دارد. اگر چنان چه یک عنوان مجرمانه‌ای بر یک حرکتی، بر یک حرفی منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاه‌های موظف باید تعقیب کنند و می کنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌ای نباشد، کسی است که نمی‌خواهد براندازی کند، نمی خواهد خیانت کند، نمی‌خواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ سیاسی ما، با مذاق سیاسی ما مخالف است، ما نمی‌توانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم علی الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور می دهد و می گوید: مخالفت شما با یک قومی، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتی در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوی»؛این عدالت، نزدیک تر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است.  همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم. این بُعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد.» در  رفتار این مدل عدالت خواهی  نه بررسی کامل مبتنی بر عقلانیت  در تشخیص مصادیق جایگاهی مناسب وجود دارد و نه رعایت حقوق حداقلی افراد در دفاع از مثلا افشاگری ها رعایت می شود و تناقض آن با تبیین رهبر انقلاب از اصول اجتهادناپذیر مکتب امام  آشکار است لذا  جریان عدالت خواهی انحرافی   مجبور است مبانی پذیرش سیرۀ امامین انقلاب را که مکتب سلیمانی هم بازتولید عینیت یافته امروزی آن است، تضعیف کند و با سوءاستفاده از نگاه منفی به  آقای روحانی با روش اشعری مسلکی، مکتب سلیمانی را به یک مبارز تقلیل دهد و با مغالطه‌ای فنی برای تضعیف مرجعیت ایدئولوژیک امام و حضرت آقا منطق دست و پا کند. نباید اتفاقات اخیر را فقط اظهارنظرهایی ساده تلقی کرد و ضروری است بیش از گذشته نگران انحراف این نوع عدالت خواهی - که متاسفانه این روزها به الگوی بسیاری از نیروهای انقلابی تبدیل شده اند-  از مبانی امامین انقلاب بود و این وظیفه فعالان عرصه عدالت‌ خواهی است که تا دیر نشده اجازه تضعیف مرجعیت امامین انقلاب را ندهند. آن جریانی که از امامین انقلاب و نمادهای روشن انقلابی ‌گری همچون سلیمانی و بهشتی و مطهری و...عبور کند، لاجرم از انقلاب اسلامی و فراتر از آن نیز عبور خواهد کرد مگر آن که به جای تطبیق امام با خود، خود را با امام تطبیق دهد.»

 

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: